خشونت ذاتی عمر بن خطاب:
در زمینه خشونت های خلیفه دوم، لازم است چند نکته را خدمت دوستان متذکر شوم. یکی از نکات مهم این است که خود علمای اهل سنت تصریح دارند که آقای خلیفه دوم، ذاتاً انسان خشنی بوده است.
1- شلاق عمر ترسناك تر از شمشير حجاج
خشونت آقای عمر به گونه ای بوده که «شعبی» از فقهای بنام اهل سنت می گوید:
«كانت درة عمر أهيب من سيف الحجاج»
شلاق عمر از شمشیر حجاج ترساناک تر بود.
مغني المحتاج شربيني ج 4 ص 390؛ حواشي الشرواني، عبد الحميد الشرواني ج 10 ص 134؛ التراتيب الإدارية (نظام الحكومة النبوية)، عبد الحي الكتاني ج2 ص 376
«شربینی» از فقهای بزرگ اهل سنت است. نه محدث و نه مورخ، بلکه به عنوان یک فقیه دارد این مسئله را عنوان می کند.
وقتی فقهای اهل سنت بدون هیچ نقدی این خصلت «عمر» را نقل می کنند، آن هم از «شعبی» که امام عصر خود بوده است، قضیه مشخص می شود.
«حجاج بن یوسف ثقفی»، وضعیتش در تاریخ مشخص است. جنایات حجاج، غیر قابل تصور است. تعبیری دارد «عمربن عبدالعزیز»، می گوید:
... لو جاء كل أمة بخبيثاتها و نحن جئنا بأبي محمد، لغلبناهم
فردای قیامت اگر تمام قبائل، جنایتکارترین افراد خود را بیاورند و در یک کفه ترازو بگذارند، ما هم حجاج را در یک کفه بگذاریم، کفه حجاج سنگین تر خواهد بود!
المبسوط : ج 1 ص 40.
طبری در تاریخ خود نقل می کند:
«و هو أول من حمل الدرة و ضرب بها»
اولین کسی که شلاق به دست گرفت و دیگران را با آن کتک زد عمر بن خطاب بود.
تاريخ الطبري ج 2 ص570؛ الكامل في التاريخ ابن اثیر ج 2 ص 454؛ المختصر في أخبار البشر، ابوالفداء ج1 ص 113؛ البداية والنهاية، ابن کثیر ج7 ص 133
2- گلایه امیرالمؤمنین از خشونت عمر در خطبه شقشقيه
امير مؤمنان على(عليه السلام) نيز در خطبه شقشقيّه مى فرمايد:
«فصيّرها في حوزة خَشْناءَ، يَغلُظ كَلمُها ويخشُنُ مَسُّها»
سرانجام (ابوبكر) آن [= خلافت] را در اختيار كسى قرار داد كه جوّى از خشونت و سخت گيرى بود. سخن گفتنش به تندی بود و نزدیک شدنش با سخت گیری و خشونت همراه بود.
نهج البلاغه خطبه 3
ابن ابى الحديد معتزلى نیز مى نويسد:
«كان عمر شديدَ الغِلْظَة، وَعْرَ الجانب، خَشِنَ المَلْمَس، دائم العبوس، كان يعتقد أنّ ذلك هو الفضيلة وأنّ خلافه نقص»
عمر بسيار تندخو، (گستاخ) نامهربان و بد برخورد بود. او پيوسته عبوس و ترش رو بود و باورش اين بود كه اين تندخويى ها فضيلت است و خلاف آن نقص و عيب است.
شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 6، ص 372
3- اعتراف عمر بن خطاب به خشونت خود
خود عمر بن خطاب وقتی به خلافت می رسد، روزی بالای منبر می رود و می گوید:
«اللهم إني غليظ فليّني»
خدایا من آدم خشنی هستم مرا نرم خو گردان.
كنز العمال متقی هندی ج 5 ص 273؛ الكنى والأسماء، دولابی ج 2 ص 666 ؛الطبقات الكبرى ابن سعد ج 3 ص 274؛ الصواعق المحرقة ج 1 ص 256، تاريخ الخلفاء ج1 ص139
#اغاز_ولایت_امام_زمان
به روز ترین کانال مذهبی در ایتا
@madahii128
4_5987955146800240705.mp3
4M
من از فلانی نمیگذرم!
