eitaa logo
کانون مداحان محلات
213 دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
3.1هزار ویدیو
164 فایل
(السلام علیکم یا اهل بیت النبوه) تنها کانال رسمی کانون بسیج مداحان شهرستان محلات امام خامنه ای: کار مداحی کار بزرگی است، کار مهمی است، حرفه‌‌ی بسیار اثرگذاری است؛ می‌تواند مصداق برجسته‌‌ای باشد از مجاهدت فی سبیل الله ... ارتباط با ادمین @Yazahra00110
مشاهده در ایتا
دانلود
امید سلطانی رزمنده دفاع مقدس بود! مداح و روضه خوان امام حسین بود! در حال حاضر یه همسر اسرائیلی داره و مدح اسرائیل رو میگه!!! اللهم جعل عواقب امورنا خیرا @fatemiyoon110
کشف حجاب وقیحانه و ولنگاری مسئولین داروخانه دکتر میترا زارعان در تجریش همه فروشندگان و کارکنان علنا بی حجاب اند!! @Afsaran_ir
روباه پیر نتیجه بی‌بصیرتی یک مداح حمایت BBC از حمید علیمی‌ آقای علیمی بفهم! گناه ابلیس این نبود که سجده نکرد گناه ابلیس این بود که در برابر الله ایستاد گفت شما نظرت اینست، من نظرم این نیست. 🔻به‌ خبرگزاری‌مردمی‌عَمّار بپیوندید http://eitaa.com/joinchat/2044657664C50ccd48f34 برای عضویت اینجا بزنید👆 @adminpress : تحریریه
بازی برائت حمید علیمی از لاشخورها. اما... آقا جون تو به سواستفاده از دین معترضی؟ اوکی ولی این جنبش فعلی با اساس دین مشکل داره و با افتخار هم این دشمنیش رو فریاد نزده و تو به عنوان مداح مملکت تو این ۳ ماه اخیر حتی در حد یک توئیت چند کلمه ای علیه این جنبش موضع نگرفتی. 🔻به‌ خبرگزاری‌مردمی‌عَمّار بپیوندید http://eitaa.com/joinchat/2044657664C50ccd48f34 برای عضویت اینجا بزنید👆 @adminpress : تحریریه
🔺علی کریمی در قامت نوکری اونایی که با تویت های این رذل در حبس و یا به دار اویخته شدند همه ی هدف رسیدن به این نقطه بود که حاصل شد شیوه ی جدید امرار معاش ضد انقلاب شدن است.
9.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 ضرورت یادگیری قرآن برای مداحان 🔘 استاد : حاج
او یک‌¹ نفر نبود یک‌ راه‌ و نماد بود ... و چه‌ زیبا فرمود عزیزِ ما : یک‌ مکتب‌ بود...
غنچه پرپر گشته بود و گل جدا افتاده بود پشت در جان علی مرتضی افتاده بود دست مولا بسته و بیت ولایت سوخته آیه‌ای از سورۀ کوثر جدا افتاده بود گوش ناموس خدا شد پاره همچون برگ گل گوشواره من نمی‌دانم کجا افتاده بود دست قنفذ رفت بالا بازوی زهرا شکست پای دشمن باز شد زهرا ز پا افتاده بود مجتبی در آن میانه رنگ خود را باخته لرزه بر جان شهید کربلا افتاده بود فاتح خیبر برای حفظ قرآن در سکوت کل قرآن در میان کوچه‌ها افتاده بود کاش ای آتش بسوزی در شرار قهر حق هرم تو بر صورت زهرا چرا افتاده بود مادر مظلومه می‌پیچید پشت در به خود دختر معصومه زیر دست و پا افتاده بود غیر زهرا غیر محسن غیر آتش غیر در کس نمی‌داند که پشت در چه‌ها افتاده بود فاطمه نقش زمین گردید میثم آه آه فاطمه نه بلکه ختم‌الانبیا افتاده بود  استاد سازگار
قامت محراب ، بی زهرا قدی رعنا نداشت بی قنوت فاطمه ، حتی نماز احیا نداشت لیلة القدری که در قرآن (وَ ما اَدراکَ) شد مصطفی فرمود : معنایی بجز زهرا نداشت هیجده سالش برابر گشته با شصت و سه سال ورنه مولامان امیر المؤمنین همتا نداشت نیروی احمد نمادش ذوالفقار حیدر است لیک جز نیروی کوثر ، نیرویی مولا نداشت از خصوصیات او ام ابیها بودن است این فضیلت را که دختر داشت ، خود ، بابا نداشت خالقش انسیة الحوری خطابش می کند یعنی از زهرا فرشته تر در این دنیا نداشت بی تولّای علی کار رسالت ناتمام بی ولای فاطمه حتی غدیر امضا نداشت هیچکس چون فاطمه یاریِ مولایش نکرد گر نبود ، اسلامِ ناب مصطفی ابقا نداشت بی ولای مرتضی عالم جهنم بود وبس بی قیام فاطمه کرب وبلا معنا نداشت زینب الگویی چو زهرا داشت در کار قیام ورنه در کوفه چو مادر خطبه ای غرّا نداشت از درون کردند پیمان را تهی اهل نفاق گر نبودی خطبۀ زهرا ، برائت جا نداشت گرچه اقدامش فُرادا بود ، کوتاهی نکرد بی جماعت هیچکس ، نهضت چو او بر پا نداشت پرچم دین شد به آن دستِ شکسته سر بلند غیر زهرا هیچ سرداری دگر مولا نداشت روز محشر گر خدا شافع قرارش می دهد یعنی از زهرا مقرّبتر در آن عقبا نداشت جبرئیلش اِذن می گیرد به هنگام ورود من نمی دانم چگونه حُرمتش اعدا نداشت!! شعله را افروختند و خانه اش را سوختند سینه بر در دوختند و چاره ای زهرا نداشت بانوی پهلو شکسته شِکوه از دردش نکرد زیر در ذکری بجز فریاد یا مولا نداشت نالۀ فضّه خذینی سِرّ او را فاش ساخت بر سر خود سایۀ مادر در آن غوغا نداشت محمود ژولیده
🌷🌷🌷 داستان کوتاه روزی حضرت موسی در خلوت خویش از خدایش سئوال می کند : آیا کسی هست که با من وارد بهشت گردد ؟ خطاب میرسد : آری ! موسی با حیرت می پرسد : آن شخص کیست ؟ خطاب میرسد : او مرد قصابی است در فلان محله ، موسی می پرسد : میتوانم به دیدن او بروم ؟ خطاب میرسد : مانعی ندارد ! فردای آن روز موسی به محل مربوطه رفته و مرد قصاب را ملاقات می کند و می گوید : من مسافری گم کرده راه هستم ، آیا می توانم شبی را مهمان تو باشم ؟ قصاب در جواب می گوید : مهمان حبیب خداست ، لختی بنشین تا کارم را انجام دهم ، آن گاه با هم به خانه می رویم ، موسی با کنجکاوی وافری به حرکات مرد قصاب می نگرد و می بیند که او قسمتی از گوشت ران گوسفند را برید و قسمتی از جگر آنرا جدا کرد در پارچه ای پیچید و...کنار گذاشت . ساعاتی بعد قصاب می گوید : کار من تمام است برویم ، سپس با موسی به خانه قصاب می روند و به محض ورود به خانه ، رو به موسی کرده و می گوید : لحظه ای تامل کن ! موسی مشاهده می کند که طنابی را به درختی در حیاط بسته ، آنرا باز کرده و آرام آرام طناب را شل کرد . شیئی در وسط توری که مانند تورهای ماهیگیری بود نظر موسی را به خودجلب کرد ، وقتی تور به کف حیاط رسید ، پیرزنی را در میان آن دید با مهربانی دستی بر صورت پیرزن کشید ، سپس با آرامش و صبر و حوصله مقداری غذا به  او داد ، دست و صورت او را تمیز کرد و خطاب به پیرزن گفت : مادرجان دیگر کاری نداری ، و پیرزن می گوید : پسرم ان شاءالله که در بهشت همنشین موسی شوی . سپس قصاب پیرزن را مجدداً در داخل تور نهاده بر بالای درخت قرارداده و پیش موسی آمده و با تبسمی می گوید : او مادر من است و آن قدر پیر شده که مجبورم او را این گونه نگهداری کنم  و از همه جالب تر آن که همیشه این دعا را برای من می خواند که " انشاء الله در بهشت با موسی همنشین شوی ! " چه دعایی !! آخر من کجا و بهشت کجا ؟ آن هم با موسی ! حضرت موسی لبخندی می زند و به قصاب می گوید : من موسی هستم و تویقیناً به خاطر دعای مادر در بهشت همنشین من خواهی شد.
🔴 در هیئتی که دغدغه مبارزه با اسرائیل نباشد، شمر هم سینه میزند امام موسی صدر 🌷ما هرچه داریم از برکت خون شهدا داریم🌷 🌍 🌺اینجا گذری بر قدمگاه شهیدان است👇 👇👇 https://eitaa.com/khabar_basij_mahallat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سید بشیر حسینی و خاطره انگشتر حاج قاسم : هر جا دختر بی‌حجاب دیدی برو کمکش کن ، دختر چادری همون چادرش پناهشه ...