eitaa logo
مادران ایرانی|کودک،تربیت،خانواده‌
2هزار دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
1.4هزار ویدیو
575 فایل
💕در روزهای سخت و شیرین مادری همراه تان هستیم ارتباط با ما @MotherboonAdmin
مشاهده در ایتا
دانلود
🦋 کار و تلاش 🦋 روزى 🌻پیامبر صلى الله علیه و آله🌻 با اصحاب خود نشسته بودند. پیامبر جوان نیرومندى را دید که اول صبح مشغول کار و تلاش مى باشد. بعضى از حاضران گفتند: این شایسته تمجید و ستایش بود، اگر نیروى جوانى خود را در راه خدا به کار مى انداخت ؟ 🌻پیامبر صلى الله علیه و آله🌻 فرمود: چنین نگویید، اگر این جوان کار مى کند تا نیازمندیهاى خود را تأمین کند و از دیگران بى نیاز گردد، در راه خدا گام برداشته و همچنین اگر به نفع پدر و مادر ناتوان و کودکان خردسالش کار کند و آنها را از مردم بى نیاز سازد، باز هم در راه خدا قدم برداشته است.💛💚 🧒@madaran_e_delvapas
مادران ایرانی|کودک،تربیت،خانواده‌
#با_هم_کتاب_بخوانیم #من_مادر_مصطفی ۶۲ روز میدان رفتن زنان(قسمت دوم) سال‌ها بود آقا رحیم تنهایی،
۶۳ روز میدان رفتن زنان(قسمت سوم) شهید قشقایی راننده مصطفی بود. هفت سال با هم در جاده رفتند و آمدند. واقعا یار غاری که می‌گویند، شهید قشقایی بود. با هم خیلی دوست بودند. یک وقت مصطفی زنگ میزد، میگفت:《 رضا، من میام دنبالت.》 میگفتم: تو راننده یا رضا؟ میگفت:《 خیلی فرق نمیکنه. هردوتامون یکی هستیم. حالا هرکی بتونه.》 روز تشییع جنازه، فکر کردم چیزی بگویم که از مقام و جایگاه شهید قشقایی هم تجلیل شود. گفتم: شهدای دیگر به ویژه شهید قشقایی کمتر از پسر من نبودند و مصطفی از طبقه بندی کردن شهدا متنفر بود. مطمئنم اگر از آن روز تا حالا کاری موردپسند مصطفی نکرده باشم، اینکه اعلام کردم پیرو خط رهبری بوده و شهید قشقایی را معرفی کردم، خیلی خوشحال است. اکثر اوقات که آقای قشقایی می آمد دنبال مصطفی، آقا رحیم تعارفش می‌کرد، به زور می آوردش بالا برای صبحانه، جوان فوق العاده مودبی بود. همینطور دو زانو می نشست و سرش را می انداخت پایین. مصطفی هم او را واقعا دوست داشت. هر کاری از دستش بر می آمد، برایش می کرد. راننده های شرکت با زور مصطفی استخدام شدند. چند تا جلسه گذاشت، داد و بیداد راه انداخت، تا آنها را استخدام کرد؛ یکی شان آقای قشقایی بود. میگفت:《حق اینا ضایع میشه.》 این اواخر یک روز به او گفته بود:《 رضا! ما با هم اومدیم. من هر پست و مقامی هم که بگیرم، مطمئن باش تو رو ول نمیکنم. تو همیشه باید همراه من باشی. محرمم هستی، محرمم باش.》 خوب، تمام کارهای مصطفی با تلفن بود؛ آن هم در ماشین. جلوی هر کسی نمی‌توانست حرف بزند. شهید قشقایی واقعاً محرمش بود. یک بار در حضور ما قشقایی تلفنی با مصطفی صحبت می‌کرد، ورد زبانش "جانم حاجی جان" بود. خیلی دوستش داشت. 📚@madaran_e_delvapas ❌کپی رمان در ایتا ممنوع❌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸حس خوب خوشبختی🌸 یک ذهن خلاق میتواند از بدترین ها ؛ بهترین ها را خلق کند...!!! ❤️ 💖
💡افزایش اعتماد به نفس در کودکان💡 👶@madaran_e_delvapas
👤 یکی از استادان روان‌شناسی دانشگاه میشیگان درباره‌ی پیامدهای در نوجوانان دختر می‌گوید: 📌 "هیچ چیزی به اندازه‌ی قرارهای دوستانه و روابط عاشقانه برای سلامت دختران زهرآگین نیست." 💡در یک تحقیق طولی ملی بر روی ۹۵۹ نوجوان آمریکایی، تفاوت‌های جنسیتی براساس رابطه‌ی جنسی زودهنگام و افسردگی مورد بررسی قرار گرفت. 💢 در تحقیق مذکور، عوامل منسجمی برای افسردگی پسران به دست نیامد اما در میان دختران چندین عامل به دست آمد که منجر به افسردگی می‌شد. 🔻براساس مطالعات مؤسسه ملی سلامت، دخترانی که درگیر رابطه با جنس مخالف می‌شوند، در مقایسه با کسانی که پرهیزکاری و عفاف پیشه می‌کنند، حدود چهار برابر بیشتر نشانه‌های افسردگی از خود بروز داده‌اند. 🔻در این مطالعه روشن شد که استفاده از مواد مخدر و فعالیت‌های جنسی می‌تواند فضای اجتماعی دختر را تغییر دهد، به او فشار روانی القا کند و ادراک از خود وی را تغییر دهد که این امر می‌تواند منجر به افسردگی شود. 📚 ‌کتاب ، ترجمه اثر پژوهشی مؤسسه رشد جوانان آمریکا (IYD)، انتشارات تلاوت آرامش ۴ 📚 @madaran_e_delvapas
⚫️🔺 اینا چیه تو کتاب بچه ها :))) ✋⚠️ خیلی مراقب کتاب‌هایی که کودکان‌تون می‌خونن یا انیمیشن‌هایی که می‌بینن، باشین، قبلش خودتون بخونین و ببینین. ۲۰۳۰یونسکو 🔞 @madaran_e_delvapas
🍰 کیک یخچالی 🍰 مواد لازم: بیسکوییت پتی بور۲ بسته آرد سفید قنادی ۲ قاشق غذاخوری پودر کاکائو ۲ قاشق غذاخورى نشاسته ۱/۵ قاشق غذاخوری شکر ۶ ق غ شیر ۲ لیوان . . طرزتهیه: پودر کاکائو و آرد و نشاسته را الک کنید تا مخلوطی یک دست درست شود. شکر و شیر را با هم مخلوط کنید و روی حرارت بگذارید و مرتب هم بزنید تا شکر‌ها کاملا حل شوند. پودر کاکائو و آرد را آهسته آهسته به مخلوط شیر و شکر اضافه کنید و درعین حال مخلوط را هم بزنید تا مواد گلوله نشوند.. مخلوط را به قدری هم بزنید تا غلیظ شود و غلظتی مثل فرنی پیدا کند. سپس شعله را خاموش کنید در ظرف مورد نظر یک لایه مواد شکلاتی و یک لایه بیسکویت بچینید روی بیسکویت‌ها از سسی که تهیه کردیم بریزید. مجددا یک لایه بیسکویت بریزید و روی آن را با سس بپوشانید. این کار را تا تمام شدن بیسکویت‌ها ادامه دهید، ولی توجه کنید که لایه‌ی آخر باید بیسکوییت ریخته شود. ظرف را به مدت ۲۴ ساعت درون یخچال بگذارید تا مواد کاملا به خورد بیسکویت‌ها برود. (اگر برای خوردن آن عجله دارید حداقل ۵ ساعت در یخچال گذاشته شود، ولی هرچی بیشتر در یخچال بماند خوشمزه‌تر می‌شود) 👩‍🍳@madaran_e_delvapas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تاریخ تولد لاکچری، هدیه یا خیانت مادرها به نوزادان | 📆 ۹۹/۹/۹ نزدیکه اما یادتون باشه سلامت مادر و نوزاد از همه چیز مهم‌تره 🚫 @madaran_e_delvapas
مادران ایرانی|کودک،تربیت،خانواده‌
#با_هم_کتاب_بخوانیم #من_مادر_مصطفی ۶۳ روز میدان رفتن زنان(قسمت سوم) شهید قشقایی راننده مصطفی بود.
۶۴ روز میدان رفتن زنان(قسمت چهارم) مصطفی رانندگی اش فوق العاده بود. بی باک رانندگی می کرد. یک بار به قشقایی ها گفتم: تو رو خدا، این پسر سر به هوای من تشویقت نکنه به سرعت غیر مجاز؟ خواهش می کنم وقتی مصطفی جلسه داره، هم استراحت کن، هم اینکه آهسته رانندگی کن. اگر خدایی نکرده یه مو از سر این کم بشه، من میدونم و تو! مصطفی خندید و گفت:《 رضا، خیلی ازش نترس. هرکار دلت خواست بکن. مطمئن باش من و تو باهم میریم. نمیمونی که این اذیتت کنه!》 آقا رضا هم خندید و گفت:《 حاج خانوم، چشم. قول میدم آهسته رانندگی کنم.》 روز واقعه، همین دوتا داخل ماشین بودند؛ مصطفی و رضا. محافظ نداشتند. مصطفی مسلح بود، ولی همیشه می خندید و می گفت:《 این ماس ماسک به درد که کسی نمیخوره مامان جون. کسی که بخواد منو ترور کنه، جوری نمیاد جلو که من بخوام از اسلحه استفاده کنم.》 با این حال من تاکید می کردم؛ همیشه با خودت داشته باش. می‌گفت:《 من همیشه اینو با خودم دارم. نگران نباش.》 وقتی بعد از شنیدن خبر رفتم خانه مصطفی، یک دلم پیش مصطفی بود، یک دلم پیش رضا. گفتم: تورو خدا بگین قشقایی چی شد؟ گفتند:《 قشقایی زنده ست. تو بیمارستانه.》 در کما بود. مادرش رفته بود دیدنش. او هم دو - سه ساعت بعد از مصطفی شهید شد. من و فاطمه الان دل رفتن به خانه مصطفی را نداریم. یکی - دو بار رفتیم. هر بار در خانه اش را باز کردم، دیدم از خستگی روی مبل خوابیده. آخر، هر وقت می رفتیم خانه‌اش، آنقدر خسته بود که روی مبل دراز کشیده بود. الان دیگر هیچ کداممان در آن خانه آرام نمی گیریم. اصلا نمی توانیم برویم. در طول این سه ماهی که از شهادت مصطفی می گذرد، همسر و بچه اش اینجا هستند. یک وقت برای آوردن لباسی چیزی می روند. 📚@madaran_e_delvapas ❌کپی رمان در ایتا ممنوع❌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺 امام صادق علیه السلام 🌺 🌼خوشا به سعادت و خوشا به سعادت آن زنی باد که شوهرش را بزرگ دارد و به او آزار نرساند و همیشه از شوهرش فرمانبری کند 🌼 ❤️@madaran_e_delvapas
🌱چند نکته درباره سبزی🌱 برای ضد عفونی کردن سبزی ها بهتر است از مواد طبیعی مانند سرکه و یا نمک استفاده کنید تا سبزی ها زمان بیشتری تازه بمانند. مایع ظرف شویی و یا هر ضد عفونی کننده دیگر طول عمر سبزی ها را کاهش می دهد. برای تمیز کردن و گل زدایی سبزی ها مدت 10 الی 15 دقیقه کافیست چون اگر زمان بیشتری در آب بمانند تغییر رنگ میدهند و زودتر پلاسیده میشوند. سبزی ها شسته شده را در آبکش قرار دهید و حدود یک ساعتی صبر کنید تا آب آن برود. سپس سبزیهای شسته شده را بر روی یک پارچه نخی پخش کنید و اجازه دهید 3 تا 4 ساعت روی پارچه بمانند. هر نیم ساعت سبزی ها را بالا پایین کنید تا آبشان کاملاً گرفته شود. چون اگر سبزی کمی هم آب داشته باشد سریع پلاسیده می شود. نگهداری سبزیجات در ظرف پلاستیکی در دار عمر سبزیجات را بیشتر کرده و از پژمردگی جلوگیری می کند. 🏠@madaran_e_delvapas
۶.mp3
1.9M
سلام خسته نباشید.من یه دختره سه ساله دارم .چند وقتیه که برای لباس پوشیدن خیلی اذییت میکنه.حتی اگه از چند ساعت قبل ترش بهش امادگی رفتن رو بدم ولی بازم موقع حرکت ادا و اوصول درمیاره.بهش دوتا لباس نشون میدم میگم یکیش رو انتخاب کناونم میگه هیچ کدوم و میره سره کمدش ولباسی که میخواد رو برمیداره.خیلی اوقات هم لباسی که برمیداره مناسب نیست.واقعا خیلی اوقات مستاصل میشم.چیکار کنم. نکته دوم اینه که نمیدونم برای از پوشک گرفتنش چیکار کنم،دو بار امتحان کردم.دستشوییش رو ۴ یا ۵ ساعت نگه میداره و یه دفعه تخلیه میکنه.هر چی براش جایزه و خوراکی قرار دادم بازم جیشش رو نمیگه. منم ترسیدم به کلیه اش اسیب برسه دوباره پوشکش کردم.لطفا راهنماییم کنید @madaran_e_delvapas
🔴 چگونه فرزندانی مسئولیت پذیر تربیت کنیم 👶@madaran_e_delvapas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 حجت‌الاسلام محمدحسن راستگو که عمرش رو در جهت تبلیغ دین برای کودکان و نوجوانان صرف کرد، درگذشت. 🔸 عمو راستگو کسی بود که سال‌ها احکام و حکایت‌های دینی رو با شیوه‌ای دل‌چسب برای‌مان تعریف می‌کرد. 🔸 او پیش‌کسوتی بود که سال‌های زیادی از عمرش رو برای تربیت کودکان گذاشت. 🏴 فاتحه‌ای برای ایشان هدیه کنید. 📌 مصاحبه آرشیوی است. 🖤 @madaran_e_delvapas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
محمد بن عباس مي‏گويد: ما چند نفر کنار يکديگر در مورد مقامات 🌹امام حسن عسکري عليه ‏السلام🌹 صحبت مي‏ کرديم، يکي از دشمنان امام، ما را مسخره کرد و گفت: «من بدون جوهر، نوشته ‏اي را براي آن حضرت مي‏نويسم، اگر او پاسخ سؤالهاي مرا داد، حقانيت او را مي‏ پذيرم.»   او سؤالهاي خود را در نامه‏ اي نوشت، ما نيز مسئله ‏هاي خود را در نامه ‏اي نوشتيم و به سوي آن حضرت فرستاديم. 🌹امام حسن عسکري عليه ‏السلام🌹 پاسخ مسائل همه ‏ي ما را در جواب نامه‏ اش داد و در نامه‏ ي مربوط به آن شخص، علاوه بر پاسخ به سوالاتش ، نام او و نام پدر او را نيز نوشته بود.   وقتي که آن مرد ، جواب نامه ‏اش را ديد، متعجب و حيرت ‏زده شد به طوري که از هوش رفت.   پس از به هوش آمدن، حقانيت امام حسن عسکري عليه ‏السلام را پذيرفت و جزو شيعيان آن حضرت گرديد.😍❤️ 🧒@madaran_e_delvapas
مادران ایرانی|کودک،تربیت،خانواده‌
#با_هم_کتاب_بخوانیم #من_مادر_مصطفی ۶۴ روز میدان رفتن زنان(قسمت چهارم) مصطفی رانندگی اش فوق العا
۶۵ عیار این گوهر(قسمت اول) جاذبه خاصی داشت. خیلی جاها که میرفت، همه جذبش می شدند. امکان نداشت ما با او جایی برویم و بخواهیم کاری کنیم، ولی با در بسته مواجه شویم. خیلی موارد پیش آمده بود که می خندیدند، می‌گفتند؛ شما این جوان را به خودت آورده‌ای، ما نمی‌توانیم به رویش نگاه کنیم، نه بیاوریم. اگر برای کسی می‌خواست معامله ای انجام دهد یا کاری کند، به نحو احسن به نتیجه می رساند. خیلی در کار پیش قدم بود. تا آنجا که از دستش بر می آمد، هر کسی هر کاری می خواست، برایش انجام می داد. تمام قشرهای مردم و گروه های مختلف برای مصطفی سوختند. او کسی را از خودش طرد نمی کرد. خیلی از بچه های گروه های مختلف را جذب و از استعدادشان استفاده می‌کرد. یکّه تازی نمی کرد. اگر می خواست یکی را از عقیده اش منصرف کند، بیشتر با شوخی و خنده و صمیمیت هدایتش می کرد. (راوی : مادر شهید) [ آدم قدرشناسی بود، دست خالی نمی آمد. بعد از جور شدن موضوع خواستگاری، برای من روسری هدیه گرفت. بعدها که تشکیل زندگی داد، هرچند سرش خیلی شلوغ شده بود، اما گاه زنگ می زد و می گفت اختصاصاً زنگ زدم حال خودت را بپرسم. شنید احتیاج به بخاری داریم. سریع دوتا بخاری آورد خانه ما. گفت:《 ما هرجا میریم، شوفاژ کشی داره، احتیاجی به بخاری نداریم.》 این بخاری ها کار دوتا خانواده را راه انداخت. ](راوی : سمیه سادات شریفی) 📚@madaran_e_delvapas ❌کپی رمان در ایتا ممنوع❌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا