برایمان مهمان رسید یک کم از غذای ظهر مانده بود اما برای چند نفر کافی نبود.
فوری رفتم به طرف سنگر تدارکات تا برای مهمان ها غذا بیاورم.
وقتی برگشتم دیدم همه شان دور همان قابلمه ی کوچک نشسته اند و غذایشان را خورده اند.
رفتم و جریان را برای علی آقا تعریف کردم پرسید هر وقت سر سفره مینشینی زانوهایت را بغل می گیری؟
درست مثل بنده ای که جلوی مولایش نشسته؟
گفتم : بله...
گفت : پس خدا به خاطر ادبت به سفره ات برکت می دهد.
برای شادی روح شهید علی ماهانی صلوات...🕊🌹
🌹 سـر پست نگهبـانی نشسته بـود رو به قبلــه
با خودش زمزمه میکرد و اطـراف رو می پائیـد.
نفـر بعـدی که رفت پست رو تحـویل بگیـره دید مهـدی رفته سجـده؛ هر چی صداش زد صدایی نشنید. اومد بلنـدش کنـه دید تیـر خـورده تـوی پیشونیش و بشهادت رسیده.
فکـر شهـادتش اذیتمـون میکـرد؛
هم تنهـا شهـید شده بود هـم مـا دیـر فهمیدیم.
🌷 خیـلی خـودمـون رو خـوردیم. تـا اینـکه یـه
شـب اومـده بـود بـه خـواب یکـی از بچـه هـا و گفـت: « نگـران نبـاشید! تنهــا نبـودم. همـین کـه
تیـر اثـابت کرد بـه پیشـونیم؛ به زمیـن نرسیـده افتـادم تـو آغـوش آقـام امـام حسـین (ع).»
📚 خـط عاشقی / حسین کاجی
🔻تک بیتی سروده #شهید_مهدی_شاهدی
عاشـق که شدی تیر به سر باید خورد
زهـریست کـه مانند شکـر بایـد خـورد
" صـلواتی هدیـه کنیـم به ارواح مطهــر شـهدا "
@madadazshohada
7.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂 ختم مجرب به حضرت رقیه...
اگه حاجتی داری که خیلی براش تلاش کردی و نشده اینو از دست نده رفیق ...
همین امشب انجام بده ...🌱
.....................
🍃 و به رسم هر روز ؛
سلام بر امام زمانم ...
اللهم عجل لولیک الفرج 🤲
💟@madadazshohada
🍃🌺 شهید علیرضا کریمی در تاریخ ۲۲ شهریور سال ۱۳۴۵ در ایام ماه مبارک رمضان در محله سیچان اصفهان دیده به جهان گشود. او مبتلا به بیماری شدیدی بود که طبق عقیده ی پزشکان، زنده نمی ماند. کبد او در سن ۴ سالگی از بین رفت و پزشکان از زنده ماندنش قطع امید کرده بودند.
🌺🍃روزی سیدی سبزپوش در مغازه پدرش بی مقدمه گفت کار خوبی کردی که علیرضا را برای حضرت عباس( ع)، نذر کردی. همین امروز، سفره آقا ابالفضل( ع) را پهن کن و به مردم غذا بده. برای این حضرت، ۳ مجلس روضه در حرمش نذر کرده ای که من آنرا انجام می دهم. سپس آن سید سبزپوش، برای برکت کاسبی، اسکناسی را به پدر شهید علیرضا کریمی داد. علیرضا به طرز معجزه آسایی شفا یافت و بمدت چندین سال بعد به قهرمان ورزش های رزمی تبدیل شد.
💎 فعالیت های شهید علیرضا کریمی
🌺🍃شهید علیرضا کریمی در اثر اصابت گلوله خمپاره در عملیات محرم از ناحیه سر و دست و پا مجروح شد و وقتی که دوران مجروحیتش تمام شد؛ به جبهه بازگشت. شجاعت و مدیریت علیرضا باعث شد تا فرمانده گردان امیرالمؤمنین( ع)، مسئولیت دسته دوم از گروهان ابالفضل( ع) را برعهده بگیرد.
🌺🍃اظهارات شهید علیرضا کریمی در آخرین دیدار با مادرش چنین بود:ما مسافر کربلائیم، پش از باز شدن راه کربلا برمی گردیم. آخرین نامه ی این شهید به این شرح بود:به امید دیدار در کربلا.
💖 کانال مدداز شهدا
@madadazshohada
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🌹 شهادت علیرضا کریمی
علیرضا کریمی درسال ۱۳۶۱ عملیات والفجر ۱ منطقه عملیاتی فکه- تنگه ابوغریب توسط تیرهای عراقی از ناحیه هر دو پا مورد هدف قرار گرفت و در جواب به فرمانده اش گفت، شما فرمانده ای بچه ها منتظر تو هستند. علیرضا در زمان افتادن روی زمین می خواست خودش را به سمت تپه ها بکشاند، ناگهان یکی از تانک های عراقی سریعا نزدیک او رفت و از روی پاهای این شهید ۱۷ ساله رد شد. ۱۶ سال پس از شهادت او در زمانی که نخستین کاروان به صورت رسمی عازم کربلا شد؛ در منطقه فکه شمالی، پیکرش را پیدا کردند و به وطن خود در شب تاسوعای حسینی بازگردانند.
💖 کانال مدداز شهدا 💖
@madadazshohada
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
📙 معرفی کتاب
"کتاب حاضر، شرح زندگی نوجوانی است که امام راحل الگوی او قرار گرفت. علیرضای این کتاب، یکی از کسانی است که ره صدساله عارفان را یک شبه طی کرد و خود چراغی شد برای آیندگان. جمعی از دوستان و همرزمان، برادران و مادر این شهید، خاطراتی از وی نقل کرده اند که در این کتاب به رشته تحریر درآمده است. در پایان کتاب نیز تعدادی عکس از شهید و برخی دوستان و همرزمان و مادرش آورده شده است. شهید علیرضا کریمی، در سن 17 سالگی به درجه رفیع شهادت نائل شده است."
⬅️ گزیده از کتاب مسافر کربلا
چهارساله بود ، مریضی سختی گرفت . پزشکان جوابش کردند . گفتند این بچه زنده نمی ماند .
پدرش او را نذر آقا ابالفضل کرد روز بعد به طرز معجزه آسایی شفا یافت! هرچه بزرگتر می شد ارادت قلبی او به قمر بنی هاشم بیشتر می شد.در جبهه مسئول دسته گروهان ابالفضل از لشکر امام حسین بود.
علیزضا کریمی 17 سال بیشتر نداشت . آخرین باری که رفت جبهه گفت : راه کربلا که باز شد بر می گردم ، پانزده سال بعد همان روزی که اولین کاروان به طور رسمی به سوی کربلا می رفت پیکرش بازگشت .
آمده بود به خواب مسئول تفحص گفت : زمانش رسیده که من برگردم ! محل حضورش را گفته بود!!
عجیب بود پیکرش به شهر دیگر منتقل شد. مدتی بعد او را آوردند . روزی که تشییع شد تاسوعا بود روز ابالفضل(ع
💖 کانال مدداز شهدا
@madadazshohada
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯)
🌴🍀🌴🍀🌴🍀🌴
*خب دوستان*
*امشب*
*مهمان 💕شهید علیرضا کریمی💕 از شهدای چله مون بودیم
*هرکس دوست داره این شهدا دعاشون کنه _یک سوره حمد و سه توحید هدیه کند به این شهدای والا مقام*
*در هیاهوی محشر*
*فراموشمون نکنید*
* برادر شهید*