eitaa logo
مادرانه های مشترک
12.9هزار دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
92 ویدیو
27 فایل
نکات تربیتی کاربردی انجام کارهای روزمره در کنار فرزندان تبدیل کارهای خانه به بازی مشارکت بچه ها و مسئولیت پذیری بازیهای خانگی قصه های کاربردی و ... شرافت هستم یک مادر *در حد توانم برخی از سوالات را پاسخ میدم* @Sherafat518
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️سلام به همه مادران عزیز و گرامی❤️ 👌بسیار خوشحالم که برخی از دوستانی هم که به تازگی به جمع ما پیوستند، مطالب را از ابتدا دنبال کرده و نظرات خودشون را با بنده در میان گذاشتند. 🌺ارتباط با ادمین، بیان نظرات و پیشنهادات👈 @sherafat518 🌺لینک کانال مادرانه های مشترک جهت دعوت از دوستان 👇👇👇 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak 👌انتشار و کپی از مطالب و ایده های کانال، فقط با ذکر منبع و ارسال لینک کانال مجاز است. 🙏🙏
✨به نام خدا✨ سلام، وقت همگی بخیر🌹 🔘 پسر بزرگم آبرنگ 🎨 و لیوان🥛و دفتر 📒 به دست، از اتاق اومد بیرون، گفت میخوام با آبرنگ نقاشی کنم، اومدم بگم به خاطر داداشت برو روی میز بشین، یادم اومد که داداشی دیگه از میز هم بالا میره😉، گفتم میتونیم کاغذ بزرگ بزنیم به دیوار راهرو، اونجا بایستید با داداشی نقاشی کنید👌، همش تو فکر فرشهایی بودم که تازه یک هفته بود شسته شدند. 😥😥😥 🔘 گفت: نه دوست دارم روی زمین بشینم☹️. نگران داداشم نباش. خودم ازش مراقبت میکنم میخوام نقاشی با آبرنگ را بهش یاد بدم.😳😳 🔘 مشمای بزرگ پهن کردم و بچه ها نشستند. بهش گفتم: چقدر خوبه که تو دیگه میتونی مراقب داداشت باشی، پس نیازی نیست من بمونم. میخواستم مطمئن باشه که به حرفش و تواناییش اطمینان دارم.😉😍 🔘 رفتم آشپزخونه از دور حواسم بهشون بود. داداش کوچولو، قلم مو را میزد توی آب و توی رنگهای آبرنگ، ولی روی کاغذ نمیکشید. طبیعتا راهنماییهای داداش بزرگ هم فایده ای نداشت. ظرف آبرنگ پر از آب شد. یک لحظه دیدم پسر بزرگم گفت: الان سر میره. ظرف آبرنگ را برداشت و بلند شد، چون حین بلند شدن ظرف آبرنگ تو دستش بود، مقدار زیادی از آبهای رنگی در اطراف و روی فرش پخش شد. رفتم سمتشون خواستم داد بزنم بگم تو که خودت بدتر کردی!!!!😠😠 خدارا شکر، خودم را کنترل کردم.😖 ادامه دارد... 🌺لینک کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
🔘 اغلب اگر سکوت کنیم و به بچه ها فرصت بدیم، همون چیزی را که ما میخوایم با داد و فریاد ما یاد بگیرند، خودشون درک میکنند. در صورتی که با داد و فریاد، فقط باعث میشیم اونها هم فریاد بزنند و نتیجه ی مطلوب که حاصل نمیشه هیچ، مشکلات بزرگتری مثل پرخاشگری، لجبازی و... هم به وجود میاد. 🔘 گفتم: چی شد مامان؟ گفت: خواستم داداشی آبهای رنگی را روی مشما خالی نکنه، ولی انگار بدتر شد، ریخت روی فرش. گفتم خوب حالا با کمک هم پاکش میکنیم. 🔘 همین برای من کافی بود، خودش تجربه کنه و اشکال کارش را بفهمه. خدایا شکرت، صبر عجب نعمت عجیبیه.😍😍 🔘 فرض کنید در یک مهمانی شما میخواهید به صاحبخانه کمک کنید، ظرف از دستتون میفته و میشکنه یا غذایی روی فرش بریزه، حتی اگر صاحبخانه مادرتون باشه، بیاد بگه دست و پاچلفتی، نمیخوام کمکم کنی، تورو خدا برو بشین سرجات، چقدر گفتم نمیخوام دست بزنی، کمک نخواستم حداقل خرابکاری نکن، نگاه کن چکار کردی؟؟؟ چه حسی بهمون دست میده!!!! ولی گاهی متأسفانه بر اثر غفلت با کودکانی که هنوز تواناییهای کافی را هم ندارند و در حال رشد و کسب تجربه هستند، به غلط رفتار میکنیم.☹️☹️ 🌺لینک کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
🌟به نام خدا🌟 قصه ی مدرسه ی جنگل سرسبز🌳🌲🌳🌲⛰⛰ ( این قصه را برای ایجاد حس خوب نسبت به همراهی، همدلی و کارگروهی نوشتم، مناسب برای بچه های سه سال به بالا) 🌳در یک جنگل سرسبز، یک مدرسه کوچک و با صفا بود، که کلی دانش آموز توی این مدرسه درس میخواندند، معلم مدرسه خانم هدهد دانا بود. 🌳دو تا بچه آهو، که اسمهاشون آهوپا و تیزپا🦌🦌 بود، دو تا بچه کوآلا، به اسم های کوآلالا و کوآخواب 🐨🐨 دو تا بچه فیل، که اسمهاشون فیلو و فیلک 🐘🐘 بود. دو تا لاک پشت، یعنی لاکی و سنگی🐢🐢 یک زرافه، به اسم گردن دراز🦒 یک الاغ مهربون به اسم عرعرو دوتا خارپشت، یعنی خارخارو و تیغی 🦔🦔 دو تا جوجه کلاغ، به نام کلاغو و کلاغک و دو تا سنجاب کوچولو، یعنی سنجابو و سنجابک 🐿️🐿️ اینها همه دانش آموزهای مدرسه ی جنگل سرسبز بودند. 🌳 یک روز صبح، خانم هدهد آمد سر کلاس با لبخند به بچه ها گفت: بچه ها یک خبر خوب دارم!!!! 😍😍 توی کلاس همهمه به پا شد، همه میگفتند: خانم هدهد، خانم هدهد لطفا زودتر بگید چه خبری!!!! خانم هدهد گفت: فردا قرار هست به اردو بریم، ولی یک اردوی متفاوت🤩 بچه ها از پنجره کلاس نگاه کنید، قله ی اون کوه ⛰ را میبینید؟؟؟، قراره بریم به قله ی این کوه ⛰ اونجا درخت بلوطی🌳 هست به نام بلوط طلایی که بلوطهاش از بقیه ی درختهای بلوط خوشمزه تره، میخواهیم بریم و از بلوطهای این درخت بخوریم البته همه با هم💪💪 🌳 آهوپا و تیزپا زدند زیر خنده🤣😂🤣😂 خانم هدهد گفت: چرا میخندید؟🤔😳 آهوپا گفت: آخه فیلها 🐘 🐘 و لاک پشتها🐢🐢 و کوآلاها 🐨🐨 چطوری میخوان از کوه بیان بالا؟ تازه زرافه 🦒هم همش سرش توی درختها 🌳🌲گیر میکنه، فقط ما میتونیم از کوه⛰ بالا بریم که خیلی سریع و چست و چابک هستیم، بقیه نمیتونند. خانم میشه ما تنها بریم؟؟؟؟ خانم هدهد فکری کرد و گفت: اگر خودتون میخواهید اشکالی نداره، ولی مطمئن باشید اگر باهم باشیم، خیلی بهتره و بیشتر هم بهتون خوش میگذره. ادامه دارد ... انتشار قصه ها و کپی از مطالب و ایده های کانال، فقط با ذکر منبع مجاز است 🙏🙏 🌺لینک کانال مادرانه های مشترک👈👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
🌳 فردا صبح زود🏞، همه ی بچه ها سروقت در مدرسه حاضر بودند، همگی به راه افتادند😍😍 🌳 خیلی زود آهوپا و تیزپا 🦌🦌 که تند و سریع حرکت میکردند، از دید بقیه خارج شدند. کوآخواب 🐨 و کوآلالا 🐨 خوابشون میومد و گفتند: میشه ما همینجا یکم بخوابیم بعد بیایم؟؟، فیلو و فیلک🐘🐘 اومدن جلو و گفتند: خرطوم ما را مثل تنه درخت بغل کنید و بخوابید تا راه بیفتیم.😉😍 🌳 لاکی و سنگی 🐢🐢 هم گفتند: ما سرعتمون کمه، ممکنه از شما عقب بمونیم ولی همه ی تلاشمون را میکنیم، عرعرو جلو اومد و گفت: بیاین پشت من سوار بشید. 🌳کلاغو و کلاغک گفتند: ما توی آسمون جلوتر پرواز میکنیم و بهترین مسیر حرکت را انتخاب میکنیم و به شما میگیم. 🌳 خانم هدهد هم دوربین عکاسیش 📷 را دور گردنش انداخت و گفت: مطمئنم عکسهای خیلی قشنگی میتونیم بگیریم.😍😍 🌳توی مسیر، کلاغو و کلاغک و خانم هدهد بالای سر بچه ها حرکت میکردند و مسیر درست و بهتر را انتخاب میکردند، کلاغو از اون بالا میگفت: غار غار غار، بچه ها همگی به راست و ... 🌳کمی که رفتند، به یک برکه آب رسیدند که خیلی عمیق بود، بچه ها دلشون میخواست آبتنی کنند، چون حسابی گرمشون شده بود. 🌳 فیلو و فیلک 🐘🐘 گفتند: نگران نباشید بچه ها، کوآلالا و کوآخواب 🐨🐨 را پایین گذاشتند و رفتند داخل برکه، خرطوم هاشونو پر از آب میکردند و روی بقیه ی دوستاشون بیرون از برکه میریختند. وااای که چقدر به همشون خوش گذشت و خانم هدهد هم کلی عکس📸 ازشون گرفت. 🌳 بعد از یک آب بازی درست و حسابی، گردن دراز 🦒 و عرعرو و فیلو و فیلک 🐘🐘 از برکه رد شدند، ولی سنجابها 🐿🐿 و خارپشتها 🦔🦔 نمیتونستند از برکه رد بشوند، لاکی و سنگی 🐢🐢 رفتند داخل برکه، و مثل سنگ روی آب قرار گرفتند، سنجابو🐿 و سنجابک🐿 و خارخارو 🦔و تیغی 🦔 از روی اونها پریدند و از برکه رد شدند. بعد همگی دوباره به راهشون ادامه دادند. 🌳 کمی جلوتر، یکدفعه صدای غارغار کلاغک و کلاغو بلند شد، غار غار غار یک مار بزرگ 🐍میبینیم که پشت بوته ها کمین گرفته، بچه ها مواظب باشید، خارخارو 🦔 و تیغی🦔 سریع خودشون را گلوله کردند و تیغ های تیزشون را بیرون آوردند و قل خوردند سمت پشت بوته ها، مارسمی که متوجه حضور خارخارو و تیغی شد، سریع فرار کرد. خانم هدهد از این لحظه هیجان انگیز عکس📸 گرفت. بچه ها همگی خارخارو و تیغی را تشویق کردند.👏👏👏 ادامه دارد ... انتشار قصه ها و کپی از مطالب و ایده های کانال، فقط با ذکر منبع مجاز است 🙏🙏 🌺لینک کانال مادرانه های مشترک👈👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
🌳 در مسیر قله ی کوه ⛰ پیش رفتند، یکدفعه سنجابک 🐿 و سنجابو 🐿گفتند: نگاه کنید، بالای اون صخره بوته های تمشک هست. وای چه تمشکهایی به به😋😋، ولی ما که نمی تونیم از این صخره سنگی صاف بالا بریم، گردن دراز 🦒جلو اومد و گفت: این که غصه نداره و شروع کرد با دهنش تمشک ها را جدا کردن و برای دوستهاش میریخت پایین، چقدر همه تمشک خوردند، دهن همشون قرمز قرمز شده بود، خانم هدهد از بچه ها با صورتهای قرمز رنگ کلی عکس 📸 گرفت. سنجابو 🐿 گفت: حیف که از خونمون خیلی دور هستیم. مامان من خیلی خوب مربای تمشک درست میکنه، کاش میتونستم یکم از این تمشک ها ببرم خونمون تا مامانم باهاشون مربا درست کنه، عرعرو جلو اومد و گفت ناراحت نباش، خورجین من خالیه، گردن دراز 🦒 لطفا خورجین منو پر کن، من همه ی تمشک ها را میارم، فقط باید از مرباهای خوشمزه ی مامانت برای همه ی ما بیاری😋😍 🌳 خلاصه بالاخره نزدیک ظهر، همگی باهم به قله ⛰ رسیدند، آهوپا و تیزپا 🦌🦌 زیر درخت بلوط طلایی، خسته و تشنه نشسته بودند، تا بچه ها را دیدند، گفتند: میدونید ما چند ساعته اینجاییم؟؟!!!!😣😫 خیلی گرسنه ایم، بلوط طلایی خیلی بلنده ما نتونستیم از بلوطش بچینیم ☹️☹️ سنجابک 🐿 و سنجابو 🐿 سریع از درخت بلوط بالا رفتند و کلی بلوط چیدند و با دندونهاشون بازشون میکردند و به بقیه ی بچه ها میدادند.👏👏👏 خانم هدهد به بچه آهوها گفت، به ما که خیلی خوش گذشت، هم آب بازی کردیم، هم تمشک خوردیم، هم با مار سمی جنگیدیم، توی راه کلی شعر خوندیم و کلی کارهای جالب دیگه، به شما چطور؟؟ آهوپا و تیزپا 🦌🦌 گفتند: ما هم دوست داریم مسیر برگشت را با شما بیایم، همه با هم🤝🤝🤝 انتشار قصه ها و کپی از مطالب و ایده های کانال، فقط با ذکر منبع مجاز است 🙏🙏 🌺لینک کانال مادرانه های مشترک👈👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺لینک کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
✨به نام خدا✨ 🌻سلام ، وقت همگی بخیر🌻 🌀 روی زمین سیمانی برای پسرم و دوستش لی لی کشیدیم. لی لی گچی من را پرتاب کرد به سالهای بچگی، سریع گفتم خوب، اول باید سنگ را بندازی تو خونه ی یک، بعد با لی لی از روی یک بپری، اینطوری تا آخر بری و...، 🌀 سوالات پسرم شروع شد: 🔸چرا اول بندازم تو یک؟ 🔸چرا باید از روی خونه ی یک بپرم؟ 🔸مامان چرا ۴و ۵ را جفت هم کشیدی؟ 🔸 چرا مثلا ۲و ۳ را جفت هم نکشیدی؟ 🔸چرا ۸ تا خونه ،خوب ۱۰ تا که بهتره ؟؟؟ اصلا بیست تا چطوره؟؟؟؟ 🔸چرا اصلا خونه ها را به هم چسبیده کشیدی؟ چرا جدا جدا نیستند؟ 🔸چرا اول پرت نکنم توی ۳؟ من اینجوری دوست دارم. 🔸آخرشم گفت: مامان من میخوام اونطوری که خودم دوست دارم بازی کنم. همبازی پسرم هم گفت من اصلا لی لی دوست ندارم ، میخوام رو زمین با گچ نقاشی بکشم. 🌀یکدفعه به خودم گفتم، وااای خدایاااااا !!!!!! 😳😳😳😳 ما چندین سال این بازی را به یک شکل انجام میدادیم یک دفعه نگفتیم چرا؟ یا حتی کوچکترین تغییری در بازی ایجاد نمیکردیم؟ هر سال اول تابستون یک لی لی میکشیدیم توی حیاط و با هر بار شستن حیاط مجددا همون را پررنگ میکردیم، کوچه ها هم که پر از لی لی بود، ولی غالبا همه یک شکل، واقعا چرا ما تغییرش نمیدادیم؟؟؟؟ حالا چرا بچه های نسل جدید مثل ما نیستند؟ 🌀 پیش خودم گفتم شاید یکی از دلایلش این هست که نسل ما بازی را از بچه های بزرگتر از خودمون یاد میگرفتیم نه پدر و مادر، معمولا هم بچه ها از همدیگر بیشتر تقلید میکنند. اما فرزند من، با کودکی من خیلی متفاوت هست. به یاد حدیثی از امام علی(ع) افتادم، که میفرمایند: لا تَقسِروا اَولادَكُم عَلى آدابكُم ، فَاِنَّهُم مَخلوقونَ لِزَمان غَيرِ زَمانِكُم فرزندانتان را بر آداب خود تربیت نکنید؛ چرا که آنها برای آینده و زمانی غیر از زمان شما آفریده شده اند. امام خمینی (ره) نیز در این باره می فرمایند: در روایات هست که بچه هایتان را به غیر آن طوری که خودتان هستید و برای زمان آینده تربیت کنید؛ چرا که اینها در زمان آینده، باید دست به کار مملکت و کشور شوند. 🌀 شاید الان که فرزندم کودک هست، تربیت فرزند حرف گوش کن و مطیع خیلی راحت تر باشه، اما اگر قرار هست فرزندم را برای آینده تربیت کنم، با توجه به تغییراتی که اجتماع نسبت به مثلا سی سال پیش داشته و خواهد داشت، آیا مطیع بودن و تقلیدگر بودن بهتره، یا پرسشگر بودن، پس چقدر خوب که از الان قدر سوالات و پرسشگریهای فرزندم را بدونم و بهش بال و پر بدم، بهش یاد بدم هیچ چیزی را بدون تفکر و تحقیق، تقلید وار بر حسب اینکه بقیه هم اینگونه عمل میکنند نپذیره، مدام نگم زمان بچگی ما که اینطوری نبود!!!! ، ما که جرأت این کارها را نداشتیم!!!! ، ما هرچی میگفتن، میگفتیم چشم!!!!! انشاالله که فرزندانمون یاری‌گر امام زمان (عج) باشند. انتشار قصه ها و کپی از مطالب و ایده های کانال، فقط با ذکر منبع مجاز است 🙏🙏 🌺لینک کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
👆👆ارسالی از طرف یکی از مادران عزیز کانال👏👏👏👏 ممنونم 🙏🙏🙏 👌بچه ها عاشق باغبانی و خاک بازی هستند، حتی اگر حیاط و باغچه هم نباشه، با یک سطل یا گلدان خاک و یک زیرانداز توی خونه😍😍 🌺 پيامبر اکرم(ص) : اِنَّ التُّرابَ رَبيعُ الصِّبْيانِ 🌺خاك، بهار (تفريحگاهِ) كودكان است . https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
💫به نام خدا💫 🌸 سلام، وقت همگی بخیر🌸 ✅ بیشتر ما مامانها میدونیم که برای بچه ی زیر شش سال همه چیز زندگی بازی هست، ولی در عمل گاهی فراموش میکنیم☹️. به خصوص برای بچه های زیر دوسال، میخواهیم پوشک بچه را عوض کنیم بعد بریم بازی!!!😳 لباسش کثیفه، عوضش کنیم بعد بریم بازی!!!😳 غذاشو بدیم بخوره بعد بریم بازی!!!😳 ✅ همین لحظه ها و دقایقی که بازی را فراموش میکنیم، مشکلاتی به وجود میاد که بعد میگیم بچه ی من لجبازه😭، نمیگذاره پوشکش را عوض کنم😖، نمیگذاره لباسش را عوض کنم😩. خیلی مقاومت میکنه، خیلی بد گریه میکنه😭😭 موقع تعویض لباس و پوشک و... ✅ هیچ لزومی نداره که لباس عوض کردن یک دقیقه ای باشه، بعدش نیم ساعت با بچه بازی کنیم، خود لباس پوشیدن میتونه یک بازی چند دقیقه ای باشه، بدون نیاز به اسباب بازی و...👌👌👌 ✅ اگر در زمانهایی که وقت داریم، امور معمول بچه ها را به صورت بازی براشون انجام بدیم، زمانهایی هم که عجله داریم و وقت کافی نیست، کمتر مخالفت و یا به اصطلاح لجبازی میکنند.👌👌 ✅ برای مثال، چند تا اسباب بازی کوچک مثل عروسک پارچه ای کوچک، جغجغه یا هر وسیله ای که فرزندتون بیشتر بهش علاقه نشون میده جداگانه نگهدارید و فقط موقع تعویض پوشک یا لباس بدید دستش که براش تازگی و جذابیت داشته باشه و بعد از اتمام کار هم مجددا وسایل را بردارید که همیشه در دسترسش نباشه و براش تکراری نشه.😉 ✅ بیشتر از اسباب بازی و ...، نوع رفتار مادر در موقع تعویض پوشک و لباس خیلی مهمه، همراه با شعر خوندن و شکلک در آوردن، صدای حیوانات مختلف یا وسایل نقلیه ی مختلف ( ماشین، قطار، هواپیما)، من خودم دو تا شعر را که پسرم بیشتر بهشون علاقه نشون میده، فقط موقع تعویض پوشک براش میخونم تا توجهش بیشتر جلب بشه.😂😉 ✅ یکی از روشهایی که خودم زیاد به کار میبرم، مثلا شلوار بچه 👖 را میگذارم روی سرم، بچه شلوار را برمیداره و اشاره میکنه به پای خودش، بلوز بچه👕 را میکنم توی دست خودم و ... پسر کوچک خودم وقتی میخوام لباسش را عوض کنم، لباس کثیف را که در بیارم فرار میکنه و شروع میکنه به دویدن و خندیدن، منم لباسهای تمیز را کنار میگذارم دنبالش میدوم، اون میخنده منم میخندم، هیچوقت به زور بغلش نمیکنم تا لباسش را تنش کنم، بعد از چند دقیقه خودش میاد میشینه و به لباسها اشاره میکنه. 👌👌 ✅ برای تعویض پوشک هم همینطور، یکبار پوشک پرنده 🦅میشه، یکبار قطار 🚂 میشه و ... ، خلاصه اینکه اگر ذهن بچه را درگیر بازی و خنده کنیم کار خیلی راحته، اما برعکس اگر پوشک کردن و لباس پوشیدن ما اجبار و ناراحتی برای بچه ها باشه، دفعه به دفعه مقاومتشون بیشتر میشه و کار خیلی سخت میشه🤨😫، اما اگر اغلب با بازی و خنده باشه، در مواردی هم که عجله وجود داره، کمتر مقاومت و مخالفت میکنند.🤩🤩 پ.ن: این مطلب را، چون سوال مشترک چند نفر از مادران عزیز بود، در کانال نوشتم، انشاالله که مفید باشد. 🌺لینک کانال مادرانه های مشترک👈👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
🌙به نام خدا🌙 🌾سلام، وقت همگی بخیر🌾 🌀 یک روز حین بازی بچه ها، متوجه شدم پای پسر کوچکم خراش خورده و خون اومده، گرچه که چون دستش ماژیکی بود اول فکر کردم رنگ قرمز ماژیک هست😳. 🌀 بازی که همیشه اسباب بازی گرون قیمت و تجهیزات خاص لازم نداره😉. خیلی شنیدیم و دیدیم، بچه هایی که اسباب بازیهای متنوع و گران قیمت هم دارند ولی براشون جذابیتی نداره، بازی با بچه ها فقط حوصله و ابتکار لازم داره👌👌، پسر بزرگم را که دیدم که دچار استرس و نگرانی شده برای داداشش😥. 🌀بازی را شروع کردم. سریع گفتم باید زنگ بزنیم اورژانس، یک یک پنج، 115 🧕: الو اورژانس🚑؟ آقا پای پسر ما داره خون میاد!!! پسر بزرگم هم سریع وارد نقشش شد: اومدم خانم 🧕: آقا شما که آدرس ما را نپرسیدی چطوری میخوای بیای؟😂( بالاخره جنبه ی آموزشی هم داشت) 👦: آدرستون کجاست؟ 🧕: باید بیاین به آدرس..... 👦: ببو بیبو ببو بیبو 🚨🚨آمبولانس🚑 رسید.چی شده خانم؟ 🧕: پای پسرم داره خون میاد نمیدونم به کجا خورده؟ 👦: نگران نباشید الان معاینش میکنم👨‍⚕ و... 🌀خلاصه ما تا نیم ساعت انقدر در بازی و نقشمون فرو رفته بودیم که اصلا نرفتیم پای بچه را بشوریم😂😅😂😅 🌀به راحتی، میشه اتفاقات روزمره ی زندگی را برای بچه ها به بازی تبدیل کرد، هم تنوع داره هم جنبه ی آموزشی بالایی داره، غالبا نیاز به وسیله و هزینه ی خاصی هم نداره.👌👌 پ.ن: پای داداشش را با آینه ای که چند وقت پیش در دندانپزشکی بهش دادند داره معاینه میکنه)😂😂 🌺لینک کانال مادرانه های مشترک👈👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👆ممنون از لطف و سخاوت مادر عزیز که تجربه ی خودشون را با ما اشتراک گذاشتند.🙏🙏 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
👆ممنون از مادر عزیز و با حوصله، که تجربه ی خودشون را با ما به اشتراک گذاشتند.🙏🙏 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
✨ به نام خدا ✨ 💐 سلام، وقت همگی بخیر💐 🎨 یکی از بهترین زبانها، زبان نقاشی هست، چون نه سن و سال می‌شناسه و نه ملیت و قوم و نژاد. از بچه ی یک ماهه 👶 تا انسان ۱۰۰ ساله 👵 هر کدوم میتونن از یک نقاشی به فراخور سن خودشون درک داشته باشند. 🎨 نکته قابل توجه اینکه، تأثیر نقاشی برای خود فرد نقاش، بسیار عمیق تر و مؤثرتر از بیننده نقاشی هست. نقاش در هنگام نقاشی احساسات واقعی خودش را بروز میده. 🎨 با این مقدمه میخوام بگم که از نقاشی در ارتباط بین فرزندانمون و یا حتی رابطه فرزند و والدین میتونیم استفاده کنیم. خیلی پیش میاد که به فرزند بزرگتر میگیم، داداش کوچولو یا آبجی کوچولو نمیفهمه، نمیفهمه که نباید موهاتو بکشه، نمیفمهه که دفترت را خط خطی نکنه، نمیفهمه برجی که ساختی خراب نکنه، ولی جالبه بعد اگر فرزند بزرگتر کار اشتباهی کرد میگیم از داداش کوچولو معذرت خواهی کن. 🎨 من به فرزند اولم گفتم که داداش کوچولو شاید تا دو سالگی هم حرف تو را کامل نفهمه ولی اگر براش نقاشی بکشی، میبینه و درکش میکنه. این نقاشی کشیدن چه وقتی که از کار برادرش خشمگین هست و یا وقتی خودش کار بدی کرده و عذاب وجدان داره، بهش کمک میکنه. همون چند دقیقه و یا حتی چند لحظه ای که میشینه برای نقاشی کشیدن کمکش میکنه به عمل خودش و یا اتفاقی که افتاده بیشتر فکر کنه، نقاشی کشیدن باعث میشه احساسات درونی‌ خودش از قبیل خشم، عذاب وجدان و ... را تخلیه کنه، حتی اگر فقط کاغذ را خط خطی کنند. پ.ن: نقاشی دو تا قلب: یکبار که داداشش را هل داد و داداش کوچولو خورد زمین و گریه کرد، بعد پشیمون شد، گفتم برو با یک نقاشی حرفت را برای داداش بکش. این نقاشی را کشید و به داداشش داد و گفت این دو تا قلب یعنی خیلی دوستت دارم.😍😍😍 🌺لینک کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
🌺 مادران و دوستان عزیزی که لطف دارند و سوالات و نظرات خودشون را با بنده مطرح میکنند، متاسفانه به خاطر مشغله های روزمره کاری و مادری، و بعضا تعدد سوالات در یک روز، گاهی با تأخیر پاسخگو هستم، از همه ی دوستان پوزش میطلبم، اما به ترتیب، به تک تک دوستان نهایتا ظرف مدت دو تا چهار روز در حد دانشم پاسخ میدم. از لطف و محبت همه ی عزیزان سپاسگزارم. 🙏🙏🙏 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
💫به نام خدا💫 🌸سلام، وقت بخیر🌸 ⭐️⭐️ مبعث پیامبر گرامی اسلام، حضرت محمد مصطفی (ص) مبارک باد. ⭐️⭐️ 👌یک گفتگوی مادر فرزندی، برای عید مبعث، (مناسب برای کودکان زیر شش سال)👇 من: پسر گلم قصه ی مورچه ی پر تلاش 🐜 را یادته؟؟؟ ( این قصه، قصه ای هست که دوستان مورچه ی پرتلاش که در زمستان آذوقه ذخیره نکرده بودند و همه ی بهار و تابستان را به بازی گذرانده بودند، بعد از اینکه متوجه شدند اشتباه کردند، از مورچه پرتلاش میخوان مدیر اونها باشه و راهنماییشون کنه) پسرم : آره 🧕: مورچه پرتلاش 🐜 با وجود اینکه از بقیه ی دوستهاش کوچکتر بود، ولی چون عاقل تر بود برای مدیر و راهنمای گروه بودن از بقیه بهتر بود.یادته؟! 👦: آره 🧕: خدای مهربون، چون همه ی ما را خیلی دوست دارند بهترین آدم های دنیا را برای راهنمایی و‌ رهبری ما انتخاب کردند. مثل پیامبران و امامان، که حضرت محمد(ص) پیامبر ما، بهترین انسان دنیا بودند و هستند. میدونی بهترین آدم دنیا باید چطوری باشه؟ باید چه خصوصیاتی داشته باشه که خدای مهربون اون را برای راهنمایی و رهبری مردم انتخاب کنند؟ 👦: باید مهربون باشه، عاقل باشه؟ 🧕: درسته، خدای مهربون انسانی را برای رهبری ما انتخاب کردند که از همه عاقل تر، مهربون تر، شجاع تر بودند. پیامبر ما میتونستند خشم خودشون را کنترل کنند، عصبانی نمیشدند. ایشون خیلی خیلی امانت دار و راستگو بودند. به فکر همه ی مردم بودند و همه را راهنمایی میکردند، حتی با دشمنانشون هم بدرفتاری نمیکردند. ایشون با بچه ها خیلی خیلی مهربون بودند. ایشون خیلی دانا بودند. میدونی به روزی که خدای مهربون پیامبر خوب ما حضرت محمد(ص) را برای رهبری ما انتخاب کردند، عید مبعث میگیم. ما در این روز جشن 🎉🎊🎉🎊 میگیریم و خدای مهربون را به خاطر این هدیه ی بزرگ شکر 🤲🤲 میکنیم. خیلی خوبه که ما هم سعی کنیم مثل پیامبر خوبمون، راستگو، امانتدار، شجاع، مهربون باشیم. ما باید حضرت محمد(ص) را الگوی خودمون قرار بدیم. 🌺 کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💫به نام خدا💫 🌹سلام، وقت همگی بخیر🌹 ✅ اغلب در مواجهه با برخی کارهای بچه ها که از نظر ما خطا و اشتباه هست، به این فکر میکنم که عکس العمل صحیح چیه؟؟؟ غفلت کردن یا واکنش نشان دادن!!!🤔🤔🤔 دعوا، تنبیه، جریمه، حرف نزدن، قهر کردن یا فقط یک نگاه عصبانی و... ؟؟؟!!!! ✅ همه ی ما مادرها این نگرانی را همیشه داریم که اگر چیزی نگم نکنه عادت کنه، همینجوری بزرگ نشه، اگر چیزی بهش نگم نکنه فکر کنه که دارم تأییدش میکنم و ... ✅ با خودم میگم خداوند چطور با خطاهای ما برخورد میکنه؟ خدایی که تمام خطاهای من را میبینه، تنبیه آنی وجود نداره، ما فقط با نتیجه عمل خودمون مواجه هستیم. ✅ حالا من مادر که شاید حتی نتونم درست و یا غلط بودن رفتار فرزندم را از هم تشخیص بدم، چطور میتونم تنبیه کنم، چطور میتونم جریمه کنم! پس من هم تمرین میکنم که فرزندم را با نتیجه عمل خودش مواجه کنم. و این مواجهه با نتیجه ی عمل برای بچه های زیر شش سال و‌ به خصوص زیر سه سال اگر به صورت بازی باشه خیلی خیلی مؤثرتر هست. 🌺 کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
✅ برای مثال، پسر بزرگم در یک بازه زمانی در سن دو تا سه سالگی، آشغال پوست میوه 🍌🍊 یا شکلات 🍬 یا حتی دستمال کاغذی استفاده شده و... را پشت مبل، زیر تخت🛏 و‌ کمد و یا داخل کشوها قایم میکرد و‌ بعضا من چند روز بعد متوجه میشدم،گاهی از بوی گندیدگی.😔😖 ✅ میدیدم که تا یک آشغال میبینه سریع برمیداره و‌ میبره جایی قایم میکنه، هربار با چنین صحنه هایی مواجه میشدم، سریع بازی آقای پاکبان را شروع میکردم. بچه ها توی این سن خیلی به جارو علاقه دارند، و همیشه سعی دارند جارو را از دست مامان بگیرند، اما اگر به صورت تنبیه باشه اصلا حاضر نیستند انجام بدند. ✅ من جارو را برمیداشتم تا پسرم میامد جلو که بده من جارو بزنم، میگفتم آقای پاکبان پشت مبلمون آشغال ریخته، پوست میوه گندیده، خونه بوی بد گرفته🤧، ممکنه پسرم لیز بخوره😔 و... ( یعنی بدون سرزنش و تنبیه نتایج عملش را بهش یادآوری میکردم) و میدادم دست خودش آشغالها را جمع کنه، هیچ صحبتی از اینکه چه کسی آشغال ریخته؟، چرا ریخته؟، مگه نمیفهمی جای آشغال اینجا نیست؟ و... نبود. بعد از چند ماهی هم به کل مسئله رفع شد. ✅ یکی از آفتهای دیگه این بحث تنبیه و سرزنش در خانواده های دارای دو یا چند فرزند هم این هست که ممکنه باعث بشه بچه ها به سمت دروغگویی پیش برند، کی آشغال ریخته؟ کی اسباب بازی را شکسته؟ کی آب ریخته؟ و... ممکن هست بچه ها برای فرار از جریمه و سرزنش، انگشت اتهام را به سمت خواهر یا برادرهای کوچکتر بگیرند. 🌺 کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
✅ حتی برای پسر ۱۸ ماهم، که مدتی هست عادت داره مرتب میگه آب 🥛، و وقتی لیوان آب را بهش میدم سریع خالی میکنه همان جایی که ایستاده و مجددا آب میخواد.😳 یا اینکه با لیوان آب به سمت گلدانها 🎍🎍حرکت میکنه و قبل از رسیدن به گلدانها آب را خالی میکنه🤨. ✅ من حتی اگر صد بار هم پشت سرهم آب بخواد بهش میدم، فقط اوایل وقتی که آب را روی فرش، زمین، میز یا هرجایی که ریخت، یک تکه پارچه برمیداشتم و محلی که آب ریخته بود را خشک میکردم، اون هم سریع پارچه را از من میگرفت و ادامه میداد. بعد از چند بار از تکرار این کار، دیگه حتی نیازی نیست من بهش پارچه بدم، تا آب را ریخت خودش سریع یک پارچه برمیداره و شروع میکنه به خشک کردن. ✅ الان در این سن، کار فرزند من کاملا طبیعی هست و میخواد پدیده های مختلف را کشف کنه، اینکه آب را اگر خالی کنه چه اتفافی میفته، و با این روش یاد میگیره که اگر جایی آب ریخته شد باید خشک بشه. بدون اینکه بگم، نکن، نریز، یا اینکه حالا که آب را میریزی دیگه آب بهت نمیدم و... 🌺 کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak