#روضه شام،اسارت و مجلس یزید
#استادحجت الاسلام میرزامحمدی
▪️▪️▪️🍁▪️▪️▪️🍁
“اطلب منک ثلاثه اشیا” سه تا شیء گران بها من از تو طلب دارم ، نه اینکه فقط همین سه تا رو از ما به غارت بردید ، نه ، در بین اشیاء غارتی قسمتیش رو زین العابدین تحویل گرفت ، قسمتی شم من باید تحویل بگیرم ؛
اولین امانتی اینه “عمامهجدی رسول الله” ان شاالله وعده ی هممون حرم زینب کبری ، اونجا بخونیم این روضه رو ، یزید!یه عمامه ای رو سر برادرم بود ، عمامه ی جدم پیغمبر بود ، من ندیدم ولی به من گفتن اخنس ملعون اونو به غارت برده ….
دومین شی ای که از ما به غارت بردی اونقده برام عزیزه که پنجاه سال این یادگار مادرم نزد من امانت بود ، “قمیص اَخُ الحسین ” پیراهن برادرم حسینه …. الله کبر ، کدوم پیرهن ، همون پیرهنی که امام صادق فرمود : بیش از ۱۲۰ جای تیر و تیغ و نیزه و شمشیر بر این پیرهن بود …. اما فاطمیه ست سومیش رو بگم و بنشینم ،فیض آمادست ….
سومین چیزی که تو باید به ما پس بدی ، اصلا آگه این نزد تو باشه من به غیرت زینبیم بر میخوره ، میدونی چیه ؟؟ “مقنعه امی فاطمه” فهمیدی چی گفتم ؟ من از شما می پرسم این مقنعه و معجرو از کجا آورده بودن؟؟؟ ان شاالله که از سر زن ها ربوده نشده باشه …..
▪️▪️▪️🍁▪️▪️▪️🍁
#میگی با غصه های فردا کنار بیام ، مگه میشه
#محمود کریمی
🍂▪️🍁🍂▪️🍁🍂▪️🍁
میگی با غصه های فردا کنار بیام ، مگه میشه
میگی با داغ عشق لیلا کنار بیام ، مگه میشه
میگی با غربت یتیما کنار بیام ، مگه میشه
میگی با گریه اسیرا کنار بیام ،مگه میشه
تو بری خواهرت بمونه،مگه میشه
روخاکا پیکرت بمونه ،مگه میشه
ازتو فقط سرت بمونه ،مگه میشه
…
میگی با دشت پر ستاره کنار بیام ،مگه میشه
با دلای پر از شراره کنار بیام ،مگه میشه
با حرم با لباس پاره کنار بیام،مگه میشه
میگی با زخم گوش پاره کنار بیام ،مگه میشه
آخه حرم بدون مولا،مگه میشه
روز عطش بدون سقا ،مگه میشه
لبای خشک کنار دریا،مگه میشه
تو بری خواهرت بمونه ،مگه میشه
روخاکا پیکرت بمونه،مگه میشه
از تو فقط سرت بمونه ،مگه میشه
…
میگی با قصه ی اسارت کنار بیام ،مگه میشه
میگی با خیمه ها و غارت کنار بیام ،مگه میشه
میگی با آتیش و جسارت کنار بیام ، مگه میشه
میگی با جسم پاره پاره ات کنار بیام ،مگه میشه
دل بکشم من از غم تو مگه میشه
ببرنم مقابل تو مگه میشه
من بمونم با قاتل تو مگه میشه
تو بری خواهرت بمونه مگه میشه
روخاکا پیکرت بمونه مگه میشه
از تو فقط سرت بمونه مگه میشه
ببینمت قدت خمیده مگه میشه
بیایی جون به لب رسیده مگه میشه
برای دستای بریده مگه میشه
….
