eitaa logo
شعر،روضه،سرود،نوحه،زمینه،واحد،شور
3.9هزار دنبال‌کننده
403 عکس
82 ویدیو
715 فایل
این کانال فقط مخصوص سخنرانان ومداحان اهلبیت(ع)میباشدولاغیر. لینک کانال: https://eitaa.com/joinchat/241434681Cd30712864d نظرات،پیشنهادات و انتقادات خویش را درباره ی کانال با آیدی زیر مطرح بفرمایید. AHSy3762
مشاهده در ایتا
دانلود
کردند سفره را جمع پس سفره‎دار من کو؟ من دیر آمدم رفت، چشم انتظار من کو؟ گیرم مرا ببخشند شرمندگی من چی؟ با آن همه معاصی بر شانه بار من کو؟ من قهر کردم اوّل، زود آمد آشتی کرد آن‎که مرا بغل کرد آن یار، یار من کو؟ یک عمر عاشقم بود من کور کور بودم آن‎که گره نینداخت جایی به کار من کو؟ او کرده سر به راهم او کرده سر به زیرم کو شاخ و شانه‎هایم؟ داد و هوار من کو؟ گفتند بسته شد در ، لطفا غریبه بیرون ای آشنا بفرما پای فرار من کو؟ گر چه گناه‎کارم امّا گناه دارم جز او کسی ندارم دار و ندار من کو؟ آتش گرفته جانم چون تشنه‎ی حسینم آن‎کس که سی شب افطار آمد کنار من کو؟ چشم انتظار «حیدر» در «وادی السّلامم» من حاضرم بمیرم لحظه‎شمار من کو؟ دور و بر کریمان، بودن خودش بهشت است از فاطمه بپرسید سهم انار من کو؟ ما بین کوچه پیچید چادر میان پایش رویش نشد بپرسد پس گوشوار من کو؟ 🌹اللهـم_عـجل_لولیـک_الفـرج
صاحب الزمان(عج) بی تو هر جا می روم احساس غربت می کنم راه بر جایی ندارد هر چه همت می کنم بی تو آرام و قراری نیست در دنیای ما دور مانده از خوشی با هر که صحبت می کنم نامه ی اعمال من حال تو را بد می کند جمعه ها بدجور احساس خجالت می کند غیر تو هر کس رفیقم شد نزد چنگی به دل بعد از این تا زنده ام با تو رفاقت می کنم روز و شب فکر همه هستم ولی فکر تو نه حال هر کس جز تو را آقا رعایت می کنم من که باری بر نمی دارم ز روی شانه ات با چه رویی بر تو اظهار ارادت می کنم
آمده جمعه ولی یارم نهان از دیده هاست ای خدا پس یوسف گمگشته مان در کجاست؟! دیده ها صبح و مسا از هجر رویش پر ز خون بر ظهورش هرکجا بالا بسی دست دعاست جمعه ها ندبه کنان از داریم دعاها بر فرج تا به کی روی نکوی او نهان از دیده هاست؟! یا اباصالح به جان مادر و جدّت حسین گوشه چشمی نما، عالم پر از ظلم و جفا ست هر دل محزون و غمدیده به راهت منتظر از فراقت هر دو عالم غرق سوگ و غصه هاست مادرت با پهلوی بشکسته و رویی کبود از مزار بی نشانش منتظر بهر شماست کی بگیری انتقامِ پهلوی بشکسته اش؟! کی ببینیم با ظهورت که مزارش برملاست؟! یا اباصالح بقیع تا کی بود ویران؟ بیا منتظر بهر شما بی شک تمام انبیاست آنکه عالم، میهمان هستند به خوانِ رحمتش در مدینه قبر او بی گنبد و صحن و سرا ست جدّ مظلومت حسین ابن علی در کربلا تشنه لب، راس شریف او بریده از قفا ست نوگلان او تمامی تشنه لب، پرپر شدند گرچه آب مهریه بهر مادرش خیرالنسا ست بعد قتل یوسف زهرا و یارانش ز کین خیمه های آل عصمت شعله ور در کربلاست پیکر پاک شهیدان، غرق خون روی زمین راس هرکه نزد زینب بر فراز نیزه هاست پا برهنه روی بس خار مغیلان، کودکان دامن آتش گرفته راهیِ شام بلاست پس بیا ای یوسف زهرا دگر بر انتقام چون ظهورت اختتامِ هر غم و درد و بلاست ذکر بس مظلوم و غمدیده به هر وادی شنو نه فقط جمعه، همیشه یا اباصالح بیا ست مهدی فراهانی ۱۴۰۱/۲/۹
می رسد از مدینه بوی غم فاطمه باز دیده گریان شد چونکه قبر چهار فرزندش در حریم بقیع ویران شد آتش کینه شعله ها دارد از دل سرسپرده های یهود لعنت حق به هر چه وهابی لغنت فاطمه به آل صعود قصد دارند ریشه را بزنند صحبت از قبرها بهانه بود ریشۀ بغض و کینۀ اینان آتش و دود و تازیانه بود لعنت حق به آن کسانی که اولین شعله را به پا کردند حق پیغمبر معظم را با لگد پشت در ادا کردند در مدینه ز بعد پیغمبر ناله های بلند ممنوع است در مرام پلید این مردم زن زدن از امور مشروع است گریه کردند آسمانی ها با نوای حزینه ی زهرا به گمانم که باز تازه شده داغ مسمار و سینه ی زهرا بعد از آنکه زدند زهرا را دستشان باز شد به بی ادبی کاش روزی هیچکس نشود ضرب سنگین سیلی عربی کاش مهدی بیاید با او ریشه ی فتنه را براندازیم عاقبت بهر مادر سادات گنبد و بارگاه می سازیم با نیابت ز قبر مادرمان سوی ام البنبن سلام کنیم دست بر سینه در مقابل او مثل عباس احترام کنیم قاسم نعمتی
یادش بخیر آن صحن زیبا و دل آرا جبریل یادش مانده آن گلدسته ها را بعد از زیارت زائرت سر مست میرفت بود آنقَدَر شهد ضریح تو گوارا دار و ندار عرش اعلا بود صحنت داراترینی و فقیرت هرچه دارا خورشید هم وقت طلوعش هر سحرگاه بر گنبد تو سجده میکرد آشکارا در ماه عکس گنبد تو نقش می بست اصلا نگینی بود این مرقد سما را دل می ربود از کف نمای بارگاهت یادش بخیر ان روزهای با صفا را حالا تو هستی و ضریحی که نداری این غصه حتی سوخته قلب خدارا نه خادمی نه زائری نه سایه بانی با که بگویم غربت قبر شما را گریه که چیزی نیست،بر حال بقیعت خون میرود از چشم ما،بهر تو یارا از کودکی تا روز تشییع جنازه دنیا نکرده با دل پاکت مدارا شد سجده گاه عرشیان این قبر خاکی خاکی ترین مرد جهان،دریاب مارا حمید رحیمی
بنویسید " حرم " کور شود چشم حسود بنویسید سر آرند ملائک به سجود بنویسید که زیباست بدون گنبد بنویسید که زیباست شبیه مشهد سالیانی ست که با داغ بقیع میسوزیم فانی شعله ی عشقیم، جهان افروزیم مژده بر دیده که زائر شدنی خواهد بود مجلس هروله دایر شدنی خواهد بود عاقبت چشم عدو نیز خزان خواهد دید عوض آنچه به ما رفت گران خواهد دید بنویسید " بقیع " گریه به راه اندازید رخنه در سینه نمایید وَ آه اندازید قلمی دست بگیرید که تشریح کنید غزلی ساخته آن را پُرِ تلمیح کنید  ب " یعنی که بسوزیم بر این غربت عشق" قاف " یعنی قسمی هست که بر تربت عشق" خوردم و غصه ی ایام گریبان گیرم شد و انگار همین بود همه قسمت عشق ی " یعنی یخ ما آب نشد تا امروز" پشت ابر است یگانه رخ آن طلعت عشق عین " عطریست که در بین فضا پیچیده" وه چه مستی دهد این تربت خوش نکهت عشق بنویسید که ما چشم به ره دوخته ایم جزو زریّه ی کاشانه ی در سوخته ایم توحيد شالچيان ناظر
وقتی که استعاره قلم را فرا گرفت جای حسن نوشت غریب و عزا گرفت اشکی لطیف گونه او را که بوسه زد با بغض و گریه دست به سوی خدا گرفت باز این چه شورش است که در خلق عالم است آه این قبور خاکی اولاد خاتم است؟ تعبیر میشود بخدا خوابهایمان روزی شود شراب عسل آبهایمان گردد بقیع و دور و برش یکسره حرم جانم فدای گنبد اربابهایمان گرچه حریم بهر امامان مکتب است اذن دخول گریه به سالار زینب است آن روز شوم غم به دل بوتراب شد تنها بقیع نه،خانه عالم خراب شد یک مشت حرمله به دل ما شرر زدند شیطان به اذن عایشه پا در رکاب شد قلب خدا هم از غم عظمایتان شکست تخریب قبرهای ائمه شجاعت است؟ تا جان به پای ایل و تبارت گذاشتیم مرهم به قلب خسته و زارت گذاشتیم آورده ایم پرچم عباس را ولی گنبد نداشتی به مزارت گذاشتیم حالا بگو خدای کرم ای امیر عشق.. گریم به حال قبر شما یا که بر دمشق؟ گرچه ثقیل لحظه ی سخت وداع بود کس غم نداشت،زینب کبری شجاع بود اما چه بود سخت تر از آن وداع تلخ اینکه حریم عمه ما بی دفاع بود باید که خون گریست ازین غصه شیعیان خمپاره میزنند به گنبد حرامیان خمپاره ها نشست به جان امام عصر گریه ربود تاب و توان امام عصر فرقی میان زینب و زهرا که نیست،باز آتش زدند بر در خانه امام عصر آقا بیا! به جان رقیه س هوا پس است دستم به دامنت بخدا شیعه بی کس است عماد بهرامی
کاش همچون لاله سوزم در بیابان بقیع تا شبانگاهى شوم شمع فروزان بقیع کاش سوى مکه تازد کاروان عمر من تا کنم بیتوته یک شب در شبستان بقیع کاش همچون پرتو خورشید در هر بامداد اوفتم بر خاک قبرستان ویران بقیع آرزو دارم بمانم زنده و با سوز حال در بغل گیرم چو جان، قبر امامان بقیع آرزو دارم ببینم با دو چشم اشکبار جاى فرزندان زهرا را به دامان بقیع آرزو دارم بیفتم بر قبور پاکشان تا که گردم حایل خورشید سوزان بقیع آرزو دارم که اندر خدمت صاحب زمان قبر زهرا را ببوسم در بیابان بقیع آرزو دارم که همچون گوهر غلطان اشک از ارادت رخ نهم بر خاک ایوان بقیع اندر آنجا خفته چون قربانیان راه حق اى موید جان عالم باد قربان بقیع استاد سیدرضا موید
گلدسته دارد پس نگو گنبد ندارد اینجا حرم دارد نگو مرقد ندارد از عرش زائر دارد اینجا پس نگوئید که زائر در حال رفت‌ آمد ندارد دارالکرم دارد برای زائرانش بر سینه ی محتاج دست رد ندارد صحنی شبیه صحن جامع دارد اینجا صحن غریبی که همه مشهد ندارد در هیچ جائی در حرم ها غیر از اینجا خدام بی دین و بد و مرتد ندارد غربت در این صحن و سرا بیداد کرده بی شک غریبی در مدینه حد ندارد خوب است آدم دق کند از غصه اینجا بیچاره آنکه گریه ی ممتد ندارد محسن صرامی
پر و بالم اگر که وا میشد غصه ازروی سینه پا میشد پرتویی از نگات می آمد قسمتم باز روشنا میشد مژه های غریبه ام ای کاش با کف پات آشنا میشد یا که روزی کبوتر قلبم از روی دست تو هوا میشد همه اش از عنایتت بوده بر درت منصبم غلامی شد آرزوی همیشه ام این است در بقیعت حرم بنا میشد روی هرطاق و گوشه های رواق وسط صحن پر کنیم چراغ دوست دارم خودی نشان بدهم همه ی عرش را تکان بدهم در هوای مدینه می خواهم بال خودم را به آسمان بدهم می روم تا به آستان بقیع به دلم گر کمی امان بدهم هر چه هم بر نیاید از دستم می توانم که سایبان بدهم پای آن قبرهای خاکی هم آخرش عاشقانه جان بدهم میکند یاد روضه های بقیع به قلم فرصت بیان بدهم یاد ام البنین و مرثیه اش واحسینای در حسینیه اش محمدحسن بیات لو
