eitaa logo
کانون مداحان
26.5هزار دنبال‌کننده
20.9هزار عکس
20.9هزار ویدیو
196 فایل
کانون مداحان استان مرکز آموزش عمومی ، تخصصی و سطح عالی مداحی. خیریه فرهنگی ذاکرین امام حسین (ع)
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام(بخوانیدوارسال کنید): بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ روی جسمَش نیزه و تیر و سِنان افتاده بود زیر خنجر سر پناه کاروان افتاده بود شمر،باچَکمه به روی سینه اش می ایستاد در کنارش مادری قامت کمان افتاده بود جای خود را با لَگَد های سَنان تعویض کرد خنجر کُندی که دیگر از توان افتاده بود یادگار مادر او را به غارت برده اند جامه ی شاهی به دست این و آن افتاده بود شمر از گودال بیرون آمد و از بخت بد برق انگشتر به چشم ساربان افتاده بود نعل ها طوری عمل کردند که از پیکرش گوشه ی گودال قدری استخوان افتاده بود در نگاه تار او اهل حرم می سوختند قرعه ی آتش به نام کودکان افتاده بود روی نیزه بستن سَر، کار آسانی نبود از قضا این کار، دست کاردان افتاده بود بارش ظلمت بیابان را به خون آغشته کرد بر زمین آیات ناب آسمان افتاده بود * دخترش کنج خرابه ناگهان تبخال زد چون که یاد ضربه های خیزران افتاده بود ... ⏹ ╭════•🍁•════╮ تلگرام https://t.me/madahanesfahan اینستاگرام Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ به بسم الله در گودال می رفت الف قامت ولی چون دال می رفت دل صیاد دائم شاد می شد که کم کم صید او از حال می رفت ⏹ ╭════•🍁•════╮ تلگرام https://t.me/madahanesfahan اینستاگرام Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ کینه ها چون بود مادرزاد...آمد مادرت کردی از پهلویِ او تا یاد...آمد مادرت غربت و تنهایی ات بر هیچکس پوشیده نیست تا نباشی هیچ دشمن-شاد...آمد مادرت حُرمتِ خونت حلالِ عدّه ای لقمه حرام کشتنت چونکه نبود ایراد...آمد مادرت ضربهٔ شمشیر کاری بود و روی پیکرت اولین زخمی که شد ایجاد...آمد مادرت شمر(لع) وقتی در دلِ گودال، محکم پا گذاشت گفت تا که «هر چه باداباد»...آمد مادرت عرش تا فریاد زد ای وای بر روی زمین- زینت دوش نبی افتاد...آمد مادرت تشنه بودی! بر گلویت رویِ خاکِ کربلا تا به جای آب، خنجر داد...آمد مادرت قتلگاهت شد شلوغ و پیکرت از حال رفت آسمان دق کرد و زد فریاد...آمد مادرت ای زبانم لال، کو پیراهن و انگشترت کو «سرت»؟! شد غارتت آزاد...آمد مادرت این طرف میگفت با گریه «بنیَّ»؛ آن طرف رفت تا که خیمه ها بر باد...آمد مادرت! ⏹ ╭════•🍁•════╮ تلگرام https://t.me/madahanesfahan اینستاگرام Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ آخرین شب را کنارِ ما سحر کن ای پدر چشمه ی زمزم شدی کم دیده تر کن ای پدر خواندنِ قرآنِ تو بوی جدایی می دهد کم دلِ بشکسته را زیر و زبر کن ای پدر پشتِ خیمه رفته ای تا خارها را بر کَنی کم برایِ ما دلت را خون جگر کن ای پدر راستی گوشواره هایم یادگارِ اکبر است باز هم زیبایی ام را یک نظر کن ای پدر تا نگاهم می کنی!گریانِ مادر می شوی کم مکّدر خاطرت از میخِ در کن ای پدر گاه صحبت می کنی با عمّه از گودالِ غم اندکی هم دخترت را با خبر کن ای پدر این شبِ آخرِ بغل کن بوسه بر رویم بزن صبر را در قلبِ زارم مستقر کن ای پدر با عمو چیزی بگو‌ تا هرکجا حفظم کند دخترِ خود را سفارش بر قمر کن ای پدر تا گرفتم جا به ویرانه ..عزیزِ فاطمه بهرِ دیدارم شبی را هم گذر کن ای پدر ⏹ ╭════•🍁•════╮ تلگرام https://t.me/madahanesfahan اینستاگرام Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ امشب سپاه حق و باطل صف کشیدند یک دسته حق، یک دسته باطل برگزیدند در انتظار صبح فردا می خروشند یک دسته جان، یک دسته جانان می فروشند یک دسته راه نار را در پیش دارند یک دسته عشق یار را با خویش دارند امشب حسینیون نمی گنجند در پوست فردا بود معراجشان از دوست تا دوست امشب بلا جویان عاشق در نمازند فردا به نوک نیزه سرها سر فرازند امشب دهد آل علی را پاس، عباس فردا کنند اهل حرم عباس، عباس امشب عدو دارد هراس از خشم عباس فردا به میدان خون رود از چشم عباس امشب شود از شرمِ سقا آب، دریا فردا شود از اشک او سیراب، دریا امشب شود وقف ولایت هستِ عباس فردا جدا گردد ز پیکر دست عباس امشب به جای آب، سقا اشک دارد فردا نه دست و نه عَلَم نه مشک دارد امشب شب است و نغمه ی قرآن اکبر فردا عطش بازی کند با جان اکبر امشب علی دور پدر گردد هماره فردا بود زخمش به پیکر بی شماره امشب فلک بازی کند با جان لیلا فردا شود نقش زمین قرآن لیلا امشب علی اصغر کند شب زنده داری فردا شود خونش ز حلق تشنه جاری امشب سکینه چون کبوتر می زند بال فردا زیارت نامه می خواند به گودال امشب شب است و زینب و اشک شبانه فردا بگیرد اجر خود از تازیانه امشب چو گل زینب گریبان را دریده فردا شود زوارِ رگ های بریده امشب سرشک از چشم پیغمبر روان است فردا سر فرزند زهرا بر سنان است امشب حسین است و شب و چشم تر او فردا زند فواره خون از حنجر او ای کاش امشب آسمان از ره بماند مه جای نور از دیده با ما خون فشاند ای کاش خورشید از افق بیرون نیاید تا جانب گودال شمر دون نیاید ای کاش عمر آسمان پایان پذیرد تا خیمه های فاطمه آتش نگیرد ای اسب ها خون جای اشک از دیده بارید فردا مبادا روی قرآن پا گذارید ای سنگ دشمن نشکنی آیینه اش را ای نیزه نشکافی به مقتل سینه اش را ای اشک امشب مونس چشم ترش باش ای فاطمه فردا تو بالای سرش باش ای جان عالم بال زن از تن برون شو ای چشم "میثم" گریه کن دریای خون شو ⏹ ╭════•🍁•════╮ تلگرام https://t.me/madahanesfahan اینستاگرام Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ فکر کن ظهر شود روز به آخر برسد لحظه ها بگذرد و ساعت خنجر برسد لحظه ی آخر گودال به کندی برود خنجر شمر سراسیمه به حنجر برسد فکر کن بین اجانب به چه وضعی به چه حال؟ زینب از تل به تماشای برادر برسد هرچه بوده است به غارت برود ، در گودال بوسه ای از رگ خشکیده به خواهر برسد ازدحام است و در این معرکه زینب مانده به برادر برسد یا که به معجر برسد قد خم دارد از این غم چه کسی می دانست؟ ارث مادر وسط دشت به دختر برسد ⏹ ╭════•🍁•════╮ تلگرام https://t.me/madahanesfahan اینستاگرام Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ آنانکه در قتال به شدت شتافتند با هتک حرمتت به حریمت شتافتند تا بر سرت اراذل و اوباش ریختند جمعی به خیمه بهر غنیمت شتافتند تو از نفس فتادی و تازه نفس رسید رزازها سواره به جسمت شتافتند زد نعره ابن سعد که خونش مباح شد یک عده بی حیا به اطاعت شتافتند والشمرُ جالسُن،،، نه فقط شمر بی حیا رجاله ها به اوج شقاوت شتافتند از لابلای خنجر و شمشیر و نیزه ها شِن های تیز هم به عداوت شتافتند حالا خیالشان ز علمدار راحت است یک عده بی هوا به خیامت شتافتند دستان پُر ز سیلی و پاهای پُر لگد دنبال کودکان به قساوت شتافتند ای وایِ من، که چادر زنها کشیده شد نامردها به قصد جسارت شتافتند ناموس فاطمه همه فریاد میزدند حالا فرشته ها به اعانت