#قسمت_پایانی #مقتل_خوانی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۲ به نفس حاج میثم مطیعی•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
..."فَنَادَاهَا يَا بِنْتَ مَنْ حَمَلَ الزَّكَاةَ فِي طَرَفِ رِدَائِهِ وَ بَذَلَهَا عَلَى الْفُقَرَاءِ"ای دختر کسی که زکات رو در گوشه عبای خودش، حمل می کرد و به فقرا می داد؛ باز هم جواب نداد "فَنَادَاهَا يَا ابْنَةَ مَنْ صَلَّى بِالْمَلَائِكَةِ فِي السَّمَاءِ مَثْنَى مَثْنَى فَلَمْ تُكَلِّمْهُ "ای دختر کسی که در آسمان دورکعت دورکعت امام جماعت ملائکه شد. برای اون ها نماز خوند"فَلَمْ تُكَلِّمْهُ " فَنَادَاهَا يَا فَاطِمَةُ كَلِّمِينِي فَأَنَا ابْنُ عَمِّكَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ "فاطمه با من حرف بزن.من پسرعموتم..." فَفَتَحَتْ عَيْنَيْهَا فِي وَجْهِهِ "این چشم های بی رمق رو باز کرد"وَ نَظَرَتْ إِلَيْهِ "شروع کرد به علی،نگاه کردن" وَ بَكَتْ وَ بَكَى"هر دو شروع کردن به حال هم های های گریه کردن یه نگاهی به زهرا انداخت" وَ قَالَ مَا الَّذِي تَجِدِينَهُ ؟! "چی شده زهرای من؟با من حرف بزن" فَأَنَا ابْنُ عَمِّكِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ"من پسرعموت،علی بن ابیطالبم." فَقَالَتْ يَا ابْنَ الْعَمِّ "صدا زد:ای پسرعمو!"إِنِّي أَجِدُ الْمَوْتَ الَّذِي لَا بُدَّ مِنْهُ وَ لَا مَحِيصَ عَنْهُ علی! من در حال مرگم،مرگی که چاره و گریز و پناهگاهی از اون نیست...بعد شروع کرد وصیت کردن به امیرالمومنین..عرضه داشت یا ابا الحسن مراقب بچه های من باشی...بر سر حسن و حسین فریاد نزنی..."فَيُصْبِحَانِ يَتِيمَيْنِ غَرِيبَيْنِ مُنْكَسِرَيْنِ "اینا دارن مادر از دست میدن...غریب میشن...دلشکسته میشن"فَإِنَّهُمَا بِالْأَمْسِ فَقَدَا جَدَّهُمَا"تازه پیغمبر رو از دست دادند" وَ الْيَوْمَ يَفْقِدَانِ أُمَّهُمَا"امروز مادر از دست میدن..."فَالْوَيْلُ لِأُمَّةٍ تَقْتُلُهُمَا وَ تُبْغِضُهُمَا...."وای بر اون دو گروهی که با این ها دشمنی می کنند...این ها رو می کشند...بعد دوسه بیت شعر خوند.." ابْكِنِي إِنْ بَكَيْتَ يَا خَيْرَ هَادٍ وَ اسْبِلِ الدَّمْعَ فَهُوَ يَوْمُ الْفِرَاقِ "گریه کن! علی برای من گریه کن روز فراق من رسید."يَا قَرِينَ الْبَتُولِ أُوصِيكَ بِالنَّسْلِ "ای قرین بتول! مراقب بچه های من باش..."فَقَدْ أَصْبَحَا حَلِيفَ اشْتِيَاقٍ"ابْكِنِي وَ ابْكِ لِلْيَتَامَى"هم برای من گریه کن،هم برای یتیمای من گریه کن.فقط علی یادت باشه"وَ لَا تَنْسَ قَتِيلَ الْعِدَى بِطَفِّ الْعِرَاقِ"حسینمو یادت نره...حسینمو کربلا می کشن...چرخ روزگار چرخید...شب بیست و یکم امیرالمومنین بچه هاشو جمع کرد...عرق مرگ روی پیشانیش نشست...یک نگاهی به بچه هاش کرد...فرمود:بعد از من فتنه ها به سر شما میاد...بعد یک نگاهی به امام حسین انداخت...صدازد:یا اباعبدالله! صبر کن.در خصوص تو فتنه ها به سرت میاد...بعد علی از هوش رفت...چشم ها رو بست...خدا رحمت کنه حاج آقامجتبی رو می فرمود:من اعتقاد دارم امیرالمومنین اینجا که از هوش رفت،یکی از صحنه های کربلا مقابل چشمش مجسم شد...من اینو میگم:یا علی! زهرا سفارش حسینُ کرد،تو لحظه های آخر سفارش حسینُ کردی...یا اباعبدالله! لحظه های آخر قتلگاه چند تا صدا شنیده شد...اول صدای شمر ملعون بود.صدا زد:"ماتَنتَظِرونَ بِهذاالرجل"دیگه منتظر چی هستید؟برید راحتش کنید...یه صدا،صدای پسر زهرا بود...صدا زد: "یا غیاث المستغیثین،الهی رضا برضاک،لا معبودَ سِواک"یه صدا صدای منادی بود.صدا زد:"قُتِلَ الحُسَین بکربلاء عطشانا"این یه صدا بود...یه صدا،صدای زینب بود.به سمت قتلگاه می دوید صدا می زد:" وامحمداه! صلّی علیک ملائکة السماء "یه صدا از حلقوم بریده بلند شد" اُخَیَّ اِلَیَّ..."