اين جا شرف، از قدر، بر افلاك دارد در هر قدم صد بذرِ غم اين خاك دارد اينجا، زيارتگاه رندان جهان ست در اين صدف صد گوهر تابان جهان ست هر كس عجين با عشق حق باشد گِلِ او در هر كجا باشد بوَد اينجا دل او اينجا، تن جان جهان پنهان به خاك ست ميعادگاه عاشقان سينه‌چاك ست اينجا، بقيع و بقعه، دل‌هاي كباب ست نور چراغش، روز ها هم آفتاب ست هرروزه مِهر، از مِهر، اينجا خاك بوس ست قنديل، شب‌ها ماه چرخ آبنوس ست اينجا، رواق لاله‌هاي باغ داغ ست روشن، ز اشك چشم مردم، چلچراغ ست خواهم زبانِ گفتن و گوشِ شنیدن اما "شنیدن کی بود مانند دیدن" پر خون شده تا قبر زهرا دیده، دیده از غم فزون‌تر گرید از نادیده، دیده این‌جا به روی خاک اگر سر می‌گذارند اولاد زهرا مادری گم‌کرده دارند این جا چراغ آل طاها گشته خاموش مادر گرفته چار فرزندش در آغوش خیزید ای سادات و این‌جا را بگردید دنبال قبر مخفی زهرا بگردید این‌جا که دارد از غم حیدر حکایت زهرا حمایت کرده با جان از ولایت این‌جا در بیت الشرف آتش گرفته خونین دل شاه نجف آتش گرفته این‌جا رخ خورشیدچون شب گشته نیلی در کوچه پیش طفل، مادر خورده سیلی این‌جا عدو با کینه با او رو به رو شد دیگر مپرس از من چه با او از عدو شد آید به گوش از بیت الاحزانش فغانش آن‌جا که دشمن قطع کرده سایبانش آن‌جا که رفته سینه و بازو شکسته در بین ره گه ایستاده گه نشسته اینجا گرفته دست بر دیوار زهرا وز درد بوده تا سحر بیدار این‌جا علی تنها تن زهرا به گِل کرد وز بعد او با چاه شب‌ها درد دل کرد این‌جا علی تا صبح، شب‌ها ناله می‌کرد ناله ز داغ یار هجده ساله می‌کرد این‌جا پدر طفلان خود را خواب می‌کرد شمع دل ایتام خود را آب می‌کرد این‌جا شده اشکش گلاب قبر زهرا صبر علی افزون شده از صبر زهرا این‌جا جوابی کس نداده بر سلامش نشنیده کس با گوش جان خود پیامش دانی دل زائر چرا اینجا شکسته ست مهدی کنار تربت زهرا نشسته ست خیزید این جا دامن او را بگیرید وز او سراغ تربت زهرا بگیرید این‌جاست کز غم جان شیعه بر لب آید از کوچه‌ها بوی حسین و زینب آید در این زمین ام البنین ماتم گرفته ماتم ز داغ صاحب پرچم گرفته این‌جا ز دشت کربلا برگشته زینب برگشته اما بی بردار گشته زینب این‌جا نشان آورده دختر بهر مادر پیراهن سوراخ سوراخ برادر غم سوخت عبدالله را و ساخت این‌جا خود دید زینب را ولی نشناخت این‌جا
به مناسبت تخریب قبور ائمه بقيع صلوات الله عليهم اینجا بقیع و گریه اینجا جرم دارد با چشم خیس اینجا تماشا جرم دارد بوی سقیفه می دهد بی حرمتی ها در شهر حیدر نام زهرا جرم دارد اینجا هرانکس حرفی از عشق علی زد اندازه تاریخ دنیا جرم دارد حق زیارت نامه خواندن هم نداری اسم مفاتیح الجنان ها جرم دارد اینجا که یک روزی شبیه کربلا بود حرف از حرم افسوس حالا جرم دارد دست از روی دیوار ها بردار زائر قصدت تبرک هست اما جرم دارد هرگز مبادا اهت از سینه براید جز اشک اینجا اه حتی جرم دارد قاری طوطی وار بسیار است اما قران با تفسیر و معنا جرم دارد گفتند روزی با پیمبر این جماعت کاغذ قلم در مکتب ما جرم دارد