شتافتند ⏹ ╭════•🍁•════╮ تلگرام https://t.me/madahanesfahan اینستاگرام Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ اشکی مرا به شام مصیبت نمانده است چشمی تو را در این شبِ غربت نمانده است ما را به سخت جانیِ خود این گمان نبود هرچند جانِ عرض ارادت نمانده است ما را ببخش زنده اگر مانده ایم باز گرچه نفس گرفته و طاقت نمانده است ما خسته ایم خسته تر از ماست دخترت حالا که خیمه ای شبِ غارت نمانده است ما خسته ایم خسته تر از ماست خواهرت او مانده است حیف که قوت نمانده است ما خسته و رباب ولی خسته تر ز ما عباس کو که یک رگِ غیرت نمانده است در علقمه سپاه حرم مانده روی خاک چیزی چرا از آنهمه قامت نمانده است من کربلا رسیدم و دیدم غروب شد چیزی به غیر رخت اسارت نمانده است ⏹ ╭════•🍁•════╮ تلگرام https://t.me/madahanesfahan اینستاگرام Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): گفته بودند که تنها. زدنت کافی نیست اینکه در خاک بغلتد بدنت کافی نیست پیش اینها که به خون تن تو تشنه شدند تیرهایی که نشسته به تنت کافی نیست با سرِ نیزه به جان بدنت افتاده او که میگفت مقطّع شدنت کافی نیست تابسوزد جگر مادرتو در گودال زدن نیزه میان دهنت کافی نیست؟؟ باید از غصه ی انگشت تو خون گریه کنم بغض غارت شدن پیرهنت کافی نیست شمر با چکمه لگد کرد پرت را..... ای وای پشت و رو کرد تنت را که سرت را...... ای وای ╭════•🍁•════╮ تلگرام https://t.me/madahanesfahan اینستاگرام Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): بهـار گل به جراحـات پیکـرت پیداست چقـدر زخـم بر اندام بی‌سـرت پیداست به مـادر تـو «زیـارت قبـول» باید گفت که جای بوسۀ گرمش به حنجرت پیداست تو راست قـامت تاریخـی و خمیده قدت خمیـدگیـت ز داغ بــرادرت پیــداست اگر چـه گم شده‌ای در هجوم کثرت زخم بـه پاره‌هـای جگر داغ اکبرت پیـداست مگـر کـه فاطمـه الان کنــار مقتل بود که روی سینه، گلِ ‌اشک مادرت پیداست؟ مگـر نشـان سنان‌هـا به پیکرت کم بود که جای سیلی بر روی دخترت پیداست؟ تبسمـی کـه زدی بر فراز نی می‌گفت که در نگاه تو لبخند اصغرت پیداست هنـوز می‌بـری از زخـم کشتگانت دل هنـوز خنـدۀ گل‌های پرپرت پیداست به خواهر از گلـوی پاره‌پاره حرف بزن کـه روح در نفس روح‌پرورت پیداست شـرار نالـۀ «میثم» ز آتش دل توست همیشه در نگهش زخم پیکرت پیداست ╭════•🍁•════╮ تلگرام https://t.me/madahanesfahan اینستاگرام Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): صبح تا عصر پیکر آورده چه قدر جسم بی سر آورده لیک با آنکه اصغر آورده خستگی را زپا درآورده کوه غم روی دوش و چون کوهی عزم میدان نمود نستوهی با همه تشنگی بی حدش بست برسر عمامه جدش شد قیامت چو راست شد قدش سیلی از اشک و آه شد سدش می کند با هزار افسوسش غیرت الله ترک ناموسش میخورد بوسه بر سر و روها دستها در نوازش موها کس نداند چه گفت زانسوها که درآورده شد النگوها او چه گفته که میشود با هم گره معجر همه محکم حرف تاراج را زدن سخت است گریه مرد پیش زن سخت است رفتن روح از بدن سخت است از یتیمی خبر شدن سخت است همه طی شد اگرچه جان برلب روبرو شد حسین با زینب دو خدای وفا مقابل هم دو دل آرام آگه از دل هم چاره مشکلند و مشکل هم دو مسیح اند یا دو قاتل هم هردو یک روح در دو جسم پاک یک نفر با دو جسم و اسم پاک هردو هستند جان یکدیگر آشنا با زبان یکدیگر شدبه شرح بیان یکدیگر اشکشان روضه خوان یکدیگر کس نشد جز خدایشان آگاه زانچه گفتند بازبان نگاه چشم هریک شده دوکاسه خون اشک ریزان به حالشان گردون دور لیلا قبیله ای مجنون قبله میرفت از حرم بیرون گوییا در تبار خون جگری زنده تشییع میشود پدری هم به لبهاش ذکر یارب داشت هم انا بن العلی روی لب داشت هم به دستش مهار مرکب داشت هم به کف بند قلب زینب داشت عرش حیران زبانگ تکبیرش فرش لرزان ز برق شمشیرش به کفش گرچه تیغ آتش بار لیک دیگر عطش دهد آزار شیر پیر و قبیله ای کفتار هست معلوم آخر پیکار پای تا سر تنش پر از تیر است به سراپاش زخم شمشیر است موج خون بر تن و به اوج جلال داشت حالی که هرکه داشت سوال رفته از حال یا شده سرحال؟ شد به هر حال راهی گودال تا زکف داد جان جولان را دوره کردند فخر دوران را میرسد بر تنش زهر تکبیر تیر با نیزه سنگ با شمشیر روی هر عضو او هزاران تیر خورد اما یکی نمیشد سیر شک ندارم جبین او که شکست چشم خود را خدای اوهم بست برسرم خاک شاه بر خاک است غرقِ درخاک و خون تنی پاک است بـخدا این عزیز افلاک است که تن پاک او پر از چاک است این چه شرحی است خاک بردهنم کاش صحت نداشت این سخنم وای برمن خواهرش هم بود خواهرش بود، مادرش هم بود غیراز آنها برادرش هم بود پدرش جد اطهرش هم بود بس که گفت العطش عطش کردند شمرآمد تمام غش کردند آنکه ننگ ابد برایش ماند آنکه شیطان برادرش میخواند شمر پستی که عرش را لرزاند جسم پاک حسین برگرداند پیش چشمان اشک ریز خدا سر برید از تن عزیز خدا سراو تا برید مظهر ظلم نامه ها خوانده شد زدفتر ظلم تن مظلوم ماند و لشگر ظلم اول غارت است و آخر ظلم لشگری گرگ و یوسفی بی سر هرکه میزد هرچه داشت بر پیکر هرکسی خسته می شد از زدنش می ربود آنچه میشد از بدنش این یکی برد جوشنش ز تنش آن یکی برد کهنه پیرهنش سنگها که بر جنازه زدند تازه بر اسبها نعل تازه زدند پیش تر از بریدن سراو بیش تر از شرار پیکر او می زد آتش به جان خواهر او ناله جانخراش مادر او چون عزادار هر دو دلبر بود ذکر مادر غریب مادر بود زینب آن بی مثال در آفاق قبله عشق و قبله عشاق رفته از خویش و مرگ را مشتاق به خود آمد ز اولین شلاق جنگ او گشت خود به خود آغاز یا علی گفت و عشق شد آغاز ╭════•🍁•════╮ تلگرام https://t.me/madahanesfahan اینستاگرام Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): ساقی لب تشنگان.... 🥀ساقی لب تشنگان در کربلا،عباس بود - نور امید حسین بعد از خدا ،عباس بود 🥀در رکاب و گوش بر فرمان مولایش حسین - شاخص و معیار و استاد ادب ، عباس بود 🥀نام نامی ابالفضل همچو تاجی بر سرش - فضل و بخشش در مرامش دائمی،عباس بود 🥀آل احمد بر دو عالم سرورند و پادشاه - در بنی هاشم درخشان و قمر، عباس بود 🥀در مصاف دشمنان همچون امیر المومنین - میر و سردار و علمدار سپاه ، عباس بود 🥀هم شهادت در مُحَرم در کنار سَروَرش - زاد روزش ماه شعبان چون حسین، عباس بود 🥀 کافران را لرزه بر اندام از نامش فتاد - شیر مرد و زاده ی ام البنین ،عباس بود 🥀لشگر دشمن به صف ، یک پهلوان در روبرو - در جدال کوفیان ، بی واهمه ، عباس بود 🥀قامت زینب به امید برادر خم نشد - حامی خواهر به هنگام بلا،عباس بود 🥀بین رقیه با چه حالی سر به زانوی عمو - پاسبان کودکان در خیمگه ، عباس بود 🥀در ولادت او موخر بر حسین فاطمه - در شهادت پیش مرگ رهبرش، عباس بود 🥀گشت شرمنده فرات از روی زیبای چو ماه - در کنار علقمه ،دستش جدا ، عباس بود 🥀تیر خصم بی حیا بر چشم زیبایش نشست - چشم بینای برادر هر زمان ، عباس بود 🥀مَشک آبش پاره شد با تیر نیرنگ عدو - چشم امید لبان تشنه بر ، عباس بود 