eitaa logo
کانون مداحان محلات
219 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
3.1هزار ویدیو
168 فایل
(السلام علیکم یا اهل بیت النبوه) تنها کانال رسمی کانون بسیج مداحان شهرستان محلات امام خامنه ای: کار مداحی کار بزرگی است، کار مهمی است، حرفه‌‌ی بسیار اثرگذاری است؛ می‌تواند مصداق برجسته‌‌ای باشد از مجاهدت فی سبیل الله ... ارتباط با ادمین @Yazahra00110
مشاهده در ایتا
دانلود
متن روضه 🔸به تنگ آمد دلم از کینه منصور یا جدا زبانحال غریب مدینه... آقامون امام صادق... با جد بزرگوارش... 🔸به تنگ آمد دلم از کینه منصور یا جدا 🔸فلک بین باچه کس کرده مرا محشور یا جدا قربون مظلومیت برم یا امام صادق... 🔸نکرده شرم از روی تو درآن شام ظلمانی یا جدا نبودی ببینی... با من چه کردند... 🔸نکرده شرم از روی تو درآن شام ظلمانی 🔸نموده بی حیائی بر سرم مامور یا جدا دیگه دلتون اینجا نباشه... بریم خانه امام صادق... به یاد اون شبی که... ابن ربیع نانجیب... بدون اجازه... وارد خانه امام صادق شد... خدا لعنتش کنه... نانجیب حتی اجازه نداد... امام صادق عمامه به سر کنه... ای وای... ای وای ... بگم یا نه... 🔸پیاده، سربرهنه، از پی اسبش دوانیدم 🔸به عذر اینکه من مامورم ومعذور یا جدا من از شما سوال میکنم... اگه یک پیرمرد ببینی... چطوری باهاش برخورد میکنی... حتی اگه نشناسیش بازم احترامش میکنی... اما ابن ربیع نانجیب... با آقای ما... امام صادق... چه کرد... یا صاحب الزمان... خودش بر روی مرکب و... امام صادق رو... با سر برهنه و پای پیاده... هی توی کوچه های مدینه میدواند... خود نانجیبش میگه... یکوقت برگشتم... دیدم... انقدر حضرت خسته شده... عرق به پیشانیش نشسته... داره نفس نفس میزنه... 🔸به عذر اینکه من مامورم ومعذور یا جدا قربان مظلومیت برم آقاجان امام صادق... خیلی غریب بودید آقا... شما رو مظلومانه... توی کوچه ها میکشیدند... اما میخوام بگم آقاجان... دیگه کسی به همسرتون جسارت نکرد... همسرتون رو جلو چشماتون نزدند... ديگه بچه های شما این صحنه ها رو ندیدند... من یک آقایی میشناسم... تو همین شهر مدینه... ریسمان گردنش انداختند... کشون کشون میبردندش... تصور کن... یک طرف دستهای امیرالمومنین رو بستند... یکطرف بچه ها... یکطرف هم زهرای مرضیه... آی غیرتی ها... صدا زد نمیزارم آقام رو ببرید... دومی ملعون، اشاره کرد... گفت قنفذ... چرا آروم نشستی... بزنید زهرا رو... 😭 زبانم لال بشه... یا امام صادق منو ببخشید... یه نفر با تازیانه میزد... یه نفر با غلاف شمشیر... یه نفر با لگد میزد... انقدر زدند... واويلا... انقدر زدند... که مادر نقش زمین شد... 🔸قنفذ و ثانی مغیره هر سه زهرا را زدند 🔸بارها آن عصمت باریتعالی کشته شد یا الله... اگه تو مدینه زهرای مرضیه رو نمیزدند... کربلا کسی جرات نمیکرد... زینب کبری رو بزنه... یک وقت دیدند دختر ابی عبدالله... کنار بدن بی سر بابا... بی تاب شده... هی صدا میزنه... بابا... أُنظُر إلی عَمَّتِیَ المَضروُبَة بابا بلند شو ببین... دارن عمه جانم زینب رو میزنند... 🔸با همان دستی كه زهرا را زدند 🔸در كنار ِ پیكرت ما را زدند ناله بزن یا حسین... (و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ. سوره: شعراء آیه: 227) -
قدم چهارم: صلوات اخر👇
خدای متعال ان شاء الله این دسته جمع رو به زودی زود به مدینه منوره کنار قبرستان بقیع برساند از نزدیک عرض ادب کنیم اجماعاً صلوات. -
ای که مدیون تو تا روز جزا ایمان ما جان ما قربان تو ای نوح کشتیبان ما از اضافات گلت ما عاشقان را خلق کرد داد با امضای تو یک عمر آب و نان ما راست می گویند نام مذهب ما جعفریست جز احادیث تو نوری نیست در چشمان ما ... از تو می خواندم که نام آتش آمد بر زبان صحبت از در شد که آتش زد به جسم و جان ما ای شهید آتش جهل مدینه پس چرا جای تو از مادرت می خواند روضه خوان ما؟ ... شعر می خوانَد کمیت و روضه می خوانی به اشک آه از جدّ غریب و بی کس و عطشان ما... خانه ات را کربلا کردی و ما آموختیم هست دنیای بدون کربلا زندان ما آستان قدس صادق می شود روزی بقیع بر ضریحت می رسد چندی دگر دستان ما 🔸شاعر:
🔺مردی که روی دوش، مادرش را به کربلا می برد کجا و مردی که با ماشین آخرین مدل، مادرش را به خانه سالمندان می برد کجا! 🔹فراموش نکنیم، پدر و مادرها برکت زندگی هستند قدرشان را تا وقتی که هستند بدانید و اگر به رحمت خدا رفته‌اند با صدقه و کارخیر روحشان را خوشحال کنید.
🌹ازش پرسیدم این چیه سنجاق کردی رو سینه ت ؟ لبخند زد و گفت : این باطریه نباشه قلبم کار نمیکنه 🌹شهیدمدافع حرم هادی ذوالفقاری/صلوات
آقاى بى كسى كه غَمْ ارثيه داشته اُنسى به داغِ مادرِ اِنسيه داشته كنج اتاقِ خويش حسينيه داشته با اهل خانه مجلسِ مرثيه داشته حالا گرفته روضه غريبانه بازهم نشناختند خشكِ مقدس مَآب‌ها خورشيدِ علم را پَسِ ابر حجاب‌ها مُشتى، رُفوزه در پىِ درس و كتاب‌ها شاگردهايشان همه در رختخواب‌ها آتش زدند بر در يك خانه بازهم حق مي‌دهيم مرد اگر گريه مي‌كند تنها ميانِ چند نفر گريه مي‌كند با ترسِ دختران چقدر گريه مي‌كند افتاده يادِ مادر و در، گريه مي‌كند تكرار شد مصيبت پروانه بازهم آتش به بيتِ اطهرش افتادُ گفت آه يادِ صداى مادرش افتادُ گفت آه عمامه‌اش كه از سرش افتادُ گفت آه وقتِ فرار، دخترش افتادُ گفت آه ترسيده است دخترِ دُردانه بازهم يك نانجيب خنجرِ آماده مى‌كشيد يك بى حيا عمامه و سجاده مى‌كشيد بندِ طناب را كه زنازاده مى‌كشيد شيخ الائمه را وسط جاده مى‌كشيد آسيب ديد غيرت مردانه بازهم دستِ عيالِ او به طنابى نرفت نه! دست كسى به سوى حجابى نرفت نه از صورتى عفيفه نقابى نرفت نه ناموسِ او به بزم شرابى نرفت نه رفتيم سمت مجلس بيگانه بازهم بي احترام رفت ولى عمّه زينبش بينِ عوام رفت ولى عمّه زينبش در ازدحام رفت ولى عمّه زينبش بزم حرام رفت ولى عمّه زينبش وقت گريز شد دل ديوانه بازهم... بالاى تخت قائله‌اى بود، واى من پيش رباب حرمله‌اى بود، واى من زينب ميان سلسله‌اى بود، واى من چوبِ بدونِ حوصله‌اى بود، واى من خون شد روان، از آن لب جانانه بازهم
نوحه امام صادق علیه السلام سلام ما سلام ما به قلب پاک و عاشقت سلام ما سلام ما به نورِ قالَ صادقت هنوزم ای گل زهرا،قدر تو گرچه گمنام است کرسیِ درس و تدریسَت،یاورِ دین اسلام است مولانا حضرت صادق... سلام ما سلام ما به صدق و پاکیِ شما سلام ما سلام ما به قبر خاکی شما ای شده مثل یک لاله،از ظلم و کینه ها پرپر مزارت دارد ای مولا،عطری از تربت مادر مولانا حضرت صادق... آتش گرفته خانه ات از کینهٔ اهل جفا داغ مدینه زنده شد واغربتا واغربتا سیلی و شعلهٔ آتش،غلاف و طعنهٔ اَغیار زنده شد خاطره های،روضه های در و دیوار یا زهرا مادر ای مادر... سلام ما سلام ما به نور هر دو عین تو سلام ما سلام ما به گریه بر حسین تو گریان آن زمانی که،در گودال سر جدا گردید در پیش دیدهٔ زینب،هلال نیزه ها گردید ثارالله ابی عبدالله
سینه زنی شهادت امام صادق علیه السلام به سائلیِ کویت،کِی گردد این دل لایق تو حُجّتُ الّلهی و،مُصحفِ حَیّ و ناطق مولا امامِ صادق... ای بَحر لطف و رحمت،خورشیدِ روزِ محشر ای یوسف زهرا و سُلالهٔ پیغمبر مولا امامِ صادق... عِلم تو تا روز حشر،بَقا به مکتب داده ای دلِ مشتاقانت،به عشق تو دلداده مولا امامِ صادق... هر که مُحِبَّت باشد،ای نورِ چَشم زهرا باید رَوَد در راهِ،صِدق و خُلوص و تقویٰ مولا امامِ صادق... هر که مُحِبَّت باشد،ای جلوهٔ ذوالجلال باید کند مُراعات،رَسمِ حرام و حلال مولا امامِ صادق... هر که مُحِبَّت باشد،شَوَد به عالَم خوشبخت رِزقش شود طاعات و،نمازِ اوّلِ وقت مولا امامِ صادق... کلام تو نور است و،کارِ تو لطف و احسان اهمّیتْ بر نماز،پیامِ تو بر یاران مولا امامِ صادق... سوزد دلم از داغت،ای نورِ قدر و کوثر به زَهرِ ظلم و کینه،شدی تو پاره جگر مولا امامِ صادق... هدایتِ این امّت،داغِ دلِ زارت شد شدی شهیدِ دین و، زهرا عزادارت شد مولا امامِ صادق... کَفَن به جِسمت کردند،ای نورِ حیّ اعلا گریان بُوَد چشمانم،زِ داغ کرببلا حسین اباعبدالله... غریب کرببلا که بر خدا دل داده بی کفن و غرقِ خون،به قتلگَه افتاده حسین اباعبدالله
مقام معظم رهبری(مدظله العالی) : ((هرکس کوچکترین قدمی در راه جمعیت و فرزنداوری بردارد شامل دعاهای نمازشب من میشود )) 🔴اگر فرزند آوری از سن تان گذشت و یا شرایط جسمی و .. برای فرزند اوری نیست در راه ترویج و تبلیغ فرزند اوری ویا همراهی با زوج جوان قدم بردارین ⬇️ به دمی یا قدمی یا قلمی یا درهمی ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
السلام علیک یا ابا عبدالله. یا جعفر بن محمد. باطلاع میرساند جلسه هفتگی و آموزشی کانون بسیج مداحان امشب مصادف با شب شهادت جانسوز شیخ الائمه. رئیس مذهب شیعه جعفری امام صادق(ع) از نماز مغرب و عشا در مسجد صاحب الامر(عج) برگزار میگردد. انشالله عزیزان به موقع در جلسه حضور به هم رسانید
قسم به غربت خاكي كه فوق تفسير است هواي شعر براي بقيع دلگير است نفس كشيدن بين غبارها سخت است سرودن از حرم بي مزارها سخت است چگونه شعر بگويد دلي كه مي‌گيرد الا بقيع! چرا شاعرت نمي‌ميرد قرار نيست تو را بي سبب بهانه كنم ولي بگو كه دلم را كجا روانه كنم كبوتري كه در اين خانه لانه داشته است در آستان رضا آشيانه داشته است چگونه باخبر از آن سراي درد و غم است دلش خوش است كه نامش كبوتر حرم است بقيع، سامره و كربلا و مشهد نيست در اين سرا خبري از رواق و گنبد نيست بقيع مثل نجف نيست تا كه مهمانش به راحتي بنشيند ميان ايوانش ولي بقيع، بهشتي‌ست با چهار مزار بقيع مژده سالي‌ست با چهار بهار چهار مظهر غربت، چهار تن مظلوم چهار قبر غريب از چهارده معصوم فقط ميان بقيع است اين قرار و تمام به يك سلام شوي زائر چهار امام ولي نه، آه دلم ناتمام مانده هنوز به سينه حسرت عرض سلام مانده هنوز سلام از عمقِ دلِ ديده‌اي كه پُر ابر است به مادري كه بدون حرم، نه بي قبر است اگر سلام تو آتش به سينه‌ات افروخت از آن دري‌ست كه روزي ميان آتش سوخت مرا ببخش! نمي‌خواهم آتشت بزنم چگونه گويم از آن روز، خاك بر دهنم ز هرُم شعله‌ي در ياس را كه پژمردند در آن هجوم علي را به ريسمان بردند ميان تلخي آن صحنه‌ي غبارآلود شكست قامت مرد و مدينه شاهد بود از آن غروب غم‌انگير چند سال گذشت كه باز خاطره‌ي كوچه از خيال گذشت مدينه همدم اندوه دودمان علي‌ست و باز شاهد مردي ز خاندان علي‌ست... ...كه باز آمده آتش در آستانه‌ي او هزار شكر كه محسن نداشت خانه‌ي او رسيده‌اند كه از باغ، لاله را ببرند امام صادق هفتاد ساله را ببرند تصورش چقدر سخت مي‌شود اي واي بزرگ طايفه در كوچه مي‌دود اي واي كسي نگفت مگر پيرمرد بردن داشت؟! تن نحيف مگر تازيانه خوردن داشت؟! ميان گريه‌ي آرام او بلند نخند به دست بي رمقش لااقل طناب مبند ميان سينه‌ي او روضه‌ي مدينه به‌پاست طنين روضه‌اش از «واي مادرش» پيداست عزيز فاطمه را بي اراده مي‌بردند همه سواره و او را پياده مي‌بردند دويد و از نفس افتاد پشت آن مركب دويد و از نفس افتاد گفت يا زينب اگرچه رفت ولي قامتش خميده نبود به ني مقابل چشمش سَر بُريده نبود اگرچه رفت ولي سلسله به شانه نداشت به جاي جاي تنش رد تازيانه نداشت... ✍