eitaa logo
🌺 مدد از شهدا 🌺
4.9هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
28 فایل
سلام وخیر مقدم به اعضا جدید ♥️دراین گروه میخایم مدد بگیریم از شهدا در زندگیمون هرچی به شهدا نزدیکتر بشی هزار قدم به خدا نزدیکتری دوستی با شهدا دوطرفه است یادشون کنید یادتون میکنن ارتباط با ادمین تبادل وتبلیغ @yazaahrah
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺 مدد از شهدا 🌺
💠زندگی نامه#شهید_جانباز_ایوب_بلندی 💠 #قسمت۴ حرف ها شروع شد. ایوب خودش را معرفی کرد. کمی از آنچه بر
💠زندگی 💠 ۵ صدای در امد. آقا جون بود. ایوب بلند شد و سلام کرد. چشم های آقاجون گرد شد. آمد توی اتاق و به مامان گفت: این چرا هنوز نرفته می دانید ساعت چند است؟؟ از دوازده هم گذشته بود. مامان انگشتش را روی بینیش گذاشت: “اولا این بنده ی خدا است. دوما اینجا غریب است، نه کسی را دارد نه جایی را ،کجا نصف شب برود؟؟ مامان رخت خواب آقاجون را پهن کرد. پتو و بالش هم برای ایوب گذاشت. ایوب آن ها را گرفت و برد کنار آقاجون و همان جا خوابید. سر سجاده نشسته بودم و فکر می کردم. یک هفته گذشته بود و منتظرش بودم. قرار گذاشته بود دوباره بیایند خانه ما و این بار به سفارش آقاجون با خوانواده اش. توی این هفته باز هم عمل جراحی دست داشت و بیمارستان بستری بود. صدای زنگ در آمد. همسایه بود. گفت: تلفن با من کار دارد. ما تلفن نداشتیم و کسی با ما کار داشت، با منزل اکرم خانم تماس می گرفت. چادرم را سرم کردم و دنبالش رفتم. پشت تلفن صفورا بود. گفت: شهلا چطوری بگویم، انگار که اقای بلندی منصرف شده اند. یخ کردم. بلند و کش دار پرسیدم چی؟!؟؟؟ + مثل اینکه به هم حرف هایی زده اید، که من درست نمی دانم. دهانم باز مانده بود. در جلسه رسمی به هم بله گفته بودیم. آن وقت به همین راحتی منصرف شده بود؟ مگر به هم چه گفته بودیم؟ خداحافظی کردم و آمدم خانه. نشستم سر سجاده، ذهنم شلوغ بود و روی هیچ چیز تمرکز نداشتم. آمده بود خانه، شده بود پسر گمشده ی مامان ! آن وقت… مامان پرسید کی بود پای تلفن که به هم ریختی؟؟ گفتم: صفورا بود، گفت آقای بلندی منصرف شده است . قیافه ی هاج و واج مامان را که دیدم، همان چیزی که خودم نفهمیده بودم را تکرار کردم. “چه می دانم انگار به خاطر حرف هایمان بوده.” یاد کار صبحم که می افتم شرمنده میشوم. می دانستم از عملش گذشته و می تواند حرف بزند. با مهناز دختر داییم رفتیم تلفن عمومی. شماره ی بیمارستان را گرفتم و گوشی را دادم دست مهناز، و گوشم را چسباندم به آن خودم خجالت میکشیدم حرف بزنم. مهناز سلام کرد. پرستار بخش گفت: با کی کار دارید؟؟ مهناز گفت: با آقای بلندی ایوب بلندی، صبح عمل داشتند. پرستار با طعنه پرسید: شمااا؟؟ خشکمان زد. مهناز توی چشم هایم نگاه کرد، شانه ام را بالا انداختم. من و من کرد و گفت از فامیل هایشان هستیم. پرستار رفت. صدای لخ لخ دمپایی آمد. بعد ایوب گوشی را برداشت بله؟؟! گوشی را از دست مهناز گرفتم و گذاشتم سر جایش. رنگ هر دویمان پریده بود و قلبمان تند تند میزد. 💖 کانال مدداز شهدا 💖 @madadazshohada ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
💠زندگی 💠 صدای کلید انداختن به در آمد. آقا جون بود. به مامان سلام کرد و گفت: طلا حاضر شو به وقت آقا ایوب برسیم. اقاجون هیچ وقت مامان را به اسم اصلیش که ربابه بود صدا نمی کرد. همیشه می گفت طلا خیلی برایم سنگین بود. من، ایوب را پسندیده بودم و او نه? آن هم بعد از ان حرف و حدیث ها… قبل از اینکه آقاجون وارد اتاق شود چادر را کشیدم روی سرم و قامت بستم. مامان گفت: تیمورخان انگار برای پسره مشکلی پیش آمده و منصرف شده. ایرادی هم گرفته ک نمیدانم چیست؟! وسط نماز لبم را گزیدم. آقاجون آمد توی اتاق و دست انداخت دور گردنم بلند گفت: من می دانم این پسر برمی گردد. اما من دیگر به او دختر نمی دهم. می خواهد عسلم را بگیرد قیافه ام می آید. یک هفته از ایوب خبری نشد. تا اینکه باز، اکرم خانم زنگ زد و با ما کار داشت. گوشی را برداشتم: + بفرمایید؟ گفت: سلام ایوب بود چیزی نگفتم _ من را به جا نیاوردید؟ محکم گفتم: نخیر _ بلندی هستم. + متأسفانه به جا نمی آورم. _ حق دارید ناراحت شده باشید، ولی دلیل داشتم. + من نمی دانم درباره ی چی حرف می زنید. ولی ناراحت کردن دیگران با دلیل هم کار درستی نیست. _ اجازه دهید من یک بار دیگه خدمتتان برسم. + شما فعلا کنید تا ببینم چه می خواهد. خداحافظ. گوشی را محکم گذاشتم. از اکرم خانم خداحافظی کردم و برگشتم خانه. از عصبانیت سرخ شده بودم. چادرم را پیچیدم دورم و چمباتمه زدم کنار دیوار. اکرم خانم باز آمد جلوی در و صدا زد: شهلا خانم تلفن. تعجب کردم: با ما کار دارند؟؟ گفت: بله همان آقاست. 💖 کانال مدداز شهدا 💖 @madadazshohada ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🌺 مدد از شهدا 🌺
‌:@madadazshohada #کتاب‌_شهید_نوید📚 #هم‌قدم_به‌روایت‌همسرشهید✍ نیمه ایستاده گرفتند که به آقا سلام ب
📚 ✍ رضاخلاصه حلال کنید اگه یه وقتایی از دستم عصبانی میشید که چرا نمیای و چرانومش نمی کنی، ببخشید من رو!»آقا نوید رفت و ما برگشتیم حرم رفتیم به سمت صحن آزادی. یک گوشه نشستم، دم خلوت با امام رضا را میخواست دلم میخواست به امام رضا بگویم که امشب جشن عروسی من است بگویم که هدیه عروسی من را با لطف و کرامت خودش حساب کند بگویم که من را هم شبیه دامادم عاقبت به خیر کند. دلم میخواست دوباره همه ی این حرفهایی را که آقا بهتر از من میدانست برایش بگویم. برای خواب هم که برگشتیم هتل، فقط یک ساعت خوابیدم. احساس سبکی میکردم دام می خواست نماز بخوانم مناجات .کنم حال غریبی داشتم حسی که هیچ وقت تجربه اش نکرده بودم. همان یک ساعتی که خواب رفتم، آقا نوید را دیدم که توی صحن حرم امام رضا کنار من ایستاده و دستم را گرفته و میگوید: «هر کاری داری بگویرات انجام بدم!» خدا را شکر که آخرین مشهدش را هم رفت و به آرزویش رسید. خودش وصیت کرده بود خانم جان! برایمان نوشته بود: خیلی دوست دارم که پیکرم حرم حضرت اباالجواد امام رضا را طواف کند خیلی دوست دارم اول زیر پای امام رضا بروم و حضرترا ببینم و بعد خاک شوم.»فدای مهربانی امام رضا که زائر همیشگی اش را آرزو به دل نگذاشت روز آخر پیاده روی است تا چند ساعت دیگر چشمهایم گنبد آقا را بغل می کنند. فکرش را هم نمیکردم امسال بتوانم بیایم کربلا چه برسد به اینکه تمام مسیر هم صحبت شما باشم. اصلاً شما خانوادگی اهل غافلگیر کردن هستید........ 💯~ادامه‌دارد... همراهمون‌باشید😉 📗/ @madadazshohada
دوستای گلم امشب شب اول ماه ربیع الثانیه در هر ماه قمری، قربونی داریم ،به نیت سلامتی امام زمان(عج) و دفع بلا و حاجت روایی همه ی شرکت کنندگان🥰 باهر توان مالی میتونید سهیم بشید❣ 🍁
6037691618179626