رجز خوانی بمناسبت 8شوال تخریب بقیع ای جیره خوار دست ناپاک یهودی هشدار ماراگوش کن ؛ آل سعودی تو گرگ خون آشامی وجلاد قرنی از چشم عالم خواب راحت را ربودی درسوریه بحرین یمن بااسم داعش بافتنه هایت آتشی برپانمودی گردن کشی درپیشگاه حق نمایی درپیش شیطان مثل بنده در سجودی داغ شهیدان منا بر سینه داریم بانی آن روز پر از ماتم تو بودی باسرنگونی تو درشهر مدینه صحن حسن راشیعه میسازد به زودی
🏴 هشتم شوال ‌‌.. سالروز تخریب قبور ائمه بقیع از جور وهابیان کور دل🏴 مرغ دل پر میزند بر صحن و ایوان بقیع تا سراید نغمه بر گلهای پژمان بقیع حیف نه صحن و سرا و گنبد و گلدسته ای ست در مدینه بر سر قبر امامان بقیع نا مسلمانان چنان ویرانه کردند صحن شان غیر تلِّ خاک نبود در گلستان بقیع لعنِ بر وهابی و آل سعودی تا ابد هست ذکر عاشقان و بس محبان بقیع آن مزاری که غبارش درد عالم را دواست گشته ممنوع الزیاره بر محبان بقیع از جفای ناجوانمردان و بس وهابیان هرکه بیند در مدینه قبر ویران بقیع بی گمان باشد خجل از نور خود، صبح و مسا تا قیامت آفتاب گرم و سوزان بقیع خاکی است بال و پرِ بس طائرانِ آن قبور کن نظر اوج غریبیِّ امامان بقیع یاد آن شبها بخیر، هرکه به صحنی دلغمین می شنید سوز و نوای روضه خوانانِ بقیع مجتبی و باقر و صادق و زین العابدین صاحب صحن و سرا بودند به ایوان بقیع کی شود تا با ظهور مهدیِ صاحب زمان(عج) گردد آباد همچو مشهد هر شبستان بقیع چار گنبد، هشت گلدسته بسازیم آن سرا کوریِ چشمِ عدوی دین و قرآن بقیع از دمِ تیغش همه وهابیان فانی شوند بس جفا جویان عالم، کلِ عدوان بقیع بر کریم اهل بیت و صادق آل عبا دم بگیرند عاشقان و بس محبان بقیع گرچه صحنِ هرکه باشد در قلوب شیعیان هر دلِ شیعه بود چون باغ و بستان بقیع لیک بوسه بر ضریح اطهر آل علی از خدا باشد به ما رزق فراوان بقیع چون زیارتنامه خوانیم آن سر با سوز دل قبر و محشر بنگریم بس کوه احسان بقیع
جنت الاعلا هشتم شوال سالروز تخریب بقیع در وصف بقیـــع ای بهشت عرشیان روی زمین تربت پاک امـامـان(ع) امین جنت الاعلای خیل خاکیان زائرت هرروز وشب روح الامین مادرسـادات زهرای (ع) بتول گشته پنهان تربتش دراین زمین خفته اندر خاک پاکت اولیا ء چهار خورشیددرخشان یقین نور چشمان علی وفاطمه(س) مجتبی آن مقتدای دومیّن در تو خفته زینت سجاده ها عابـد سجاد زین العابدین(ع) باقر (ع)علم النبی مهمان توست پنجمیــن مرات رب العالمیـن هست درخاک تودُ رّ ی پربها جعفر صادق(ع) امام ششمین فاطمه ام البنین وفاطمه بنت اسد هردومـدفونند درایــن سرزمین زائـرانت عرشیـان وفرشیـان چشم گریان از یسار واز یمین بسته درهای مزارت روزوشب بر روی عشاّق دلخون وغمین مهدی زهرا(عج) بیاید صبح وشام قلب پر خون زار و نالان وحزین شیعـه می سـوزد بـرای غربتت مانده اندر آفتاب اینسان چنین بـردل (راسخ) بـود ایـن آرزو دیدن این جنّتِ نـورآفـریـن سیدرضاراستگو(راسخ کاشانی ششم شوال 1443 18 اردیبهشت 1401
