eitaa logo
مباحث
1.7هزار دنبال‌کننده
36.4هزار عکس
32.2هزار ویدیو
1.6هزار فایل
﷽ 🗒 عناوین مباحِث ◈ قرار روزانه ❒ قرآن کریم ؛ دو صفحه (کانال تلاوت) ❒ نهج البلاغه ؛ حکمت ها(نامه ها، جمعه) ❒ صحیفه سجادیه ؛ (پنجشنبه ها) ⇦ مطالب متفرقه ⚠️ برای تقویت کانال، مطالب را با آدرس منتشر کنید. 📨 دریافت نظرات: 📩 @ali_Shamabadi
مشاهده در ایتا
دانلود
[ 🗣 برخى از شارحان: اين خطبه در شهر كوفه ايراد شده است ] 💬 معرّفى بهترين بنده خدا (الگوى انسان كامل) 📜 اى بندگان خدا؛ همانا بهترين و محبوب ترين بنده نزد خدا، بنده اى است كه خدا او را در پيكار با نفس يارى داده است، آن كَس كه جامه زيرين او ا ندوه، و لباس رويين او ترس از خداست. چراغ هدايت در قلبش روشن شده و وسائل لازم براى روزى او فراهم آمده و دورى ها و دشوارى ها را بر خود نزديك و آسان ساخته است. حقايق دنيا را با چشم دل نگريسته، همواره به بوده و اعمال نيكو، فراوان انجام داده است. از چشمه گواراى حق سيراب گشته، چشمه اى كه به آسانى به آن رسيد و از آن نوشيده سيراب گرديد. راه هموار و راست قدم برداشته، پيراهن شهوات را از تن بيرون كرده، و جز يك غم، از تمام غم ها خود را مى رهاند، و از صف كور دلان و مشاركت با هواپرستان خارج شد، كليد باز كننده درهاى هدايت شد و قفل درهاى گمراهى و خوارى گرديد. راه هدايت را با روشن دلى ديد، و از همان راه رفت، و نشانه هاى آن را شناخت و از امواج سركش شهوات گذشت. به استوارترين دستاويزها و محكم ترين طناب ها چنگ انداخت، چنان به و حقيقت رسيد كه گويى نور خورشيد بر او تابيد. در برابر خداوند، خود را به گونه اى تسليم كرد كه هر فرمان او را انجام مى دهد و هر فرعى را به اصلش باز مى گرداند. چراغ تاريكى ها و روشنى بخشِ تيرگى ها، كليد درهاى بسته و بر طرف كننده دشوارى ها، و راهنماى گمراهان در بيابان هاى سرگردانى است. سخن مى گويد، خوب مى فهماند، سكوت كرده به سلامت مى گذرد، براى خدا اعمال خويش را خالص كرده آن چنان كه خدا پذيرفته است، از گنجينه هاى آيين خدا و اركان زمين است. خود را به واداشته و آغاز عدالتِ او آن كه هواى نفس را از دل بيرون رانده است، حق را مى شناساند و به آن عمل مى كند. كار خيرى نيست مگر كه به آن قيام مى كند، و در هيچ جا گمان خيرى نبرده جز آن كه به سوى آن شتافته. اختيار خود را به سپرده، و قرآن را راهبر و پيشواى خود قرار داده است، هر جا كه قرآن بار اندازد فرود آيد، و هر جا كه قرآن جاى گيرد مسكن گزيند. 💬 وصف زشت ترين انسان «عالم نمايان» 😈 و ديگرى كه او را دانشمند نامند امّا از دانش بى بهره است، يك دسته از نادانى ها را از جمعى نادان فرا گرفته، و مطالب گمراه كننده را از گمراهان آموخته، و به هم بافته، و دام هايى از طناب هاى غرور و گفته هاى دروغين بر سر راه مردم افكنده، قرآن را بر اميال و خواسته هاى خود تطبيق مى دهد، و حق را به هوس هاى خود تفسير مى كند. مردم را از گناهان بزرگ ايمن مى سازد، و جرائم بزرگ را سبك جلوه مى دهد. ادّعا مى كند از ارتكاب شبهات پرهيز دارد امّا در آنها غوطه مى خورد. مى گويد: از بدعت ها دورم، ولى در آنها غرق شده است. چهره ظاهر او چهره انسان، و قلبش قلب حيوان درنده است، راه هدايت را نمى شناسد كه از آن سو برود، و راه خطا و باطل را نمى داند كه از آن بپرهيزد، پس مرده اى است در ميان زندگان. ‌🌐 @Mabaheeth
خدايى كه پديده ها را از هيچ آفريد، نمونه اى در آفرينش نداشت تا از آن استفاده كند و يا نقشه اى از آفريننده اى پيش از خود، كه از آن در آفريدن موجودات بهره گيرد و نمونه هاى فراوان از ملكوت قدرت خويش و شگفتى هاى آثار رحمت خود كه همه با زبان گويا به وجود پروردگار گواهى مى دهند را، به ما نشان داده كه بى اختيار ما را به شناخت پروردگار مى خوانند. در آنچه آفريده آثار صنعت و نشانه هاى حكمت او پديدار است، كه هر يك از پديده ها حجّت و برهانى بر وجود او مى باشند، گرچه برخى مخلوقات، به ظاهر ساكت اند، ولى بر تدبير خداوندى گويا، و نشانه هاى روشنى بر قدرت و حكمت اويند. خداوندا؛ گواهى مى دهم، آن كَس كه تو را به اعضاى گوناگون پديده ها و مفاصل به هم پيوسته كه به فرمان حكيمانه تو در لابلاى عضلات پديد آمده، تشبيه مى كند، هرگز در ژرفاى ضمير خود تو را نشناخته، و قلب او با انس نگرفته است، و نمى داند كه هرگز براى تو همانندى نيست. و گويا بيزارى پيروان گمراه از رهبران فاسد خود را نشنيده اند كه مى گويند: «به خدا سوگند ما در گمراهى آشكار بوديم. كه شما را با خداى جهانيان مساوى پنداشتيم» گفتند مشركان كه تو را با بت هاى خود همانند پنداشتند و با وهم و خيال خود گفتند: پيكرى چون بتهاى ما دارد و با پندار نادرست، تو را تجزيه كرده و با اعضاى گوناگون مخلوقات تشبيه كردند. خدايا؛ گواهى مى دهم آنان كه تو را با چيزى از آفريده هاى تو مساوى شمارند از تو روى بر تافته اند و آن كه از تو روى گردان شود بر اساس آيات محكم قرآن و گواهى براهين روشن تو، كافر است. تو همان خداى نامحدودى هستى كه در انديشه ها نگُنجى تا چگونگى ذات تو را درك كنند، و در خيال و وهم نيايى تا تو را محدود و داراى حالات گوناگون پندارند. 🌐 @Mabaheeth
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
/ نشانه ها پس از ماجرایی که برای پسر معتاد اتفاق افتاد فهمیدم که من برخی از اتفاقات آینده را هم دیده ام. نمی دانستم چطور ممکن است. لذا خدمت یکی از رفتم و این موارد را مطرح کردم. ایشان هم اشاره کرد که در این حالتِ مکاشفه که شما بودی، بحث زمان و مکان مطرح نبوده. لذا بعید نیست که برخی مواردِ مربوط به آینده را دیده باشی. بعد از این صحبت، کردم که ماجرای شهادتِ برخی همکاران من، اتفاق خواهد افتاد. یکی دو هفته بعد از بهبودی من، پدرم در اثر یک سانحه مصدوم شد و چند روز بعد، دار فانی را وداع گفت. خیلی ناراحت بودم اما یاد حرف عموی خدابیامرزم افتادم که گفت: این باغ برای من و پدرت هست و به زودی به ما ملحق می شود. در یکی از روزهای دوران نقاهت به شهرستان دوران کودکی و نوجوانی سر زدم و سراغ مسجد قدیمی محل رفتم و یاد و خاطرات کودکی و نوجوانی برایم تداعی شد. یکی از پیرمردهای قدیمی مسجد را دیدم. سلام و علیک کردیم و برای نماز وارد شدیم. یکباره یاد صحنه هایی افتادم که از حساب و کتاب اعمال دیده بودم. یاد آن پیرمردی که به من تهمت زده بود و بخاطر رضایت من، ثواب حسینیه اش را به من بخشید. 👉🏼 https://eitaa.com/mabaheeth/8911 این افکار و صحنه ناراحتیِ آن پیرمرد، همینطور در مقابل چشمانم بود. با خودم گفتم: باید پیگیری کنم و ببینم این ماجرا تا چه حد صحّت دارد. هر چند می دانستم که مانند بقیه موارد، این هم واقعی هست. اما دوست داشتم حسینیّه ای که به من بخشیده شد را از نزدیک ببینم ... 🌐 @Mabaheeth
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
/ مدافعان حرم دیگر داشتم که ماجرای شهادت همکاران من واقعی است. در روزگاری که خبری از نبود چطور باید این حرف را ثابت می کردم. برای همین چیزی نگفتم. اما هر روز که برخی همکارانم را در اداره می دیدم، یقین داشتم یک را که تا مدتی بعد به محبوب خود خواهد رسید ملاقات می کنم. اما چطور این اتفاق می افتد؟ آیا جنگی در راه است!؟ چهار ماه بعد از عمل جراحی و اوایل مهر ماه ۱۳۹۴ بود که در اداره اعلام شد، کسانی که علاقه مند به حضور در صف مدافعان حرم هستند می توانند ثبت نام کنند. جنب و جوشی در میان همکاران افتاد. آنها که فکرش را می کردم همگی کردند. من هم با پیگیری بسیار، یافتم تا همراه آنها پس از دوره آموزشی تکمیلی راهی سوریه شوم. آخرین شهر مهم در شمال سوریه یعنی شهر حلب و مناطق مهم اطراف آن باید آزاد میشد. نیروهای ما در منطقه مستقر شدند و کار آغاز شد. چند مرحله عملیات انجام شد و ارتباط تروریست ها با ترکیه قطع شد. محاصره شهر حلب کامل شد. مرتب از خدا می خواستم که همراه با مدافعان حرم به کاروان ملحق شوم. ... روز بعد که عملیات تمام شد وقتی را دیدم، گفتم خدا بگم چه کارت بکنه! برا چی من رو بردی پشت خط؟! او هم لبخندی زد و گفت: تو فعلاً نباید شهید بشی. باید برای مردم بگویی که آنطرف چه خبر است. 👉🏼 https://eitaa.com/mabaheeth/8818 برای همین، جایی بُردمت که از خط دور باشی. ... 🌐 @Mabaheeth
📣 هفدهم ،سالروز تاسیس مسجد مقدس 🕌 این مسجد، بیش از یک هزار سال پیش به فرمان حضرت ارواحنا فداه، در بیدارى و نه در خواب، تأسیس گردید و در طول قرون و اعصار، پناهگاه شیعیان و پایگاه منتظران و تجلّیگاه حضرت (علیه السلام) بوده است. 📜 علامه بزرگوار میرزا حسین نورى (متوفاى ۱۳۲۰ هجری) در ارزشمند که به فرمان میرزاى بزرگ آن را تألیف کرد و میرزاى شیرازى در تقریظ خود از آن ستایش فراوان کرد و نوشت: «براى تصحیح عقیده خود، به این کتاب مراجعه کنند تا از لمعانِ انوار هدایتش به سر منزل و برسند»، تاریخچه تأسیس مسجد مقدس جمکران را آورده است. 🌐 @Mabaheeth
🏴 (علیه السلام) : 📖 الرِّضا بِمَکروهِ القَضا مِن اعلی الدَرَجاتِ الیَقینِ 📜 راضی بودن به سخت ترین مقدرات الهی از عالی ترین مراتب و است. 🌐 @Mabaheeth
مدظله العالی ✨ مسئله‌ى ظهور (علیه الصّلاة و السّلام) یکى از آن مسائل پُر مغز و پُر معنا و داراى مضامین عالى در مجموعه‌ى تفکّرات شیعه است. این امیدى که در دل یک انسان به‌ وجود مى‌آید، به برکت و اعتقاد و به وجود منجى و به حضور منجى،این امید خیلى داراى ارزش و قیمت است. یقیناً مایه‌ى حرکتهاى بزرگ در جوامع اسلامى و در جوامع شیعى و مایه‌ى اصلى حرکت عظیم انقلاب اسلامى، همین عقیده و همین انتظار فرج است. ✨ شیعه یاد گرفته است که با فضیلت‌ترین اعمال، است. معناى این جمله آن است که در هر شرایطى ولو سخت‌ترین شرایط باشد، حق ندارد مأیوس بشود و ناامید بشود؛چون منتظر است. منتظر فرج، منتظر گشایش، منتظر باز شدن افق و نَفْس این انتظار به او نیرو میدهد و او را قدرتمند میکند و به او نشاط میدهد؛ و نیرو و نشاط و امید هر جا بود، زندگى به طرف سامان پیش میرود؛ به‌ طرف اصلاح حرکت میکند. 🗓 ۱۳۷۲/۱۱/۰۸ 🌐 @Mabaheeth
30.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞️ | انتقاد تند شیخ حسین : سفر به مراکز فساد آزاد، سفر به کربلا ممنوع 🎥 این چند دقیقه واقعا ارزش شنیدن دارد... 🔸 با توجه به روایات علیهم‌السلام که وجوب سفر حج واجب با احتمال خطر از بین می رود اما سفر با به خطر و ضرر نه تنها حرام نیست، بلکه مورد است، از اعضای دعوت کرد تا در کربلا حاضر شوند و شرایط را از نزدیک ببینند. 🔹 ایشان صراحتاً اظهار امیدواری نمودند که انشاءالله همانطور که سفر به مراکز فساد آزاد است، ممنوعیت سفر به کربلا برداشته شود. 🔸 ایشان ضمن بیان مشاهدات عینی خود و بی نظیر اعلام کردن حضور مردم در کربلا در شب نیمه شعبان، این میزان را معادل شب و روز اربعین دانستند و اعلام داشتند با این حجم از جمعیت در عراق فقط در نجف ۲ نفر کرونا مثبت اعلام شدند. 🔥 @howzehenghelabi 🌐 @Mabaheeth
11 - عنایت امام حسین (علیه السلام) شنیدم از زاهد عابد و واعظ متعظ مرحوم حاج شیخ غلامرضای طبسی که تقریبا در 35 سال قبل به شیراز تشریف آورده و چند ماهی در مدرسه آقا باباخان توقف داشتند و بنده هم به فیض ملاقاتشان رسیدم، فرمود با چند نفر از دوستان با قافله به عتبات عالیات مشرف شدیم. هنگام مراجعت برای ایران شب آخر که در سحر آن باید حرکت کنیم متذکر شدم که در این سفر مشاهد مشرفه و مواضع متبرکه را زیارت کردم، جز مسجد براثا و حیف است از درک فیض آن مکان مقدس محروم باشیم. به رفقا گفتم بیایید به مسجد براثا برویم. گفتند مجال نیست و خلاصه نیامدند. خودم تنها از کاظمین(علیهماالسلام) بیرون آمدم تا به مسجد رسیدم. دیدم در بسته است و معلوم شد در را از داخل بسته و رفته اند و کسی هم نیست. حیران شدم که چه کنم؟ این همه راه به امیدی آمدم، به دیوار مسجد نگریستم دیدم می توانم از دیوار بالا بروم، بالاخره هر طوری بود از دیوار بالا رفته و داخل مسجد شدم و با فراغت مشغول نماز شدم به خیال اینکه در مسجد را از داخل بسته اند و باز کردنش آسان است، در داخل مسجد هم کسی نبود. پس از فراغت آمدم در را باز کنم دیدم قفل 🔒 محکمی بر در زده اند و به وسیله نردبان🪜 یا چیز دیگر رفته اند. حیران شدم چه کنم! دیوار داخل مسجد هم طوری بود که هیچ نمی شد از آن بالا رفت. با خود گفتم عمری است دَم از حسین علیه السلام می زنم و امیدوارم که به برکت آن حضرت درِ بهشت به رویم باز شود با اینکه درب بهشت یقینا مهمتر است و باز شدن این در هم به برکت حضرت ابی عبداللّه علیه السلام سهل است؛ پس با تمام دست به قفل 🔒 گذاشتم و گفتم یا حسین علیه السلام و آن را کشیدم. فورا باز 🔓 گردید. در را باز کردم و از مسجد بیرون آمدم و شکر خدا را بجا آوردم و به قافله هم رسیدم. https://eitaa.com/mabaheeth/27011 ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee │📱 @Mabaheeth ╰───────────
32 - داستانی عجیب تر تقریبا پانزده سال قبل، از جمعی از علمای اعلام قم و نجف اشرف شنیدم که پیرمرد هفتاد ساله ای به نام کربلائی محمد کاظم کریمی ساروقی (ساروق از توابع فراهان اراک است) که هیچ سوادی نداشته، تمام قرآن مجید به او افاضه شده به طوری که تمام قرآن را حافظ شده به طرز عجیبی که ذکر می شود . عصر پنجشنبه، ( کربلائی محمد کاظم ) به زیارت امامزاده ای که در آن محل مدفون است می رود، هنگام ورود، دو نفر سید بزرگوار را می بیند و به او می فرمایند کتیبه ای که در اطراف حرم نوشته شده بخوان. می گوید آقایان ! من سواد ندارم و قرآن را نمی توانم بخوانم. می‌فرمایند بلی می‌توانی. پس از التفات و فرمایش آقایان حالت بی خودی عارضش می گردد و همانجا می افتد تا فردا عصر که اهالی ده برای امامزاده می آیند او را افتاده می بینند، پس او را بلند کرده به خود می آورند. به کتیبه می نگرد می بیند است، تمام آن را می خواند و بعد خودش را حافظ تمام قرآن می بیند و هر سوره از را که از او می خواستند، از حفظ به طور صحیح می خوانده و از جناب آقای میرزا حسن، نواده مرحوم میرزای حجه الاسلام شیرازی شنیدم فرمود مکرر او را امتحان کردم هر آیه ای را که از او می پرسیدم فورا می گفت از فلان سوره است و عجیبتر آنکه هر سوره ای را می توانست به قهقرا بخواند ؛ یعنی از آخر سوره تا اول آن را می خواند . و نیز فرمود : کتاب تفسیر صافی در دست داشتم برایش باز کرده گفتم این قرآن است و از روی خط آن بخوان، کتاب را گرفت چون در آن نظر کرد گفت آقا ! تمام این صفحه قرآن نیست و روی آیه شریفه دست می گذاشت و می گفت تنها این سطر قرآن است یا این نیم سطر قرآن است و هکذا و مابقی، قرآن نیست . گفتم از کجا می گویی؟ تو که سواد عربی و فارسی نداری؟ گفت : آقا ! کلام خدا نور است، این قسمت نورانی است و قسمت دیگرش تاریک است ( نسبت به نورانیت قرآن ) و چند نفر دیگر از علمای اعلام را ملاقات کردم که می فرمودند همه ما او را امتحان کردیم و کردیم امر او خارق عادت است و از مبداء فیّاض جل و علا به او چنین افاضه شده. در سالنامه نور دانش، سال 1335 صفحه 223 عکس کربلائی محمد کاظم مزبور را چاپ کرده و مقاله ای تحت عنوان ( نمونه ای از اشراقات ربانی ) نوشته و در آن شهادت عده ای از بزرگان علما را بر خارق العاده بودن امر او نقل نموده است تا اینکه می نویسد : ( ( از مجموع دستخطهای فوق ، موهبتی بودن حفظ قرآن کربلائی ساروقی به دو دلیل ثابت می شود . 1 - بی سوادی او که عموم اهالی دهِ او شهادت می دهند و احدی خلاف آن را اظهار ننموده است . نگارنده شخصا از ساروقیهای ساکن تهران تحقیق نمودم و با اینکه موضوع بی سوادی او در جراید کثیرالانتشار چاپ و منتشر شده، معذلک هیچکس تکذیب نکرده است. 2 - بعضی از خصوصیات او که از عهده تحصیل و درس خواندن خارج است ، به شرح زیر : 1 - هرگاه یک کلمه عربی یا غیر عربی بر او خوانده شود، فورا می گوید که در قرآن هست یا نیست. 2 - اگر یک کلمه قرآنی از او پرسیده شود، فورا می گوید در چه سوره و کدام جزء است. 3 - هرگاه کلمه ای در چند جای قرآن مجید آمده باشد تمام آن موارد را بدون وقفه می شمارد و دنباله هرکدام را می خواند . 4 - هرگاه در یک آیه یک کلمه یا یک حرکت غلط خوانده شود یا زیاد و کم کنند بدون اندیشه متوجه می شود و خبر می دهد . 5 - هرگاه چند کلمه از چند سوره به دنبال هم خوانده شود محل هر کلمه را بدون اشتباه بیان می کند. 6 - هر آیه یا کلمه قرآنی را از هر قرآنی که به او بدهند آنرا نشان می دهد . 7 - هرگاه در یک صفحه عربی یا غیر عربی یک آیه مطابق سایر کلمات نوشته شود، آیه را تمیز می دهد که تشخیص آن برای اهل فضل نیز دشوار است . این خصوصیات را خوش حافظه ترین مردم نسبت به یک جزوه بیست صفحه فارسی نمی تواند دارا شود تا چه رسد به 6666 آیه قرآنی ) ) . و پس از نقل شهادت چند نفر از ، می نویسد : موهبت قرآن ( کربلائی کاظم ) برای مردمی که فکر محدود خود را در چهاردیواری مادیات محدود و مُنکر ماورای طبیعت هستند اعجاب آور بوده و سبب عده ای از گمراهان گردیده است، ولی این امر با همه اهمیّتش در نظر اهل توحید یک شعاع کوچک از اشعه بیکران افاضات خداوندی و از کوچکترین مظاهر قدرت حق است، نه تنها امور خارق العاده به وسیله انبیا و سفرای حق به کرّات به ظهور رسیده و در تواریخ ثبت و ضبط است، در عصر حاضر نیز کسانی که به علت ارتباط و پیوند با مبدأ تعالی صاحب کراماتی هستند وجود دارند که اهمیت آن به مراتب از حافظ قرآن ما بیشتر می باشد .
📖 امام عليه السلام در اين گفتار پربار خود به معيار و ملاك ارتباط با انبيا و اوليا اشاره كرده مى‌فرمايد: «نزديك‌ترين و شايسته‌ترين مردم به پيامبران، آنهايى هستند كه از همه به تعليماتشان آگاه‌ترند (و در سايۀ اين آگاهى به آن جامۀ عمل مى‌پوشانند)»؛ (إِنَّ‌ أَوْلَى النَّاسِ‌ بِالْأَنْبِيَاءِ‌ أَعْلَمُهُمْ‌ بِمَا جَاءُوا بِهِ‌) . «سپس حضرت عليه السلام اين آيه را تلاوت فرمود: شايسته ترين و نزديك‌ترين مردم به ابراهيم آنها هستند كه از او پيروى كردند و نيز اين پيامبر و مؤمنان به اين پيامبر»؛ (ثُمَّ‌ تَلَا: «إِنَّ‌ أَوْلَى اَلنّٰاسِ‌ بِإِبْرٰاهِيمَ‌ لَلَّذِينَ‌ اِتَّبَعُوهُ‌ وَ هٰذَا اَلنَّبِيُّ‌ وَ اَلَّذِينَ‌ آمَنُوا» الْآيَةَ‌) 👈 روشن است كه منظور امام عليه السلام از و آگاهى در اينجا همان علمى است كه دعوت به عمل مى‌كند و علم، اگر در عمق جان انسان كند به انسان را به عمل وادار مى‌كند. بعضى از شارحان نهج‌البلاغه گفته‌اند كه صحيح «أعْمَلُهُمْ‌» است؛ زيرا آيۀ شريفه و جمله‌هاى بعد سخن از اطاعت و تبعيت دارند كه همان عمل است؛ ولى همان‌گونه كه گفتيم، نيازى به تغيير عبارت روايت از نزد خودمان نيست، زيرا ثمره درخت علم، عمل است و علم بى عمل نوعى جهل و نادانى است، زيرا اگر انسان، چيزى را به طور قطع باور كند و عميقاً به آن معتقد باشد، بر طبق آن راه مى‌رود. سپس امام عليه السلام در تأييد گفتار فوق مى‌افزايد: «به يقين دوست محمد صلى الله عليه و آله كسى است كه خدا را اطاعت كند، هرچند پيوند نسبى‌اش دور باشد و دشمن محمد صلى الله عليه و آله كسى است كه خدا را نافرمانى كند هرچند قرابت او نزديك باشد»؛ (ثُمَّ‌ قَالَ‌: إِنَّ‌ وَلِيَّ‌ مُحَمَّدٍ مَنْ‌ أَطَاعَ‌ اللَّهَ‌ وَ إِنْ‌ بَعُدَتْ‌ لُحْمَتُهُ‌، وَ إِنَّ‌ عَدُوَّ مُحَمَّدٍ مَنْ‌ عَصَى اللَّهَ‌ وَ إِنْ‌ قَرُبَتْ‌ قَرَابَتُهُ‌) «لُحمَة» معانى مختلفى دارد و در اينجا به معناى قرابت و نزديكى است. امام عليه السلام آنچه را در ذيل اين كلام مبارك فرموده اشاره به مصداقى از مصاديق آن كبراى كليه‌اى است كه در بالا آمد و از آنجا كه مخاطبان آن حضرت، امت پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله هستند آن اصل كلى را بر اين امت منطبق كرده و نتيجه گيرى نموده كه و دوستى و پيروى از پيغمبر اسلام جز از طريق اطاعت حاصل نمى‌شود. اين همان چيزى است كه در حديث معروف عليه السلام كه گفت و گوى امام را با طاووس يمانى منعكس مى كند آمده است؛ امام در پايان اين حديث فرموده است: «خَلَقَ‌ اللَّهُ‌ الْجَنَّةَ‌ لِمَنْ‌ أَطَاعَهُ أَحْسَنَ‌ وَ لَوْ كَانَ‌ عَبْداً حَبَشِيّاً وَ خَلَقَ‌ النَّارَ لِمَنْ‌ عَصَاهُ‌ وَ لَوْ كَانَ‌ وَلَداً قُرَشِيّاً؛ خداوند بهشت را آفريده براى كسانى كه او را اطاعت كنند و اين كار را به خوبى انجام دهند، هرچند بردۀ حبشى باشند و را آفريده براى كسانى كه او را عصيان كنند، هرچند فرزندى از دودمان قريش باشند». در حديث ديگرى مى‌خوانيم كه سعد بن عبدالملك - كه از فرزندان عبدالعزيز بن مروان بود و عليه السلام او را «سعد الخير» مى‌ناميد - خدمت امام رسيد در حالى كه مانند زنان مصيبت‌زده گريه مى‌كرد و اشك مى‌ريخت. امام باقر عليه السلام فرمود: اى سعد چرا گريه مى‌كنى‌؟ عرض كرد چگونه گريه نكنم در حالى كه از شجرۀ ملعونۀ در قرآن (اشاره به بنى‌اميه است) هستم...
📖 در آغاز اين سخن حكمت‌آميز و كوتاه مى‌خوانيم: «امام عليه السلام صداى يكى از خوارج را شنيد كه مشغول به عبادت شبانه است و قرآن تلاوت مى‌كند. فرمود: خواب توأم با يقين و ايمان، بهتر از نمازى است كه همراه با شك باشد»؛ (وَ سَمِعَ‌ عليه السلام رَجُلاً مِنَ‌ الْحَرُورِيَّةِ‌ يَتَهَجَّدُ وَ يَقْرَأُ، فَقَالَ‌ عليه السلام: نَوْمٌ‌ عَلَى يَقِينٍ‌ خَيْرٌ مِنْ‌ صَلَاةٍ‌ فِي شَكٍّ‌) 👈 «حَرُوريّه» نام خوارج يا گروهى از خوارج است كه براى نخستين بار در قريه‌اى به نام «حَرُوراٰء» در نزديك كوفه اجتماع كردند و اعلان مخالفت با امير مؤمنان على عليه السلام نمودند؛ در تواريخ عدد آن گروه را دو هزار نفر نوشته‌اند. بسيارى از آنها اهل عبادت مخصوصاً تهجّد (عبادت شبانه) و تلاوت قرآن بودند؛ ولى كاملاً قشرى مى‌انديشيدند و مسيرى را كه در عقيدۀ اسلامى خود انتخاب كرده بودند آميخته با شك بود. به همين دليل امام مى‌فرمايد خواب همراه با بهتر از نماز همراه با شك است. دليل آن هم روشن است. آنچه انسان را به خدا نزديك مى‌سازد و صراط مستقيم را پيش پاى انسان مى‌نهد، ايمان و يقين است كه اگر محكم باشد هيچ‌گونه انحرافى براى انسان پيش نمى‌آيد؛ ولى آنها كه ايمان ضعيفى آميخته با شك دارند به آسانى از راه راست منحرف مى‌شوند. از اين رو عبادت آنها بسيار سطحى و كم‌ارزش است. اين سخن شبيه چيزى است كه در حكمت 145 دربارۀ روزه‌داران و شب زنده‌داران آمده است: «كَمْ‌ مِنْ‌ صَائِمٍ‌ لَيْسَ‌ لَهُ‌ مِنْ‌ صِيَامِهِ‌ إِلَّا الْجُوعُ‌ وَ الظَّمَأُ وَ كَمْ‌ مِنْ‌ قَائِمٍ‌ لَيْسَ‌ لَهُ‌ مِنْ‌ قِيَامِهِ‌ إِلَّا السَّهَرُ وَ الْعَنَاءُ‌ حَبَّذَا نَوْمُ‌ الْأَكْيَاسِ‌ وَ إِفْطَارُهُمْ‌؛ چه بسا روزه‌داران كه از روزۀ خود به جز تشنگى و گرسنگى بهره‌اى نمى‌برند و چه بسا شب زنده‌دارانى كه از قيام شبانۀ خود جز بى‌خوابى و خستگى بهره‌اى ندارند. آفرين بر خواب هوشمندان و افطارشان». مرحوم ديلمى در ارشاد القلوب حديثى نقل مى‌كند كه شاهد حكمتى است كه به شرح آن پرداخته‌ايم.
39 - فریادرسی فوری دبیر محترم آقای علی اصغر اثناعشری گفت شبی همسرم به رعاف مبتلا می شود و از دو طرف بینی ، متصلاً خون جریان پیدا می کند و در آن ساعت دسترسی به دکتر نبود و متوجه شدم که دوام این حالت منتهی به ضعف مفرط و هلاکت خواهد شد؛ پس اسم مبارک ( یاقابِضُ ) بدون سابقه بر زبانم جاری و آن را مکرر می خواندم، فوراً خون قطع شد به طوری که یک ذرّه خون، دیگر جاری نشد. یک هفته گذشت، شب خوابیده بودم مرا بیدار کردند و گفتند برخیز که ایشان باز مبتلا به خون دماغ شده و آنچه را که آن شب خواندی بخوان. برخاستم و همان اسم مبارک را تکرار کردم و خون منقطع شد . از شرایط مهم اجابت دعا یقین به قدرت بی پایان خداوندی است که فوق مادّیات و اسباب است و جمیع وسائل، مسخّر و مقهور اراده اویند و کسی که با شک و تردید باشد دعایش از اجابت دور است و به طور کلی هرکَس خود را مضطرّ الی اللّه دید و یقین کرد که غیر از خدا فریادرسی نیست پس در آن حال هرچه بخواهد به او داده خواهد شد.¹ در بعضی کتب معتبره نقل شده که روزی زنی بچه شیرخوارش را در بغل گرفته از روی پلی که به روی شط آب بود می گذشت ناگاه بر اثر ازدحام جمعیت به زمین می افتد و بچه اش در شط آب می افتد ، فریاد می زند مسلمانان به فریادم برسید و قنداقه بچه به روی آب به حرکت آب می رفته و مادر دنبالش ناله می کرد و به مردم استغاثه می نمود تا به جایی رسید که مقداری از آب شط وارد قسمتی می شد که برای گردش سنگ آسیا تهیه دیده بودند. تصادفا بچه هم وارد این قسمت شد، مادر دید الان بچه اش همراه آب به زیر سنگ آسیا رفته و متلاشی می شود و کرد که دیگر کسی نمی تواند بچه را نجات دهد ، آن لحظه که نزدیک فرو رفتن بچه بود، سر به آسمان کرد و گفت ( خدا )؛ فورا آب که به سرعت می رفت، متوقف شد و روی هم متراکم گردید تا مادر با دست خود بچه اش را برداشت و شکر الهی بجا آورد . _________________ 1- اَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ اِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ (سوره مبارکه نمل/ آیه 62)
📖 امام عليه السلام در اين كلام پربار و حكيمانه‌اش، حقيقت اسلام را به گونه‌اى كه پيش از او هيچ كَس تفسير نكرده، تفسير مى‌كند و مى‌فرمايد: «اسلام را چنان تفسير مى‌كنم كه هيچ كَس پيش از من آن را چنين تفسير نكرده باشد»؛ (لَأَنْسُبَنَّ‌ الْإِسْلَامَ‌ نِسْبَةً‌ لَمْ‌ يَنْسُبْهَا أَحَدٌ قَبْلِي) سپس در ادامۀ سخن ضمن شش جملۀ پى در پى كه هر كدام با جملۀ قبل به صورت زيبايى گره خورده روح اسلام را با اين شش جمله مى‌شكافد و حقيقت آن را هويدا مى‌كند. نخست مى‌فرمايد: «اسلام همان تسليم است»؛ (الْإِسْلَامُ‌ هُوَ التَّسْلِيمُ‌) . تسليم در برابر فرمان خدا و دستورات پيغمبر اكرم و امامان معصوم عليهم السلام و تسليم در برابر فرمان عقل و فطرت. قرآن مجيد در آيۀ 83 سورۀ آل عمران مى‌فرمايد: «وَ لَهُ‌ أَسْلَمَ‌ مَنْ‌ فِي اَلسَّمٰاوٰاتِ‌ وَ اَلْأَرْضِ‌ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ إِلَيْهِ‌ يُرْجَعُونَ‌» ؛ و تمام كسانى كه در آسمان‌ها و زمين هستند، از روى اختيار يا از روى اجبار، در برابرِ (فرمان) او تسليم‌اند و به سوى او باز گردانده مى‌شوند». در جملۀ دوم مى‌فرمايد: «تسليم همان يقين است»؛ (وَ التَّسْلِيمُ‌ هُوَ الْيَقِينُ‌) . زيرا بدون و ، تسليم حاصل نمى‌شود و در واقع «تسليم» از لوازم «يقين» است كه امام عليه السلام در اينجا لازم و ملزوم را يكى شمرده و مى‌فرمايد: تسليم همان يقين است. در جملۀ سوم مى‌فرمايد: «يقين همان تصديق است»؛ (وَ الْيَقِينُ‌ هُوَ التَّصْدِيقُ‌) . منظور از «تصديق» در اينجا علمى است كه از مقدمات يقينى حاصل مى‌شود و تا اين علم حاصل نگردد «يقين» پيدا نمى‌شود و تا يقين حاصل نگردد، تسليم كه روح اسلام است نيز حاصل نخواهد شد و در واقع اعتقادى كه نام يقين بر آن گذارده‌ايم نتيجۀ علمى است كه به صورت تصديق در مى‌آيد و در واقع تصديق و يقين نيز لازم و ملزوم يكديگرند كه امام عليه السلام به واسطۀ شدت ارتباط اين دو با يكديگر آنها را يكى شمرده و فرموده: يقين همان تصديق است.
اثر حیاء در جلوگیری از مفاسد از صدها قانون و پاسبان و نگاهبان بیشتر است. کسانیکه دوستدار اصلاح اجتماع و طالب برطرف شدن مفاسدند باید بکوشند صفت از میان اجتماع برچیده نشود؛ بلکه این غریزه خدا داده بکار انداخته شده و زیاد گردد. این امر در مرحله اول بر عهده پدران و مادران است و بعد به عهده آموزگاران و سپس وظیفه هر مسلمانیست که حیاء دیگری را نگهدارد. راه حفظ حیاء راه نگهداری حیاء آنست که؛ اولاً هر فردی مواظب گفتار و کردار خود باشد که خلاف حیاء از او سرنزند تا موجب جرأت دیگری بر بی حیائی شود مثلاً در حضور بچه، حرف زشتی نزند، دروغی نگوید، خُلف وعده و پیمان شکنی ننماید. برای حفظ حیاء فرزندان حتی دستور رسیده، بچه همراه پدرش به حمّام نرود و مطالب دیگری که در کتاب و غیره موجود است. ثانیاً اگر در گفتار و کردار کسی بیحیائی دید سخت او را توبیخ و ملامت کند تا تکرار نشود مثل حرفهای زشتی که برخی در برخورد به یکدیگر میزنند خصوصاً هنگام خشم. ثالثاً اگر در گفتار و کردار کسی حیاء مشاهده کرد او را تحسین و تشویق نماید. ضمناً هرچه مُهیّج شهوات و فیلمهای زننده کمتر باشد در حیاء اجتماع اثر مستقیم دارد. ظهور حیاء در چشم مستفاد از روایات و کلمات دانشمندان آنست که ظهور این خُلق کریم در جسد انسان در چشم است و لذا از کسیکه چشم ندارد نهی شده است که چیزی بخواهند و حاجتی بطلبد چنانچه از رجوع به چشم دار در شب تار بطوریکه چشم چیزی را نبیند نهی شده زیرا در این صورت حیاء ظهوری ندارد. مواردی که حیاء غلط است گاهی انسان اشتباه میکند و اموریکه واقعاً زشت نیست زشتش می پندارد و بواسطه حیاء در این موارد دچار محرومیت هائی میشود مانند چیزهائیکه نمیداند خصوصاً در مسائل دینی که این قسم از حیاء در روایت بنام حیاء احمقانه خوانده شده و فرموده اند (لا حیاء فی الدین) و خلاصه در یاد گرفتن مسائل دینی و عمل کردن به آن، حیاء غلط است چنانچه حیاء کردن از اظهار حقیقت و طرفداری از حق و احقاق حق خود یا دیگری در موارد لزوم آن، صحیح نیست. و نیز از حیاء غلط، حیاء در بعض امور تکوینی است که از قدرت و اختیار بشر بیرونست و نزد عقل، هیچ زشتی ندارد مانند بلندی یا کوتاهی قامت، لاغری و فربهی، زشتی قیافه یا سیاهی پوست و مانند مرض و فقر، اینها اموری است که اختیاری بشر نبوده و نزد عقل قبحی ندارد. جاهائیکه حیاء پسندیده است هرکار اختیاری که نزد عقل و شرع ناپسند و زشت باشد حیاء کردن و در نتیجه ترک آن نمودن ممدوح و پسندیده است و این بر دو قسم است: اول حیاء از مخلوق یعنی از ترس دیدن یا با خبر شدن مردم کار زشت را ترک میکند که دچار شرمساری نزد مردم نشود. دو حیاء از خالق- یعنی چون دانسته که پروردگارش همیشه با او است پس همیشه مراقب است و ملاحظه حضور آن حضرت را مینماید خواه کسی باشد یا نباشد، مردم بفهمند یا نفهمند چون خداوند حاضر و ناظر است از او حیاء میکند و کار زشت را ترک مینماید. کمال انسانی در داشتن حیاء قسم دوم است و بدبختی و شرمساری برای کسی است که ملاحظه مخلوقی مثل خود را داشته و از او حیاء کند ولی ملاحظه حضور پروردگار را نداشته و از او حیاء نکند با اینکه تمام خلق مانند خود عاجز و ناتوانند در رساندن نفعی یا ضرری به او استقلال ندارند؛ اما پروردگارش قادر مطلق و همه چیزش از او است. خیانتکاران کارهاشان را از مردم پنهان میدارند و از آنها شرم میکنند ولی از خدا شرم نمیکنند در حالیکه خدا همیشه با ایشان است، آنگاه که شبانه با یکدیگر سخنانی دارند راضی نیست و خداوند به هرچه میکنند احاطه دارد. درمقامی که کنی قصد گناه گر کند کودکی از دور نگاه شرم داری ز گنه در گذری پرده عفّت خود را ندری شرم بادت ز خداوند جهان که بود واقف اسرار نهان نگهش بر تو بود بی گه و گاه تو کنی در نظرش قصد گناه غرضهای معنوی در تألیف این کتاب از آنجا که غرض از تألیف این کتاب تذکارت اندرزهای لازم در ضمن سرگذشت های مناسب است چند داستان درباره حیاء از حضرت آفریدگار جلّ و علا یادآوری شود تا خواننده عزیز از این صفت شریف بهره مند گردد و طالب مقام و به اینکه خداوند همیشه و همه جا با او است شود؛ زیرا زیاد و کمی حیاء از خداوند، تابع شدت و ضعف ایمان و یقین بحضور حضرت آفریدگار است.
📖 امام عليه السلام در اين كلام كوتاه حكمت‌آميز اشاره به اسباب فزونى كرده مى‌فرمايد: «روزى را به وسيلۀ صدقه فرود آوريد»؛ (اسْتَنْزِلُوا الرِّزْقَ‌ بِالصَّدَقَةِ‌). منظور از و تمام مواهب الهى است كه انسان در زندگى به آن نياز دارد و معمولاً بر مواهب مادّى از قبيل مال و املاك گوناگون اطلاق مى‌شود، هرچند درباره امور معنوى نيز به كار مى‌رود؛ مثلاً مى‌گوييم: «اللّٰهُمّ‌ ارْزُقْنَا الْايمانَ‌ وَ الْيَقينَ‌ ؛ خداوندا و به ما روزى بفرما» ولى در كلام مورد بحث اشاره به مواهب مادى است. منظور از «صدقه» هر گونه موهبت مادّى است كه بدون عوض و با انگيزۀ الهى در اختيار ديگرى قرار داده شود. امام عليه السلام در اين كلام نورانى رابطۀ نزديكى ميان صدقات و فزونى رزق و روزى بيان فرموده است. اين معنا در روايات ديگر نيز با عبارات متفاوتى آمده است از جمله در حكمت 258 خواهد آمد كه امام عليه السلام مى‌فرمايد: «إذا أمْلَقْتُمْ‌ فَتاجِرُوا اللّٰهَ‌ بِالصَّدَقَةِ‌ ؛ هر زمان فقير و نيازمند شديد با دادنِ با خداوند معامله كنيد». در حديث ديگرى از عليه السلام مى‌خوانيم كه به يكى از فرزندانش فرمود: از آن مالى كه نزد تو بود چقدر باقى مانده‌؟ عرض كرد: فقط چهل دينار. امام عليه السلام فرمود: برو و آن را به نيازمندان صدقه بده. عرض كرد: چيزى غير از آن در بساط نيست. فرمود: مى‌گويم آن را صدقه بده خدا به جاى آن به ما مى‌دهد. سپس فرمود: « أَ ما عَلِمْتَ‌ أنَّ‌ لِكُلِّ‌ شَيْ‌ءٍ‌ مِفْتاحاً وَ مِفْتاحُ‌ الرِّزْقِ‌ الصَّدَقَةُ‌ ؛ آيا نمى‌دانى هر چيز كليدى دارد و صدقه است‌؟» پس برو و آن را در راه خدا به نيازمندان بده. فرزند امام اين كار را كرد. ده روز نگذشته بود كه از محلى چهار هزار دينار خدمت حضرت آوردند. امام عليه السلام فرمود: فرزندم! چهل دينار براى خدا دادى و خداوند چهار هزار دينار به ما داد.
☜ و درود خدا بر او، فرمود: (كميل بن زياد مى‌گويد: امام دست مرا گرفت و به سوى قبرستان كوفه برد، آنگاه آه پردردى كشيد و فرمود) اى كميل بن زياد! اين قلب‌ها بسان ظرفهايى هستند، كه بهترين آنها، فراگيرترين آنهاست، پس آنچه را مى‌گويم نگاه‌دار. مردم سه دسته‌اند؛ دانشمند الهى و آموزنده‌اى بر راه رستگارى و پشّه‌هاى دست خوش باد و طوفان و هميشه سرگردان، كه به دنبال هر سر و صدايى مى‌روند و با وزش هر بادى حركت مى‌كنند، نه از روشنايى دانش نور گرفتند و نه به پناهگاه استوارى پناه گرفتند. اى كميل: دانش بهتر از مال است، زيرا ، نگهبان تو است و مال را تو بايد نگهبان باشى، مال با بخشش كاستى پذيرد؛ امّا علم با بخشش فزونى گيرد و مقام و شخصيّتى كه با مال به دست آمده با نابودى مال، نابود مى‌گردد. اى كميل بن زياد! شناخت علم راستين (علم الهى) آيينى است كه با آن پاداش داده مى‌شود و انسان در دوران زندگى با آن خدا را اطاعت مى‌كند و ، نام نيكو به يادگار گذارد. دانش، فرمانروا و مال فرمانبر است. اى كميل! ثروت اندوزان بى ، مرده گرچه به ظاهر زنده‌اند؛ امّا دانشمندان، تا دنيا برقرار است زنده‌اند، بدن‌هايشان گرچه در زمين پنهان؛ امّا ياد آنان در دل‌ها هميشه زنده است. بدان كه در اينجا (اشاره به سينه مبارك كرد) دانش فراوانى انباشته است، اى كاش كسانى را مى‌يافتم كه مى‌توانستند آن را بياموزند؟ آرى تيز هوشانى مى‌يابم؛ امّا مورد اعتماد نمى‌باشند، دين را وسيله دنيا قرار داده و با نعمت‌هاى خدا بر بندگان و با برهان‌هاى الهى بر دوستان خدا فخر مى‌فروشند. يا گروهى كه تسليم حاملان حق مى‌باشند؛ امّا ژرف انديشى لازم را در شناخت حقيقت ندارند، كه با اوّلين شبهه‌اى، شك و ترديد در دلشان ريشه مى‌زند؛ پس نه آنها، و نه اينها، سزاوار آموختن دانش‌هاى فراوان من نمى‌باشند. يا فرد ديگرى كه سخت در پى لذّت بوده و اختيار خود را به شهوت داده است، يا آن كه در ثروت اندوزى حرص مى‌ورزد، هيچ كدام از آنان نمى‌توانند از پاسدارى كنند و بيشتر به چهارپايان چرنده شباهت دارند و چنين است كه دانش با دارندگان دانش مى‌ميرد. آرى! خداوند! زمين هيچ گاه از حجّت الهى خالى نيست، كه براى خدا با برهان روشن قيام كند، يا آشكار و شناخته شده، يا بيمناك و پنهان، تا حجّت خدا باطل نشود و نشانه‌هايشان از ميان نرود. تعدادشان چقدر؟ و در كجا هستند. به خدا سوگند! كه تعدادشان اندك ولى نزد خدا بزرگ مقدارند، كه خدا به وسيله آنان حجّت‌ها و نشانه‌هاى خود را نگاه مى‌دارد، تا به كسانى كه همانندشان هستند بسپارد و در دل‌هاى آنان بكارد. آنان كه دانش، نور حقيقت بينى را بر قلبشان تابيده و روح را دريافته‌اند، كه آنچه را خوشگذاران‌ها دشوار مى‌شمارند، آسان گرفتند و با آنچه كه ناآگاهان از آن هراس داشتند أنس گرفتند. در دنيا با بدن‌هايى زندگى مى‌كنند، كه ارواحشان به جهان بالا پيوند خورده است. آنان جانشينان خدا در زمين، و دعوت كنندگان مردم به دين خدايند. آه، آه، چه سخت اشتياق ديدارشان را دارم! كميل! هر گاه خواستى باز گرد.
| ۴۰۶ 🏷️ تواضع توانگران و عزت نفس فقرا ┄┅═✧ا﷽ا✧═┅┄ ❁• وَ قَالَ عليه‌السلام مَا أَحْسَنَ تَوَاضُعَ اَلْأَغْنِيَاءِ لِلْفُقَرَاءِ طَلَباً لِمَا عِنْدَ اَللَّهِ وَ أَحْسَنُ مِنْهُ تِيهُ اَلْفُقَرَاءِ عَلَى اَلْأَغْنِيَاءِ اِتِّكَالاً عَلَى اَللَّهِ ┅───────────────┅ ☜ و درود خدا بر او، فرمود: چه نيكو است فروتنى توانگران برابر مستمندان، براى به دست آوردن پاداش الهى، و نيكوتر از آن خويشتندارى مستمندان برابر توانگران براى توكّل به خداوند است. ─┅•═༅𖣔✾✾𖣔༅═•┅─ ♻️ ترجمه فیض‌الاسلام: امام عليه السّلام (در ترغيب به توكّل و اعتماد بخدا) فرموده است: چه نيكو است فروتنى توانگران با درويشان براى بدست آوردن پاداشى كه نزد خدا مى‌باشد، و نيكوتر از آن بى‌اعتنائى و سرفرازى درويشان است با توانگران بجهت اعتماد بخدا (چون اين كار بزرگترين دليل است بر كمال و باور بخدا؛ زيرا بسبب سرفرازى خود با توانگر طمع و آز بغير خدا و خوف و ترس از غير او را از بين برده و در نوميدى سخت شكيبا گشته و هيچيك از اينها در فروتنى توانگر نيست). 🇯‌ 🇴‌ 🇮‌ 🇳
فصل سوم : در پاره ای از کلمات حکمت آمیز و مواعظ و نصایح حضرت امام جعفر صادق علیه السلام است اول؛ فرمود به حمران بن اعین ، ای حمران ! نظر کن به کسی که پست تر از تو است در توانگری و توانایی و نظر مکن به کسی که بالاتر از تو است؛ پس هرگاه به آنچه گفتم رفتار کنی قانعتر خواهی شد به آنچه قسمت و روزی تو شده و سزاوار است برای اینکه مستوجب شوی زیادی را از پروردگار خود؛ و بدان که عمل دائم و کمِ با بهتر است نزد خدا از عمل بسیار به غیر یقین ؛ و بدان که نیست ورعی با منفعت تر از اجتناب کردن از محارم الهی و ترک کردن اذیت مؤمنان و غیبت ایشان؛ و نیست عیشی گواراتر از حسن خلق و نیست مالی با نفعتر از قناعت به چیز کافی و نیست جهلی با ضررتر از عُجب و خودپسندی . دوم؛ فرمود آن حضرت اگر بتوانی که از منزلت بیرون نیایی بیرون میا؛ زیرا که تو لازم است در بیرون آمدن که خود را حفظ کنی : غیبت نکنی و دروغ نگویی و حسد نبری و ریا و تصنع و مداهنه نکنی ، حفظ کردن شخص خود را از این معاصی در بین مردم مشکل است ، لکن اگر در منزل بماند و بیرون نیاید از شرّ آنها آسوده است؛ پس فرمود خوب صومعه است برای آدم مسلمان خانه اش ، نگه می دارد در آن چشم و زبان و نفس و فرج خود را. مؤلف گوید: که ترغیب فرموده آن حضرت در این فرمایش اعتزال و کناره کردن از مردم و انس با حق تعالی را، و روایات در باب اعتزال مختلف است؛ جمله ای در مدح آن وارد شده و پاره ای در کراهت از آن و شاید نسبت به اشخاص و اوقات، مختلف باشد و ما در اینجا به هر دو اشاره می کنیم : اما آنچه در مدح اعتزال وارد شده به غیر از آنچه که ذکر شد روایتی است که شیخ احمد بن فهد آنها را در ( کتاب تحصین ) که در عزلت و خمول است ذکر کرده ؛ از جمله روایت کرده از ابن مسعود که حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله و سلم فرمود: هر آینه ای خواهد آمد بر مردم زمانی که به سلامت نماند دین صاحب دینی مگر آنکه فرار کند از سر کوه به سر کوه دیگر و از سوراخی به سوراخی مانند روباه با بچه هایش، یعنی همچنان که روباه از ترس آنکه مبادا گرگ بچه هایش را به دندان گرفته از این سوراخ به آن سوراخ فرار می کند که بچه اش محفوظ بماند همینطور صاحب دین باید دینش را از مردم به اعتزال از آنها حفظ کند. گفتند: یا رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم چه زمان است آن زمان ؟ فرمود: در وقتی که ترسد معیشت مگر به معصیت های خدا؛ پس در آن وقت حلال می شود عزوبت . گفتند: یا رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم شما ما را امر فرمودید به تزویج ؟ فرمود: بلی و لکن در آن زمان هلاک مرد بر دست پدر و مادرش است و اگر پدر و مادر نداشته باشد هلاکش به دست زنش و اولادش است و اگر زن و اولاد نداشته باشد به دست خویشان و همسایگانش است . گفتند: چگونه هلاکش بر دست آنها است ؟ فرمود: سرزنش می کنند او را به تنگی معاش و تکلیف می کنند به چیزی که طاقت آن را ندارد تا وارد می کنند او را در موارد هلاک . در (اربعین شیخ بهائی) است که روایت شده : حواریون به حضرت عیسی علیه السلام گفتند که یا روح اللّه ! ما با کی مجالست کنیم؟ فرمود: با کسی که رؤ یت او خدا را به یاد شما بیاورد و زیاد کند در علم شما کلام او و رغبت دهد شما را به آخرت عمل او. شیخ بهائی در بیان این حدیث فرموده که مخفی نماند، مراد از مجالست در این حدیث آن چیزی است که شامل شود الفت و مخالطت و مصاحبت را و در این حدیث اشعار است به آنکه هر که دارای این صفات نباشد شایسته نیست مجالست و مخالطت با او تا چه رسد به آنکه دارا باشد ضد این صفات را. مثل بیشتر اهل زمان ما؛ پس خوشا به حال کسی که حق تعالی او را توفیق دهد که از ایشان دوری و اعتزال جوید و از ایشان وحشت کند و انس به خدای تعالی گیرد، همانا مخالطت با این مردم دل را می میراند و دین را فاسد می نماید و حاصل می شود به سبب آن برای نفس ملکاتی که مهلک است و می رساند شخص را به خسران مبین و وارد شده در حدیث که فرار کن از مردم مانند فرار کردن از شیر.
«٤» وَ الَّذِينَ‌ يُؤْمِنُونَ‌ بِما أُنْزِلَ‌ إِلَيْكَ‌ وَ ما أُنْزِلَ‌ مِنْ‌ قَبْلِكَ‌ وَ بِالْآخِرَةِ‌ هُمْ‌ يُوقِنُونَ‌ و آنان به آنچه بر تو نازل شده و آنچه پيش از تو(بر پيامبران)نازل گريده، دارند و هم آنان به آخرت(نيز) دارند.