زهرا عزیزخانی(روی شماره کارت بزنید کپی میشه) لطفا بعد از واریز اعلام کنید برای قربانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔷ناشکری برای بچه؛ دختر که بودم همش میگفتم چیه این بچه هاتون انقد آدمو اذیت میکنن، انقد شلوغ میکنن ، آدم حوصله نداره ،منکه بچه نمیارم اگه شوهرم کردم. بچه چیه.. بچه رو باید انداخت تو سطل زباله.. گذشت و منم ازدواج کردم. ولی من و شوهرم ۲۰ سال تو حسرت بچه آب شدیم بچه دار نمیشدیم..یک روز لب ساحل نشسته بودیم صدایی میومد از لای زباله های ساحل.. شوهرم رفت دید یک کیسه مشکی هست توش یه نوزاد تازه متولد شده است.. گفت این مال ما هست خدا اینو به ما داده. نگو پدر مادر واقعیش از دور مراقب بودن.. بماند که پیگیر شدن ولی همون سال اول مادر واقعیش از دنیا رفت، پدرش هم بعد تلاش زیاد نتونست بچه رو از ما بگیره ، ولی خدا اینجوری بهم بچه داد.. بعد سالیان سال حسرت خوردن و پیر شدن و از لای همون زباله ها...😞 ارسالی اعضا ⬆️
اعمال قبل خواب😍 شبتون پر نور⭐🌜 @madadazshohada
سلام عزیزان با خواندن این سوره ها در حلول ماه قمری بلاها و فتنه ها از شما دور میشود ماه محرم ، سوره الرحمن ماه صفر، سوره شوری ماه ربیع الاول ، سوره مجادله ماه ربیع الثانی، سوره تبارک 🌺🌺 ماه جمادی الاول ، سوره مزمل ماه جمادی الثانی ،سوره نبا ماه رجب ، سوره یس ماه شعبان ، سوره صاد ماه رمضان ، سوره محمد ماه شوال ، سوره فتح ماه ذی القعده ،سوره نسا ماه ذی الحجه ، سوره حجر منبع : بحار الانوار جلد ۳ صفحه ۸۰ زمان خواندن از دیدن هلال ماه تا ظهر روز اول ماه التماس دعا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اول صبح بگویید حسین جان رخصت تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد 🌴🌴🌴 السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (علیه‌السلام ) @madadazshohada
💫♥️🍃♥️🍃💫 🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸 ♥️با توسل به شهدای گمنام و۷۲ شهید کربلا♥️ 🌸شهدای این چله🌸 ۱🌷شهید داریوش رضایی نژاد ۲🌷شهیدعبدالحمید هدایتی جلودار ۳🌷شهید سید رضا حسینی ۴🌷شهید مهدی ایمانی ۵🌷شهید ذوالفقار حسن عزالدین روز اول👈🏼 ۱۰ مهر🌼🌿🔴 روز دوم👈🏼 ۱۱ مهر🌼🌿🔴 روز سوم👈🏼 ۱۲ مهر🌼🌿🔴 روز چهارم👈🏼 ۱۳ مهر🌼🌿🔴 روز پنجم👈🏼 ۱۴ مهر🌼🌿🔴 روز ششم👈🏼 ۱۵ مهر🌼🌿🔴 روز هفتم👈🏼 ۱۶ مهر🌼🌿🔴 روز هشتم👈🏼 ۱۷مهر 🌼🌿🔴 روز نهم👈🏼 ۱۸ مهر🌼🌿🔴 روز دهم👈🏼 ۱۹ مهر🌼🌿🔴 روز یازدهم👈🏼 ۲۰مهر🌼🌿🔴 روز دوازدهم👈🏼 ۲۱ مهر🌼🌿🔴 روز سیزدهم👈🏼 ۲۲ مهر🌼🌿🔴 روز چهاردهم👈🏼 ۲۳ مهر 🌼🌿🔴 روز پانزدهم👈🏼 ۲۴ مهر 🌼🌿🔴 روز شانزدهم👈🏼 ۲۵ مهر 🌼🌿🔴 روز هفدهم👈🏼 ۲۶ مهر🌼🌿 روز هجدهم👈🏼 ۲۷ مهر🌼🌿 روز نوزدهم👈🏼 ۲۸ مهر🌼🌿 روز بیستم👈🏼 ۲۹ مهر🌼🌿 روز بیست ویکم👈🏼 ۳۰ مهر🌼🌿 روز بیست دوم👈🏼 ۱ آبان 🌼🌿 روز بیست وسوم👈🏼 ۲ آبان 🌼🌿 روز بیست وچهارم👈🏼۳ آبان🌼🌿 روز بیست وپنجم👈🏼 ۴ آبان🌼🌿 روز بیست وششم👈🏼 ۵ آبان🌼🌿 روز بیست وهفتم👈🏼 ۶ آبان🌼🌿 روز بیست وهشتم👈🏼۷ آبان🌼🌿 روز بیست ونهم👈🏼 ۸ آبان🌼🌿 روز سی ام👈🏼 ۹ آبان 🌼🌿 روز سی ویکم👈🏼 ۱۰ آبان🌼🌿 روز سی دوم👈🏼 ۱۱ آبان🌼🌿 روز سی سوم👈🏼 ۱۲ آبان🌼🌿 روز سی وچهارم👈🏼 ۱۳ آبان🌼🌿 روز سی وپنجم👈🏼 ۱۴ آبان🌼🌿 روز سی وششم👈🏼 ۱۵ آبان🌼🌿 روز سی وهفتم👈🏼 ۱۶ آبان🌼🌿 روز سی وهشتم👈🏼 ۱۷ آبان🌼🌿 روز سی ونهم👈🏼 ۱۸ آبان 🌼🌿 روز چهلم👈🏼 ۱۹ آبان🌼🌿 🌼روزتون شهدایی🌼 ❤️هر روز ۱۰۰ صلوات ( یک دور تسبیح برای هر ۵ شهید) 🌼هر روز ، تاریخ می زنیم 🌼 🌷ثواب ختم را به نیابت از شهدا تقدیم می کنیم به آقا رسول الله صلی الله علیه وآله وامام صادق علیه السلام🌷 ❤️حاجت روا ان شالله❤️ 🌷التماس دعا🌷 💫♥️🍃♥️🍃💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷صبح اخرین سه شنبه مهر ماهتون متبرک به 🍃ذکر پر نورصلوات بر 🌷حضرت محمد ص و خاندان پاک و مطهرش 🌷اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلي 🍃مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد 🌷وَعَجِّل‌فَرَجَهُــم ─┅─═इई 🌷🍃🌷ईइ═─┅─ @madadazshohada
سـ🍁ـلام روزتون پراز خیر و برکت 🍁 🗓 امروز سه شنبه ☀️ ٢۵ مهر ١۴٠٢ ه. ش 🌙 ١ ربیع الثانی ١۴۴۵ ه.ق 🌲 ١٧ اکتبر ٢٠٢٣ ميلادی ‌ @madadazshohada🍁🍂
😢 آقاجان این روزها دلمان خون است از غربت انسان های بی دفاع و مظلوم... 🌿اللهم عجل لولیک الفرج @madadazshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دوستای گلم امروز اول ماه ربیع الثانیه در هر ماه قمری، قربونی داریم ،به نیت سلامتی امام زمان(عج) و دفع بلا و حاجت روایی همه ی شرکت کنندگان🥰 باهر توان مالی میتونید سهیم بشید❣ 🍁
6037691618179626
زهرا عزیزخانی(روی شماره کارت بزنید کپی میشه) لطفا بعد از واریز اعلام کنید برای قربانی وصدقه
🌺 مدد از شهدا 🌺
دوستای گلم امروز اول ماه ربیع الثانیه در هر ماه قمری، قربونی داریم ،به نیت سلامتی امام زمان(عج) و دف
❌❌ سلام دوستانی که واریزی دارند حتما اعلام کنید که به چه نیت واریز کردید؟ صدقه یا قربانی
🌸 نماز اول ماه قمری از جمله نمازهایی که حضرت آیت‌الله بهجت(ق) به خواندن آن مداومت داشتند، نماز اول ماه است که در ابتدای ماه‌های قمری خوانده می‌شود. از امام جواد علیه‌السلام روایت شده است: هر گاه ماه جدید قمری آمد در روز نخست آن دو رکعت نماز بگزار و در رکعت اول آن پس از حمد ۳۰بار سورۀ توحید و در رکعت دوم پس از حمد ۳۰بار سورۀ قدر را بخوان؛ سپس صدقه بده که اگر این کار را کنی سلامتی در آن ماه را از خداوند متعال خریده‌ای. و در روایتی آمده است این دعا را پس از نماز بخوان: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وَ مَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَ يَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَ مُسْتَوْدَعَهَا كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُبِينٍ، بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وَ إِنْ يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلَا كَاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ وَ إِنْ يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلَا رَادَّ لِفَضْلِهِ يُصِيبُ بِهِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ، بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْرًا، مَا شَاءَ اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ، حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ، وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ، إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ، لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ، رَبِّ إِنِّي لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ، رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا وَ أَنْتَ خَيْرُ الْوَارِثِينَ. 📚 بهجت‌الدعاء، ص٣٧٨ @madadazshohada
چجوری ممکنه صدای غم این عکسا گوش دنیا رو کر نکرده باشه؟! مرگ بر اسرائیل مرگ بر آمریکا مرگ بر صهیونیست ها بمیرم برای غصه های دلت یاحسین