eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
3.6هزار دنبال‌کننده
10هزار عکس
13.6هزار ویدیو
1.2هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
. دوباره گرد یتیمی نشسته بر مویت و رود رود عزا جاری است از رویت به یاد مادرت امشب نشسته می‌خوانم نماز صبر به محراب طاق ابرویت گمان کنم که شمیم مدینه را دارد اگر به ما رسد امشب نسیمی از کویت دوباره دست گدایی دراز خواهم کرد برای گریه به غم‌های مادرت سویت شبیه قامت زهرا شکسته است قدّت شبیه زانوی مولا خمیده زانویت به یاد زینبی و گیسوی پریشانش اگر دوباره پریشان شده است گیسویت برو مدینه و از مرتضی بپرس چه شد که رفت نیمه شب از آشیان پرستویت؟ «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» .
. بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ نفس به سینه مبدل به آه خواهد شد بدون تو همه عمرم تباه خواهد شد فدای آن رمضانی که با تو می آید و با حضور تو شامش پگاه خواهد شد اگرچه ماه خدا؛ باز بی تو خاموش است به نور روی تو این ماه، ماه خواهد شد کنار سفرۀ این افتتاح خوشحالم که در کنار تو ماه افتتاح خواهد شد فدای چشم رحیمت! دل سیاهم را اگر نگاه کنی بی گناه خواهد شد قدم گذار به چشمم که با رسیدن تو نصیب چهرۀ من گرد راه خواهد شد به هر که گفت رهایت کنم به او گفتم گدا همیشه در این خانه شاه خواهد شد دخیل دامن شش ماهۀ حسین شدیم بساط گریه دوباره به راه خواهد شد .
. بسم‌ الله الرحمن الرحیم با غم هجران تو هرچند که راه آمدیم باز هم بی تو به استقبال این ماه آمدیم پای ما را دعوت چشمت به مهمانی کشاند ما به شوق تو به مهمانی الله آمدیم آمدیم اما چگونه؟! آمدیم اما چطور؟! پر گناه و رو سیاه و باز گمراه آمدیم چند وقتی هست در ما رغبت دیدار نیست ما که حتی گاها اینجا هم به اکراه آمدیم خوب میدانی و میدانیم خیلی بد شدیم خوب میدانی پشیمانیم، آگاه آمدیم اوج آمال و امید ما در اینجا نوکری‌ست ما بدین درگاه آری در پی جاه آمدیم شاه را انداخت نیزه از بلندی بر زمین روضه را دیدیم سنگین است کوتاه آمدیم .
. بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ داره بازم صدای گریه ی بارون می رسه صابخونه درا رو وا کن داره مهمون میرسه اومدم تا دستای خالیم و بالا بگیرم اومدم با نیت دیدنت احیا بگیرم دلم آشوبه اسیر بغض ممتدم نکن آخرین شب از شبای قدره پس ردم نکن شب قدره اومدم بگم چقدر پشیمونم شب قدره میدونم که قَدرِتو نمیدونم شب قدره اومدم بگم چقدر دوسِت دارم تا کی از غصه ی دوری تو باید ببارم این شبا خیلی هوای یاس و نرگس میکنم بیشتر از همیشه جای خالیتو حس میکنم وقتی دونه دونه اشکام روی گونه م میریزه نگاهت بار گناهو از رو شونم میریزه امیدم تو این شبا به ببخشش تو بیشتره اگه تو نگذری از من خدا هم نمی گذره خیلیا سال گذشته با تو هم قسم شدن با یه گوشه ی نگات مدافع حرم شدن کاشکی امسال به منم از اون نگاها بکنی کاش در باغ شهادتو برام وا بکنی آقاجون به جون اون قبلۀ حاجات قسم آقا جون به عمۀ کوچیک سادات قسم به همون دستای کوچیک که گره وا میکنه به همون سه ساله ای که کار زهرا میکنه قَسَمت میدم به گریه های نیمه ی شبش به کبودیای رو صورت عمه زینبش نگا کن تا فردا پیش زهرا روسپید بشم منم امسال تو راه زینبیه شهید بشم .👇
با غم هجران تو هرچند که راه آمدیم باز هم بی تو به استقبال این ماه آمدیم پای ما را دعوت چشمت به مهمانی کشاند ما به شوق تو به مهمانی الله آمدیم آمدیم اما چگونه؟! آمدیم اما چطور؟! پر گناه و رو سیاه و باز گمراه آمدیم چند وقتی هست در ما رغبت دیدار نیست ما که حتی گاها اینجا هم به اکراه آمدیم خوب میدانی و میدانیم خیلی بد شدیم خوب میدانی پشیمانیم، آگاه آمدیم اوج آمال و امید ما در اینجا نوکری‌ست ما بدین درگاه آری در پی جاه آمدیم شاه را انداخت نیزه از بلندی بر زمین روضه را دیدیم سنگین است کوتاه آمدیم ■ *مقدمتان گرامی* *💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
. سلام‌الله‌علیها ✍ سلام کرد و نشان داد جای سلسله را چه بی مقدّمه آغاز می‌کند گله را نه از سِنان و نه از شمر گفت نه خولی بهانه کرد فقط طعنه‌های حرمله را نگاش چون که به رگ‌های نامرتب خورد نکرد شِکوه و پوشاند زخم آبله را از استلام لب و خیزران حکایت کرد از اینکه چوب رعایت نکرد فاصله را کشید زجر هم از دست زجر، هم پایش شبی که گم شد و گم کرده بود قافله را و در ازای دو تا بوسه داد جانش را ندیده چشم کسی این‌چنین معامله را «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» .
. قرار من چه کسی بعد تو قرار علیست پس از تو بانوی خانه! که خانه دار علیست تو جسم و جان منی بین قبر خوابیدی و این مزار، مزار تو نه مزار علیست دلیل خیسی این خاک، اشک نیست فقط کمی هم از عرق روی شرمسار علیست تو یاس بودی و در باغ، پرپرت کردند عجیب نیست اسیر خزان، بهار علیست پس از تو آنچه سپید است گیسوی حسن است پس از تو آنچه سیاه است روزگار علیست غذای دیشبمان دستپخت زینب بود چنان تو و پدرت، دخترت کنار علیست دری که سوخته، دارد هنوز می سوزد چرا که مستمع روضه های یار علیست منم که ماندم و لبخند و طعنه ی یک شهر وگرنه خانه ی تو نزد کردگار علیست به روی شانه ی تو چند موی سوخته بود نه موی سوخته بلکه طناب دار علیست .
. سلام‌الله‌علیها عمريست دل به چشم تو بستم؛ نگاه کن زهرای من ،علیِ تو هستم، نگاه کن ای دل بریده ،تا نبریدم بلند شو ای پرشکسته تا نشکستم نگاه کن زانوی بوتراب به خاک آشنا نبود بر خاک التماس نشستم نگاه کن یک دست من ز پیکر خیبر توان گرفت حالا به لرزه‌های دو دستم نگاه کن چون تار و پود چادرت از زخم کوچه‌ها از هم هزار بار گسستم نگاه کن اي يار! كلميني... زهرا! انا علي زهراي من علي تو هستم نگاه كن «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» .
. ‍ . عج ✍ غمت برای دل مبتلای من کافی‌ست رسد همین که به گوشت صدای من کافی‌ست (آقا جانم) دوباره لیله قدر آمده گل نرگس بپیچد عطرت اگر در هوای من کافیست بیا و قدرِ مرا با خودت مقَدَر کن اگر برای تو باشم، برای من کافیست (خوش بحال اونیکه با امام زمان خیلی رفیقه) غریب با همه ام تا مقرب تو شوم فقط تو باشی اگر آشنای من کافیست آقااا مباد آنکه ببینم شرارِ قهر تو را همینکه هجر تو باشد سِزای من کافیست خدا نیاره با من قهر کنی آقا جان البته بگم اگر باهامون قهر کرده بود ، امشب نمی آوردمون تو مجلس عذای امیرالمومنین مرا خدا به تو بخشید یا ولی الله رضایت تو برای خدای من کافیست مریضم، آمدم، اشک از غم علی ریزم که اشک روضه برای شفای من کافیست شب زیارت و یک یا حسین و قدری اشک برای تذکره کربلای من کافیست (میخوای همه ابواب الهی به روت باز بشه صدا بزن) حسین...... آرام جانم حسین روح و روانم https://data.belquran.com/fa-IR/Madahi/Details/22672
. بالاتر از بالایی و بالانشینی هر چند با ما خاکیان روی زمینی شایسته وصف زبان کردگاری نه درخور توصیف های اینچنینی ده روز آغاز مرا حسن ختامی یعنی دعای هر شبم را آمینی حسن تو محض با پیمبر بودنت نیست قبل از مسلمان بودنت هم بهترینی انگشتر پیروزی دین خدا را تو با بهای جان و اموالت نگینی طرد تو از سمت قریشی های مکه باعث نشد یک لحظه هم از پابشینی نام تو از لب های پیغمبر نیفتاد در هر کجا همراه ختم المرسلینی مثل فدک نام تو را هم غصب کردند تو بهترین مصداق ام المومنینی حالا ببین نسل تو دنیا را گرفته با این حساب اول شما ام البنینی این روزهای آخر عمر خودت را هر روز با یک غصه تازه قرینی رخساره ی تو رنگ رفتن را گرفته احساس تلخ لحظه های واپسینی در چشم هایت اشک حرف درد دارد انگار از یک قصّه ی دیگر غمینی دلواپس ایام تلخ روزگار بعداز فراق رحمت للعالمینی دلواپس یک سینه بی تاب هستی دلواپس یک میخ داغ و آتشینی رفتی که زهرا دخترت را در هجوم چل مرد نامرد و فشار در نبینی ای کاش بودی تا در آغوشش بگیری وقتی که آنجا گفت یا فضّه خذینی از همسرت جای کفن پیراهنش را میخواستی... اما چرا با شرمگینی ای وای از آن پیکری که بی کفن ماند وقتی که می کردند با نی لاله چینی سلام_الله_علیها ✍ .👇