یادگار مادرم بیا...یادگار پدرم بیا...یه صدایی هم صدای مادر پهلوشکسته بودبود یه صدایی بلند شد "بُنَیَّ! قَتَلوکَ،ذَبَحوکَ و مِنَ الماءمَنَعوکَ...." «حسیین....»
مقدمتان رابه این کانال3هزارنفری گرامی می داریم
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده فاطمیه ۱۴۰۳به نفس حاجمحمد رضا بذری •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
زهرا ! چه کُند میگذرد شستشوی تو
نیمه شب است تازه رسیدم به موی تو
فاطمه جانم!
به هیچ چیز نیازی نداشت حتی قبر
نگو مزار ندارد بگو نیاز نداشت
تو رو به قبله نبودی که قبله رو به تو بود
نماز خواندن تو سمت و سو نیاز نداشت
ملاک شستن دست علی ز ماندن بود
و گرنه پیکر تو شستشو نیاز نداشت
*اگر یکی از، دنیا بره بعد از جان دادنش هر قسمتی از بدنش جدا شد باید با خودش دفن بشه حتی ی تار مو یا یه تکه ناخن
امشب براتون بگم سخت ترین غسل ها غسل بدن سوخته است.. چون حین غسل پوست میاد..*
زهرا چه کُند میگذرد شستشوی تو
نیمه شب است و تازه رسیدم به موی تو
*مولا خیلی تلاش کرد که کسی نمونه، زهرای مرضیه وصیت کرد علی جان فقط تو باشی و اسما..لذا امیرالمومنین فرمود همه برن فقط تو خونه علی و اسما ماندن .
اسما داره آب میریزه از رو لباس بناست غسل بدن زهرا رو بعضیها میگن آتش با معصوم کار نداره..خود بی بی میگه من بین در و دیوار آتیش، بصورتم می خورد.
بله یک زمان ارادهی الهی بر این است ابراهیم پیامبر در داخل آتش میشه وآتش اثر نمیکنه.. امام صادق بین آتش قدمبر میدارن اراده خدا است معجزه ای باشد و آتش اثر نمیکنه.اما بمیرم برای اون مادری که..
* اگه زن باردار باشه در شرایط سخت قرار بگیره اول مراقب جنینش آسیب نبینه بی بی دو دستی به در فشار میاورد.اما بمیرم هم محسنش جان داد هم صورتش سوخت هم میخ به سینه اش رفت هم نوشتن در افتاد روی زهرا..خاک برسرم خاک بردهانم..هم نوشتن چهل نفر از،روی در رد شدن. حالا علی چجور میخواد این بدن رو جمع وجور کنه این همه زخم به زهرا رسید.مولا آب میریخت از اون ور خون آبه میومد.قربونت برم علی جان ..چجور این بدن نحیف رو پهلو به پهلو می کردی..مولا میخواست پیامبر رو غسل بده خطاب رسید رسول خدا رو برهنه نکنید دوباره صدا رسید رسول خدا رو به رو نخوابانید.رسول خدا برهنه نکرد مولا و به رو نخوابوند.شأن معصوم همینه نباید برهنه بشه و نباید به رو بخوابه..علی جان تو هم زهرا رو از روی لباس،غسل دادی میخواستی آب به پشتش برسه نذاشتی به رو بخوابه...بمیرم هم حسین به رو خوابوندن هم وقتی جان داد برهنه اش کردن..*
*آخه بی بی هی میگفت: علی جان حسینم رو فراموش نکن.. باشه بی بی ما هم برای حسینت شب شام غریبانت گریه میکنیم..
کمی از غسل زیر پیرهَن ماند
کمی از خون خشکت بر بدن ماند
کفن را در بغل بگرفت و بو کرد
همان طفلی که آخر بی کفن ماند
ای عزیزی که تنت پیش همه عریان شد
بر سر پیروهنت فاطمه دعوا دیده
«ای حسین...»
مقدمتان رابه این کانال3هزارنفری گرامی می داریم
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۲ به نفس حاج مهدی رسولی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد
آسمان شرمنده از قدِّ خم مهتاب شد
گریه ها میکرد امت شود بیدار حیف
از صدای گریه اش امت فقط بیخواب شد
پشت در آمد بگوید گوش عالم بشنود
ارث دریا بود آنچه قسمت مرداب شد
بشکند دستی که پای شعله را اینجا کشید
باب را آتش کشید، آتش کشیدن باب شد
ما نمیدانیم، نعلُ السِّیف میداند چرا
مرتضایم را نبر، فضه مرا دریاب شد
نعل السیف چیه؟ بعضیا میگن نانجیب وقتی خواست بزنه شمشیر تو غلاف بود.. یعنی ضربه ها سنگین بود، بعضیا میگن نه، عبارت نعل السیف، رو خودِ غلاف شمشیر یه براده هایی از آهن کار میکردن، میگه هر کاری کردن دیدن دست از علی نمیکشه،کشمکشو.. صدا زد قنفذ برا چی وایستادی؟ یه نگاه کرد صدا زد..مغیره تو برای چی وایستادی؟ به آقای میانجی گفتن آقا بالاخره کی زد؟ اینا نوشتن مغیره بود، اونا نوشتن قنفذ، اونا نوشتن اون یکی ملعون، کی زد بالاخره مادر ما رو؟ میگه دیدن آقای احمدیِ میانَجی بلند بلند گریه میکنه، گفت همینقدر بهت بگم همه با هم زدنش...*
ما نمیدانیم، نعلُ السِّیف میداند چرا
مرتضایم را نبر، فضه مرا دریاب شد
*اگه کربلا نریم مادر گله میکنه، اگه کربلا نریم نمیشه، کربلا خیلی خبراست، وقتی پشت در اومد..*
دود بود و دود بود و دود بود
مادری در آتش نمرود بود
*برا مادر آروم گریه نکن، اگه گریه ات هم نمیاد آه بکش، بگو آه مادر، "نفَسُ المهمومِ فی ظُلمِنا تسبیح و هَمُّهُ لَنا عِبادَه"، وقتی پشت در آمد، امام مجتبی یه نگاه کرد، دید زینب یجوری داره مادرو نگاه میکنه، امیرالمؤمنین صدا بزنه حسنم زینب، زینبو بغل گرفت برگردوند، حالا بگم؟...*
یک نفر در میان گودال و
صد نفر میزدند زینب را
هر چه او بیشتر نفس میزد
بیشتر میزدند زینب را
قربون صدا زدنت
خیلی بی هوا زدنت
حالا روی چادرمه
خاک دست و پا زدنت
«حسیـــــن..»
مقدمتان رابه این کانال3هزارنفری گرامی می داریم
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده فاطمیه ۱۴۰۳ به نفس حاج احمد واعظی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
بچهها نشستن... توی عالم مادری تر از بچههای بیبی مگه هست؟! اول و آخر عاطفه و احساسن. بچهها نشستن... بدنی که ازش هیچی نمونده، که آب شده؛ بابا قراره غسل بده.بیبی فرموده بود:علی جان! از زیر پیرهن غسلم بده... اسما آب میریخت، مولا غسل میداد...اشکای مبارکش میریخت... یک دفعه بین غسل دادن حالش عوض شد ...خودشو کنار کشید؛هی سرشو به دیوار میزنه علی، فریاد میزنه، مظهر صبر خدا به هم ریخته؛ بلند بلند گریه میکنه... وای زهرااااااام واااااای... آقاجان چی شد؟! چه اتفاقی افتاد؟! حق با شماست...فقدان فاطمه حق باشماست.. اما ندیده بودم اینجوری... چی شد آقام؟! فرمود:اسما رها کن علی رو... اسما بیا نگاه کن هنوز بازوش ورم داره... اسما بیا ببین چکار کردن با فاطمه...اسما بیا ببین چه جوری زدنش ... هرجوری بود کارو تمامکرد*
بریز آب روان اسما
به جسم اطهر زهرا
ولی آهسته آهسته
همه خواب و علی بیدار
نهاده سر روی دیوار
کشد آه از دل خونبار
ولی آهسته آهسته...
