امام عليه السلام در بخش اوّل اين نامه از سران لشكر به عنوان «أَصْحَابِ الْمَسَالِحِ؛ محافظان مرزها» ياد كرده مىفرمايد: «(اين نامه) از سوى بندۀ خدا على بن ابىطالب اميرمؤمنان به پاسداران مرزها (ى كشور اسلام) نگاشته شده است»؛ (مِنْ عَبْدِ اللّٰهِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ إِلَى أَصْحَابِ الْمَسَالِحِ). مسالح جمع مسلحة به معناى مرز است و مرزها معمولاً مناطقى هستند كه در اطراف كشور قرار دارند و ممكن است دشمن از آنجا نفوذ يا حمله كند و به همين دليل هميشه حكومتها بخش مهمى از نيروهاى مسلحشان را در اين مناطق مىگمارند تا از حملات غافلگيرانۀ دشمنان آسوده خاطر باشند. اين تعبير نشان مىدهد كه توجّه به مرزها از مهمترين وظايف نيروهاى مسلح و ارتش اسلام است
آنگاه امام عليه السلام از خودش شروع مىكند و حقوق مردم را بر والى به طور كلى بيان مىدارد و در بخش آينده انگشت روى موارد خاص گذارده به عنوان شرح اين مجمل آنها را يكى پس از ديگرى ذكر مىكند. به هر حال امام عليه السلام در اين بخش از نامهاش به دو نكتۀ مهم اشاره مىفرمايد: نخست مىفرمايد: «اما بعد (از حمد و ثناى الهى) حقى كه بر والى و زمامدار ثابت است اين است كه فضل و برترىهايى كه به او رسيده و قدرتى كه به او داده شده سبب تغيير حال او دربارۀ رعيّت نگردد»؛ (أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ حَقّاً عَلَى الْوَالِي أَلَّا يُغَيِّرَهُ عَلَى رَعِيَّتِهِ فَضْلٌ نَالَهُ، وَ لَا طَوْلٌ خُصَّ بِهِ). اشاره به اينكه والى و زمامدار بايد چنان باشد كه رسيدن به قدرت، او را دگرگون نسازد، دست و پاى خود را گم نكند و گرفتار عُجب، خودبينى و خودپسندى و در نتيجه استبداد نشود همان چيزى كه غالباً در زمامداران مادّى ديده مىشود كه پيش از رسيدن به قدرت سخنان زيبايى در مورد مردمى بودن و مردمى زيستن دارند؛ اما هنگامى كه بر اوضاع مسلط شدند همه را فراموش كرده و استبداد را پيشۀ خود مىسازند و تنها اولياى الهى و كسانى كه در خط پيروى آنها هستند از اين خطر در امان مىمانند. در دومين نكته مىافزايد: «بلكه بايد نعمتهايى را كه خدا به او ارزانى داشته سبب نزديكى بيشتر به بندگان خدا و مهربانى به برادرانش گردد»؛ (وَ أَنْ يَزِيدَهُ مَا قَسَمَ اللّٰهُ لَهُ مِنْ نِعَمِهِ دُنُوّاً مِنْ عِبَادِهِ، وَ عَطْفاً عَلَى إِخْوَانِهِ). اشاره به اينكه نه تنها قدرت نبايد او را از مردم دور كند و به استبداد بكشاند، بلكه به عكس بايد هرچه نعمت خدا به او بيشتر مىشود به مردم نزديكتر گردد و دربارۀ كسانى كه امام از آنها به برادر تعبير كرده محبّت بيشتر داشته باشد، زيرا شكر اين نعمت جز از اين طريق نخواهد بود
امام عليه السلام در اين بخش از نامۀ خود آنچه را به صورت كلى و سربسته در بخش قبل بدان اشاره فرموده به طور مشروح بيان مىكند. نخست به حقوقى كه مردم بر او دارند اشاره كرده و روى پنج حق انگشت مىگذارد. در اوّلين حق مىفرمايد: «آگاه باشيد حق شما بر من اين است كه جز اسرار جنگى چيزى را از شما پنهان ندارم»؛ (أَلَا وَ إِنَّ لَكُمْ عِنْدِي أَلَّا أَحْتَجِزَ دُونَكُمْ سِرّاً إِلَّا فِي حَرْبٍ). به يقين پنهان داشتن اسرار از ياران و دوستان، نوعى ابراز بىاعتمادى به آنهاست و در بسيارى از موارد سبب بدبينى يا تفسيرهاى گوناگون براى يك واقعه مىشود؛ اما هنگامى كه رئيس جمعيّت بهطور كامل خبررسانى كند، پيوندهاى عاطفى محكمتر و سوء ظن و بدبينى كمتر خواهد شد، هر چند مواردى هست كه چارهاى جز كتمان اسرار آن نيست؛ مانند مسائل جنگى، زيرا اگر دشمن از برنامهريزى جنگ باخبر شود خود را در مقابل آن مقاوم مىسازد و پيش از موعد آن را خنثىٰ مىكند به همين دليل در طول تاريخ همواره فرماندهان بزرگ برنامههاى جنگى خود را تا آخرين لحظه پنهان مىداشتند تا بتوانند ضربات قاطع بر دشمن وارد كنند. در تاريخ جنگهاى پيغمبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله نيز اين اصل به خوبى مشاهده مىشود و به گفتۀ مورخ معروف طبرى كمتر موردى بود كه پيغمبر صلى الله عليه و آله از مدينه براى جنگى حركت كند و مقصد نهايى را براى يارانش بيان فرمايد. حتى گاه كه پيغمبر صلى الله عليه و آله خودش به سوى ميدان حركت نمىكرد و گروهى را مأمور برنامۀ خاصى مىنمود نامۀ سربستهاى به فرماندۀ آنها مىداد و مىگفت: به سوى فلان محل حركت كنيد و به فلان جا كه رسيديد نامه را بگشاييد و هر چه در آن بود عمل كنيد. به يقين اگر از آغاز مقصد خود را بيان مىكرد در تمام مدينه پخش مىشد و جاسوسان آن را به سرعت به دشمن منتقل مىكردند و آنها نيز كاملاً آماده مىشدند و چه بسا سرنوشت جنگ تغيير پيدا مىكرد
آنگاه امام بعد از ذكر اين حقوق پنجگانه كه مردم بر پيشوايشان دارند به بيان حقوق خود بر امت مىپردازد و به چهار حق اشاره مىكند: نخست مىفرمايد: «هنگامى كه من اين وظايف را انجام دادم، نعمت خدا «اَلْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ» بر شما مسلم (و كامل) خواهد شد و من بر شما (نخستين) حقى كه دارم اطاعت است»؛ (فَإِذَا فَعَلْتُ ذَلِكَ وَجَبَتْ لِلَّهِ عَلَيْكُمُ النِّعْمَةُ، وَ لِي عَلَيْكُمُ الطَّاعَةُ). بايد گوش به فرمان من باشيد، فرمانى كه ضامن سعادت شما در دنيا و آخرت و حافظ مصالح فرد و جامعۀ شماست. آنگاه در دستور دوم مىفرمايد: «و اينكه از دعوت من (براى جهاد و غير آن) سرپيچى نكنيد»؛ (وَ أَلَّا تَنْكُصُوا عَنْ دَعْوَةٍ). بنابراين دستور دوم نسبت به دستور اوّل از قبيل ذكر خاص بعد از عام است، زيرا مخاطب در نامه فرماندهان لشكرند كه بايد در همه چيز مطيع فرمان امام باشند مخصوصاً در دعوت به جهاد. آنگاه به سومين حق اشاره كرده مىفرمايد: «و در آنچه من دستور مىدهم و به صلاح و مصلحت همگى است سستى و تفريط روا مداريد»؛ (وَ لَا تُفَرِّطُوا فِي صَلَاحٍ). بسيارند كسانى كه به ظاهر در مسير اطاعتند و دعوت پيشوايشان را لبيك مىگويند؛ ولى بر اثر سستى و كاهلى نتيجۀ مطلوبى عايدشان نمىشود. امام عليه السلام آن را به عنوان حقّى مستقل شمرده تا همگان بدانند اطاعت دعوت چيزى است و جدى بودن چيز ديگر. بعضى از شارحان نهجالبلاغه، اين جمله را اشاره به مسألۀ جهاد مىدانند كه امام عليه السلام فرماندهان لشكر را موظّف مىكند هر زمان فرصتى براى دفع دشمن فراهم گردد آن را غنيمت بشمرند و سستى و كوتاهى نكنند. سرانجام در بيان چهارمين و آخرين حق مردم بر پيشوايانشان مىفرمايد: «و بايد در ميان امواج مشكلها و شدايد براى حق و به سوى حق فرو رويد»؛ (وَ أَنْ تَخُوضُوا الْغَمَرَاتِ إِلَى الْحَقِّ). اشاره به اينكه در مقام دفاع از كشور اسلام فداكارى لازم است، فداكارى تا سرحد جان و اين يكى از حقوق زمامدار بر فرماندهان لشكر و فرد فرد آنهاست
آنگاه امام عليه السلام در پايان اشارۀ كوتاه و پرمعنايى به آنچه در بالا بيان فرمود كرده مىافزايد: «بنابراين بايد حقوق خود را از امراى خود بگيريد و حقوق آنها را كه با آن خداوند كار شما را اصلاح مىكند به آنها بپردازيد. والسّلام»؛ (فَخُذُوا هَذَا مِنْ أُمَرَائِكُمْ، وَ أَعْطُوهُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ مَا يُصْلِحُ اللّٰهُ بِهِ أَمْرَكُمْ. وَ السَّلَامُ).
