eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
2.9هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
9.1هزار ویدیو
1هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
. 📋 خدایا لحظه‌ی تحویل سال است و هراز گاهی حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خدایا لحظه‌ی تحویل سال است و هراز گاهی دلم مثل کبوتر از خراسان سر درآورده است هر از گاهی به قم رفته‌ست تا شیراز اما باز دل من از شمال شرق ایران سر درآورده است مرا با وسعت جغرافیایم آشناتر کن بیاور سفره را که لحظه‌ی تحویل، نزدیک است بیاور دخترم با خود گل لبخند را امشب غمت را زیر چادر در کنار اشک پنهان کن بیاور سیب را آیینه را اسفند را امشب تو حول حالنایت را بخوان آمین آن با من کمک کن دخترم! این سرزمین را قدر بشناسیم دعا کن دخترم تا زینت این بوم و بر باشی که از تقسیم نان با کودک همشهریت خوشحال و از همسایه بیش از خانه‌ی خود با خبر باشی الهی یا محول ! احسن الحالی عنایت کن چه بویی خانه را پر کرده! حالا خوب می‌دانم چرا این سفره را اینقدر با احساس می‌چینی کنار سفره‌ی امسال، شب بو را نمی‌بینم به جایش خوب می‌فهمم چرا هی یاس می‌چینی خدا را شکر، یاس خانه را پرپر نمی‌بینم دم تحویل سال است و من و تو دست بر سینه کنار سفره می‌خوانیم با هم، کوثر از قرآن سلام ای ابر باران زا! سلام ای دختر دریا! سلام ای مادر آب و سلام ای همسر باران! سلام ای فاطمه! امسال، ما را فاطمی‌تر کن سلام ای فاطمه! جایت کنار زینبت خالیست سلام ای فاطمه! امشب علی بسیار دلتنگ است حسینت در کنار سفره لب تشنه است می‌بینی! حسن بیش از همه از دوریت اینار دلتنگ است برای خالیه جای تو ما هم روضه می‌خوانیم نمی‌دانم ولی شاید حسن با خواهرش ‌می‌گفت که تنهایی بی‌مادر، بیا سایه سر ما باش همیشه فاطمه در خانه‌ی ما سفره می‌انداخت بیا زینب! خودت امسال جای مادر ما باش که خواهر در نبود مادر آرامِ برادرهاست غذای دیشب ما دست‌ پخت زینب بود چنان تو و پدرت دخترت کنار علی‌ست میان شانه‌ی تو چند موی سوخته بود نه موی سوخته بلکه طناب دار علی‌ست کنار سفره از آل کساء خواندیم الهی شکر! به آمین دعای یا مقلب یا علی گفتیم همیشه احسن الحال دل ما روضه‌ی زهراست که ما درد دل خود را همیشه با علی گفتیم خدایا بیشتر کن رزق هیئت رفتن ما را *شاعر: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ . 📋 خسته بود آقا (ع) حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خسته بود آقا تازه روی مرکبش، نشسته بود آقا میزدن سنگ سرش، شکسته بود آقا خسته بود آقا تک و تنها رفت که صدای گریه توو، خیمه بالا رفت دم رفتن طرفِ، خیمه‌ی زنها رفت تک و تنها رفت تنهایِ تنها بود تنهایِ تنها رفت آرومِ جونِ من زیرِ دست و پا رفت جگرش می‌سوخت خیمه‌ی اهل حرم پشت سرش می‌سوخت وسط معرکه موی دخترش می‌سوخت جگرش می‌سوخت آخر دنیاست سر بردن لباس کهنه‌شم دعواست این صدای گریه‌‌های مادرش زهراست آخر دنیاست روضه سربازه سه شبانه روز، مونده پشت دروازه دیگه روی دشمنا، به خواهرت بازه روضه مَکشوفه اونی که به حضرت عقیله معروفه اومده با دست بسته وسط کوفه ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .👇
. 📋 پشت درب خانه‌ات بر خاک، صورت می‌کِشم حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ پشت درب خانه‌ات بر خاک، صورت می‌کِشم تا که تحویلم بگیری، از تو مِنَّت می‌کشم بندگان مخلصت آماده‌ی مهمانی‌اند آن قدر خالی است دستانم، خجالت می‌کشم غفلتم باعث شد از چشمت بیافتم با گناه هرچه خواری می‌کشم از دست غفلت می‌کشم کور خوانده نفسِ اماره، دلم در دست علی است هرچه هم باشم مگر دست از ولایت می‌کشم؟! با ولای مرتضی آقای این عالم شدم بی‌علی یک لحظه هم باشم، حقارت می‌کشم دور ماندم از وطن، از صحن ایوان نجف یاد انگور ضریحش، آهِ حسرت می‌کشم تا که چشمم تَر شود یادِ لب خشکِ حسین جای سرمه، بر دو چشمم خاک تُربت می‌کشم دور از هیئت شدن یعنی نفس تنگیِ من زیر این پرچم، نفس، آرام و راحت می‌کشم یک توسل بر رقیه حاجتم را می‌دهد بی‌خودی گاهی پیِ حاجت، ریاضت می‌کشم دیده‌ای بابا مرا؟! همراه عمه‌های خود... در سنین کودکی درد اسارت می‌کشم *شاعر: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .👇
. 📋 آیا شده بال و پرت آتش بگیرد حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ آیا شده بال و پرت آتش بگیرد هر چیز در دور و برت آتش بگیرد آیا شده بیمار باشی و نگاهت از نیش‌خند همسرت آتش بگیرد آیا شده یک روز گرم و وقت افطار آبی بنوشی… جگرت  آتش بگیرد آیا شده تصویری از مادر ببینی تا عمر داری پیکرت آتش بگیرد می‌گریم از روزی که می‌بینم برادر در کوفه موی دخترت آتش بگیرد می گریم از روزی که می بینم برادر از هرم خاکستر سرت آتش بگیرد آه … از خنکهای گلویت بوسه ای ده تا قبل از اینکه حنجرت آتش بگیرد آقا بس است دیگر مگو از شعله هایت ترسم که جان خواهرت آتش بگیرد *شاعر: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📋دو نفر بودن، توو سن بچگی یه صحنه‌هایی رو دیدن (س) (ع) (ع) (س) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دو نفر بودن، توو سن بچگی یه صحنه‌هایی رو دیدن... یکی اون لحظه‌ای که دور ابی عبدالله رو گرفتند، هرکسی داره با یه چیزی می‌زنه. یکی داره نیزه می‌زنه؛ یکی داره با شمشیر می‌زنه؛ یکی داره سنگ پرت می‌کنه؛ یکی از اون دور داره عصا زنان خودش و می‌رسونه به گودال؛ از قافله‌ی قاتلای حسین عقب نمونه، داره با چوب می‌زنه، با عصا می‌زنه. اما یه عده هم دور گودال حلقه زدند دارن ناسزا میگن. دم خیمه دخترش داره نگاه می‌کنه، شاید اونجا بی‌بی جلو چشای این بچه رو گرفته باشه. بچه نباید صحنه‌ی بد ببینه، یه صحنه‌ی بد ببینه یه عمر توو ذهنش می‌مونه، مخصوصا اگه ببینه پدرش یا مادرش زمین خوردن. همچین که از اسب رو زمین افتاد؛« بسم اللّه و باللّه و علی ملّة رسول اللّه». این صورت و خواست رو خاک بزاره، دم خیمه بچه‌ها دارن می‌بینند هی به همدیگه میگن:« بابامون زمین خورد»... تا صدا اومد بابا زمین خورد عمه دوید چشا رو گرفت. - برید توو خیمه، برید توو، خیمه کسی بیرون نباشه... شاید به خواهرش فرموده باشه خواهرم! ام کلثوم دم خیمه وایسا کسی از این بچه‌ها بیرون نیاد. مگه نمی‌بینی دور داداش و گرفتند میزنند داداش و... ان‌شاءالله ندیده اون لحظه‌ای که نیزه توو حلقوم باباش زدن. ان‌شاءالله ندیده اون لحظه‌ای که نیزه رو توو پهلوش زدن. ان‌شاءالله ندیده اون لحظه‌ای که اون نامرد رو سینه‌ی باباش نشست. ان‌شاءالله ندیده... منم معتقدم ندیده چون اگه دیده بود همونجا جون می‌داد. اما آخرش اون لحظه‌ای که سر و آوردن توو خرابه