*شده تا حالا مجبور باشی آروم گریه کنی؟! نه! نه ! همچین شرایطی برای ما به وجود نیومده؛ تمام حواس علی، به اطرافه کسی متوجه نشه؛ گاهی شاید،دست می گیره به دهن، اسماء...!*
ببین بشکسته پهلویم
سیه گردیده بازویم
خودش همه کار رو باید انجام بده؛ برای همه هستیش ،برای همه زندگیش... هرجوری بود تموم شد.بندای کفن رو بست ؛چشمش به بچههاش افتاد، دارن دق میکنن...حسن جان! حسین جان! دخترم! بچهها ! پاشین قربونتون برم ؛ بیاید یکبار دیگه مادر رو ببینید؛ بچهها پریدن از جا؛خودشون رو انداختن از دو طرف؛ آقاجون ابی عبدالله، امام حسن ،از دو طرف اومدن خودشون رو سینه مادر قرار دادن، امیرالمومنین داره با اشک نگاه میکنه منظره رو ؛ خودِ مولا میگه :یه دفعه دیدم بنده ها خود به خود باز شد، گرههای بند کفن وا شد، دستای مادر اومد بیرون، یکی گردن حسنش یکی گردن حسینش... مولا فرمود: صدایی از بالا شنیدم: آقا! بچهها رو جدا کن... بالا به هم ریخته بالاییا تاب نیاوردن ،بیتاب شده خلقت بردار بچهها رو...امروز من تعریف میکنم همه به هم میریزن؛ یه روز دق کنیم جا داره؛ اما بالاییا! اتفاق خاصی اینجا برای بچهها نمیافته، باباشون اسدالله ،مثل شیر هست ،تازه تو خونه هست، دشمنی نیست ،هتاکی نیست، حرامی نیست ،جمع خانوادگی ان ،با مادر دارن وداع میکنن،شما میگید ما به هم ریختیم... آی بالاییا ! من بچههایی رو میشناسم رو بدن بی سر باباشون افتاده بودن... اونجا چه دلی داشتید وقتی یه عده با تازیانه ریختن.....*
مقدمتان رابه این کانال3هزارنفری گرامی می داریم
.
#قسمت_پایانی #روضه #حضرت_زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۲ به نفس حاج مهدی رسولی
●━━━━━━───────
جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد
آسمان شرمنده از قدِّ خم مهتاب شد
گریه ها میکرد امت شود بیدار حیف
از صدای گریه اش امت فقط بیخواب شد
پشت در آمد بگوید گوش عالم بشنود
ارث دریا بود آنچه قسمت مرداب شد
بشکند دستی که پای شعله را اینجا کشید
باب را آتش کشید، آتش کشیدن باب شد
ما نمیدانیم، نعلُ السِّیف میداند چرا
مرتضایم را نبر، فضه مرا دریاب شد
نعل السیف چیه؟ بعضیا میگن نانجیب وقتی خواست بزنه شمشیر تو غلاف بود.. یعنی ضربه ها سنگین بود، بعضیا میگن نه، عبارت نعل السیف، رو خودِ غلاف شمشیر یه براده هایی از آهن کار میکردن، میگه هر کاری کردن دیدن دست از علی نمیکشه،.. صدا زد قنفذ برا چی وایستادی؟ یه نگاه کرد صدا زد..مغیره تو برای چی وایستادی؟ به آقای میانجی گفتن آقا بالاخره کی زد؟ اینا نوشتن مغیره بود، اونا نوشتن قنفذ، اونا نوشتن اون یکی ملعون، کی زد بالاخره مادر ما رو؟ میگه دیدن آقای احمدیِ میانَجی بلند بلند گریه میکنه، گفت همینقدر بهت بگم همه با هم زدنش...*
ما نمیدانیم، نعلُ السِّیف میداند چرا
مرتضایم را نبر، فضه مرا دریاب شد
*اگه کربلا نریم مادر گله میکنه، اگه کربلا نریم نمیشه، کربلا خیلی خبراست، وقتی پشت در اومد..*
دود بود و دود بود و دود بود
مادری در آتش نمرود بود
*برا مادر آروم گریه نکن، اگه گریه ات هم نمیاد آه بکش، بگو آه مادر، "نفَسُ المهمومِ فی ظُلمِنا تسبیح و هَمُّهُ لَنا عِبادَه"، وقتی پشت در آمد، امام مجتبی یه نگاه کرد، دید زینب یجوری داره مادرو نگاه میکنه، امیرالمؤمنین صدا بزنه حسنم زینب، زینبو بغل گرفت برگردوند، حالا بگم؟...*
یک نفر در میان گودال و
صد نفر میزدند زینب را
هر چه او بیشتر نفس میزد
بیشتر میزدند زینب را
قربون صدا زدنت
خیلی بی هوا زدنت
حالا روی چادرمه
خاک دست و پا زدنت
«حسیـــــن..»
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حاج_مهدی_رسولی
#فاطمیه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
.
