پرورنده من🌙
اکنون
با قلبی به مناجات تو آمدم
که بار گناه لکهدارش کرده...
🔸برداشتهایی از دعای ابوحمزه ثمالی
#شط_شیرین_پرشوکت_من
#بهارجانها
🆔 @Revayate_ensan_home
هدایت شده از محمدامین نخعی
اولش حتی فکرش را هم نمیکردم یک وقتی بتوانیم بدون واسطه، کمک های مردمی را به دست برادران و خواهران مان در غزه برسانیم. برای ما این اتفاق در ابتدا صرفا یک ایده بود. اما ناگهان همت و اخلاص اهالی روایت انسان آمد پای کار و توانستیم این کار سخت را انجام دهیم. حالا کمک های شما مومنان روزه دار را به اهالی غزه رسانده ایم. کلی دوست اهل غزه پیدا کرده ایم که حتی بعضی هایشان در دوره کنارمان هستند. خواهش میکنم کمک های مالی خودتان را دست کم نگیرید و کوچک به حساب نیاورید. دشمن متجاوز صهیونیستی به وضوح دارد از سلاح گرسنگی علیه مردم غزه استفاده میکند. فلسطین میدان جنگ اراده ها، بین حق و باطل است. از همه تریبون دارها و هر کسی که مخاطبی دارد خواهش میکنم که در این جنگ بی طرف نباشند. صحنه واضح و شفاف است. ماجرا حتی یک نبرد ایدئولوژیک نیست. جنگ انسانیت و توحش است. اگر همت کنید و یک قدم بردارید، خواهید دید خداوند امداد میکند و راه های جدید جلوی رویتان باز میکند.
از تک تک عزیزانی که اعتماد کردند و کمک هایشان را به ما سپردند صمیمانه تشکر میکنم اجر همگی با پدر امت و فاتح خیبر، امیرالمومنین علی ابن ابی طالب علیه الاف التحیه و السلام
https://eitaa.com/joinchat/995557609Cbefd88e171
🔻 پایان غیرقابل پیشبینی برای قهرمان قصه
شما اهل قصه و داستان هستید؛ روایت را میشناسید.
اگر شخصیتی در داستانتان داشتید که قهرمان همه جنگها و نبردها بوده باشد، و همه هزاران زخمی که برداشته از روبرو بوده باشد چون هیچگاه او را در حال فرار از میدان جنگ ندیدهاند، و القابی همچون اسدالله و حیدر و صاحباللوا برایش انتخاب کرده باشید، تصمیم میگیرید این شخصیت داستانتان چگونه از دنیا برود؟
اگر به من باشد احتمالا یک ظهر داغ تابستانی را انتخاب کنم؛ سپس قهرمان قصهام را تک و تنها مقابل همه جنگآوران زمانه قرار دهم؛ و در حالی که ساعتها نبرد شجاعانه داشته است، آخر کار ضرب شمشیرها او را از پای در میآورد.
خدا اما بزرگترین داستان نویس است؛
متفاوتترین و بدیعترین پایانها را رقم میزند.
او تصمیم گرفت آخرین شمشیری که بر پیکر قهرمان قصه وارد میشود نه در میدان جنگ که در محراب نماز باشد؛ و نه در معرض آفتاب که در تاریکی شب؛ شمشیری که برای اولین بار از پشت بر او فرود آمد.
شاید برای ما داستاننویسها خیلی خوشایند نباشد که چنین قهرمانی پس از سه روز و در بستر بیماری از دنیا برود.
اما آقای کارگردان دنیا، صحنه را این چنین رقم زد تا بدانیم علی را نه شمشیر آهنی و فولادی، که شمشیر روایت از پا انداخت؛ و آخرین نبرد او نه در میدان جنگ تن به تن که در میدان جنگ روایتها رقم خورد.
علی(ع) کشته جهل و نادانی و روایتهای دروغ بود.
که مرد شامی پرسید:
«مگر علی(ع) نماز میخواند؟»
#پرونده_شخصیت
#جنگ_روایتها
#الهی_بعلی
| @mabnaschoole |
مدرسه مهارت آموزی مبنا
یا رازق الطفل الصغیر 😔 #جوشن_کبیر #غزه | @mabnaschoole |
.
تو «رازق الطفل الصغیر» هستی.
نامت این است.
یعنی توانا هستی بر سیر کردن شکمهای این طفل معصومها.
پس احتمالا خیلی برایت سخت باشد اینکه به تماشا بنشینی و ببینی ما جانشینهایت چگونه از پس این امتحان بر خواهیم آمد؛ چون فقط تویی که نالههای نیمه شب گرسنگی طفلان را میشنوی...
#جوشن_کبیر
#غزه
| @mabnaschoole |