eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
3.2هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
10.6هزار ویدیو
1.1هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
حمله بر حصن حصین؟! بر متوکل لعنت طعنه بر هادی دین؟! بر متوکل لعنت خوردی آقا به زمین؟! بر متوکل لعنت آه از کوچه، همین... بر متوکل لعنت بهر آزار، تو را بین طناب آوردند با چه رویی به سویت ظرف شراب آوردند؟! ✍️
مدهوش می‌شد کوچه با عطر عبایت با هر قدم گل می‌شکفت از ردّ پایت همسایه نه، یک شهر نه، اصلاً جهانی می‌بُرد نان از سفرۀ بی‌انتهایت حتی برای دزدِ خانه، ماه بودی روشن شد آن شب قلب او با روشنایت وقتی برای درد دشمن هم دوایی، کی می‌شود درمانده باشد آشنایت؟ پر داده‌ام امشب به یاد تو دلم را تا گوشه‌ای از صحن پاک سامرایت از ظلم‌ها عمری دلت خون بود، آری آن زهر، مرهم شد برای دردهایت لب‌ها به هم می‌خورد با سوز مناجات می‌سوختی در ربّنای بی‌صدایت عمری دلت با روضه‌ها در کربلا بود در روز آخر حجره شد کرب‌وبلایت ✍️
در باغ دعا اگر بهار است از اوست هر شاخه اگر شکوفه‌بار است از اوست برخیز و بخوان زیارت جامعه را این فصل اگر که پایدار است، از اوست ✍️
اینهمه دور وُ بَرَت داری گدا من هم یکی می‌دهی نانِ هزاران بینوا من هم یکی دستِ خیلی را گرفتی بیصدا من هم یکی اینهمه زائر‌‌ می‌آید سامرا من هم یکی زائران‌ را می‌فرستی کربلا من هم یکی هادیِ اُمّت نگاهِ تو هدایت می‌کند آسمانی می‌شود هر کس صدایت می‌کند هر مُنادی آرزویِ یک ندایت می‌کند جان گرفته هر که جانش را فدایت می‌کند در میانِ سینه‌چاکانِ شما من هم یکی می‌چکد از هر سرِ انگشتِ آقایم کرم جبرئیل از خادمانِ افتخاریِ حرم من به خود می‌بالم آقاجان که اینجا نوکرم بَرنداری سایه‌سارِ پرچمت را از سرم راه دادی خوب و بد را رَهنما من هم یکی شیر را آرامشِ چشمانتان آرام کرد نوکرِ بدنام را این خادمی خوشنام کرد روضه‌خوانِ سامرایت یادِ آن ایّام کرد .... ذوالفقاری ذوالفقارش نذریِ اسلام کرد از فدایی‌هایِ بی‌چون و چرا من هم یکی روضه‌هایِ تو گریزِ کوچه و کرب‌وبلا تار شد چشمِ تَرَت می‌سوخت لبهایِ شما گوشه‌یِ خانه اگر چه می‌زدی تو دست و پا خنجرِ کُندی نَبُرّیده سرت را از قَفا هر کسی زد ... پیر هم می‌زد عصا ... من هم یکی چنگهایِ گرگها پیراهنی را کَند و بُرد بر رویِ نیزه به پیشانیِ آقا سنگ خورد دختری کُنجِ خرابه زخمهایش را شِمرد اُستخوانهایِ تنِ او را لگدها کرده تُرد منتظرهایت به صف آقا بیا من هم یکی
در پيروي از عشيره‌ات شيعه شدم در پرتو حُسن سيره‌ات شيعه شدم هادیِ قلوب حق طلب ادرکني با جامعۀ کبيره‌ات شيعه شدم ✍️
■ مشعل جامعه دلم امشب گدای سامراست از تو غیر از تو را نخواهم خواست یا علیَّ النقیِِ الهادی حرم تو بهشت قرب خداست آسمان خاکبوس گنبد تو کهکشان پیش پای تو برخاست (مهبط الوحی و معدن الرحمه) دل دریایی و زلال شماست ذره با یک اشاره ات خورشید قطره با یک نگاه تو دریاست ( من عصاکم فقد عصی الله ) است که مطیع شما مطیع خداست قصه ی دوستی تان مولا شرح و تفسیر وال من والاست (قد نشرتم شرایع الاحکام) راه غیر از شما فریب و خطاست (قولکم صدق ، فعلکم حقُُ) (اَمرُکُم مُتَّبِع) که حکم قضاست بسته بر بال هر ملک آمین نفس جاری تو عین دعاست (من اتاکم نجی) ، برای همه حرم و مرقد تو قبله نماست مشعل جامعه کبیره ی تو به یقین رهگشای اهل ولاست هر فرازش کتاب معرفت است سطر سطرش شعور و شور افزاست و خدا در طلیعه ی خلقت عرش خود را به نورتان آراست برج و باروی اقتدار شما تا قیامت بلند و پا بر جاست بزم می ، برکه السباع ای وای روضه هایت گریز عاشوراست خاکبوس در تو سلطان است هر که بیچاره ی تو شد آقاست ✍️ کمیل کاشانی
د‌وبیتی در شهر غریب ، از نفس افتادی در حجره ی تنهایی خود جان دادی مظلوم ترین غریبِ سامرّایی جانها به فدات ، یا امام هادی
شده‌ام بر آن که پری زنم به هوات یا علی النقی سفری کنم و سری زنم به سرات یا علی النقی به هوات تازه کنم نفس، به سرات آیم از این قفس برسم به مأمن آسمان رهات یا علی النقی هله ای قلم تو شروع کن، ز درون درآ و طلوع کن بنویس سر در مشق‌های سیات یا علی النقی بنویس دست مِداحتم نرسد به عرش فضائلت شود آب‌های جهان اگر که دوات یا علی النقی بنویس اوج کدام دم، برسد به وسعت آن قلم که دمیده جامعه‌ای بدان جلوات یا علی النقی تو همان تجلّی ایزدی، که به شکل بنده درآمدی و سروده‌ای غزل از زبان خدات یا علی النقی و به استناد زیارتت، تو و اهل بیت نبوتت شده‌اید رب جلی ولی به صفات یا علی النقی ز عدم وجود درست کن، ز نبود بود درست کن و به شیر جان بده با مسیح نگات یا علی النقی منم آشنای قدیم تو، ز دیار عبدالعظیم تو که سلام می‌دهمت به شوق لقات یا علی النقی نَبُود به بودن تو غمم، به‌خدا که حر جهنمم که گرفته‌ام به ولات برگ برات یا علی النقی بگذار کعبه‌ی سامرا، قدمی طواف کنم تو را سر خویش را بزنم به کوی منات یا علی النقی ✍️
آیه‌ها جز دعا نیاوردند غیر یا ربّنا نیاوردند سجده‌ها بی ولای اهل البیت رو به سوی خدا نیاوردند خرج ما گردن کریمان است خم به ابروی ما نیاوردند خادمان، بی اجازه‌ی هادی پشت این در، گدا نیاوردند یار ما را به پادگان بُردند به سرش کم بلا نیاوردند تا دم کاخِ قاتلش او را بی غم و ناسزا نیاوردند بین زندان پس از اذیت او آب و نان و غذا نیاوردند گرچه با زهر کشته شد آخر تشت، چون مجتبا نیاوردند بین این روضه ها فراتر از روضه‌ی کربلا نیاوردند بدنش را شبیه جسم حسین بارها زیر پا نیاوردند بین گودال، پیش مادر او خنجری در قفا نیاوردند نوک چکمه به پهلویش نزدند پیرمردان عصا نیاوردند از تنش جای هدیه و سوغات پیرهن یا عبا نیاوردند زود تشییع شد، نه بعد سه روز بهر او بوریا نیاوردند بین خورجین شبانه کنج تنور ماهِ سرنیزه را نیاوردند نان و خرما به بچه‌ها دادند زینبش را بجا نیاوردند... ✍️
بالاتر از این‌هاست لوایی که تو داری خورشید دمیده ز عبایی که تو داری از بنده‌نوازی و عطایی که تو داری آقای جهان است گدایی که تو داری ما خاک بخیلیم و شما ابر سخایی محبوب شده از کرمت شغل گدایی چون جامه که بر قامت زیبا بنشیند مهر تو به دل‌های مصفا بنشیند هرکس به دلش مهر تو آقا بنشیند مهرش به دل حضرت زهرا بنشیند لطف خود زهراست که ما اهل یقینیم آن روز دعا کرده که امروز چنینیم تو آینه داری و کلام تو گهر بار در وصف تو ماندند... چه گفتار و چه اشعار حقا که زلالی و نجیبی و نسب‌دار بر شیر ندارد اثری زوزه‌ی کفتار در عالم از این نکته هزاران اثر افتاد با آل علی هر که در افتاد ور افتاد بیراهه نرفتیم اگر هادی ما اوست ذکر ولی الله همان جلوه‌ی یا هوست چون شیشه‌ی عطری که به یک واسطه خوشبوست در چنته‌ی ما نیست به جز مرحمت دوست العبدُ وَ ما فی یَدِه کانَ لِمولاه از برکت خورشید کند جلوه‌گری ماه تو هادی مایی و جهان بی تو سراب است اوصاف تو در آیه‌ی تطهیر کتاب است تو عشق مدامی و دمت مستی ناب است جای ولی الله کجا بزم شراب است؟ یک آیه بخوان آتش کفرش به یم افتد یک شعر بگو کاخ و سرایش به هم افتد گفتند شراب و دلت ای ماه کجا رفت از مجلس بغداد سوی شام بلا رفت لب پاره شد و ناله‌ی زینب به هوا رفت خون از لب شه، روح زجان اُسرا رفت شد مجلس اغیار همان بزم خرابه وقتی که سر افتاد به دامان ربابه ✍️
سخن از ظلمت و مظلومیت آمد به میان شهر بیداد رسیده‌ست به اوج خفقان از خداوند نباید اثری باشد اگر از دهان «متوکل» برسد صوت اذان بر لب منبر و مسجد، زده شد مهر سکوت مجرم است آن‌که برد نام علی را به زبان راویان سلسله در سلسله در بند شدند شیعیانی متواری شده همپای زمان بدعتی تازه بنا گشت از آن لحظۀ تلخ که مزار پسر شاه نجف شد ویران دلم از درد شکسته‌ست خدا می‌داند آه این قصۀ جانسوز ندارد پایان باز بی‌وقفه به دریا زده‌ام باداباد نیستم، نیستم از عاقبتش دل‌نگران جان به کف باید از اولاد علی دم زد و بس «ابن سکیت» چنین راه به ما داده نشان عقل دیگر سر عقل آمد و بی‌واهمه گفت: قلب بی‌دغدغۀ عشق ندارد ضربان دهمین عشق بلافصل! سلام ای دریا! پاک‌تر از نفس صبح! سلام ای باران! خود به خود پرده ز چشمان تو می‌رفت کنار که حقیقت نشد از چشم تو آنی پنهان به حضورت به قدومت شده دلگرم زمین به سحرهای سجود تو گواه است زمان شرح و تفسیر نگاه تو کتابی‌ست جدا جذبۀ ماه، پر از مهر، وَ تیغی بُرّان از در «جامعه» هرکس به حقیقت برسد غفلت جامعه او را نکند سرگردان همگی دست به شمشیر، چه می‌فرمایید؟ آسمان منتظر توست کران تا به کران تو فراتر ز بیانی به خداوند قسم سخن شعر نبوده‌ست به جز «سَبقِ لِسان» متن تاریخ فقط گفت که مسموم شدی هیچ‌کس هیچ نگفت اینکه چه بوده جریان؟ سامرا کشت تو را، نور تو خاموش نشد سامری مانده و انگشت تحیر به دهان غم دیدار حرم کنج دلم جا خوش کرد به دعایی دل ما را به مرادش برسان ✍️
حمله بر حصن حصین؟! بر متوکل لعنت طعنه بر هادی دین؟! بر متوکل لعنت خوردی آقا به زمین؟! بر متوکل لعنت آه از کوچه، همین... بر متوکل لعنت بهر آزار، تو را بین طناب آوردند با چه رویی به سویت ظرف شراب آوردند؟! ✍️