هشتم شوّال ، سالروز تخریب قبور امامان بقیع و دیگر آثار خاندان وحی به دست آل سعود وهابی خبیث ؛؛؛؛؛؛؛؛؛ هشت شوّال مرا حادثه ای غمگین است که خزان از طرفش باغ دلِ یاسین است می وزید آتش صد فتنه به همراهی کفر که از آن دیده ی بارانی دل خونین است شد خزان آنچه ثمر داشت به خود باغ بقیع بانی این همه خونین جگری ، گلچین است نتوان کاست بدین خیره سری از قدرش که به هر ذَرّه ز خاکش نظری زَرّین است نبرد جان به سلامت نفسی آل سعود تا ابد چون که بر آن اهل جفا نفرین است بجز از آل سعودی که سراپا کفر است چه کسی هجمه ی او بر اثراتِ دین است این که تخریب شده بارگه پاک بقیع تا ابد خونجگری در دل ما تأمین است باورم نیست ازین حادثه راحت گذرم وزن این بار گران بر دل من سنگین است بجز از راه علی ، راه دگر هیچ مرو با علی باش که دین تو همه تضمین است نتوان گفت به بی بهره ز دنیا مسکین هر که بی مهر علی بود فقط مسکین است عشق بی آل علی پوچ ترینِ سخن است "یاسر" این اوج کلامت سبب تحسین است oo محمود تاری "یاسر"
به مناسبت هشتم شوال ، سالروز تخریب بارگاه قدس امامان بقیع توسط گروه ضاله وهابیت -------- سینه شد از داغ تو لبریز از فریادها بر زمین افتاد زین غم قامت شمشادها جای لبخندی نمانده روی لب های بقیع بر حریم این حرم رفته ست بس بیدادها پیکرش زخمی ست این مرغ شکسته بال و پر بر گلویش مانده جای دشنه ی صیّادها هر طرف را بنگری قبری ست امّا بی رواق کی رود تصویر این ویرانه ها از یادها شد بهشت خاکیان تخریب با دست ستم وای از آل سعود این زاده ی شدّادها ای بقیعِ گشته ویران هیچ می دانی چرا می زند آتش به هر دل این خراب آبادها می وزد هر چند ، گردد سوز دلها بیشتر در ضمیر خود شرار شعله دارد بادها می چکد خون دل مظلوم دائم بر زمین هست تا تیغ جنایت در کف جلّادها شد بنا گر پایه های ظلم ، آید یار ما تا فرو ریزد ازو ارکان این بنیادها بارالها در ظهور مهدی ات تعجیل کن دوخته این آستانه چشم بر امدادها عاقبت آباد می گردد بقیعِ غرقِ نور می شود نابود از او فتنه ی شیّادها خصم اگر آورده در زنجیر "یاسر" عشق را بگسلد آخر ز هم این حلقه ها ، پولادها ،،،،،،،،،، محمود تاری «یاسر»
نوحه در عزای تخریب بقیع ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ای بقیع ای یادگار داغ زهرا (2) ای مزار لالـه های باغ زهرا تُــربت پــــــــاک امـــامــــــــــــــان شد چرا خامــــــــوش و ویـران واغریبا واغریبا واغریبا واغریبا ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ این گلستـان را چـرا ویرانه کردند خون دل شمع و گل و پروانه کردند تُــربت پــــــــاک امـــامــــــــــــــان شد چرا خامــــــــوش و ویـران واغریبا واغریبا واغریبا واغریبا ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ در کنــار تربت ختـم رسـولان آن بهشت فاطمی گردیده ویران تُــربت پــــــــاک امـــامــــــــــــــان شد چرا خامــــــــوش و ویـران واغریبا واغریبا واغریبا واغریبا ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ قدسیـان