هدایت شده از مباحث
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🗓️ ۲۴ ذی الحجه، خاتم بخشى امیرالمؤمنین علی علیهالسلام و نزول آيه #ولايت
🔹 یهودیانی که مسلمان شده بودند از پیامبر درباره پیشوای بعد از ایشان پرسیدند.
✨ در اين هنگام این آیه نازل شد: إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ
صاحب اختیار و سرپرست شما(مؤمنین) فقط خدا و رسول خدا و آن مؤمنانی هستند که نماز را به پا می دارند و در حال رکوع #انفاق می کنند!
🔹 بلافاصله، پیامبر و دیگران به سمت مسجد حرکت کردند و در ورودی مسجد فقیری را دیدند.
🔹 پیامبر پرسید آيا در مسجد كسى به تو چيزى داد؟
فقير گفت: بلى، اين انگشتر را یکی از مؤمنین به من داد!
سؤال کردند: چه كسى آن را به تو داد؟ عرض كرد: آن مردى كه در حال نماز است.
حضرت پرسیدند: در چه حالتى انگشتر را به تو داد؟ گفت: در حالت ركوع.
🔹 همه مسجد تکبیر گفتند و سپس پیامبر فرمودند: «عَلىُّ بْنُ أبى طالبٍ وَلِيُّكُمْ بَعْدى؛»
علی بن ابی طالب (علیهماالسلام) پس از من سرپرست و صاحب اختیار شماست.
#امیرالمؤمنین علیهالسلام
╭────๛- - - - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
╰───────────
هدایت شده از مباحث
🤔 مباهله چه روزی است؟
🔸روزى مأمون (علیه من الرحمن ما یستحق) به #حضرت_رضا (عليه السلام) گفت: بزرگترين فضيلت #امیرالمؤمنین (علیه السلام) كه قرآن بر آن دلالت دارد، چيست؟
🔸 حضرت رضا (عليه السلام) به او فرمود: «فضیلتی که در #مباهله است. زیرا خداوند عزّوجلّ میفرماید: «فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أبْنَاءَنَا وَ أبْنَاءَكُمْ وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَكُمْ وَ أنْفُسَنَا وَ أنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ الله عَلَى الْكَاذِبِينَ».
🔸 پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله)، حسن و حسين (عليهما السلام) را فرا خواند. پس اين دو، پسران او حساب شدند و فاطمه (عليها السلام) را نيز فرا خواند. که آن حضرت مصداق زنان مذکورِ او در آیه حساب شد. سپس امیرالمؤمنین (عليه السلام) را فرا خواند.
پس به حكم خدا، امیرالمؤمنین (عليه السلام)، نفسِ پيامبر (صلى الله عليه و آله) است. از طرفى میدانيم كه هيچ يك از مخلوقات خداوند سبحان، بزرگوارتر و برتر از پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله) نيست. پس لازم است كه به حكم خدا هيچكَس برتر از نفس پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله) نباشد».
📚 بحار الأنوار / مجلد ۳۵ / صفحه ۲۵۷
╭────๛- - - - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
╰───────────
مباحث
فصل پنجم : در حرکت حضرت امام علی نقی علیه السلام از مدینه طیبه به سامراء و ذکر بعضی از ستمها که از م
#قرار_مطالعه | #منتهی_الآمال
#زندگانی_امام_هادی علیهالسلام ۱۰
اول _ مسعودی از یحیی بن هرثمه روایت کرده که گفت : فرستاد مرا متوکل به سوی مدینه برای حرکت دادن حضرت امام علی نقی علیه السلام را از مدینه و بردن به سامره به جهت بعض چیزها که درباره او به متوکل رسیده بود.
پس چون به مدینه وارد شدم اهل مدینه بانگ و فریاد برداشتند چندانکه مانند آن نشنیده بودم؛ پس ایشان را ساکن کردم و قسم خوردم که من مأمور نشدم که مکروهی به آن حضرت برسانم و تفتیش کردم منزل آن جناب را، نیافتم در آن مگر قرآن ودعا و مانند آن.
و در ( تذکره سبط ) است که لَمْ اَجِدْ فیهِ اِلاّ مَصاحِفَ و اَدْعِیَهً وَ کُتُبَ الْعِلْمِ فَعَظُمَ فی عَیْنی.
پس آن حضرت را از مدینه حرکت دادم و خودم قائم به خدمات او بودم و با آن حضرت خوشرفتاری می نمودم؛ پس در آن ایام که در راه بودیم روزی دیدم آن حضرت را که سوار شده و لکن جامه بارانی پوشیده و دم اسب خود را گره زده.
