اول صبح بگویید حسین جان رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
🌴🌴🌴
السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (علیهالسلام )
@madadazshohada
💫♥️🍃♥️🍃💫
🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸
♥️با توسل به شهدای گمنام و۷۲ شهید کربلا♥️
🌸شهدای این چله🌸
۱🌷شهید داریوش رضایی نژاد
۲🌷شهیدعبدالحمید هدایتی جلودار
۳🌷شهید سید رضا حسینی
۴🌷شهید مهدی ایمانی
۵🌷شهید ذوالفقار حسن عزالدین
روز اول👈🏼 ۱۰ مهر🌼🌿🔴
روز دوم👈🏼 ۱۱ مهر🌼🌿🔴
روز سوم👈🏼 ۱۲ مهر🌼🌿🔴
روز چهارم👈🏼 ۱۳ مهر🌼🌿🔴
روز پنجم👈🏼 ۱۴ مهر🌼🌿🔴
روز ششم👈🏼 ۱۵ مهر🌼🌿🔴
روز هفتم👈🏼 ۱۶ مهر🌼🌿🔴
روز هشتم👈🏼 ۱۷مهر 🌼🌿🔴
روز نهم👈🏼 ۱۸ مهر🌼🌿🔴
روز دهم👈🏼 ۱۹ مهر🌼🌿🔴
روز یازدهم👈🏼 ۲۰مهر🌼🌿🔴
روز دوازدهم👈🏼 ۲۱ مهر🌼🌿🔴
روز سیزدهم👈🏼 ۲۲ مهر🌼🌿🔴
روز چهاردهم👈🏼 ۲۳ مهر 🌼🌿🔴
روز پانزدهم👈🏼 ۲۴ مهر 🌼🌿🔴
روز شانزدهم👈🏼 ۲۵ مهر 🌼🌿🔴
روز هفدهم👈🏼 ۲۶ مهر🌼🌿
روز هجدهم👈🏼 ۲۷ مهر🌼🌿
روز نوزدهم👈🏼 ۲۸ مهر🌼🌿
روز بیستم👈🏼 ۲۹ مهر🌼🌿
روز بیست ویکم👈🏼 ۳۰ مهر🌼🌿
روز بیست دوم👈🏼 ۱ آبان 🌼🌿
روز بیست وسوم👈🏼 ۲ آبان 🌼🌿
روز بیست وچهارم👈🏼۳ آبان🌼🌿
روز بیست وپنجم👈🏼 ۴ آبان🌼🌿
روز بیست وششم👈🏼 ۵ آبان🌼🌿
روز بیست وهفتم👈🏼 ۶ آبان🌼🌿
روز بیست وهشتم👈🏼۷ آبان🌼🌿
روز بیست ونهم👈🏼 ۸ آبان🌼🌿
روز سی ام👈🏼 ۹ آبان 🌼🌿
روز سی ویکم👈🏼 ۱۰ آبان🌼🌿
روز سی دوم👈🏼 ۱۱ آبان🌼🌿
روز سی سوم👈🏼 ۱۲ آبان🌼🌿
روز سی وچهارم👈🏼 ۱۳ آبان🌼🌿
روز سی وپنجم👈🏼 ۱۴ آبان🌼🌿
روز سی وششم👈🏼 ۱۵ آبان🌼🌿
روز سی وهفتم👈🏼 ۱۶ آبان🌼🌿
روز سی وهشتم👈🏼 ۱۷ آبان🌼🌿
روز سی ونهم👈🏼 ۱۸ آبان 🌼🌿
روز چهلم👈🏼 ۱۹ آبان🌼🌿
🌼روزتون شهدایی🌼
❤️هر روز ۱۰۰ صلوات ( یک دور تسبیح برای هر ۵ شهید)
🌼هر روز ، تاریخ می زنیم 🌼
🌷ثواب ختم را به نیابت از شهدا تقدیم می کنیم به آقا رسول الله صلی الله علیه وآله وامام صادق علیه السلام🌷
❤️حاجت روا ان شالله❤️
🌷التماس دعا🌷
💫♥️🍃♥️🍃💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷صبح اخرین سه شنبه مهر ماهتون متبرک به
🍃ذکر پر نورصلوات بر
🌷حضرت محمد ص و خاندان پاک و مطهرش
🌷اللّهُمَّصَلِّعَلي
🍃مُحَمَّدوَآلِمُحَمَّد
🌷وَعَجِّلفَرَجَهُــم
─┅─═इई 🌷🍃🌷ईइ═─┅─
@madadazshohada
سـ🍁ـلام
روزتون پراز خیر و برکت 🍁
🗓 امروز سه شنبه
☀️ ٢۵ مهر ١۴٠٢ ه. ش
🌙 ١ ربیع الثانی ١۴۴۵ ه.ق
🌲 ١٧ اکتبر ٢٠٢٣ ميلادی
@madadazshohada🍁🍂
😢 آقاجان این روزها دلمان خون است از غربت انسان های بی دفاع و مظلوم...
🌿اللهم عجل لولیک الفرج
#آقا_بیا
#طوفان_الاقصی
#امام_زمان
@madadazshohada
دوستای گلم امروز اول ماه ربیع الثانیه در هر ماه قمری، قربونی داریم ،به نیت سلامتی امام زمان(عج)
و دفع بلا و حاجت روایی همه ی شرکت کنندگان🥰
باهر توان مالی میتونید سهیم بشید❣
🍁
6037691618179626زهرا عزیزخانی(روی شماره کارت بزنید کپی میشه) لطفا بعد از واریز اعلام کنید برای قربانی وصدقه
🌺 مدد از شهدا 🌺
دوستای گلم امروز اول ماه ربیع الثانیه در هر ماه قمری، قربونی داریم ،به نیت سلامتی امام زمان(عج) و دف
❌❌ سلام
دوستانی که واریزی دارند
حتما اعلام کنید که به چه نیت واریز کردید؟
صدقه یا قربانی
🌸 نماز اول ماه قمری
از جمله نمازهایی که حضرت آیتالله بهجت(ق) به خواندن آن مداومت داشتند، نماز اول ماه است که در ابتدای ماههای قمری خوانده میشود.
از امام جواد علیهالسلام روایت شده است: هر گاه ماه جدید قمری آمد در روز نخست آن دو رکعت نماز بگزار و در رکعت اول آن پس از حمد ۳۰بار سورۀ توحید و در رکعت دوم پس از حمد ۳۰بار سورۀ قدر را بخوان؛ سپس صدقه بده که اگر این کار را کنی سلامتی در آن ماه را از خداوند متعال خریدهای.
و در روایتی آمده است این دعا را پس از نماز بخوان:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وَ مَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَ يَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَ مُسْتَوْدَعَهَا كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُبِينٍ، بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وَ إِنْ يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلَا كَاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ وَ إِنْ يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلَا رَادَّ لِفَضْلِهِ يُصِيبُ بِهِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ، بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْرًا، مَا شَاءَ اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ، حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ، وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ، إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ، لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ، رَبِّ إِنِّي لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ، رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا وَ أَنْتَ خَيْرُ الْوَارِثِينَ.
📚 بهجتالدعاء، ص٣٧٨
@madadazshohada
در تاریخ 14 مهرماه سال 1358 در خانواده ای انقلابی و مذهبی در روستای حسن آباد وسطی بخش کرون شهرستان تیران و کرون (استان اصفهان )دیده به جهان گشود.
در سال 1377 به استخدام و خدمت در لشکر زرهی 8 نجف اشرف مشغول شد.
و در مرداد ماه سال 1383 ازدواج نمود .
در تاریخ 25 مهرماه سال 1394 در دفاع از حرم اهل بیت به درجه رفیع شهادت نائل آمد...
همسر شهید در یکی از مصاحبههای مطبوعاتیاش گفته است: «زمانی که جنگ سوریه پیش آمد حسنآقا شور و شوق زیادی برای رفتن داشت. دو تن از همکارانش هم شهید شده بودند و انگار خونش به جوش آمده بود. یک روز گفت برای اعزام به سوریه ثبتنام کردهام تا هر زمان که به من نیاز داشتند به سوریه بروم. علاقه شدیدی بین من و حسنآقا و بچهها وجود داشت. همیشه میگفتم من نمیخواهم تو را از دست بدهم چون از اول به هم قول داده بودیم همیشه با هم باشیم. همیشه فکر شهادتش را میکردم. الان هم میگویم جز شهادت چیز دیگری لایقش نبود.»
🌴🍀🌴🍀🌴🍀🌴
*خب دوستان*
*امشب*
*مهمان 💕شهید احمدی💕بودیم
*هرکس دوست داره این شهدا دعاشون کنه _یک سوره حمد و سه توحید هدیه کند به این شهدای والا مقام*
*در هیاهوی محشر*
*فراموشمون نکنید*
*برادر شهید*
🌺 مدد از شهدا 🌺
💠زندگی #شهید_جانباز_ایوب_بلندی 💠 #قسمت۶ صدای کلید انداختن به در آمد. آقا جون بود. به مامان سلام کرد
@madadazshohada
💠زندگی نامه #شهید_جانباز_ایوب_بلندی💠
#قسمت۷
همان حرف ها را پشت تلفن تکرار کردم و برگشتم.
مامان پرسید: چی شده هی میروی و هی می آیی؟؟
تکیه دادم به دیوار.
آقای بلندی زنگ زده می خواهد دوباره بیاید.
مامان با لبخند گفت: خب بگذار بیاید.
+ برای چی؟؟ اگر می خواست بیاید، پس چرا رفت؟؟
_ لابد مشکلی داشته و حالا که برگشته یعنی مشکل حل شده. من دلم روشن است. خواب دیدم شهلا. دیدم خانه تاریک بود، تو این طرف دراز کشیدی و ایوب آن طرف، #نور سفیدی مثل نور #ماه از قلب ایوب بلند شد و آمد تا قلب تو.
من می دانم تو و ایوب قسمت هم هستید بگذار بیاید. آن وقت محبتش هم به دلت می نشیند?
اکرم خانم صدا زد:
شهلا خانم باز هم تلفن.
بعد خندید و گفت:
می خواهید تا خانه تان یک سیم بکشیم تا راحت باشید؟؟
مامان لبخند زد و رفت دم در.
من هم مثل مامان به خواب اعتقاد داشتم.
محبت ایوب به دلم نشسته بود اما خیلی دلخور بودم.
مامان که برگشت هنوز می خندید.
_ گفتم بیاید شاید به نتیجه رسیدید.
گفتم: ولی آقا جون نمی گذارد، گفت من به این دختر بِده نیستم.
ایوب قرارش را با مامان گذاشته بود.
وقتی آمد من و مامان خانه بودیم، آقاجون سر کارش بود.
رضا مثل همیشه #منطقه بود و زهرا و شهیده مدرسه بودند.
دست ایوب به گردنش آویزان بود و از چهره اش مشخص بود که درد دارد?
مامان برایش پشتی گذاشت و لحاف آورد.
ایوب پایش را دراز کرد و کاغذی از جیبش بیرون آورد.
_ مامان می شود این نسخه را برایم بگیرید؟؟
من چند جا رفتم نبود.
مامان کاغذ را گرفت.
_ پس تا شما حرف هایتان را بزنید برگشته ام.
مامان که رفت به ایوب گفتم:
+ کار درستی نکردید.
_ می دانم ولی نمی خواستم بی گدار به آب بزنم.
با عصبانیت گفتم:
+ این بی گدار به آب زدن است؟؟ ما که حرف هایمان را صادقانه زده بودیم، شما از چی می ترسیدید؟؟
چیزی نگفت
گفتم:
+ به هر حال من فکر نمی کنم این قضیه درست بشود.
آرام گفت:
_ ” می شود”
+ نه امکان ندارد، آقاجونم به خاطر کاری که کردید حتما مخالفت می کنند.
_ من می گویم می شود، می شود. مگر اینکه…
+ مگر چی؟؟
_ مگه اینکه….خانم جان، یا من بمیرم یا شما…
💖 کانال مدداز شهدا 💖
@madadazshohada
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
💠 زندگینامه #شهید_جانباز_ایوب_بلندی 💠
#قسمت۸
از این همه اطمینان حرصم گرفته بود.
+ به همین سادگی؟ یا من بمیرم یا شما؟؟
_ به همین سادگی، آنقدر میروم و می آیم تا آقا جون را راضی کنم، حالا بلند شو یک عکس از خودت برایم بیاور?
+ عکس؟ عکس برای چی؟ من عکس ندارم.
_ می خواهم به پدر و مادرم نشان بدهم.
+ من می گویم پدرم نمی گذارد، شما می گویید برو عکس بیاور؟؟ اصلا خودم هم مخالفم.
میخواستم تلافی کنم.
گفت:
_ من آنقدر می روم و می آیم تا تو را هم راضی کنم. بلند شو یک عکس بیاور….
عکس نداشتم.
عکس یکی از کارت هایم را کندم و گذاشتم کف دستش
توی #بله_برون مخالف زیاد بود.
مخالف های دلسوزی که دیگر زورشان نمی رسید جلوی این وصلت را بگیرند.
دایی منوچهر، که همان اول مهمانی با مامان حرفش شده بود و زده بود بیرون…
از چهره ی مادر ایوب هم می شد فهمید چندان راضی نیست.
توی تبریز، طبق رسمشان برای ایوب دختر نشان کرده بودند.
کار ایوب یک جور سنت شکنی بود.
داشت دختر غریبه می گرفت، آن هم از تهران.
ایوب کنار مادرش نشسته بود و به ترکی می گفت:
_ ناسلامتی بله برون من است آ…اخم هایت را باز کن.
دایی حسین از جایش بلند شد. همه ساکت شدند.رفت #قرآن را از روی تاقچه برداشت و بلند گفت:
-الان همه هستیم؛ هم شما خانواده داماد، هم ما خانواده عروس، من قبلا هم گفتم راضی به این وصلت نیستم چون شرایط پسر شما را می دانم. اصلا زندگی با #جانباز سخت است، ما هم شما را نمی شناسیم، از طرفی می ترسیم دخترمان توی زندگی عذاب بکشد، #مهریه ای هم ندارد که بگوییم پشتوانه درست و حسابی مالی دارد.
دایی قرآن را گرفت جلوی خودش و گفت:
– برای آرامش خودمان یک راه می ماند، این که قرآن را شاهد بگیریم.
بعد رو کرد به من و ایوب
– بلند شوید بچه ها، بیایید دستتان را روی قرآن بگذارید.
من و ایوب بلند شدیم و دست هایمان را کنار هم روی قرآن گذاشتیم.
دایی گفت:
– قسم بخورید ک هیچ شیله پیله ای توی زندگیتان نباشد، به مال و ناموس هم خیانت نکنید، هوای هم را داشته باشید…
قسم خوردیم.
قرآن دوباره بین ما حکم شد.
💖 کانال مداز شهدا 💖
@madadazshohada
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🌺 مدد از شهدا 🌺
#کتاب_شهید_نوید📚 #همقدم_بهروایتهمسرشهید✍ رضاخلاصه حلال کنید اگه یه وقتایی از دستم عصبانی میشی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺 مدد از شهدا 🌺
#کتاب_شهید_نوید📚 #همقدم_بهروایتهمسرشهید✍ رضاخلاصه حلال کنید اگه یه وقتایی از دستم عصبانی میشی
@madadazshohada
#کتاب_شهید_نوید📚
#همقدم_بهروایتهمسرشهید✍
حواستان به دلهای تنگ هست که آدم هوس میکند
همیشه ی سال دل تنگ بماند.تشنه ام شده. انگار
هرچه به کربلا نزدیک تر می شوی ، تشنه تر می شوی! بگردم موکبی که شربتش از همه خوش رنگ تر است .پیدا کنم اینجا را ببینید نوشته به یاد شهید امر به معروف علی خلیلی شربت آلبالو هم که دارند چقدر آقا نوید آلبالو دوست داشت. قسمت بود توی این مسیر یاد شهيد على خليلى هم بکنم شهیدی که توی زندگی آقا نوید خیلی مؤثر بود. بعد از شهادت علی، آقا نوید پایش بیشتر به بهشت زهرا باز می شود و توی همین رفت و آمدها با شهدا انس بیشتری میگیرد روزی که من و آقا نوید عقب آمبولانسی که برای خاک سپاری به سمت بهشت زهرا می رفت، تنها بودیم اتفاقاً یاد این شهید کردم. آن روز قرار شد تا بهشت زهرا من با آقا نوید تنها باشم از آن وقت هایی بود که دلم میخواست ترافیک هیچ وقت تمام نشود.دلم میخواست آخرین عکس دونفره مان را با هم بگیریم حلقه ی خودم و انگشتر فیروزه ی آقا نوید را گذاشتم روی تابوت، کنار قرآن کوچکم.با شهیدم آخرین سلفی را گرفتیم. آقا نوید عشق سلفی گرفتن بود. بعد گوشی را گذاشتم توی کیف و سرم را گذاشتم روی تابوت. همه ی قول و قرارهایی که با هم بسته بودیم یکی یکی و با جزئیات جلوی چشم هایم قدم میزدند حرف هایی را که در مورد همین علی آقای خلیلی با هم زدیم یادش اند .اختم روزی که عکسی از داخل قبر شهید قبل از تدفین برایم فرستاد که سربندهای یازهرا دور تا دورش بود. بعد از اینکه آقا نوید برای خودش شبیه رفیقش على عاقبت به خیری خواست و دعای شهادت کرد من گفتم منم دلم شهادت میخواد خوش به حال شما که رزمنده اید! جواب داد به رزمنده بودن نیست شهادت طلبی شهادت رو در پی داره. علی خلیلی مگه رزمنده بود؟!
💯~ادامهدارد...همراهمونباشید😉
#کتابشهیدنویدصفری📗/ #پارتپنجاهویکم
@madadazshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷بلند شو علمدار....💔
#فلسطین_مظلوم_و_مقاوم
#بیمارستان_المعمدانی 🇵🇸
اعلام عزای عمومی در سراسر کشور برای روز چهارشنبه
🤲🤲🤲🤲🤲
اللهم عجل لولیک الفرج
وانصر الاسلام والمسلمین واخذل الکفار والمنافین
@madadazshohada
اصلا تصورش هم وحشتناک است
چطور می شود این همه انسان را کشته بر خاک دید ؟! و این همه خون را جاری بر زمین ؟!
این همه زن و کودک را ...
این همه ناله و فغان ها را شنید ...
تا کجا این داستان ادامه دارد ؟! چرا غم فلسطین و غزه تمامی ندارد ؟!
آه از بدنهای پاره پاره ، آه از کودکان غرق در خون ، آه از ناله ی پدران و مادرانِ فرزند از دست داده و آه از کودکانی که پدر و مادر از دست داده اند 😭😭😭😭😭😭
فریاد از این جنایات ، فریاد از این نسل کشی 😭😭😭😭
تا کجا باید بنشینیم و تماشا کنیم ؟!
😭😭😭😭
این قصه ی غصه ی مظلومین فلسطین کجا تمام می شود ؟! بعد از جاری شدن چقدر خون ؟! 😭😭😭😭
خدایا رود خون ها به تلاطم آمده و سیل ها جاری گشته ... آیا هنوز هم خونهایی باید ریخته شود تا این سیل، ویرانگر شود ؟!😭😭😭😭
خوشا به حال آنانکه توانستند با سر برای یاری مظلوم بشتابند و بدا به حال ما که تقدیرمان را تماشاگر رقم زده اند 😭😭😭
یا لیتنا کنا معکم فافوز معکم
آجرک الله یا صاحب الزمان
خدا صبرتان دهد آقا جان 😭😭😭😭
التماس دعای فرج