در آسمانها غم گرفتند یــاد تخریب بقیع ماتم گرفتند تُــربت پــــــــاک امـــامــــــــــــــان شد چرا خامــــــــوش و ویـران واغریبا واغریبا واغریبا واغریبا ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ می زند بر قلب مشتاقان شراره یاد تربتـهــای ممنوع الزّیاره تُــربت پــــــــاک امـــامــــــــــــــان شد چرا خامــــــــوش و ویـران واغریبا واغریبا واغریبا واغریبا ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دیده ها پر اشک و دلها پر ز آه است منتقم باز آ که چشم ما به راه است تُــربت پــــــــاک امـــامــــــــــــــان شد چرا خامــــــــوش و ویـران واغریبا واغریبا واغریبا واغریبا ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دست آن وهّابیون ناجوانمرد گُلشن آل پیمبر را خزان کرد تُــربت پــــــــاک امـــامــــــــــــــان شد چرا خامــــــــوش و ویـران واغریبا واغریبا واغریبا واغریبا ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اثر از: محمّد نعیمی (قم المقدّسه)
*(بقیـــع)* بشکنــد دسـتی کـه ویــران کــرد گلــزار بقیــع ای بخشکد ریشه‌ی خـاری که شد خـوار بقیــع جای غـرقــد ، لالــه‌های سرخ عـاشـق خفته‌‌اند چشـمِ دل وا کن ببــین گـل‌هـا به گلــزار بقیــع چـار معصوم‌اند در این خـاک چون گنجیـنه‌ای کـی؟ خـزف داند مقـام و قـدر و معیــار بقیــع مـرکـز عشق است این خـاک مقـدّس در جهان در طـوافش هست دل‌هــا خـطّ پــرگــار بقیــع گرچه ویــران است اما خـاک آن چون تــوتیــا هست بر هـــر دیـده‌ای که هست بیمـــار بقیــع گرچه روزی کرد ویران این حرم را دست ظلم می‌شود شیعـــه ولــی یک روز ، معمــار بقیــع جنبش جهلـی کـه فـرمـان داد بـر تخــریـب آن می‌شـود مــدفــون در آخــر ، زیـــر آوار بقیــع انـدک انـدک گشـته بــــازار وهــابــی‌هـا کسـاد رونقـش افــزون ولیکــن هسـت بــــازار بقیــع می‌رسد روزی که با وحـدت بنـــا خواهیم کرد آن حـــرم‌هــایـی کــه می‌بـاشد ســزاوار بقیــع با گلاب و مشک و عنبر شسته گردد این مکان می‌زدایــد اشـک‌هـــای شــوق ، زنگــــار بقیــع ای خوش آن ر‌وزی که آید آن امیــد شیعیـــان مهــدی مــوعــود "عج" آن تنهـا علمــدار بقیــع نغمــه‌ی "الله اکبـــر" مــی‌شــود اینجـــا بلنـــد می‌رسد بــر گـــوش استکبـــار ، اخبـــار بقیــع هرکسی از هــر مکــانـی رو بــه اینجــا می‌کند تکیــه‌گـاه عــالمـی چـون هسـت دیــوار بقیــع از درون سـیـنه‌هــای خســته از ظــلم و ســتم مــرغ دل پـَــر می‌کشـد آیـد بـه دیــــدار بقیــع جشـن شـادی می‌شود بــر پــا به کــوری سـتم گرچــه تــا محشر بــوَد دل‌هـــا عـــزادار بقیــع (ساقیا) دم از مـی و ساغـر مـزن در این مکان چون بـوَد مسـتی مــا از جـــام سرشــار بقیــع *سید محمدرضا شمس (ساقی)*
🔻بقیع بقعه ندارد ولی بقا دارد ضریح و صحن ندارد ولی صفا دارد برای گنبد و گل دسته که نیامده است گدا به خانه ی ارباب التجا دارد کنار صحن و سرای پیمبر اکرم خرابه بودن آن آستان "چرا" دارد به احترام امامان شیعه در آن جا اگر مدینه بسازیم باز جا دارد جبین بسای به خاک درش که این درگاه به قدر چشم همه خلق توتیا دارد به جبرئیل کند فخر از سعادت خویش کبوتری که در آن جا برو بیا دارد کجا رواست که قبرش غریب و ساده شود کسی که در همه تاریخ آشنا دارد بقیع و غربت آن را چه خوب می فهمد دلی که انس به گل دسته ی رضا دارد به خط خون به سر کوچه ی بنی هاشم نوشته اند که "یک دست هم صدا دارد" به خاکبوسی آن آستان مرا ببرید که این گلوی رمق دیده عقده ها دارد
ای بقیــع ای تـربت گلهـای پاک ای بهشت عاشقـان،روحـی فداک ای که هستـی عـرش حق را قائمه ای مـزار لالـــــه های فاطمه تـو بهشت قرب جـانـانــی بقیع درمدینــه ازچه ویـرانــی بقیع عطرجنّت فیض خــاک پاک توست یک گلستان گُل نهان در خاک توست بـی نشانـی و ز حق داری نشــان می طپـــد یــاد تو قلب عاشقان شیعیـــان را باب حاجاتــی بقیع خود گــواه اشـک ساداتــی بقیع تــا ابـــد درخلـوت روحانی ات شیعـــه سوزد در غـــم ویرانیت از نهــــادم آه غم ســر می زند یــادشبهــایت دلـم پــرمی زند ای که جبـــریل آورد بـر تو سجود بشکنــد دستـــی که ویرانت نمود خـــاک توتفسیـــرغربت می کند از غمــی پنهـــان حکایت می گند تو مــــزار لاله هـــای چیده ای اشک شبهـــای علـــی رادیده ای گرچــه دورم لیـــک نزدیک توأم یــــاد آن شبهـــای تاریک توأم گو کـــدامین از خدا بیگانـــه ای کرده ایـوان تـــو راویرانـــه ای تو بقیــــع و بُقعـــۀ اهل دلــی کِشتـــی دلهـــای ما راساحلــی چار نـور حق در آغـــوش توأنــد جلــوه ی شبهــای خاموش توأنــد جــان هر دلــداده ای مُشتاق توست از تــو معـــراج دل عُشّــاق توست ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اثر از: محمّد نعیمی (قم المقدسه)
*هشتم شوال* *مانند گذشته غمی امسال رسید* *ماه غم شیعیان بدین حال رسید* *کی می رسی از راه همه منتظریم* *یک سال دگر هشتم شوال رسید* *صحن بقیع* *یک روز دل از غصه رها خواهد شد* *در صحن بقیع ، کربلا خواهد شد* *با آمدن منتقم آل الله* *گلدسته وگنبدی بنا خواهد شد* *اولاد رسول* *امروز که غم به دل دوصد چندان است* *چشمان تمام شیعیان گریان است* *درهشتم شوال بپرسید چرا* *اولاد رسول قبرشان ویران است* *تربت ویران* *صد داغ نشسته بردل وجان بقیع* *مانده به رهت هنوز چشمان بقیع* *ای صاحب ذوالفقار تا کی نگریم* *برتربت ویران امامان بقیع* *اثر حاج سید هاشم وفایی*
〰️〰️〰️〰️〰️〰️ هر جا /گنبدی می بینم یاد/ غربتت می افتم آقا /حرفای دلم رو جز تو/با کسی نگفتم مزارت/نداره سایبونی کنارت /نداری روضه خونی حسرتم/فقط دیدن صحن توئه آقا جون/ حرمت توو دل ماست عشق تو /همه ی حاصل ماست آسمون/سر سفره ی پهن توئه حسن جان آقام اقام 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ غربت/يعني پیش چمشات مادر /رو زمین بشینه غربت/يعني توی کوچه مادر /جایی رو نبینه مادرت/توو کوچه بی پناهه جایی که /براتو قتلگاهه تو کوچه/محاسنت سپید شد آقا گناه/مادر تو چی بوده صورتش /بعد کوچه کبوده چی بگم/از اون ضربه های بی هوا حسن جان آقام اقام