میگی با حنجر دریده کنار بیام ،مگه میشه
میگی با سرهای بریده کنار بیام ،مگه میشه
میگی با تازیونه ها من کنار بیام ،مگه میشه
میگی با خنده های دشمن کنار بیام ،مگه میشه
میگی با اشک و آه و ناله کنار بیام ،مگه میشه
میگی با اشکهای سه ساله کنار بیام ،مگه میشه
میگی با ضرب تازیونه کنار بیام ،مگه میشه
با جای سیلی روی گونه کنار بیام ،مگه میشه
میگی با آه دخترامون کنار بیام ،مگه میشه
با آتیش رو معجرامون کنار بیام ،مگه میشه
میگی با جسم اربا اربا کنار بیام فمگه میشه
با سر غرق خون سقا کنار بیام ،مگه میشه
🍂▪️🍁🍂▪️🍁🍂▪️🍁
#روضه حضرت مسلم ابن عقیل سلام الله علیه شب اول محرم ۹۹
#سید مهدی میرداماد
🌾🌾▪️🌾🌾🌾🌾
خدا رو شکر به آرزوم رسیدم
نمُردمُ و محرمت رو دیدم
خیلی دلم تنگِ محرمت بود
میدونی این یه ساله چی کشیدم
*هی میگفتم محرم میاد مجلس ها برگذار میشه من هستم یا نه .. تو عمرم انقدر دلشوره نداشتم .. فکر میکردم هر وقت اراده کنم روضه هست .. هر وقت اراده کنم میتونم برم .. باورم نمیشد دلشوره بگیرم به محرمت میرسم یا نه ..*
شبایِ اولُ دارم میبینم
تو آسمونا یا که رو زمینم
اجازه داده مادرت دوباره
مشکی بپوشم بزنم به سینه م ..
حسین …
شبایِعاشقیم،میلرزه شونهها چههق هقی
یک دهه با غمت،میگذرهزود عجبدقایقی
یه کاری کن بشم نوکرِ لایقی
این اولین روضۀ تو لهوفِ
که اشکِ شرمندگی رو حروفِ
تموم عالم یه صدا با مسلم
دارن میگن حسین نیا به کوفه
همۀ سال یه عرفه روضۀ مسلم خوانده میشه، الان شبِ اول حقِ این شهیدُ ادا کن :
نیا که اینجا ردّی از حیا نیست
توی مرام کوفیا وفا نیست
اگه میای تنها بیا حسین جان
اینجا که جایِ زن و بچه ها نیست
چه کردیروزگار، ای آسمون بااشکِ من ببار
کوفیا میکشن، شیرخوارهتُ با افتخار
اگه میای حسین، رقیهتُ نیار ..
خیلی روضۀ مسلم روضۀ خاصیه چون پیغمبر براش گریه کرده، ابی عبدالله براش گریه کرده .. جوری ابی عبدالله برا مسلم گریه کرد عبارت مقتل میگه حَتی جَرت دُموع عَلی صَدرِه .. وقتی بینِ راه خبر دادن مسلمت رو کشتن یه جوری برا مسلم گریه کرد اشک هاش ریخت رو سینهی مبارکش .. فدات بشم آقا ..
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ اَشْهَدُ اَنَّکَ لَمْ تَهِنْ وَلَمْ تَنْکُلْ، وَاَنَّکَ قَدْ مَضَیْتَ عَلى بَصیرَهٍ مِنْ اَمْرِکَ مُقْتَدِیاً بِالْصَّالِحینَ، وَمُتَّبِعاً لِلنَّبِیّینَ، فَجَمَعَ اللَّهُ بَیْنَنا وَبَیْنَکَ وَبَیْنَ رَسُولِهِ وَاَوْلِیآئِهِ فى مَنازِلِ الْمُخْبِتینَ .. ان شالله با هم بریم حرم مسلم .. با هم بریم گوشۀ مسجدِ کوفه .. با هم بریم دورِ قبرش بگردیمُ با هم گریه کنیم .. غریب گیر آوردنت .. آقاشم غریب گیر آوردن .. زبانِ حال بگم :
خورشیدِ عمرم دیگه بی فروغِ
نامۀ کوفیا همهش دورغِ
خلوتِ دورِ مسلمِ تو اما
بازارِ تیر و نیزهها شلوغِ
سفیرتُ با لبِ تشنه کشتن
اینا از اولم حیا نداشتن
نیا نیا پسر عمو شنیدم
برا سرِ تو جایزه گذاشتن
نزار که دیر بشه، تنتپر از نیزه و تیر بشه
نزار که دیر بشه،نزار کهخواهرت اسیر بشه
نزار که دخترت به روزِ پیر بشه
مسلم همۀ خاندانشُ برا حسین داد یکی از اون شهدایی که وقتی خبرِ شهادتُ دادن ابی عبدالله به برادرایِ مسلم فرمود شماها شهیدتون رو تقدیم کردید دیگه برگردید .. برادراش گفتن یا اباعبدالله به دو دلیل بر نمی گردیدم؛ تا الان خونی طلب کار نبودیم مونیم، حالا که برادرمونُ کشتن .. بعد یکیشون یه جمله ای گفت عجیب ابیعبدالله گریه کرد .. گفت آقاجان اگه برگردیم جوابِ مادرتُ چی بدیم .. اگه پرسید بچهمُ وسطِ بیابان رها کردید چی بگیم؟!.. حالا هرکی دلش آمادهس بسم الله ..
وقتی بدنُ از بالا دارالاماره انداختن همه جمع شدن دورِ بدن کسی باور نمیکرد این بدنِ بی سر بدنِ سفیرِ حسین باشه .. هر کی یه حرفی زد نتونستن بدنُ بشناسن .. یه مرتبه دیدن یه زنی میگه برید کنار، نگاه کردن دیدن طوعهس .. گفت من میشناسم این آقا مهمانِ خانۀ من بوده .. طوعه اومد بدنُ نگاه کرد گفت این مسلم ابن عقیلِ .. (زود حرفُ گرفتیا..) از کجا شناخت مسلمُ؟! سر که نداشت .. از پیراهن مسلم رو شناخت .. کسی که سر نداره از لباساش میشناسن .. آخ بمیرم برات حسین ..
اگر حسینِ من تویی، سرت کو ..
یا سر داره یه بدن، یا پیراهن داره یه بدن اگه سر نداشته باشه، پیراهن نداشته باشه یه علامت و مشخصه دنبالش میگردن .. میگن یا انگشتری یا ویژگی خاصی اگه هیچ کدوم نباشه از حجم بدن میشناسن .. یه کاری با این بدن کردن خواهرش هی با تعجب به این بدن نگاه میکرد ، آیا تو حسینِ منی ؟!!ای حسین …
🌾🌾▪️🌾🌾▪️🌾🌾
mirdamad-moharram99-sh1-1.mp3
6.06M
روضه حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام
#سید مهدی میرداماد
🌾🌾▪️🌾🌾▪️
#روضه حضرت مسلم ابن عقیل سلام الله علیه اجرا شده شب اول محرم ۹۹
# استاد حاج منصور ارضی
🍂🥀🍁🍂🥀🍁🍂
السلام علیک یا مولاتی یا فاطمه الزهرا
بسم رب النور رب العشق رب العالمین
بسم احمد ، بسم زهرا و امیرالمؤمنین
بسم رب الجود بسم مجتبی بسم کریم
بسم ثارالله بسم الله رحمن الرحیم
السلام ای بهترین ماه ای محرم السلام
السلام ای بهترین ارباب عالم السلام
از تو ممنونم که از غم راحتم کردی حسین
با تمام روسیاهی دعوتم کردی حسین
تا شدم مجنونِ تو عقلم دو چندان رشد کرد
در محرم نور ایمانم فراوان رشد کرد
ذره ای هستم که از مهر شما آکنده ام
شک اگر کردم به درمان شما شرمنده ام
آنکه اهلِ حرف بود و در عمل جا زد منم
آنکه دائم پای عشقت رنگ می بازد منم
تو همان آقایی و روضه همان دارالشفاست
گریه بر داغِ تو بر هر درد بی درمان دواست
قطره ی اشکی سبب شد کور بینا بازگشت
با عصا آمد به سوی روضه با پا بازگشت
هست مدیون تو سر تا پا وجودم یاحسین
بی نگاهت صد کفن پوسانده بودم یاحسین
حرف پیر زیرکی همواره در یادِ من است
مثل او این حرف در طوفان فریاد من است
هر که هستم هر چه هستم بر کسی مربوط نیست
جود اربابم حسین بن علی مشروط نیست
پیرهن مشکی به تن کردن عبادت کردن است
یا حسینِ ما همان قرآن تلاوت کردن است
واجب عینی است گریه قابل تبدیل نیست
کعبه هم تعطیل باشد روضه ات تعطیل نیست
می شود این روضه ها بی سایبان هم برقرار
برتر از عرش است روضه سقف می خواهد چه کار
چادر زهرایِ اطهر سایبانِ روضه هاست
بانویِ پهلو شکسته میزبان روضه هاست
روضه ای را که به پا کرده در این دنیا خودش
اختیارش نیست دست هیچ کس الا خودش
پس به پایِ هم چرا بیهوده می پیچیم ما
پایِ زهرا که وسط باشد همه هیچیم ما
ما تأسی می کنیم امسال بر بانو رباب
سینه زن خواهیم شد حتی به زیر آفتاب
بی اراده غرق ناله بی امان بی اختیار
گریه باید کرد مثل مادران داغدار
گریه های مادرانه یادگار فاطمه است
روضه خواندن کار ماها نیست کار فاطمه است
سوختی در آتش صحرا بُنَیّ سوختم
رفت غارت آن لباسی که برایت دوختم
کاش در گودالِ خون عطشان نبودی لااقل
پیش چشم این و آن عریان نبودی لااقل
«شاعر : علی ذوالقدر»
*السلام علیک یا مسلم ابن عقیل…قربونت برم تو کوفه سرگردان شدی .. بی مقدمه شعر بخوانمُ گریه کنی ..*
حضرتِ ماه نیا، شاه نیا، آه نیا
سمتِ کوفه قدمی بیش دگر راه نیا
بین این غمکده کفتار زیاد است زیاد
منکِر حیدر کرار زیاد است زیاد
از غریبی شده ام در به در و سرگشته
هیچ کس پشت سرم نیست، ورق برگشته
کوفیانی که نوشتند مریدت هستند
ریسمان دور دوتا دست سفیرت بستند
وسط کوچه به نیرنگ، مرا سیر زدند
بر لب و بر دهنم قبضه ی شمشیر زدند
از کنارم قدح آب خنک می بردند
با لب تشنه مرا زیر کتک می بردند
قسمت این بود که لب تشنه فدایت بشوم
اولین تشنه لبِ بزم عزایت بشوم
گفتم حسینُ، ناله کشیدم
با اذن زهرا، مشکی پوشیدم
گریه شد کارم، سینه زنِ یارم
با زینب می خوانم، با زهرا می نالم
لبیک ثارالله ، یا اباعبدالله ..
با چشم گریان، بر روی دارم
با کام عطشان، جان می سپارم
چشمم به راهت، کو آقا سپاهت
یابن الزهرا گشته، کوفه قتلگاهم
لبیک ثارالله ، یا اباعبدالله ..
کوفه هم آقا مثلِ مدینه
بغض علی را دارد به سینه
آمده لشکر بهرِ علی اصغر
میریزد در صحرا جسم علی اکبر ..
لبیک ثارالله ، یا اباعبدالله
🍁🥀🍂🍁🥀🍂🍁
#زمزمه و توسل به حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده شب اول محرم ۹۸
#به نفس حاج حسن شالبافان
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
سلام ای پیرهن مشکی
میخوام تو آغوشم جا شی
باید یه قول بدی وقتی
که مُردم کفنم باشی
میبوسم دستِ مادرُ
میام از خونه بیرونُ
میخوام از جا درآرم
این دل تنگ و پریشونُ
مسیر خونه تا هیئت
چقد طولانیِ انگار
دارن حرف میزن با من
کتیبههایِ رو دیوار
دم هیئت دودِ اسپند
ببین غوغای محشر رو
ببین این نوجوونایِ
نشسته پایِ منبر رو
سلام آقای عطشانم
دم طوفانی روضه است
تو گریه با خودم میگم
امامم بانیِ روضه است
تو گریه با خودم میگم
شهیدا خادم روضهاند
شهیدا سینهزنهای
شبای ماتم روضهاند
شهیدان بینِ این روضه
بی بی زهرا رو میبینن
شهیدا جایِ این مردم
به بی بی تسلیت میگن
حسین جانم .. حسین جانم ..
*حرف از شهیدا شد ، در عالم مکاشفه یکی از عزیزانی که کثیرالتشرف بودند نقل میکنند عالمی از آقا سوال کردن آقا جان جای شما کجاست تو شهر ما ؟!.. حضرت فرمودند من کنار این شهدا زیاد میام و میرم .. این شهدا راه رو به ما نشون دادن .. هرسال مثه امروزی پرچم های رو گنبد رو عوض میکنن ، میدونید تعویض پرچم برگرفته از چیه؟ازاون ساعتی شروع میشه که یه مادر پهلو شکسته پیراهن خونین حسینُ میاره .. از امشب پیراهن حسینُ به ساق عرش نصب میکنن .. همه غم های عالم رو دلت جمع میشه ..از کجا لگم برات شبِ اولیِ معطلت نکنم .. از اون ساعتی که پسر شبیب میگه اومدم دیدم امام رضا در و دیوار خونه رو مشکی زده .. میگه دقت کردم به آقا دیدم هی بغضشُ از من پنهان میکنه .. میگه آروم دست گذاشتم رو پای امام رضا ، گفتم قربونتون برم چی شده آقا؟!.. هنوز شب اوله .. یه نگاه به من کرد :
یابن شبیب جد مرا بی هوا زدند
یابن شبیب جد مرا با عصا زدند
میدونی یعنی چی ؟! یعنی پیرمردا قربه الی الله زدند ..شبِ اوله بزار بگم .. یه جا دیگه سراغ دارم که بی هوا زدند ..گفت مادرم روش به دیوار بود .. اجازه بدید اینطور بگم یه موقع خانم متدین وقتی با یه نامحرم روبرو میشه معمولا خانم ها روشونُ برمیگردونن سرشون و پایین میاندازن ..نامرد تا رسید تو کوچه ، اول از همه بی بی روش و برگردوند .. امام حسن میگه یهو دیدم مادر خورد به دیوار .. میگه دیدم بعد با صورت خورد زمین از همون جا بی هوا زدن باب شد ..جوان نَنَه .. یارالی نَنَه .. یه بی هوا زدن دیگه رم بگم ؟!..ای جان عمو رقیه رو بی هوا زدن…رسید به این بچه ، این بچه سه سالشه ترسیده بود .. اول از همه گفت تو بابای منو ندیدی؟ گفت باباتُ میخوای یه قافله رو اسیر کردی!..شب اول شب مسلمِ ؛ مسلمُ وقتی بردنش بالا دارالاماره وقتی دید دی.ه کار تمومه ، داشت به آقاش سلام میداد داشت مناجات میکرد یهو نامرد اشاره کرد الان وقتشه ..یه جایی هم کربلا اربابِ ما رو اسب ایستاد ، حضرت نگه داشت ذوالجناحُ میخواست استراحت کنه .. یه نفسی تازه کرد .. شروع کرد خطبه خواندن برا اینا یه مرتبه یه نامردی بی هوا یه سنگی به پیشانیش زد .. پیراهن عربیشُ بالا زد .. صدرالحسین نمایان شده .. نانجیب حرمله به زانو نشست .. یه تیرِ سه شعبه به قلبش زد ..
بلند مرتبه شاهی زِ صدر زین افتاد
اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد
دیدن ابی عبدالله تکون نمیخوره .. بعضیا گفتن دیگه با تیرِ حرمله کارش تمومه .. بعضیاشون گفتن هنوز زنده ست .. یه نامردی گفت میخواید بدونید زنده ست یا نه!.. گفت چی کار کنیم؟! گفت من راهشو بلدم .. اینا غیرت الله هستن .. اومد بالا بلندی داد زد گفت به خیمه هاش حمله کنید .. تا این حرفُ زد ارباب ما یه تکانی خورد ، تکبه داد به نیزه ی غریبی .. صدا زد من هنوز زنده ام
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️