#فرنگیس
قسمت دوازدهم
همگی با صدای بلند، بنا کردند به خندیدن. یکیشان با خنده پرسید: «دختر؟!»
گفتم: «آره! خیلی هم اسم قشنگی است.»
نمیدانم چرا اسم دیگری برایش انتخاب نکردم. بچهها هر چه گفتند یک اسم خوب انتخاب کن، قبول نکردم. گفتم: «اسمش دختر است.»
وقتی به عروسکم نگاه میکردم، احساس خوبی داشتم. برایش شعر هم میخواندم:
ویلگانه گی رنگینم
نازنین شیرینم...
وقتی تنها بودم، همدمم عروسکم بود. شبها کنار خودم میخواباندمش.
زمستانها توی خانۀ خودمان بودیم، اما وقتی بهار میشد، سیاهچادر میزدیم. زندگی زیر سیاهچادر را دوست داشتم؛ چون دیگر دیوار دور و برمان نبود و همۀ دشت خانهمان میشد. از اینکه آزاد و رها توی دشت بچرخم و بازی کنم، لذت میبردم.
دو ماه از بهار را زیر سیاهچادر زندگی میکردیم. زیر سیاهچادر، بیشتر میتوانستیم مواظب گوسفندها باشیم. گاهی تا پنجاه تا گوسفند داشتیم. سیاهچادر را کنار خانههامان، روی بلندی درست میکردیم.
برای زدن سیاهچادر، اول زمین را صاف میکردیم و سنگ و کلوخ آن را برمیداشتیم. بعد دور تا دور آن را به صورت جوی کوچکی میکندیم تا اگر باران آمد، آب داخل سیاهچادر نیاید و از آن جوی باریک، رو به پایین برود. چهار طرف زمین را چند تا میخ میزدیم. طنابها را از یک طرف به میخها و از طرف دیگر به قلابهای سیاهچادر وصل میکردیم. چند ستون زیر سیاهچادر میزدیم و سیاهچادر را بالا میبردیم. وقتی سیاهچادر بلند میشد و میایستاد، زیر لب صلوات میدادیم. سیاهچادر مثل آدمی میشد که سرپا ایستاده و وقتی نگاهش میکردم، فکر میکردم زنده است.
دور سیاه چادر را چیخ۴ میزدیم. رختخوابها و وسایل را به دقت داخل سیاهچادر میچیدیم. رختخوابهامان بوی خوبی میدادند؛ بوی تازگی. رختخوابها را توی موج کُردی میگذاشتیم. موج کردی، رنگ رنگ بود. مادرم دستۀ موجها را خوب میکشید و سعی میکرد رختخوابها را مرتب بچیند. رختخوابها نظم داشتند و هر شب که باز میشدند، صبح زود مادرم آنها را با همان نظم سر جاشان میچید. البته بعضی رختخوابها خیلی کم باز میشدند. این رختخوابها مال
میهمانهایی بودند که ما همیشه به آنها حسودیمان میشد. این رختخوابها نو و قشنگ و رنگرنگی بودند. رختخوابهای خودمان، رنگ و رو و نرمی رختخوابهای میهمان را نداشتند.
بعضی شبها، بچههای فامیل زیر سیاهچادر ما میآمدند و با هم میخوابیدیم. هی سرمان را زیر لحاف میکردیم و میخندیدیم. مادرم دائم میگفت: «بخوابید دخترها. چی به هم میگویید اینقدر؟ بس کنید دیگر.»
باز میخندیدیم و گوش نمیدادیم. خندیدنمان دست خودمان نبود. حتی اگر سوسکی روی زمین راه میرفت، به آن میخندیدیم. بعد برای اینکه ساکت شویم، مادرم میگفت: «نکند حرف شوهر کردن میزنید.»
دیگر نفسمان بند میآمد و از حرص حرفی که بهمان زده، نمیخندیدیم.
«کنه» آب سرد هم داشتیم. کنه، پوست بز و گوسفند بود که آن را حسابی تمیز میکردند و برق میانداختند و داخلش آب میریختند. توی کنه، آب سرد میماند. از اینکه دهنم را به دهانۀ کنه بچسبانم و آب بخورم، کیف میکردم. مادرم میگفت: «دهانت را به کنه نچسبان. بلا بگیری دختر، بریز توی لیوان.»
گوسفندها که میآمدند، شیرشان را میدوشیدیم و ماست و پنیر و روغن درست میکردیم. زبر و زرنگ بودم و توی دوشیدن شیر گوسفندها، همیشه اول بودم. با اینکه کوچک بودم، اما مادرم اجازه میداد هم شیر بدوشم، هم آن را صاف کنم و هم ماست درست کنم. بچههای همسن و سالم، مثل من بلد نبودند. بعضی وقتها هم گوسفندها را به چرا میبردم. وقتی گوسفندها میچریدند، من کلی گیاه کوهی جمع میکردم.
#ادامه_دارد
"مامان باید شهید پرور باشه"
@madaranee96
یکی از مخاطبین خوش ذوقمون زیارت مجازی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم رو واسمون فرستادن.
مامان جون، نیت کن و دعا کن و کنار روضه منوره که رسیدی واسه فرج حضرت ولیعصر عج دعا کن.
بسم الله
بفرمایید بهشت
👇🏻👇🏻👇🏻
🕋 زیارت مجازی حرم پیامبر (ص)؛
https://www.panoman.ir/projects/rasolallah/1.html
💐یک دور تسبیح صلوات هدیه به رسول اللّه (ص)
♥️ أللّهمّ عجّل لولیّک الفرج ♥️
🤲🏻التماس دعا🤲🏻
#هیئت_مجازی_مادرانه 🌴🌴
یه سوال از آخرین باری که کار شجاعانه ای انجام دادی، چقدر گذشته؟🤔
👇🏻👇🏻👇🏻
#کنترل_اضطراب
یه کار شجاعانه انجام بده.
خیلی اوقات اونقدر از دایره راحتیمون بیرون نمییایم و میچسبیم به گوشه امن زندگی که کوچکترین فکری واسه ما ایجاد اضطراب میکنه. یه کار شجاعانه انجام بده. این کار حتماً پریدن از یه ساختمون چند طبقه نیست! واسه انجام یه کار کوچیک اما شجاعانه با توجه به وضعیت زندگیت برنامه ریزی کن.
🍃🌺🌺🍃🌺🌺🍃🌺🌺🍃
"مامان باید شاد باشه"
@madaranee96
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫خـدای مهربون...
🍁چقدر لحظه های
💫با تو بودن زیباست
💫خدایا
🍁مشگل گشای تموم
💫گرفتاریهای بندههات باش
🍁مسیر زندگیشون رو
💫همـوار کن
🍁و صندوقچه سرنوشت شون
💫رو پرکن از سلامتی
🍁شبت آروم و پر از آرامش بانو
💫فردا بر وفق مرادت 💜
🍃🌺🌺🍃🌺🌺🍃🌺🌺🍃
"مامان باید شاد باشه"
@madaranee96
سردار سلیمانی:
رسول معظّم اسلام(ص) بطور رسمی قریب به ده سال حکومت کردند، اما بیش از هزار سال است که بر دلها جای دارند؛ این قلّه است.
۹۵/۲/۱۴
#ما_ملت_امام_حسینیم
#به_وقت_حاج_قاسم
شما هم می تونید جزو ۳۱۳ نفر باشید
🎤استاد شجاعی
#ما_ملت_امام_حسینیم
"مامان باید شاد باشه"
@madaranee96
🌹سلام بر آنهایی که از نَفَس افتادند تا ما از نَفَس نیفتیم، قامت راست کردند تا ما قامت خم نکنیم، به خاک افتادند تا ما به خاک نیفتیم.
سلام بر آنهایی که رفتند تا بمانند.
🔺 ۲۲ اسفند روز بزرگداشت شهدا گرامی باد
هدیه محضر شهدا و امام شهدا صلوات.🌷
"مامان باید شهید پرور باشه"
https://eitaa.com/madaranee96
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸ســـــلام مهربانو،
🌾صبح آدینه
🌸زمستونیت
🌾سرشار از زیبـایی
🌸امروز
🌾با سپردن همـه چیز
🌸به دستان گرم خدای مهربون
🌾خـودت رو واسه
🌸یه روز بهتر آماده کن
🌾اونوقت زیباتر از همیشہ
🌸نفس می کشی و زیباتر
🌾از همیشہ می بینی
🌸آدینه خوبی داشته باشی خانوم
"مامان باید شاد باشه"
@madaranee96
مامان جون،
امروز آخرین جمعه ماه رجبِ.
شاید هم آخرین جمعه ماه رجب عمرمون باشه کسی چه میدونه...
تا میتونیم ان شاءالله توشه برداریم
ذکر صلوات....دعای ندبه...دعای فرج
ذکر صدمرتبه سوره توحید....ذکر صد مرتبه سوره قدر عصر جمعه...غسل جمعه
اذکار روزانه ماه رجب
و نماز روزهای جمعه ماه رجب که بین نماز ظهر و عصر خونده میشه...
و...
خلاصه هر چه در توانمون هست و هر کدوم واسمون مقدوره انجام بدیم.
اگه روزه نیستیم، تسبیحاتی که ثواب روزه رو داره فراموش نشه.
و اول از همه دعا واسه سلامتی و فرج حضرت ولیعصر (عج)
دعا کنیم واسه هم که عاقبتمون ختم به خیر و شهادت بشه🤲
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🤲
#آخرین_جمعه_ماه_رجب
"مامان باید شاد باشه "
مامان جونی ☘
امروز میتونی به کمک مقواهای دورریخته 📦برای بچه ها پازل درست کنی
این پازل مخصوص بچه های 2سال تا 5سال هست...
#بازی
@madaranee96☘
فکر میکنم همه بچه ها ازاین حلقه ها توی اسباب بازی هاشون داشته باشن🌵
میتونید از اینا به عنوان الگوهای رنگی استفاده کنید😍
#بازی
@madaranee96☘
از شهید بابائے پرسیدند:
+عباس چخبر ، چڪار میڪنے!؟
_گفت: "بہ نگهبانے دل♥️مشغولیم
تا ڪسے جز خدا وارد نشود"
#شهیدعباسبابائی🕊
@mamanogolpooneha☘
مواد لازم برای درست کردن کیک موزاییک شکلاتی
۲ بسته بیسکویت پتیبور
۲ بسته خامه
۲ قاشق غذاخوری پر پودر کاکائو
۱۰۰ گرم شکلات تخته ای
مقداری پسته و گردوی خرد شده
۱ بسته کاکائوی تخته ای سفید
مقداری پسته خرد شده برای تزیین کیک
🍫 اول شکلات تخته ای را در داخل شیرگذاشته با حرارات ملایم آن را ذوب نمایید تا یک دست شود .
🥛شکلات شما در داخل شیر ذوب شده است خامه را به مخلوط شیر و شکلات اضافه نموده و هم بزنید الان آماده اضافه نمودن مواد دیگر شیرینی هستید .
🍫بیسکویت ها را خرد نموده داخل مایع شیر و شکلات و خامه بریزید یک بسته شکلات تخته ای سفید داشتیم آنها هم خرد نموده داخل موادمان میریزیم و بهم میزنیم تا مخلوط شکلات موازییکی
آماده شود .
🍰قالب کیک را آماده نمایید مایع کیک موازییکی را در داخل قالب تان بریزید روی دسرتان را با پلاستیک پوشانده و۵ ساعت در یخچال قرار دهید تا کاملا
سفت شود.
🍰بعد از ۵ ساعت دسر یا کیک شکلانی شما آماده تزیین و برش می باشد شما می توانید با پودر پسته و گردو و فندق روی کیک را تزیین نمایید .
#عصرونه
@madaranee96☘
متن دعای هفتم صحیفه سجادیه
دعا یادت نره مامان جون🤲
"مامان باید شاد باشه"
@madaranee96