جملۀ «فَخُذُوا هَذَا مِنْ أُمَرَائِكُمْ» اشاره به حقوق پنجگانهاى است كه در آغاز امام عليه السلام بيان فرمود و به آنها حق مىدهد كه اين حقوق را از پيشوايشان مطالبه كنند و جملۀ «أَعْطُوهُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ. ..» اشاره به حقوق چهارگانهاى است كه امام عليه السلام از آنها مطالبه مىكند؛ حقوقى كه آن هم به نفع آنها و براى اصلاح امور آنهاست.
امام عليه السلام در اينجا واژۀ «امُرَاء» را به صورت جمع آورده كه اشاره به خودش و زمامدارانى است كه بعد از او به حق بر مردم حكومت مىكنند، نه اينكه منظور فرماندهان لشكر باشد؛ زيرا آنها خودشان مخاطب اين كلاماند.
#نهج_البلاغه_بخوانیم
#نهج_البلاغه
╭────๛- - - - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
╰───────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #استوری_کلیپ | خاطره ای از شهید چمران
✏️ رهبر انقلاب: مرحوم چمران، آن جماعتِ خودش را جمع کرد و گفت میرویم عملیّات؛ گفتیم چه عملیّاتی؟ گفت میرویم شکار تانک. بنده هم یک کلاشینکف داشتم، مال خودم بود -کلاشینکف شخصی داشتم که همراهم بود- گفتم من هم بیایم؟ گفت بله، چه عیب دارد، شما هم بیایید. من هم عمامه و عبا و قبا را گذاشتم کنار و یک دست لباس سربازی گَلهگشادِ منحوس به ما دادند پوشیدیم و شبانه با اینها رفتیم؛ درحالیکه بنده نه تمرین نظامی دیده بودم و نه سلاح مناسب داشتم، یعنی برای شکار تانک کسی با کلاشینکف نمیرفت. البتّه آنها هم آرپیجی و مانند اینها نداشتند؛ آنها هم همینطور با همین سلاح و مانند اینها [بودند]. رفتیم و شکار تانک هم نکردیم و برگشتیم! ۱۳۹۷/۰۷/۰۴
🌷 #پلاک
💻 Farsi.Khamenei.ir
📣 خط حزبالله ۳۹۸ | «کرانه باختری» نقطه به زانو درآوردن دشمن صهیونیستی
📝 گزارش هفته خط حزبالله با بررسی عملیات روزهای اخیر مقاومت فلسطین در کرانه باختری به این سؤال پاسخ داده است که نگرانیهای فزاینده سران رژیم صهیونیستی درباره ندیدن هشتاد سالگی این رژیم به کدام نقطه رسیده است؟
🌷 شماره این هفته خطحزبالله به روح مطهر شهید آیتالله دکتر سیدمحمد بهشتی و ۷۲ تن از یاران انقلاب اسلامی، تقدیم میشود.
📥 نسخه PDF👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📢 ویژه
🔍 #خط_دیدار | بسته تصویری مرور بیانات رهبر انقلاب در دیدار رئیس دفتر سیاسی حماس و هیأت همراه. ۱۴۰۲/۳/۳۱
💻 Farsi.Khamenei.ir