من تعجب 😳 کردم از این کار او؛ زیرا که آن روز آسمان صاف و بی ابر بود و ☀️ طلوع کرده بود؛ پس نگذشت مگر زمان کمی که ابری در آسمان ظاهر شد و باران 🌧 بارید مانند دهان مشک و رسید به ما از باران امر عظیمی.
پس آن حضرت رو کرد به من و فرمود: می دانم که منکر شدی و تعجب کردی آنچه را که دیدی از من و گمان کردی که من می دانستم از امر باران آنچه را که تو نمی دانستی. چنین نیست که تو گمان کرده ای لکن من زیست کرده ام در بادیه و می شناسم بادی 🌫 را که در عقب، باران دارد.
یحیی گفت : چون به بغداد وارد شدیم ابتدا کردم به اسحاق بن ابراهیم طاطری و رفتم به دیدن او و او والی بغداد بود، چون او مرا دید گفت : ای یحیی این مرد یعنی امام علی نقی علیه السلام پسر پیغمبر است و متوکل را تو می شناسی و می دانی عداوتش را با این خانواده؛ پس اگر چیزی بگویی به او که وادار کند او را بر کشتن آن حضرت، پیغمبر خصم تو خواهد بود، گفتم : به خدا قسم ! من مطلع نشدم بر چیزی از او که مخالف میل متوکل باشد؛ بلکه هرچه دیدم تمامش جمیل و شکیل بود.
پس رفتیم به سامره و ابتدا به دیدن وصیف ترکی رفتیم و من از اصحاب و نوکران او بودم. چون مرا دید گفت : ای یحیی ! به خدا قسم که اگر مویی از سر این مرد کم شود مُطالِب آن غیر من نخواهد بود.
پس من تعجب کردم از کلام اسحاق طاطری و وصیف ترکی و سفارش ایشان در باب آن حضرت؛ پس به نزد متوکل رفتم و آنچه از آن حضرت دیده بودم و آنچه از ثناء بر آن حضرت شنیده بودم برای متوکل نقل کردم . متوکل جائزه به آن حضرت داد و ظاهر کرد نیکی و احسان خود را به آن حضرت و مکرّم داشت او را.
مناظر شگفت انگیز
دوم _ شیخ کلینی و دیگران از صالح بن سعید روایت کرده اند که گفت روزی داخل سرّ من رأی شدم و به خدمت آن جناب رفتم و گفتم : این ستمکاران در همه امور سعی کردند در اطفاء نور تو و پنهان کردن ذکر تو تا آنکه تو را در چنین جایی فرود آوردند که محل نزول گدایان و غریبان بی نام ونشان است!
حضرت فرمود که ای پسر سعید! هنوز تو در #معرفت قدر و منزلت ما در این پایه ای و گمان می کنی که اینها با رفعت شأن ما منافات دارد و نمی دانی کسی را که خدا بلند کرد به اینها پست نمی شود.
پس به دست مبارک خود اشاره کرد به جانبی چون به آن جانب نظر کردم بستانها دیدم به انواع ریاحین آراسته و باغها دیدم که به انواع میوه ها پیراسته و نهرها دیدم که در صحن آن باغها جاری بود و قصرها و حوران و غلمان در آنها مشاهده کردم که هرگز نظیر آنها را خیال نکرده بودم.
از مشاهده این احوال دیده ام حیران 🤩 و عقلم پریشان شد.
پس حضرت فرمود ما هرجا که باشیم
اینها از برای ما مهیا است و در کاروان گدایان نیستیم .
مکافات تهمت
سوم _ مسعودی در ( اثبات الوصیه ) روایت کرده که چون حضرت امام علی نقی علیه السلام داخل خانه متوکل شد ایستاد مشغول به نماز گشت بعضی از مخالفین آمد ایستاد مقابل آن حضرت و گفت : تا کی ریاکاری می کنی ؟
حضرت تا این جسارت را شنید تعجیل فرمود در نماز خود و سلام داد؛ پس روکرد به او و فرمود: اگر #دروغ گفتی در این نسبتی که به من دادی، خدا تو را از بیخ برکند. تا این کلمه را فرمود آن مرد افتاد و بمرد و قصه او خبر تازه ای شد در خانه متوکل
___
»» نذر مادر متوکل برای #امام_هادی علیه السلام