💠 هادی درباره ی کار هایی که انجام می داد خیلی تو دار بود.از کارهایش حرف نمی زد.بیشتر این مطالب را بعد از شهادت هادی فهمیدیم.
وقتی هادی شهید شد و برایش مراسم گرفتیم اتفاق عجیبی افتاد.من در کنار برادر اقا هادی در مسجد بودم.
یک خانمی امد و همین طور به تصویر شهید نگاه می کرد و اشک می ریخت.کسی هم او را نمی شناخت.
بعد جلو امد وگفت با خانواده ی شهید کار دارم.
برادر شهید جلو رفت.من فکر کردم از بستگان شهید هادی است اما برادر شهید هم اورا نمی شناخت.
این خانم روبه ما کرد و گفت چند سال قبل ما اوضاع مالی خوبی نداشتیم.خیلی گرفتار بودیم.برادر شما خیلی به ما کمک کرد.
برای ما عجیب بود.همه جور از هادی شنیده بودیم اما نمی دانستیم مخفیانه این خانواده را تحت پوشش داشته!
حتی زمانی که هادی در عراق و شهر نجف اقامت داشت این سنت الهی را رها نکرد.
در مراسم تشیع هادی افراد زیادی امده بودند که ما انها را نمی شناختیم.بعد ها فهمیدیم که هادی گره از کار بسیاری از انان گشوده بود.
#شهید_هادی_ذوالفقاری
#داستان_شهدا
👥 عضویت 🔻
https://eitaa.com/joinchat/720961576Cbac927d931