🎤 مرحوم علامه امینی ▫
#اللهمعجللولیکالفرج✨
#نهم_ربیع
#اغاز_ولایت_امام_زمان
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
@madahii128
4_5987955146800240706.mp3
919.1K
امیرالمومنین با فلانی نمیسازد!
🎤 مرحوم استاد شیخ احمد کافی ▫
#اللهمعجللولیکالفرج✨
#نهم_ربیع
#اغاز_ولایت_امام_زمان
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
@madahii128
4_5987955146800240707.mp3
1.67M
🤔 اهل سقیفه اراذل و اوباش بودند
🎤 آیت الله مجتهدی تهرانی ▫
#اللهمعجللولیکالفرج✨
#اغاز_ولایت_امام_زمان
#نهم_ربیع
🆔@madahii128
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
سالروز ازدواج پیامبراکرمﷺ و حضرت خدیجه(س) را تبریک عرض میکنم
@madahii128
🌹 بر آن دو نفر لعنت باد
❓آيا اميرالمؤمنين عليه السلام، آن دو نفر را به طور مشخص لعنت كرده است؟
⬇️ گزارشی از تاریخ:
در آن زمان که علی علیه السلام به اصرار مردم، حاکم شده بود، روزی در مسجد نشسته بود و اصحابش دور او حلقه زده بودند...
در آن میان، مردی از منافقین که دورتر نشسته بود و آنها را تماشا میکرد جلو آمد و با صدایی رسا امام را مخاطب کرد و گفت:
((خدا گواه است که من تو را دوست دارم هم در ظاهر و هم در باطن، هم به زبانم و هم به قلبم))
سخنش که تمام شد جز سکوت چیزی شنیده نمیشد، گوئی که همه لال شده و منتظر جواب امام بودند...
و اما این چشمان امام بود که به آن مرد منافقِ پر ادعا دوخته شده بود...
و به ناگاه جوابش همه را تكان داد كه بدون هیچ رودربایستی فرمود :
((دروغ گفتی، به خدا قسم نه تو مرا دوست داری و نه من تو را))
مرد که دست و پایش را گم کرده بود، دستش را جلو آورد و گفت:
((دستت را بده تا با تو بیعت کنم))
امام که خواست نفاق او را برملا کند، فرمود:
((بر چه چیزی با من بیعت میکنی؟))
گفت:
((بر اینکه ادامه دهندهی راهِ آن دو نفر باشی)) البته او به اسمِ هر دو نفر تصریح کرد.
✔️ امام خشمگین شده و فرمود:
((دستت را جمع کن، خدا آن دو نفر را لعنت کند))
و امام ادامه داد:
((به خدا سوگند آیندهی تو را میبینم که در ضلالت کشته خواهی شد و چنان اسب ها صورتت را لگد میکنند که خانوادهات هم چهرهات را تشخیص نمیدهند.))
و چیزی نگذشت که جنگ خوارج برپا شد و او در لشکر دشمن آمد و به همان کیفیت کشته شد و به جهنم رفت.
📚بحار الأنوار ج۳۴، ص۲۵۷
🔥 عداوت عمر با عجمان و آزادی اسرای ایرانی به برکت امیر المومنین علیه السلام
🔹 مرحوم محدث نوری (رضوان الله علیه) مینویسد:
🔸 از جمله عداوتهای عمر با عجمان این بود که هنگام ورود اسرای ایرانی به مدینه تصمیم گرفت زنان را بفروشد و مردان را بندگان عرب قرار دهد و تصمیم گرفت عجمان را کنار کعبه بگذارد تا ضعفاء و پیرمردان را بر کول سوار کنند پس امیر المومنین (علیه السلام) فرمود: بزرگ هر قومی را اکرام کنید و این فارسها قوم حکیم و کریمی هستند، با ما صلح کرده و به اسلام آوردن ترغیب شدند پس آنچه سهم من و بنی هاشم هست را آزاد نمودم پس سائر مسلمین نیز گفتند: ما هم حقمان را مانند شما آزاد میکنیم ای برادر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) پس عمر گفت: پسر أبی طالب (علیهما السلام) رأی من در مورد عجمان را نقض کرد برخیزید و بروید!!
📚 نفس الرحمن فی فضائل سلمان، تألیف محدث نوری، صفحه ۵۷۰، چاپ مؤسسة الآفاق
@madahii128