#قسمت_پایانی #روضه #حضرت_زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۲ به نفس حاج مهدی رسولی
●━━━━━━───────
جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد
آسمان شرمنده از قدِّ خم مهتاب شد
گریه ها میکرد امت شود بیدار حیف
از صدای گریه اش امت فقط بیخواب شد
پشت در آمد بگوید گوش عالم بشنود
ارث دریا بود آنچه قسمت مرداب شد
بشکند دستی که پای شعله را اینجا کشید
باب را آتش کشید، آتش کشیدن باب شد
ما نمیدانیم، نعلُ السِّیف میداند چرا
مرتضایم را نبر، فضه مرا دریاب شد
نعل السیف چیه؟ بعضیا میگن نانجیب وقتی خواست بزنه شمشیر تو غلاف بود.. یعنی ضربه ها سنگین بود، بعضیا میگن نه، عبارت نعل السیف، رو خودِ غلاف شمشیر یه براده هایی از آهن کار میکردن، میگه هر کاری کردن دیدن دست از علی نمیکشه،.. صدا زد قنفذ برا چی وایستادی؟ یه نگاه کرد صدا زد..مغیره تو برای چی وایستادی؟ به آقای میانجی گفتن آقا بالاخره کی زد؟ اینا نوشتن مغیره بود، اونا نوشتن قنفذ، اونا نوشتن اون یکی ملعون، کی زد بالاخره مادر ما رو؟ میگه دیدن آقای احمدیِ میانَجی بلند بلند گریه میکنه، گفت همینقدر بهت بگم همه با هم زدنش...*
ما نمیدانیم، نعلُ السِّیف میداند چرا
مرتضایم را نبر، فضه مرا دریاب شد
*اگه کربلا نریم مادر گله میکنه، اگه کربلا نریم نمیشه، کربلا خیلی خبراست، وقتی پشت در اومد..*
دود بود و دود بود و دود بود
مادری در آتش نمرود بود
*برا مادر آروم گریه نکن، اگه گریه ات هم نمیاد آه بکش، بگو آه مادر، "نفَسُ المهمومِ فی ظُلمِنا تسبیح و هَمُّهُ لَنا عِبادَه"، وقتی پشت در آمد، امام مجتبی یه نگاه کرد، دید زینب یجوری داره مادرو نگاه میکنه، امیرالمؤمنین صدا بزنه حسنم زینب، زینبو بغل گرفت برگردوند، حالا بگم؟...*
یک نفر در میان گودال و
صد نفر میزدند زینب را
هر چه او بیشتر نفس میزد
بیشتر میزدند زینب را
قربون صدا زدنت
خیلی بی هوا زدنت
حالا روی چادرمه
خاک دست و پا زدنت
«حسیـــــن..»
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حاج_مهدی_رسولی
#فاطمیه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت ام البنین سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حاج میثم مطیعی•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
ای آسمان ابری ام! چيزی نمانده است
تنها شوی و بر شهيدانت بباری
می بينمت روزی که حيران و پريشان
از خانه بيرون آمدی در انتظاری
تير خبرها می خورد یک یک به قلبت
تير چهارم هم رسيد و بردباری
اما فرو می ريزی از آن تير آخر
داغی که آن را بر دل خود می گذاری
آه ای بشير! آه اي بشير! آه از حسينم
نفرين به شمشيری که زد بر دست ياری
می بينمت می باری و می خوانی آرام
ای روضهخوانِ روزهای سوگواری:
مردم! به من ام البنين ديگر نگوييد
دیگر مرا ام البنین نخوانید
واویلا...واویلا...
زیرا که من دیگر پسر ندارم
واویلا...واویلا...
من خيمهای هستم که افتاده عمودم
من سوختم چون خيمههای کربلايی
خاکسترم، از هم گسسته تار و پودم
آنقدر می سوزم که دنيا را بگيرد
من نوحه می خوانم تمام نوحه فخر است
هم گريه و هم شکر دارم در سجودم
«ويلي علي شبلي» که میگفتند افتاد
دستش، سرش، مشکش، تمامی وجودم
#شاعر: انسیه سادات هاشمی
بی بی جانم! دستاشو بریدن،به چشمش تیر زدن، عمود آهن به سرش زدن، عباست با صورت به زمین افتاد...بی بی جان! من رو ببخش یه اتفاقی افتاد..وقتی صدا زد:" یا اخا ادرک اخاک "تا امام حسین برسه؛فاصله ای بود...نشستن کنارش...میگم و ترجمه نمی کنم. از روی کینه، سر فرصت."قطعوا یدیه و رِجلیه، حَنِقَاً علیه"گفت دیگه سوال نکن چرا قبرش کوچیکه....*
بعضی از این شهدا رو میارن؛ از اون سرو رشید، اندازه یه بقچه میدن به پدر و مادر...
اگر دریا نمی گنجد به کوزه
با چه اعجازیمیان چفیه پیچیدند
جسم پهلوان ها را...؟!
همینقدر بگم: از اون جسم رشید چیزی نموند. هنوز اندک رمقی داشت. آقا آمد بالای سرش...اول سعی کرد این بدن رو جمع کنه...صدا زد:"یا اخی! ماتُرید مِنّی ؟! "میخوای با من چه کنی؟! منو به خیمه ها نبری...*
مقدمتان رابه این کانال3هزارنفری گرامی می داریم
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت ام البنین سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ کربلایی حسین طاهری •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
میبینی رباب، علی اصغرو گرفته تو بغلش، همه چشم انتظارند، سقای حرم یه کاری کن...خانم! مشکو گرفته بود بره علقمهها گفت بگو ببینم مشکو برگردوند پسرم حتی اگر پسرم نیومده مدینه بگو ببینم مشکو رسوند به خیمهها یا نه گفت خانم تا لحظه آخر مشکو به دندونش گرفت اما لحظهای که تیر به مشکش خورد "فوقف العباس متحیرا "میگه دیدن عباس متحیر شد..مرحوم مازندرانی مینویسه خودش اسب را هی کرد سمت علقمه یعنی برو دیگه آبروی عباس ریخت..حالا میخوایم روضه بخونیم..*
کاش از دخترش نپرسد که
زینبم از حسین من چه خبر؟
از علی اکبر و علی اصغر
از جگر گوشهٔ حسن چه خبر؟
آه عون و محمدت را من
در کنارت چرا نمیبینم
از رقیه بگو چرا او را
بین این بچهها نمیبینم
*رقیهام کو؟ قربون اسمت برم تا اسمت میاد دلا زیر و رو میشه سه ساله ی حسین.. خانم ام البنین داره میپرسهها*
دخترم قامتت خمیده شده
دخترم صورتت شکسته شده
چیست این ... به روی دستانت
دستهایت مگر که بسته شده؟
عاقبت بغض دخترش ترکید
گفت مادر هر آنچه شد دیدم
بنشین تا که خوب گریه کنی
روضهها را به چشم خود دیدم
*بسم الله، گریه کنا! خانم داره روضه میخونه..*
دیدم از خیمهگاه مادر جان
علی اکبرش زمین افتاد
کاش بودی کنارم ام بنین
داشت آنجا حسین جان میداد
*روضه بعدی رو بگم ام البنین *
تیر وقتی به حلق اصغر خورد
دیدم از دور اضطرارش را
آه! در پشت خیمه خاکش کرد
تا مبادا کسی مزارش را پیدا کند
*اما ام البنین چشمت روز بد نبینه *
آه ام البنین چرا هرگز
از پسرهای خود نپرسیدی؟
مادر ما ای حزینه چرا از قمرهای خود نپرسیدی؟
قبل عباس هیچکس حتی
*شما که نپرسیدی بگذار من برات بگم ام البنین*
قبل عباس هیچکس حتی
فکر غارت به خیمهگاه نداشت
تا علم بود بین دستانش
هیچکس سمت خیمه راه نداشت
*اما چی شد؟ ام البنین میگه چی شد زینب؟*
آه بعد از برادرم عباس
دست غارت حریص شد مادر
میگذاری که بگذرم سخت است
یاد آن لحظههای دردآور
کاش بودی کنارم ام بنیین
* امام زمان این دو بند را برا شما میخونم سادات منو ببخشید آقا منو ببخشید اما برا ابی عبدالله مگه ننوشتی میکشی مرا حسین.. برا چی ما را میکشه*
کاش بودی کنارم ام بنین
روی تل عصر روز عاشورا
لشکری رفت سمت گودال و
پسر فاطمه تک و تنها
بدنش مانده بود روی زمین
که رسیدند ده نفر از راه
با چهل نعل تازه شد تشییع
*به شرف لا اله الا الله ام البنین برات روضه بخونم ..*
به سمت گودال از خیمه دویدم من
شمر جلوتر بود دیر رسیدم من
سر تو دعوا بود ناله کشیدم من
سر تو را بردند دیر رسیدم
ای حسینم ای حسینم
ای ضیاء هر دو عینم
ای حسینم ای حسینم
ای ضیاء هر دو عینم
ای حسینم ای حسینم
مقدمتان رابه این کانال3هزارنفری گرامی می داریم
.
#قسمت_پایانی #روضه حضرت ام البنین سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حاج #میثم_مطیعی
●━━━━━━───────
ای آسمان ابری ام! چيزی نمانده است
تنها شوی و بر شهيدانت بباری
می بينمت روزی که حيران و پريشان
از خانه بيرون آمدی در انتظاری
تير خبرها می خورد یک یک به قلبت
تير چهارم هم رسيد و بردباری
اما فرو می ريزی از آن تير آخر
داغی که آن را بر دل خود می گذاری
آه ای بشير! آه اي بشير! آه از حسينم
نفرين به شمشيری که زد بر دست ياری
می بينمت می باری و می خوانی آرام
ای روضهخوانِ روزهای سوگواری:
مردم! به من ام البنين ديگر نگوييد
دیگر مرا ام البنین نخوانید
واویلا...واویلا...
زیرا که من دیگر پسر ندارم
واویلا...واویلا...
من خيمهای هستم که افتاده عمودم
من سوختم چون خيمههای کربلايی
خاکسترم، از هم گسسته تار و پودم
آنقدر می سوزم که دنيا را بگيرد
من نوحه می خوانم تمام نوحه فخر است
هم گريه و هم شکر دارم در سجودم
«ويلي علي شبلي» که میگفتند افتاد
دستش، سرش، مشکش، تمامی وجودم
شاعر: #انسیه_سادات_هاشمی
بی بی جانم! دستاشو بریدن،به چشمش تیر زدن، عمود آهن به سرش زدن، عباست با صورت به زمین افتاد...بی بی جان! من رو ببخش یه اتفاقی افتاد..وقتی صدا زد:" یا اخا ادرک اخاک "تا امام حسین برسه؛فاصله ای بود...نشستن کنارش...میگم و ترجمه نمی کنم. از روی کینه، سر فرصت."قطعوا یدیه و رِجلیه، حَنِقَاً علیه"گفت دیگه سوال نکن چرا قبرش کوچیکه....*
بعضی از این #شهدا رو میارن؛ از اون سرو رشید، اندازه یه بقچه میدن به پدر و مادر...
اگر دریا نمی گنجد به کوزه
با چه اعجازیمیان چفیه پیچیدند
جسم پهلوان ها را...؟!
همینقدر بگم: از اون جسم رشید چیزی نموند. هنوز اندک رمقی داشت. آقا آمد بالای سرش...اول سعی کرد این بدن رو جمع کنه...صدا زد:"یا اخی! ماتُرید مِنّی ؟! "میخوای با من چه کنی؟! منو به خیمه ها نبری...*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله
#حاج_میثم_مطیعی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇مقدمتان رابه این کانال3هزارنفری گرامی می داریم
https://eitaa.com/madahanpirbakran
#قسمت_پایانی #مدح و توسل ویژهٔ ولادت حضرت جواد الائمه علیه السلام و حضرت علی اصغر سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج محمد رضا بذری •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
شکر خدا پدر به غمت آشنا نشد
خیره به طرز رفتنت از خیمه ها نشد
سرنیزه ای به روی تنت جابه جا نشد
حلقت به زور لُجّه ی خون بی صدا نشد
هی سعی میکند بشود جمع پیکرش
آه از دل حسین سر نعشِ اکبرش
ای گل پرپر امام حسین
آخرین یاور امام حسین
ای علی اصغر امامحسین
یا رضیعَ الحسین ادرکنی
این من و این دل پر از دردم
رو به گهواره ی تو آوردم
دست خالی که بر نمیگردم
یا رَضیعَ الحسین ادرکنی
بالم از معصیت شکسته شده
دلم از این زمانه خسته شده
همه درها به روم بسته شده
یا رَضیعَ الحسین ادرکنی
آقاجانم، پای تا سرگناه وتقصیرم
آمدم تا کنی تو تطهیرم
پَر قنداقه ی تو میگیرم
یا رَضیعَ الحسین ادرکنی
مستمند و فقیر و بیچاره ام
دردمند و مریض و بیمارم
چشم بردست کوچکت دارم
یارَضیعَ الحسین ادرکنی
باهمین دست ها چه ها کردی
حاجت عالمی روا کردی
گره های بزرگ وا کردی
یا رَضیعَ الحسین ادرکنی
ای که میسوخت از عطش جگرت
تشنگی کرده بود محتضرت
به سِرشگ و خجالت پدرت
یا رَضیعَ الحسین ادرکنی
به خیام پر اضطراب قسم
به دل از عطش کباب قسم
به گرفتاری رباب قسم
یا رَضیعَ الحسین ادرکنی
گفت ای که قنداقه ی تو شد کفنت
خون تو گشته آب غسل تنت
من به قربان دست و پا زدنت
یا رَضیعَ الحسین ادرکنی
مقدمتان رابه این کانال3هزارنفری گرامی می داریم
■■■■■■■کانال ایتا
┏━━☘️🌺☘️━━┓
https://eitaa.com/madahanpirbakran
┗━━☘️🌺☘️━━┛
#قسمت_پایانی #روضه و توسل ویژه شهادت باب الحوائج امامموسی بن جعفر علیه السلام علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج محمد رضا طاهری •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
آقا تو را با تازیانه میزنند با اینکه میدانند
شفاعت میکنی فردای محشر انبیا را هم
چنان با ساق پای تو غل و زنجیر ممزوجن
که با سختی جدا کردن از زخمت عبا را هم
عبا گفتیم و یاد جد عریان تو افتادیم
*آخ بمیرم قربون اون آقایی که غارتگرا ریختن تو گودال نه تنها عبا رو بردن پیراهن از تن بیرون آوردن..*
عبا گفتیمو جد عریان تو افتادیم
غم عریانش سوزاند حتی بوریا را هم
تمام حجم تنت زیر یک عبا مانده
به روی پهلوی تو چند جای پا مانده
آقا کمی اگر غل و زنجیرها امان بدهند
صدا هنوز در این اشک بی صدا مانده
دوباره روضه ی جانسوز پنج تن داری
بخوان که روضه ی مکشوفه کربلا مانده
صلی الله علیک یا اباعبدالله
بخوان که شمر نشسته به سینه ای خسته
اگر چه سینه شکسته ولی صدا مانده
* آخرین صداش داره التماس میکنه
به التماس صدای حسین یا زینب
برو حرم که غم گوشواره ها
*شنیدید بدن حضرت رو با بی احترامی
چهار تا غلام روی تخته ی پاره گذاشتن
یا زهرا نوشتن از یه طرف پاهای حضرت آویزانه سادات منو ببخشید..از یه طرف سر حضرت ازروی زمین یه نفر داد میزنه "هذا امام الرفضه"...اما شیعیان باخبر شدن خودشونو رسوندن نوشتن هفت تا کفن قیمتی آوردن به یه روایتی میگن بدن حضرت آوردن میان بازار.. الانم بری سراغ بگیری کنار حرم آقامون جواد الائمه علیه السلام و کنار حرم آقامون موسی بن جعفر بگو صبح الریاحین با دست نشونت میدن این اسم از اون موقعی بر این بازار گذاشته شد که اومدن دسته دسته اینقدر گل روی بدن ریختن بدنو میخواستن بیرون بیارن هی گل ها رو کنار زدن.. من یه بدنی رو میشناسم وقتی عمه ی سادات اومد کنارش نشست هی سنگا رو کنار می زد هی نیزه شکسته ها رو کنار می زد هی شمشیر شکسته ها رو کنار می زد حسین حسین حسین*
*کار داری با حضرت؟ دست گداییتو بالا بیار حسین حسین حسین..*
یافت آن گل را ولی بی سر شده
پاره پاره پیکری، پرپر شده
گفت آیا یوسف زهرا تویی
آنکه من گم کردهام، آیا تویی
"یوم علی صدر المصطفی و یوم علی وجه الثری"
مقدمتان رابه این کانال3هزارنفری گرامی می داریم
■■■■■■■کانال ایتا
💠 به رسانه مردم بپیوندید👇
https://eitaa.com/madahanpirbakran
للهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🌸نشر با ذکر صلوات جهت
سلامتی و تعجیل در امر فرج🌸
#قسمت_پایانی #مدح ویژۀ ولادت حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج محمد رضا طاهری •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
در مشکلات پشت و پناهم حسین شد
بیراهه رفته بودم و، راهم حسین شد
تنها دلیل گریه و آهم، حسین شد
زهرا اجازه داد که شاهم، حسین شد
فهمیدهایم طبق روایات معتبر از کشتی حسین، نباشد بزرگتر از کودکی حسین، مسیحای زینب است
یعنی تمام لذت دنیای زینب است
غیر از حسین کیست که مولای زینب است
کنج دل حسین، فقط جای زینب است
زینب همان که سیطره دارد به عالمین
زینب نگو، بگو همهی هستی حسین
ما تشنهایم، تشنهی باران کربلا
ما سائلایم، سائل سلطان کربلا
دل برده از ملائکه، ایوان کربلا
دست تمام عالم و دامان کربلا
بی صبح کربلا، شب عالم سحر نداشت
دنیا چه داشت؟ کرب و بلا را اگر نداشت
افلاک، زیر سایهی گنبد طلای اوست جبریل، معتکف شدهی کربلای اوست
دنیا و هر چه هست، درآن خاک پای اوست
اصلا بهشت، گوشهی صحن و سرای اوست
عشق حسین، در دل ذرات عالم است
دنیای بی حسین، شبیه جهنم است
مقدمتان رابه این کانال3هزارنفری گرامی می داریم
■■■■■■■کانال ایتا
💠 به رسانه مردم بپیوندید👇
https://eitaa.com/madahanpirbakran
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🌸نشر با ذکر صلوات جهت
سلامتی و تعجیل در امر فرج🌸