به نام خدا
🏴شهادت امام علی النقی(ع) تسلیت باد.🏴
🔳 حضرت امام هادی(ع): « اِیّاکَ اَنْ تَرْضیٰ عَنْ نَفْسِکَ فَیَکْثُرِ السّاخِطُ عَلَیْکَ» بحارالانوار، ج۱۷، ص ۲۱۵
▪️آن کس که خودپسند و از خود راضی است، غضب کنندگان به وی زیاد خواهند بود.
➖ طفلی که سالیان دراز در محیط خانواده مستبدانه حکومت کرده و پدر و مادر مطیع بی قید و شرط او بوده اند، طبعا لوس و از خود راضی است. او متوقع است تمام مردان مانند پدر و همه زنان مانند مادر از وی اطاعت کنند و اوامر او را بی چون و چرا به کار بندند. بدیهی است آن کس که از جامعه چنین توقع بی جایی دارد، مورد نفرت و انزجار مردم است و او را با چشم سخط و غضب نگاه می کنند و این خود یکی از آثار شوم خودپسندی است.
🔳 امام هادی(ع): « مَن هانَت عَلَیْهِ نَفسُهُ فَلا تأمَن شَرَّهُ»
▪️کسی که خود را کوچک و مرهون بداند و در خود احساس حقارت کند، خویشتن را از شر او در امان ندان!
➖برای این که پدران و مادران دِیْنِ تربیتی خود را به کودک ادا کنند و آنان را طوری پرورش دهند که بدون فشار و تهدید، به خوبی ها بگرایند و از بدی ها اجتناب کنند لازم است در آنان ایجاد شخصیت کنند و به آن ها احترام نمایند. باید آن ها را طوری تربیت کنند که کودکان باور نمایند که عضو مستقل خانواده و مورد تکریم و احترامند. ( مقصود این نیست که طفل اجازه دارد تا هرچه میخواهد امیال عجیب داشته باشد یا اعمال نامناسب انجام دهد، ولی وقتی طفل حس کرد که حالت و موقعیت او را درک کرده اند، از قدرت خود سوءاستفاده نخواهد کرد. حدود ما و خودش را می شناسد. اگر شما به او احترام بگذارید او نیز احترام شما را نگه خواهد داشت.
👈برگرفته از کتاب دو جلدی «کودک از نظر وراثت و تربیت»
اثر مرحوم آیت الله محمدتقی فلسفی(ره)
#شهادت_امام_هادی
#زیاده_روی_در_محبت
#احترام_به_شخصیت_کودک
🔵 لینک کانال مادرانه های مشترک👈
https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
به نام خدا
قصه عطر گلِ صلوات
( داستانی تخیلی بر اساس روایت از امام هادی (ع))
🔸 میثم توی حیاط با توپ پارچه ای اش که مادر با لباسهای کهنه و قدیمی برایش درست کرده بود بازی می کرد. باز هم توپ را به خانه ی همسایه شوت کرد تا بهانه ای برای رفتن به خانه همسایه داشته باشد.
🔸 در خانه را باز کرد و دوان دوان به کوچه رفت، سربازهای حاکم بدجنس مثل همیشه درِ خانه همسایه ایستاده بودند. یکی از آنها با دیدن میثم گفت: باز که تو آمدی، زود بیا برو توپت را بردار تا دوباره دردسر درست نکردی، حوصله ی گریه هایت را ندارم.
🔸میثم با شوق وارد خانه شد، پرتاب کردن توپ بهانه ی هر روز میثم بود تا سری به این خانه بزند و امام هادی(ع) را ببیند. گوشه حیاط می ایستاد لبخندی به امام میزد و توپش را برمیداشت و میرفت.
🔸وقتی میثم به خانه برگشت برادرش سعید دوباره آهی کشید و گفت: خوش به حالت میثم که هنوز خیلی کوچکی و گاهی به بهانه ی این توپ میتوانی امام را ببینی، امام در نزدیکی ماست اما ما اجازه دیدن امام را نداریم.
🔸میثم گاهی با برادرش سعید به نخلستان می رفت. میثم در نخلستان بین نخلها می دوید و بازی می کرد. سعید هم مرتب میگفت: مثلا تو آمدی کمک حال من باشی، بازی بس است، بیا کمک میثم.
🔸یک روز میثم در حال دویدن بین نخل های بلند بود که چشمش به شاخه گل زیبایی افتاد. در گرمای سوزان نخلستان های سامرا دیدن آن گل زیبا برای میثم عجیب بود. با دیدن گل به یاد امام افتاد، گل را چید و سمت سعید دوید،
➖سعید برادر می شود همین الان به خانه برگردیم؟
سعید گفت : چه می گویی میثم ما تازه آمدیم هنوز کار دارم.
➖ببین چه گل زیبا و خوشبویی پیدا کردم دوست دارم آن را به امام هدیه بدهم. آن بدجنس ها که نمیگذارند امام از خانه اش خارج شود، بیا بیا برویم دلم میخواهد این گل را به امام بدهم.
🔸سعید تا اسم امام را شنید از بالای نخل پایین آمد و گفت: برویم، فقط به خاطر امام.
🔸میثم لبخندی زد و گفت: حالا به چه بهانه ای وارد خانه امام شوم، گل را چگونه با خود ببرم!!
🔸 به خانه که رسیدند سریع توپ پارچه ای اش را برداشت و به پشت بام رفت، روی پشت بام با توپش بازی می کرد و بلند بلند می خندید تا نگهبانها را متوجه بازی و حضور خود کند، بعد یکدفعه توپ را در خانه همسایه انداخت، گل را زیر لباسش قایم کرد و به کوچه دوید، باز هم مثل همیشه با التماس و گریه نگهبانها را راضی کرد که دنبال توپش آمده، وارد خانه شد. امام و یک نفر دیگر در حیاط نشسته بودند.
🔸میثم جلو رفت سلام کرد و گل را به امام داد، امام جواب سلام میثم را با لبخند همیشگی داد، گل را بویید و بر چشم خود گذاشت و صلوات فرستاد. سپس امام به دوست خود گفت: « هرکس شاخه ی گلی را بو کند و روی چشم خود قرار دهد و صلوات بفرستد خداوند به او پاداش خیلی زیادی می دهد و بدی ها را از او دور میکند.»
🔸میثم با خوشحالی به خانه برگشت تا آنچه را از امام شنیده بود به بقیه هم بگوید.
پ.ن.:
ابوهاشم جعفرى حكايت میكند: روزى در محضر شريف امام هادى عليه السلام شرفياب شدم، كودكى وارد شد و شاخه گلى را تقديم آن حضرت كرد.امام عليه السلام آن شاخه گل را گرفت و بوئيد و بر چشم خود نهاد و بوسيد؛ و سپس آن را به من اهداء نمود و اظهار داشت :هر كه شاخه گلى را ببويد و بر چشم خويش بگذارد و ببوسد و سپس صلوات بر محمّد و آلش فرستد، خداوند متعال حسنات بى شمارى را در نامه اعمالش ثبت مى نمايد؛ و نيز بسيارى از خطاها و لغزش هايش را مورد عفو قرار مى دهد.( کافی، جلد ۶، صفحه ۵۲۵)
#قصه_عطر_گل_صلوات
#شهادت_امام_هادی #امام_هادی
✅ نشر فقط با نام و لینک کانال مادرانه های مشترک👈
@madaranehayemoshtarak
به نام خدا
قصه عطر گلِ صلوات
( داستانی تخیلی بر اساس روایت از امام هادی (ع))
🔸 میثم توی حیاط با توپ پارچه ای اش که مادر با لباسهای کهنه و قدیمی برایش درست کرده بود بازی می کرد. باز هم توپ را به خانه ی همسایه شوت کرد تا بهانه ای برای رفتن به خانه همسایه داشته باشد.
🔸 در خانه را باز کرد و دوان دوان به کوچه رفت، سربازهای حاکم بدجنس مثل همیشه درِ خانه همسایه ایستاده بودند. یکی از آنها با دیدن میثم گفت: باز که تو آمدی، زود بیا برو توپت را بردار تا دوباره دردسر درست نکردی، حوصله ی گریه هایت را ندارم.
🔸میثم با شوق وارد خانه شد، پرتاب کردن توپ بهانه ی هر روز میثم بود تا سری به این خانه بزند و امام هادی(ع) را ببیند. گوشه حیاط می ایستاد لبخندی به امام میزد و توپش را برمیداشت و میرفت.
🔸وقتی میثم به خانه برگشت برادرش سعید دوباره آهی کشید و گفت: خوش به حالت میثم که هنوز خیلی کوچکی و گاهی به بهانه ی این توپ میتوانی امام را ببینی، امام در نزدیکی ماست اما ما اجازه دیدن امام را نداریم.
🔸میثم گاهی با برادرش سعید به نخلستان می رفت. میثم در نخلستان بین نخلها می دوید و بازی می کرد. سعید هم مرتب میگفت: مثلا تو آمدی کمک حال من باشی، بازی بس است، بیا کمک میثم.
🔸یک روز میثم در حال دویدن بین نخل های بلند بود که چشمش به شاخه گل زیبایی افتاد. در گرمای سوزان نخلستان های سامرا دیدن آن گل زیبا برای میثم عجیب بود. با دیدن گل به یاد امام افتاد، گل را چید و سمت سعید دوید،
➖سعید برادر می شود همین الان به خانه برگردیم؟
سعید گفت : چه می گویی میثم ما تازه آمدیم هنوز کار دارم.