هرچی عمه تلاش کرد نبینه نشد، همچین که سر بابا رو دید جون داد... دست توو دست مادر دارن از مسجد برمی‌گردن، نزدیک خونه که رسیدن اون نانجیب جلوی بی‌بی رو گرفت؛ همچنین که رسید به مادر ما، اول یه سیلی توو صورت مادر زد. نامه رو از دست مادر گرفت پاره پاره کرد یه سیلی دیگه... مادر ماست، قَویه به این راحتی که نمیوفته؛ اما نمیدونم چه جوری توو صورت مادر زد یه طرف صورت به دیوار خورد یه طرف صورت به زمین خورد. گوشواره از گوش دراومد... دست مادر و گرفت:« خونه‌مون این طرفه، اینقده رو خاکا نشین»... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .👇
. 🔊 l شب پنجم 📆 دوشنبه ۱۴ اسفند ماه ۱۴۰۲ 🔷 حاج 🔊 | کجاست اهل دلی که نگاه ما بکند 🔊   / اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ دُعَائِي إِذَا دَعَوْتُک 🔊 /  حرف ناگفته چشمان ترش بسیار است 👇👇👇
4_5994750287573684596.mp3
18.22M
. کجاست اهل دلی که نگاه ما بکند برای حال خراب دلم دعا بکند کجاست خبره طبیبی که کیمیا داند مس وجود مرا بهتر از طلا بکند به ذره گر نظر لطف بوتراب کند به یک نگاه مرا بنده خدا بکند همین که داد و فغانم بلندشد دیدم جناب خواجه شیراز این ندا بکند: طبیب عشق مسیحا دم است و مشفق لیک چو درد در تو نبیند که را دوا بکند؟.. مرا بگیر و در خانه ات مقیمم کن چقدر عبد فراری بروبیا بکند... به کارمن گره کور خورده است اما گشایش از گره ام ذکر یارضا بکند چه می شود شب جمعه یکی ز کرب و بلا حواله ای بفرستد مرا صدا بکند .
202030_361263555.mp3
41.48M
| کجاست اهل دلی که.. بامداحی: هیئت ثارالله زنجان شب سیزدهم از "نجوای عاشقانه"
. حرف ناگفته چشمان ترش بسیار است اشک او راوی یک عمر غم و آزار است روز و شب گریه کن روضه ی یک مسمار است قلب او زخمی از ضرب در و دیوار است داغهایی که کشیده است همه معروف است پس ببخشید اگر روضه من مکشوف است در نماز شب و هنگام دعا می گرید صبح با گریه او باد صبا می گرید یاد آن کوچه و بی چون و چرا می گرید بعد چل سال بیادش همه جا می گرید قصد این بار من از شعر که آقا بوده قسمت انگار کمی روضه زهرا بوده زهر در تن نه که از غم جگرش می سوزد یاد مادر که بیفتد به سرش می سوزد غرق آتش در و پروانه پرش می سوزد از همان روز حسن با پدرش می سوزد کودکی بود ولی رنج پدر پیرش کرد غم مادر دگر از زندگی اش سیرش کرد نه فقط زخم زبان از همه مردم بوده زهر در بین غم و غربت او گم بوده قاتلش آتش و آن خانه و هیزم بوده دست سنگین همان کافر دوم بوده ابتدا چادر مشکی حرم سوخته بود بعد هم تیر کفن را به بدن دوخته بود داشت آن روز به لب روضه ای از سر می خواند قصه درد و غم و غربتِ حیدر می خواند داشت از سوز جگر روضه مادر می خواند بعد هم روضه جانسوز برادر می خواند چشمش افتاد به چشمان برادر، با آه گفت لا یوم کیومک به ابا عبدا... ((دل من دست خودش نیست اگر می شکند)) قصه کرببلای تو کمر می شکند دل زینب هم از آن رنج سفر می شکند بر سر دیدن تو شام چه سر می شکند صوت قرآن تو در شام شنیدن دارد چوب دست از لب و دندانت اگر بردارد ✍ 👇
تجلیل از پیرغلام و ذاکر با اخلاص اهل بیت حاج احمد سرمدی توسط ریاست سازمان بسیج مداحان و هیات مذهبی کشور و مسئول سازمان بسیج مداحان و هیات مذهبی استان سازمان بسیج مداحان و شعرای آئینی وهیآت مذهبی استان پهناور اصفهان
حضور در منزل پدری شهید مدافع حرم محسن حججی از دیگر برنامه های سازمان بسیج مداحان در امروز بود. سازمان بسیج مداحان و شعرای آئینی وهیآت مذهبی استان پهناور اصفهان
دیدار باخانواده محترم رئیس فقید سازمان بسیج مداحان و هیات مذهبی استان مرحوم حاج مجیــــــــــــــد صابـــــــــــری (ره) با حضور استاد حاج آقا مصطفی خورسندی مسئول سازمان بسیج مداحان و هیات مذهبی کشور و مسئول سازمان بسیج مداحان و هیات مذهبی استان و دکتر رسول میرباقری عضو شورای شهر اسلامی شهر اصفهان سازمان بسیج مداحان و شعرای آئینی وهیآت مذهبی استان پهناور اصفهان
. 📋 خدایا لحظه‌ی تحویل سال است و هراز گاهی حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خدایا لحظه‌ی تحویل سال است و هراز گاهی دلم مثل کبوتر از خراسان سر درآورده است هر از گاهی به قم رفته‌ست تا شیراز اما باز دل من از شمال شرق ایران سر درآورده است مرا با وسعت جغرافیایم آشناتر کن بیاور سفره را که لحظه‌ی تحویل، نزدیک است بیاور دخترم با خود گل لبخند را امشب غمت را زیر چادر در کنار اشک پنهان کن بیاور سیب را آیینه را اسفند را امشب تو حول حالنایت را بخوان آمین آن با من کمک کن دخترم! این سرزمین را قدر بشناسیم دعا کن دخترم تا زینت این بوم و بر باشی که از تقسیم نان با کودک همشهریت خوشحال و از همسایه بیش از خانه‌ی خود با خبر باشی الهی یا محول ! احسن الحالی عنایت کن چه بویی خانه را پر کرده! حالا خوب می‌دانم چرا این سفره را اینقدر با احساس می‌چینی کنار سفره‌ی امسال، شب بو را نمی‌بینم به جایش خوب می‌فهمم چرا هی یاس می‌چینی خدا را شکر، یاس خانه را پرپر نمی‌بینم دم تحویل سال است و من و تو دست بر سینه کنار سفره می‌خوانیم با هم، کوثر از قرآن سلام ای ابر باران زا! سلام ای دختر دریا! سلام ای مادر آب و سلام ای همسر باران! سلام ای فاطمه! امسال، ما را فاطمی‌تر کن سلام ای فاطمه! جایت کنار زینبت خالیست سلام ای فاطمه! امشب علی بسیار دلتنگ است حسینت در کنار سفره لب تشنه است می‌بینی! حسن بیش از همه از دوریت اینار دلتنگ است برای خالیه جای تو ما هم روضه می‌خوانیم نمی‌دانم ولی شاید حسن با خواهرش ‌می‌گفت که تنهایی بی‌مادر، بیا سایه سر ما باش همیشه فاطمه در خانه‌ی ما سفره می‌انداخت بیا زینب! خودت امسال جای مادر ما باش که خواهر در نبود مادر آرامِ برادرهاست غذای دیشب ما دست‌ پخت زینب بود چنان تو و پدرت دخترت کنار علی‌ست میان شانه‌ی تو چند موی سوخته بود نه موی سوخته بلکه طناب دار علی‌ست کنار سفره از آل کساء خواندیم الهی شکر! به آمین دعای یا مقلب یا علی گفتیم همیشه احسن الحال دل ما روضه‌ی زهراست که ما درد دل خود را همیشه با علی گفتیم خدایا بیشتر کن رزق هیئت رفتن ما را *شاعر: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ . 📋 خسته بود آقا (ع) حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خسته بود آقا تازه روی مرکبش، نشسته بود آقا میزدن سنگ سرش، شکسته بود آقا خسته بود آقا تک و تنها رفت که صدای گریه توو، خیمه بالا رفت دم رفتن طرفِ، خیمه‌ی زنها رفت تک و تنها رفت تنهایِ تنها بود تنهایِ تنها رفت آرومِ جونِ من زیرِ دست و پا رفت جگرش می‌سوخت خیمه‌ی اهل حرم پشت سرش می‌سوخت وسط معرکه موی دخترش می‌سوخت جگرش می‌سوخت آخر دنیاست سر بردن لباس کهنه‌شم دعواست این صدای گریه‌‌های مادرش زهراست آخر دنیاست روضه سربازه سه شبانه روز، مونده پشت دروازه دیگه روی دشمنا، به خواهرت بازه روضه مَکشوفه اونی که به حضرت عقیله معروفه اومده با دست بسته وسط کوفه ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .👇
💚🌺🍃 🌺 ❇️ 🌤 حیف‌ ازتو که‌ گل‌باشی‌ و من‌خار‌ تو باشم بـگـذار‌ کـه‌ از دور، گـرفـتـار‌ تــو بـاشـم مـن‌ مـایـه‌ نـدارم‌ کـه‌ خـریـدار تـو‌ گـردم بـاشـد‌ کـه‌ گـدای‌ سـر بـازار تـو بـاشـم... 🤲اللّهُمَّ‌ عَجِّلْ‌ لِوَلِیِّکَ‌ الْفَرَج🤲 🤲اللَّهُمَّ اجْعَلْنٰا مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ🤲 علیه‌السلام 🌺 💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💫🌺🍃 🌺 جـان فـدای حـرمت، یـار خـراسانی من چـاره درد و غـم و رنـج و پـریشـانی من می‌رسد نغمـه‌ات از سبزترین پنجره‌ها ای تـو آرام دل خـستـه و طــوفـانـی من السلام علیک یاامام رئوف یا امام رضا جانم 🌺 💫🌺🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| روز امام رضا علیه‌السلام یا ایهاالرئوف تو همان تجلی نوری که در تاریکی این دنیا تنها امید من شدی و چون نگاه خدا در هر نفس همراهم بودی آقاجان... ندیدم در سرای تو نشان ناامیدی را تو می‌بینی مرا حرف دلم را خوب می‌دانی شما کجای این زندگی حضور امام رضا(ع) را احساس کردید؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| معین الضعفا چقدر دلتنگ زیارتت بود و ناتوان از آمدن آن دل شکسته‌ای که تو را معین‌الضعفا خواند شنیدی دعایش را و اجابت کردی حالا اینجا گوشه ای از حرمت ذکر دلدادگی را بر لب دارد. یا ایهاالرئوف ای آنکه لطفت شامل حال ضعیفان می‌شود دریاب ما را قبله‌ی حاجات دل‌های یا رضا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫🌺🍃 🌺 😭 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌واسه گریه چشامو آوردم 💝 سند قلبمو به نامت کن 🕌 خادم این حرم شدن، عشقه 💞 اگه میشه منو غلامت کن 🌺 💫🌺🍃
بسم الله الرحمن الرحیم چون کویر تشنه‌ای محتاج بارانیم ما همتی ای‌دل که دل‌تنگ خراسانیم ما نیمِ‌دل مشتاق مشهد، نیمِ‌دل مشتاق قم بین این خواهر-برادر مثل سمنانیم ما پادشاهی دوعالم را به دست آورده‌ایم تا گدای کوچکی از خیل سلطانیم ما خلوتی داریم در کنج حرم با یاد او وقتی از چشم تمام خلق پنهانیم ما هر زمان در جمع حرف از آرزوها می‌شود جز زیارت حاجتی دیگر نمی‌دانیم ما از میان خیل القاب و عناوین در جهان آن‌چه سلطان می‌پسندد بی‌گمان آنیم ما تا که فهمیدیم می‌آید به استقبال‌مان از همان آغاز هم مشتاق پایانیم ما گنبد افلاکیان نور است و ما پروانه‌ایم ‌ساکنان آستان قدسی این خانه‌ایم بس که پرکرده فضای صحن را فريادها نيست پيدا در حريمت های‌وهوی بادها کور بينا شد، فلج پا شد، گدا روزی گرفت پشت هم رخ می‌دهد اينجا از اين رخدادها جمله‌ای تکرار شد، هرصحن را پر کرده است؛ "کار من با گوشه‌ی چشم تو راه افتاد"ها می‌شود حس‌کرد از فيروزه‌کاری‌های صحن حسرت ديوارها را در دل شمشادها از شفای درد پشت پنجره فهميده‌ام نرم شد از اشک زائرها دل فولادها ضامن آهوشدی، صياد آهو را رهاند شک نمی‌کردند در خوش‌قولی‌أت صيّادها پايتخت کشور دل‌های عالم مشهد است مانده حسرت در دل تهران‌ و عشق‌آبادها از فراق کربلا دیگر چه‌غم داریم ما چون‌که در هر گوشه‌ی ایران حرم داریم ما