eitaa logo
پویش‌کتاب‌‌مادران‌شریف
1.8هزار دنبال‌کننده
349 عکس
17 ویدیو
13 فایل
مهلت شرکت در پویش «زیتون سرخ» و «روزهای بی‌آینه»: از ۱ تا ۳۱ خرداد 🎁 ۷ جایزه ۱۰۰ هزار تومانی برای هر کتاب 🤩 نذر فرهنگی کتاب: 6104338631010747 به نام زهرا سلیمانی ارتباط با ما: @Z_Soleimani
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
۳۶🔹 جلسه سی‌ و شش؛ آداب رفاقت 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: @madaran_sharif_pooyesh_ketab
فهیمه داستان روایی زنی از سال‌های دور تا به امروز است. بانویی در متن تاریخ سال ‌های مبارزه اما همیشه در حاشیه، متفاوت از متن، در حال و هوای دخترانهٔ یک زندگی معمولی. دست تقدیر اما برای فهیمه نقشی مؤثرتر و حاشیه‌ای پررنگ‌تر رقم زده بود؛ بعد از پرواز عمو اُچول، مردی که اخلاق و مردمداری‌اش سال‌ها پس از مرگ هم همواره دستگیر فهیمه بود؛ بانوی قصه قرار شد مادری را دوباره بسازد، وقتی در روزنامه بعد از شهادت پسرش در پیامی نوشت: «من از امروز مادر همهٔ شما هستم.» این بار قرار شد برای سرزمینش، برای شیعهٔ مظلوم تاریخ مادری کند. فهیمه هر آنچه داشت در طبق اخلاص گذاشت، در زمان جنگ برای آوارگان و جنگ‌زده‌ها در پشت جبهه نقش‌آفرینی کرد و پس از آن در راه جمع‌آوری تنها دایرة‌المعارف شیعه. روحش شاد. 🥀 🍃🍃🍃 سلام همراهان عزیز روزتون به خیر☺️ 📚 کتابی که اردیبهشت ماه می‌خوایم با هم بخونیم، کتاب هست. زندگی‌نامهٔ داستانی خانم «فهیمه محبی» مادر شهید «سعید محبی» و مدیر دانشنامه تشیع زندگی خانم محبی پر از تناقض‌ها ‌و تعارض‌هاست، در خانوادهٔ مذهبی به دنیا میان ولی اویل حجاب ندارن، همسرشون رو خودشون انتخاب می‌کنن، بعد از فوت مشکوک همسر برای زندگی به لندن می‌رن و... اگر دوست دارین از ادامهٔ پیچ و خم‌های زندگی این بانوی بزرگوار باخبر بشین، این ماه توی کانال پویش کتاب مادران شریف با ما همراه باشین: 👇🏻 🔗 @madaran_sharif_pooyesh_ketab ✔️ مثل هر ماه به ۱۰ نفر که کتاب رو کامل مطالعه کنن، ۱۰ هدیهٔ ۱۰۰ هزار تومانی تقدیم می‌کنیم.🤩🎁 ❇️ روش خرید کتاب، عضویت تو گروه هم‌خوانی و باقی خبرها همه در کانال پویش کتاب مادران شریف 😉 🔗 @madaran_sharif_pooyesh_ketab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فهیمه دستش را به پارچهٔ سفید روی جنازه گرفت. ولی بلندش نکرد. پارچه را در مشتش مچاله کرد: «خدایا درسته دادی، درسته هم ببر! من کاملش رو می‌خوام!» پارچه را کنار زد. خودش بود، سالم و درسته. زانوهایش خم شد، نشست بالای سر سعید؛ « بازم تو بردی! همیشه تو می‌بردی! هیچ وقت زورم بهت نرسید.» رویش را برگرداند سمت قبر محمدحسین: «بابا! یه وقتی فکر می‌کردم که باید بیام از تو بخوام که شفیع من و بچه‌هام باشی، ولی حالا کسی رو آوردم گذاشتم کنارت که مطمئنم شفیع تو هم می‌شه.» بعد هم دست کشید روی سنگ قبر رضا؛ «بگیرش عمو اُچول، اینم سعید، تمام این سال‌ها بدون تو نتونست زندگی کنه! این‌قدر به زندگی چنگ انداخت تا ازش در رفت و اومد پیش خودت. حالا بگیرش!» خاک‌ها را تکاند، ته‌ماندهٔ زندگی را ریخت روی قبر سعید. 📚 برشی از کتاب به قلم «نفیسه ثبات» انتشارات روایت فتح 🌺کانال پویش کتاب مادران شریف: @madaran_sharif_pooyesh_ketab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❇️ خرید نسخه الکترونیک کتاب در فراکتاب: www.faraketab.ir/b/192156?u=82039 کد تخفیف ۳۰ درصد: madaran
📢📢📢 دوستان عزیز ظاهراً چاپ کتاب فهیمه فعلا متوقف شده و نسخه چاپی اون سخت پیدا میشه. برای عزیزانی که مطالعه نسخه الکترونیک براشون سخت هست، استفاده از کتابخانه‌های عمومی محلات رو پیشنهاد می‌کنیم. از طریق این سایت 👇 اسم کتاب رو جستجو کنین، (قبلش شهرتون رو انتخاب کنین)، کتابخونه‌هایی که کتاب رو موجود دارن براتون نمایش میده. 🔗 https://www.samanpl.ir/LSearch/LSearch