➖ببین چه گل زیبا و خوشبویی پیدا کردم دوست دارم آن را به امام هدیه بدهم. آن بدجنس ها که نمیگذارند امام از خانه اش خارج شود، بیا بیا برویم دلم میخواهد این گل را به امام بدهم.
🔸سعید تا اسم امام را شنید از بالای نخل پایین آمد و گفت: برویم، فقط به خاطر امام.
🔸میثم لبخندی زد و گفت: حالا به چه بهانه ای وارد خانه امام شوم، گل را چگونه با خود ببرم!!
🔸 به خانه که رسیدند سریع توپ پارچه ای اش را برداشت و به پشت بام رفت، روی پشت بام با توپش بازی می کرد و بلند بلند می خندید تا نگهبانها را متوجه بازی و حضور خود کند، بعد یکدفعه توپ را در خانه همسایه انداخت، گل را زیر لباسش قایم کرد و به کوچه دوید، باز هم مثل همیشه با التماس و گریه نگهبانها را راضی کرد که دنبال توپش آمده، وارد خانه شد. امام و یک نفر دیگر در حیاط نشسته بودند.
🔸میثم جلو رفت سلام کرد و گل را به امام داد، امام جواب سلام میثم را با لبخند همیشگی داد، گل را بویید و بر چشم خود گذاشت و صلوات فرستاد. سپس امام به دوست خود گفت: « هرکس شاخه ی گلی را بو کند و روی چشم خود قرار دهد و صلوات بفرستد خداوند به او پاداش خیلی زیادی می دهد و بدی ها را از او دور میکند.»
🔸میثم با خوشحالی به خانه برگشت تا آنچه را از امام شنیده بود به بقیه هم بگوید.
پ.ن.:
ابوهاشم جعفرى حكايت میكند: روزى در محضر شريف امام هادى عليه السلام شرفياب شدم، كودكى وارد شد و شاخه گلى را تقديم آن حضرت كرد.امام عليه السلام آن شاخه گل را گرفت و بوئيد و بر چشم خود نهاد و بوسيد؛ و سپس آن را به من اهداء نمود و اظهار داشت :هر كه شاخه گلى را ببويد و بر چشم خويش بگذارد و ببوسد و سپس صلوات بر محمّد و آلش فرستد، خداوند متعال حسنات بى شمارى را در نامه اعمالش ثبت مى نمايد؛ و نيز بسيارى از خطاها و لغزش هايش را مورد عفو قرار مى دهد.( کافی، جلد ۶، صفحه ۵۲۵)
#قصه_عطر_گل_صلوات
#شهادت_امام_هادی #امام_هادی
✅ نشر فقط با نام و لینک کانال مادرانه های مشترک👈
@madaranehayemoshtarak
4⃣ هشتگهای مربوط به تربیت دینی، احادیث تربیتی و مناسبات مذهبی:
#ایده_نامگذاری_هدایا
#حدیث_مربوط_به_امور_فرزندان
#اسلام_و_تکریم_کودک
#لقمه_حلال
#تاثیر_لقمه_حلال_بر_تربیت_فرزندان
#کسب_روزی_حلال
#هدیه_روز_مادر
#عید_مبعث
#میلاد_امام_زمان
#نیمه_شعبان
#احیا_شب_نیمه_شعبان
#ثواب_تربیت_و_تحمل_شیطنت_فرزند
#ماه_مبارک_رمضان
#شب_قدر
#روز_قدس
#روز_عرفه
#ایده_های_جشن_غدیر
#حاجیه_میردامادی
#تربیت_دینی_کودک #محرم #هیئت_خانگی
#ادب_در_گفتار
#تأثیر_دروغ_گفتن_به_فرزندان
#پرورش_احساسات
#اربعین #امام_حسین
#داستان_راستان
#علامه_حسن_زاده_آملی
#نقش_پدر_و_مادر_در_تربیت_فرزند
#تربیت_در_محیط_عدل_و_آزادی
#امانتهای_الهی
#میلاد_پیامبر_اکرم
#تربیت_در_گفتار #تربیت_در_عمل #تربیت_جوان #تربیت_فرزند_از_نظر_اسلام
#شهادت_امام_هادی
#میلاد_امام_هادی #امام_هادی
#زیاده_روی_در_محبت
#احترام_به_شخصیت_کودک
#ایده_جشن_میلاد_امام_رضا
#عید_غدیر
#خطبه_غدیر
#ماه_محرم #فعالیت_محرم #محرم #همرزمان_حسین
#درسهای_عاشورا
#بلا_صبر_بندگی
#عفو_و_صفح
#جان_فدا #حاج_قاسم
#فاطمیه
#شهادت_حضرت_فاطمه
#تشییع_شهدای_گمنام
#آرتین #شاهچراغ
#میلاد_پیامبر_اکرم #صبر_و_بردباری
#ماه_مبارک_رمضان #رمضان_شهدایی
#شهدای_ماه_مبارک_رمضان #ماه_رمضان #ایده_ماه_رمضان #دکور_رمضانی
#روز_قدس #مراسم_احیا
#فرصت_خوبی_کردن
#علی_علت_مبقیه_اسلام
#روز_مادر #حضرت_خدیجه #وفات_حضرت_خدیجه
#میلاد_حضرت_فاطمه_زهرا #برداشتهای_تربیتی_طرح_کلی_اندیشه_اسلامی_در_قرآن
#به_وقت_اذان_صبح
#فاطمیه #ایام_فاطمیه #حضرت_زهرا
#طوفان_الاقصی
#فرصت_رشد
#خدایا_شکرت
#الهی_نامه
#میلاد_حضرت_زینب_س
#جشن_کودکانه #جشن_خانگی_میلاد_حضرت_زینب_س #شهادت_امام_حسن_عسکری #هیئت_خانگی #شاهچراغ #شیراز_تسلیت
#اندکی_تأمل #طرح_کلی_اندیشه_اسلامی_در_قرآن #ولایت
#عرفه
#شهید_چمران #مرد_رویأها
#امام_خمینی
#میلاد_امام_رضا
#امام_صادق
#هفت_سین_قرآنی #میلاد_امام_محمد_باقر #شهادت_امام_هادی #امام_هادی #من_مادر_مصطفی #شهید_احمدی_روشن
#دهه_فجر #ایران_قوی
#شهادت_امام_کاظم
#میلاد_امام_سجاد
#روز_پدر #میلاد_امام_علی_ع #سردار_دلها #قهرمان_من
#سوره_مریم #میلاد_حضرت_مسیح
🌺لینک کانال مادرانه های مشترک👈
@madaranehayemoshtarak
به نام خدا
🏴شهادت امام علی النقی(ع) تسلیت باد.🏴
🔳 حضرت امام هادی(ع): « اِیّاکَ اَنْ تَرْضیٰ عَنْ نَفْسِکَ فَیَکْثُرِ السّاخِطُ عَلَیْکَ» بحارالانوار، ج۱۷، ص ۲۱۵
▪️آن کس که خودپسند و از خود راضی است، غضب کنندگان به وی زیاد خواهند بود.
➖ طفلی که سالیان دراز در محیط خانواده مستبدانه حکومت کرده و پدر و مادر مطیع بی قید و شرط او بوده اند، طبعا لوس و از خود راضی است. او متوقع است تمام مردان مانند پدر و همه زنان مانند مادر از وی اطاعت کنند و اوامر او را بی چون و چرا به کار بندند. بدیهی است آن کس که از جامعه چنین توقع بی جایی دارد، مورد نفرت و انزجار مردم است و او را با چشم سخط و غضب نگاه می کنند و این خود یکی از آثار شوم خودپسندی است.
🔳 امام هادی(ع): « مَن هانَت عَلَیْهِ نَفسُهُ فَلا تأمَن شَرَّهُ»
▪️کسی که خود را کوچک و مرهون بداند و در خود احساس حقارت کند، خویشتن را از شر او در امان ندان!
➖برای این که پدران و مادران دِیْنِ تربیتی خود را به کودک ادا کنند و آنان را طوری پرورش دهند که بدون فشار و تهدید، به خوبی ها بگرایند و از بدی ها اجتناب کنند لازم است در آنان ایجاد شخصیت کنند و به آن ها احترام نمایند. باید آن ها را طوری تربیت کنند که کودکان باور نمایند که عضو مستقل خانواده و مورد تکریم و احترامند. ( مقصود این نیست که طفل اجازه دارد تا هرچه میخواهد امیال عجیب داشته باشد یا اعمال نامناسب انجام دهد، ولی وقتی طفل حس کرد که حالت و موقعیت او را درک کرده اند، از قدرت خود سوءاستفاده نخواهد کرد. حدود ما و خودش را می شناسد. اگر شما به او احترام بگذارید او نیز احترام شما را نگه خواهد داشت.
👈برگرفته از کتاب دو جلدی «کودک از نظر وراثت و تربیت»
اثر مرحوم آیت الله محمدتقی فلسفی(ره)
#شهادت_امام_هادی
#زیاده_روی_در_محبت
#احترام_به_شخصیت_کودک
🔵 لینک کانال مادرانه های مشترک👈
https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak