فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به موقع تشییع جنازم
به پیرهن مشکیم مینازم
تو خونه قبرم یا حسین(علیه السلام)
یه ضریح شیش گوش میسازم
خاکم نکنید
بزارید اربابم برسه
اونی که واسم همه کِسه
خاکَم نکنید
دلم فقط آقامو میخوام
امام رضا قول داده میاد
حسین، حسین علیه السلام
وقتی جنازه ام شد مهیا
بکشید روی من بوریا
وصیتمه برگردونید
صورتمو سمت کربلا
خاکم نکنید
تا اونی که بر دلم امیره
سرمو رو دامنش بگیره
سرمو رو دامنش بگیره
وقتی لحدم
رو میچیدینش آهای سینه زنها
سفارشمو کنید به آقا
سفارشمو کنید به آقا
حسین، حسین (علیه السلام)
هدایت شده از مباحث
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
غم میخورم برای دل رهبرم که هست
تنها طلایهدار زیارت نرفتهها...
#اربعین_حسینی علیه السلام
#اربعین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 مجموعه #کلیپ_نوشت | ۵. راهپیمایی اربعین؛ موکبداران کریم عراقی
🔺 بیانات رهبر انقلاب اسلامی درباره راهپیمایی #اربعین
🏷 #از_تبیین_تا_قیام
📥 دسترسی روزانه تا روز اربعین👇
https://khl.ink/f/50914
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 #استوری | زینب یا غریبة...
🔺 مرثیه خاطرهانگیز عراقی که در دیدار موکبداران اربعین با رهبر انقلاب اسلامی جمعخوانی شد. ۱۳۹۸/۰۶/۲۷
🏷 #از_تبیین_تا_قیام
💻 Farsi.Khamenei.ir
🔰 شرح حدیثی درباره پاداش الهی در برابر شهادت امام حسین(ع)
۵. روز قیامت امام حسین(ع) در درجه پیغمبر(ص) قرار میگیرد
🔺 مطرح شده در ابتدای درس خارج فقه حضرت آیتالله خامنهای | ۱۳۹۸/۰۷/۰۱
🏷 #از_تبیین_تا_قیام
💻 Farsi.Khamenei.ir
🚩 خط حزبالله ۳۵۸ | امت واحده حسینی (ع)
🔹 شماره سیصد و پنجاه و هشتم هفتهنامه خط حزبالله با عنوان «امت واحده حسینی علیهالسلام» منتشر شد.
📝 خط حزبالله، در گزارش هفته خود به مناسبت فرارسیدن اربعین حسینی، مروری بر جلوههای فزاینده راهپیمایی اربعین و نقش آن در تقویت یکپارچگی آزادیخواهان جهان داشته است.
🔸 یادداشت هفته این شماره خط حزبالله، به چگونگی تابآوری انقلاب اسلامی در برابر انواع توطئههای دشمنان پاسخ داده است.
🌷 شماره این هفته خط حزبالله، به روح مطهر شهید دفاع مقدس، اللهیار جابری تقدیم میشود.
📥 نسخه PDF 👇
مباحث
نهج البلاغه | #نامه_ها ✉️ نامه 10 - نامه ای ديگر به معاويه (علیه الهاویة) ________ ✉️ و من كتاب له
نهج البلاغه | #نامه_ها
✉️ نامه 11 - به لشکریان در مورد آموزش آرایش جنگی ⚔️
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
✉️ و من وصية له عليهالسلام وصّى بها جيشا بعثه إلى العدو
📃 فَإِذَا نَزَلْتُمْ بِعَدُوٍّ أَوْ نَزَلَ بِكُمْ فَلْيَكُنْ مُعَسْكَرُكُمْ فِي قُبُلِ اَلْأَشْرَافِ أَوْ سِفَاحِ اَلْجِبَالِ أَوْ أَثْنَاءِ اَلْأَنْهَارِ كَيْمَا يَكُونَ لَكُمْ رِدْءاً وَ دُونَكُمْ مَرَدّاً
هر گاه به دشمن رسيدند، يا او به شما رسيد، لشكرگاه خويش را بر فراز بلندىها، يا دامنه كوهها، يا بين رودخانهها قرار دهيد، تا پناهگاه شما، و مانع هجوم دشمن باشد
وَ لْتَكُنْ مُقَاتَلَتُكُمْ مِنْ وَجْهٍ وَاحِدٍ أَوِ اِثْنَيْنِ وَ اِجْعَلُوا لَكُمْ رُقَبَاءَ فِي صَيَاصِي اَلْجِبَالِ وَ مَنَاكِبِ اَلْهِضَابِ لِئَلاَّ يَأْتِيَكُمُ اَلْعَدُوُّ مِنْ مَكَانِ مَخَافَةٍ أَوْ أَمْنٍ وَ اِعْلَمُوا أَنَّ مُقَدِّمَةَ اَلْقَوْمِ عُيُونُهُمْ وَ عُيُونَ اَلْمُقَدِّمَةِ طَلاَئِعُهُمْ
جنگ را از يك سو يا دو سو آغاز كنيد و در بالاى قلّهها، و فراز تپّهها، ديدهبانهايى بگماريد، مبادا دشمن از جايى كه مىترسيد يا از سويى كه بيم نداريد، ناگهان بر شما يورش آورد! و بدانيد كه پيشاهنگان سپاه ديدبان لشكريانند و ديدبانان طلايه داران سپاهند
وَ إِيَّاكُمْ وَ اَلتَّفَرُّقَ فَإِذَا نَزَلْتُمْ فَانْزِلُوا جَمِيعاً وَ إِذَا اِرْتَحَلْتُمْ فَارْتَحِلُوا جَمِيعاً وَ إِذَا غَشِيَكُمُ اَللَّيْلُ فَاجْعَلُوا اَلرِّمَاحَ كِفَّةً وَ لاَ تَذُوقُوا اَلنَّوْمَ إِلاَّ غِرَاراً أَوْ مَضْمَضَةً
از پراكندگى بپرهيزيد، هر جا فرود مىآييد، با هم فرود بياييد، و هر گاه كوچ مىكنيد همه با هم كوچ كنيد، و چون تاريكى شب شما را پوشاند، نيزه داران را پيرامون لشكر بگماريد، و نخوابيد مگر اندك، چونان آب در دهان چرخاندن و بيرون ريختن.
═══════❖•° °•❖═══════
ترجمه فیضالاسلام: از وصيّتهاى آن حضرت عليه السّلام است كه لشگرى را كه بسوى دشمن فرستاده بود بآن سفارش مىفرمايد (و آن قسمتى از نامهايست كه در پاسخ نامۀ زياد ابن نصر و شريح ابن هانى كه هر دو از نيكان اصحاب امام عليه السّلام بودند نوشته زمانيكه ايشان را با دوازده هزار تن از لشگر عراق براى جنگ با لشگر شام فرستاده در بين راه با يكديگر مخالفت نموده هر كدام نامهاى به كوفه نزد آن بزرگوار فرستاده از ديگرى شكايت نمودند، آن حضرت در پاسخ هر دو نامهاى نوشت كه از جملۀ آن قسمتى است كه دستور جنگ با دشمن را بآنان گوشزد مىنمايد):
(۱) پس هرگاه به دشمن برخورديد يا دشمن بشما برخورد بايد لشگرگاه شما در جاهاى بلند (تپّهها) يا دامنۀ كوهها يا كنار رودخانهها باشد تا براى شما كمك بوده (از دسترسى آنان) جلوگير باشد.
(۲) و بايد جنگ شما (با دشمن) از يكسو يا دو سو باشد (زيرا لازمۀ جنگيدن از چند طرف پراكندگى و ضعف و شكست است) و براى خودتان در بلندى كوهها و لاى تپّههاى مسطّح پاسبانان و ديدبانان بگذاريد تا دشمن بطرف شما نيايد از جائيكه مىترسيد (مبادا بيايد) يا از جائيكه ايمن هستيد (كه از آنجا نمىآيد، و ممكن است ناگهان از آنجا بيايد كه ديدبانان آمدن دشمن را از دور ديده شما را آگهى مىدهند تا درصدد جلوگيرى بر آئيد) و بدانيد جلوداران لشگر ديدبانان ايشانند و ديدبانان جلوداران لشگر (چند تنى كه جلو لشگر مىروند) جاسوسان هستند (خلاصه بايد چند تن جاسوس جلو و ديدبانان لشگر دنبال آنها و لشگر پس از ايشان بروند تا از كار دشمن آگاه بوده در هر موضوع دانسته اقدام نمايند)
(۳) و از جدا شدن و پراكندگى بپرهيزيد، پس هر گاه (در مكانى) فرود آمديد همگى فرود آئيد، و هرگاه كوچ نموديد همگى كوچ نمائيد، و چون شب شما را فرا گرفت نيزهها را (در اطراف خويش) گرداگرد (دائرۀ مانند) قرار دهيد (تا اگر دشمن شبيخون زند وسائل دفاع در دسترس باشد) و خواب را نچشيد (به خواب راحت نرويد) مگر اندك يا مانند آب در دهان گردانيدن و بيرون ريختن (چرت بزنيد نه به آسوده بخوابيد شايد دشمن بيدار و درصدد شبيخون باشد).
📜 امام عليه السلام در اين نامه و #دستورالعمل، هفت فرمان مهمّ جنگى را براى آرايش صحيح لشکر و پيروزى بر دشمن بيان فرموده كه دقت نظر آن حضرت را در مسائل مربوط به فرماندهى لشکر نشان مىدهد.
نخست مىفرمايد: «هنگامى كه به دشمن رسيديد يا او به سراغ شما آمد، لشكرگاه خود را در جلو تپهها يا دامنۀ كوهها يا كنار نهرها قرار دهيد تا سبب حفاظت و ايمنى شما گردد و بهتر بتوانيد از پيش رو به دفاع بپردازيد»؛ (فَإِذَا نَزَلْتُمْ بِعَدُوٍّ أَوْ نَزَلَ بِكُمْ فَلْيَكُنْ مُعَسْكَرُكُمْ فِي قُبُلِ الْأَشْرَافِ ، أَوْ سِفَاحِ الْجِبَالِ، أَوْ أَثْنَاءِ الْأَنْهَارِ، كَيْمَا يَكُونَ لَكُمْ رِدْءاً وَ دُونَكُمْ مَرَدّاً). امام عليه السلام هدف از اين دستور را بيان فرموده؛ زيرا هنگامى كه لشكر در كنار بلندىها يا دامنۀ كوه يا كنار نهر باشد، اين احتمال كه دشمن لشكر را دور بزند و از عقب حمله كند و يا لشكر را به محاصره در آورد بسيار ضعيف خواهد بود. امام عليه السلام در بيان دليل اين دستور به دو نكته اشاره مىكند؛ نخست اينكه اين گونه موضعگيرى به شما كمك مىكند و ديگر اينكه مانع حملۀ دشمن است. مفهوم جملۀ دوم روشن است، زيرا دشمن در چنين شرايطى نمىتواند از پشت سر حمله كند و مفهوم جملۀ اوّل ممكن است اين باشد كه اگر لشكرگاه در دامنۀ شيبدارى باشد، حركت به سوى دشمن آسانتر است و حركت دشمن به سوى لشكر اسلام سختتر، البته اين سخن تنها در مورد دامنۀ كوهها و تپهها صادق است.
💭 اين احتمال نيز در معناى «مردّ» وجود دارد كه منظور از «مردّ» محل بازگشت بوده باشد يعنى هر گاه گروهى از شما بخواهند ساعتى عقب نشينى كرده و استراحت كنند و آمادۀ حملۀ مجدّد شوند، دامنۀ كوهها و مانند آن محل بازگشت خوبى براى آنان خواهد بود. اين نكته را نيز نبايد از نظر دور داشت كه چنين موضعى فايدۀ سومى نيز دارد و آن اينكه افراد بزدل و ترسو از لشكر خودى كمتر مىتوانند فرار كنند، زيرا پشت سر مانعى وجود دارد.
➕ سپس امام عليه السلام به دستور دوم اشاره كرده مىفرمايد: «و بايد همواره پيكار شما با دشمن از يك سو يا دو سو باشد (نه بيشتر، زيرا تعدّد جهات باعث تجزيۀ لشكر و تشتّت قوا و آسيب پذيرى آن مىشود)»؛ (وَ لْتَكُنْ مُقَاتَلَتُكُمْ مِنْ وَجْهٍ وَاحِدٍ أَوِ اثْنَيْنِ)
به همين دليل يكى از دامهاى دشمنان در گذشته و امروز اين بوده كه براى در هم شكستن مخالفين خود جبهههاى متعدّدى در جنگهاى نظامى يا سياسى بگشايند تا نيروى مخالف را تجزيه و متشتّت كنند.
💭 ممكن است منظور از دو جبهه، دو جبهۀ مختلف مثلاً شرقى و غربى نباشد، بلكه دو جبهه باشد كه به اصطلاح امروز به صورت دايره و گازانبرى پيش مىرود و نتيجهاش ممكن است به محاصرۀ كامل دشمن بينجامد.
آن گاه در سومين دستور مىفرمايد: «مراقبان و ديدبانهايى بر قلّۀ كوهها و روى تپهها و بلنديها قرار دهيد مبادا دشمن از جايى كه محل خطر يا مورد اطمينان شماست ناگهان به شما حمله كند»؛ (وَ اجْعَلُوا لَكُمْ رُقَبَاءَ فِي صَيَاصِي الْجِبَالِ وَ مَنَاكِبِ الْهِضَابِ، لِئَلَّا يَأْتِيَكُمُ الْعَدُوُّ مِنْ مَكَانِ مَخَافَةٍ أَوْ أَمْنٍ)
امام عليه السلام در اين دستور دو نقطۀ حساس را مورد توجّه قرار داده است؛ يكى قلّۀ كوهها و ديگر فراز تپهها و بلندىها، چرا كه إشراف بر تمام اطراف دارند و قرار دادن ديدهبان در آنجا جلوى حملههاى غافلگيرانه را مىگيرد.
💡 تعبير به « مَكَانِ مَخَافَةٍ أَوْ أَمْنٍ » ناظر به اين است كه حملۀ غافليگرانۀ دشمن ممكن است از محلى باشد كه انتظار آن نمىرود يا محلى كه انتظار آن مىرود؛ بنابراين بايد ديدهبانها تمام اين نقاط را زير نظر داشته باشند.
در چهارمين دستور اشاره به يكى از تقسيمات مهم لشكر كرده مىفرمايد: «و بدانيد مقدمۀ لشكر چشمهاى لشكرند، و چشمهاى مقدّمه، پيشگامان و نيروى اطلاعاتى لشكرند»؛ (وَ اعْلَمُوا أَنَّ مُقَدِّمَةَ الْقَوْمِ عُيُونُهُمْ، وَ عُيُونَ الْمُقَدِّمَةِ طَلَائِعُهُمْ).
👈 در گذشته چنين معمول بود كه هرگز انبوه لشكر همه با هم حركت نمىكردند بلكه گروهى از زبدهها را به عنوان مقدمه به فاصلهاى جلوتر مىفرستادند و در ميان اين گروه افراد زبدهترى بودند كه پيشاهنگان و طلايهداران بودند كه در واقع به عنوان نيروهاى اطلاعاتى زبردست لشكر عمل مىكردند و به محض آگاهى از وضع دشمن، فرماندۀ اصلى لشكر را با خبر مىساختند تا بتوانند موضعگيرى صحيحى داشته باشند.
➕ در دستور پنجم آنها را به شدت از تفرقه بر حذر مىدارد مىفرمايد: «از پراكندگى و تفرقه سخت بپرهيزيد؛ بنابراين هنگامى كه توقف كرديد و پياده شديد، همه با هم پياده شويد و هر گاه كوچ كرديد همه با هم كوچ كنيد»؛ (وَ إِيَّاكُمْ وَ التَّفَرُّقَ: فَإِذَا نَزَلْتُمْ فَانْزِلُوا جَمِيعاً، وَ إِذَا ارْتَحَلْتُمْ فَارْتَحِلُوا جَمِيعاً)
با توجّه به اينكه امام عليه السلام اين دستورات را به «زياد بن نضر حارثى» و «شريح بن هانى» كه سركردۀ مقدمۀ لشكر بودند بيان مىكند منظور اين است كه مقدمۀ لشكر به صورت پراكنده عمل نكنند و همه با هم باشند تا ضعف و فتور به آنها دست ندهد.
حضرت در ششمين دستور، شيوۀ آسايش شبانۀ لشكر را بيان كرده و مىفرمايد: «و هنگامى كه پردههاى تاريكى شب شما را پوشاند، نيزهداران را با نيزه به صورت دايرهاى در اطراف لشكر قرار دهيد (و لشكر در وسط آن استراحت كند)»؛ (وَ إِذَا غَشِيَكُمُ اللَّيْلُ فَاجْعَلُوا الرِّمَاحَ كِفَّةً)
🔄 اين همان چيزى است كه در دنياى امروز نيز چه در ميدان جنگ و چه در غير آن افرادى را مىگمارند كه به اصطلاح كشيك دهند و از لشكر يا اماكن حساس در داخل شهرها و پادگانها مراقبت به عمل آورند و به محض اينكه احساس خطرى كنند، زنگهاى بيدار باش را به صدا در بياورند و امروز به عنوان نيروى حفاظت از آن ياد مىشود.
در هفتمين و آخرين دستور به بدنۀ لشكر نيز توصيه مىكند كه هنگام استراحت شبانه به سراغ خواب عميق😴 نروند همانند كسانى كه آسوده در خانههايشان در بستر مىخوابند. مىفرمايد: «ولى خوابتان بايد بسيار سبك و كوتاه باشد همچون شخصى كه آب را جرعه جرعه مىنوشد و يا مضمضه مىكند»؛ (وَ لَا تَذُوقُوا النَّوْمَ إِلَّا غِرَاراً أَوْ مَضْمَضَةً).
درست شبيه كسى كه در انتظار مسافر يا ميهمان يا فرد عزيز ديگرى است كه شب وارد مىشود، اندكى مىخوابد و بيدار مىشود سپس مىخوابد و باز بيدار مىشود.
#نهج_البلاغه | #حکمت ۱۸۰
🏷️ طمع ورزى و بردگى
┄┅═✧ا﷽ا✧═┅┄
❁• وَ قَالَ عليهالسلام اَلطَّمَعُ رِقٌّ مُؤَبَّدٌ
┅───────────────┅
☜ و درود خدا بر او، فرمود: طمع ورزى، بردگى هميشگى است.
─┅•═༅𖣔✾✾𖣔༅═•┅─
♻️ ترجمه فیضالاسلام: امام عليه السّلام (در نكوهش آز) فرموده است: طمع بندگى هميشگى است (آزمند هميشه بنده و گرفتار است و تا از طمع چشم نپوشد آزاد نگشته، رهائى نيابد)
🇯 🇴 🇮 🇳
📖 امام عليه السلام در اين كلام نورانى به آثار زيانبار طمع اشاره كرده مىفرمايد: «طمع، بردگى جاويدان است»؛ (اَلطَّمَعُ رِقٌّ مُؤَبَّدٌ)
حقيقت طمع، علاقۀ شديد به امور مادى است كه در دست ديگران است و شخص طمّاع براى رسيدن به آن هر گونه خضوع و ذلت را مىپذيرد و به همين دليل همچون بردهاى است در برابر كسى كه طمع از او دارد و طماع غالباً اين صفت رذيله را با خود حفظ مىكند، از همين رو امام عليه السلام آن را نوعى بردگىِ ابدى شمرده است. افراد طمعكار انسانهاى ضعيف، زبون، دونهمت و فاقد شخصيتاند و چون اعتماد به نفس ندارند سعى مىكنند از طريق وابستگى به ديگران به مقصود خود برسند. در مقابل اين صفت رذيله فضيلتى است كه از آن به عنوان «يأس عَمّا في أيدِى النّاسِ ؛ قطع اميد از آنچه در دست ديگران است» تعبير شده و به بيان ديگر #قناعت به آنچه خود دارد.
در احاديث اسلامى به اين موضوع اشاره شده است.
در مورد اصل طمع مرحوم كلينى بابى در جلد دوم كافى عنوان كرده و احاديث نابى در ذيل آن آورده است؛ از جمله از #امام_باقر عليه السلام نقل مىكند كه فرمود: «بِئْسَ الْعَبْدُ عَبْدٌ لَهُ طَمَعٌ يَقُودُهُ وَ بِئْسَ الْعَبْدُ عَبْدُ لَهُ رَغْبَةٌ تُذِلُّهُ ؛ چه بد انسانى است آن كَس كه طمعى دارد كه وى را به هر سو مىكشاند و چه بد انسانى است كسى كه علاقه به چيزى دارد كه سبب ذلت او مىشود».
در مورد قطع اميد از آنچه در دست مردم است امام على بن الحسين عليهما السلام مىفرمايد: «رَأَيْتُ الْخَيْرَ كُلَّهُ قَدِ اجْتَمَعَ في قَطْعِ الطَّمَعِ عَمّا في أيْدِى النَّاسِ ؛ تمام خوبىها را در قطع اميد از آنچه در دست مردم است ديدم».
حديثى از #امام_صادق عليه السلام مىخوانيم در جواب اين سؤال كه چه چيز #ايمان را در قلب راسخ و ثابت مىدارد مىفرمايد: «الْوَرَعُ» (تقوا و پرهيزگارى) و در پاسخ اين پرسش كه چه چيز ايمان را از قلب انسان خارج مىكند مىفرمايد: «الطَّمَعُ»
#مطالعه
#داستانهای_شگفت
#شهید_دستغیب
116 - داستان عجیب مفاتیح و قرآن
در تاریخ شنبه آخر جمادی الثانیه 94 جناب حاج ملا علی بن حسن کازرونی که داستان 54 از ایشان نقل گردید از کویت به شیراز آمدند و بیمار بودند و برای درمان به بیمارستان نمازی مراجعه کردند. کتاب مفاتیح الجنان و قرآن مجید همراه آورده و فرمود که به قصد شما آورده ام و این دو هدیه را داستانی است.
اما مفاتیح ؛ شما که با سابقه اید که من در کودکی بی پدر و مادر شدم و کسی مرا به مکتب نفرستاد و بی سواد بودم تا سالی که به عزم درک زیارت عرفه، #کربلا مشرّف شدم ، #روز_عرفه برخاستم مشرف شوم، از کثرت جمعیت راه عبور مسدود بود به طوری که نمی توانستم حرم مشرف شوم و هرچه فحص کردم یک نفر باسواد را که مرا #زیارت دهد و با او زیارت وارده را بخوانم کسی را ندیدم. شکسته و نالان #حضرت_سیدالشهداء(علیه السلام) را خطاب کردم : آقا ! آرزوی زیارتت مرا اینجا آورده. سوادی ندارم. کسی هم نیست مرا زیارت دهد. ناگاه سید جلیلی دست مرا گرفت فرمود : با من بیا؛ پس از وسط انبوه جمعیت راه باز شد پس از خواندن اذن دخول وارد حرم شدیم. #زیارت_وارث را با من خواند و پس از زیارت به من فرمود : پس از این زیارت وارث و #امین_اللّه را می توانی بخوانی و آنها را ترک مکن و کتاب مفاتیح تماماً صحیح است و یک نسخه آن را از کتابفروشی شیخ مهدی درب صحن بگیر .
حاج علی مزبور گوید در آن حال متذکر شدم لطف الهی و مرحمت حضرت سیدالشهداء را که چطور این آقا را برای من رسانید و در چنین ازدحامی موفق شدم. پس سجده شکری بجا آوردم چون سر برداشتم آن آقا را ندیدم هرطرف که رفتم او را ندیدم از کفشداری پرسیدم گفت آن آقا را نشناختم .
خلاصه چون از صحن خارج شدم و شیخ مهدی کتابفروش را دیدم پیش از آنکه از او مطالبه کتاب کنم این مفاتیح را به من داد و گفت نشانه صفحه زیارت وارث و امین اللّه را گذاشته ام، خواستم قیمت آن را بدهم ، گفت پرداخته شده است و به من سفارش کرد این مطلب را فاش نکن ؛ چون به منزل رفتم متذکر شدم کاش از شیخ مهدی پرسیده بودم از کسی که حواله مفاتیح برای من به او داده است.
از خانه بیرون آمدم که از او بپرسم، فراموش کردم و از پی کار دیگری رفتم ، مرتبه دیگر به قصد این پرسش از خانه بیرون شدم باز فراموش کردم خلاصه تا وقتی که در کربلا بودم موفق نشدم.
سفرهای دیگر که مشرف می شدم در نظر داشتم این #پرسش را بکنم تا سه سال هیچ موفق نشدم ؛ پس از سه سال که موفق به زیارت شدم شیخ مهدی مرحوم شده بود ( رحمة اللّه علیه ) .
و اما قرآن مجید ؛ پس از عنایت مزبور به حضرت سیدالشهداء علیه السّلام متوسل شدم که چون چنین عنایتی فرمودید خوب است توانائی قرآن خواندن را مرحمت فرمایید تا اینکه شبی آن حضرت را در خواب دیدم پنج دانه رطب دانه دانه مرحمت فرمود و من خوردم و طعم و عطرش قابل وصف نیست و فرمود می توانی تمام قرآن را بخوانی.
پس از آن این قرآن مجید را شخصی از مصر برایم هدیه آورد و من مرتب از آن می خواندم و سپس هر کتاب حدیث عربی را می توانم بخوانم.