🥀ضربه دشمن به فرقش با عمود آهنین - بر زمین خورد از فَرَس با چهره اش،عباس بود 🥀آنکه تا آخر حسین را سَروَر خودمیشناخت - گفت هنگام شهادت یا اَخی ، عباس بود 🥀او که با بال شکسته رو سوی الله رفت - با وفا ، جانباز خونین بال هم، عباس بود 🥀رفت با رفتن کمر بشکست آن خون خدا - یاور و یار حسین ابن علی ، عباس بود 🥀جسم صد چاکش به دشت نینوا آلاله شد - روی دستان برادر شد شهید ، عباس بود 《عبدخدا》 ╭════•🍁•════╮ تلگرام https://t.me/madahanesfahan اینستاگرام Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): ای خفته در مزار سر از خاک کن برون احوال چاکران تو بعد از تو در هم است از دجله و فرات گذر کن به ملک پارس کاین‌جا برآن جناب رفاهی فراهم است بنشین به ذوالجناح و عنان بر عنان بیا با اکبرت که حاصل اولاد آدم است ور خود نبود میل شریفت به ملک پارس هرجا کنی جلوس همان‌جا مکرم است لیکن نمان به ملک عراق و مکان نگیر جایی که دختران تو را غم روی غم است بر دیده رعیت مسکین قدم گذار کین رود بر فرات هماره مقدم است مقصود از این مکالمه عرض نیاز بود ور نه همیشه رای تو بر قوم، اقدم است اما حدیث تنگدلی را کجا برم تا وصل رخ نماید، قتلم مسلم است ╭════•🍁•════╮ تلگرام https://t.me/madahanesfahan اینستاگرام Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): امشب سپاه حق و باطل صف کشیدند یک دسته حق، یک دسته باطل برگزیدند در انتظار صبح فردا می خروشند یک دسته جان، یک دسته جانان می فروشند یک دسته راه نار را در پیش دارند یک دسته عشق یار را با خویش دارند امشب حسینیون نمی گنجند در پوست فردا بود معراجشان از دوست تا دوست امشب بلا جویان عاشق در نمازند فردا به نوک نیزه سرها سر فرازند امشب دهد آل علی را پاس، عباس فردا کنند اهل حرم عباس، عباس امشب عدو دارد هراس از خشم عباس فردا به میدان خون رود از چشم عباس امشب شود از شرمِ سقا آب، دریا فردا شود از اشک او سیراب، دریا امشب شود وقف ولایت هستِ عباس فردا جدا گردد ز پیکر دست عباس امشب به جای آب، سقا اشک دارد فردا نه دست و نه عَلَم نه مشک دارد امشب شب است و نغمة قرآن اکبر فردا عطش بازی کند با جان اکبر امشب علی دور پدر گردد هماره فردا بود زخمش به پیکر بی شماره امشب فلک بازی کند با جان لیلا فردا شود نقش زمین قرآن لیلا امشب علی اصغر کند شب زنده داری فردا شود خونش ز حلق تشنه جاری امشب سکینه چون کبوتر می زند بال فردا زیارت نامه می خواند به گودال امشب شب است و زینب و اشک شبانه فردا بگیرد اجر خود از تازیانه امشب چو گل زینب گریبان را دریده فردا شود زوارِ رگ های بریده امشب سرشک از چشم پیغمبر روان است فردا سر فرزند زهرا بر سنان است امشب حسین است و شب و چشم تر او فردا زند فواره خون از حنجر او ای کاش امشب آسمان از ره بماند مه جای نور از دیده با ما خون فشاند ای کاش خورشید از افق بیرون نیاید تا جانب گودال شمر دون نیاید ای کاش عمر آسمان پایان پذیرد تا خیمه های فاطمه آتش نگیرد ای اسب ها خون جای اشک از دیده بارید فردا مبادا روی قرآن پا گذارید ای سنگ دشمن نشکنی آیینه اش را ای نیزه نشکافی به مقتل سینه اش را ای اشک امشب مونس چشم ترش باش ای فاطمه فردا تو بالای سرش باش ای جان عالم بال زن از تن برون شو ای چشم "میثم" گریه کن دریای خون شو ╭════•🍁•════╮ تلگرام https://t.me/madahanesfahan اینستاگرام Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): 🏴 اشعار _____________ انگار کسی در نظرت غیر خدا نیست این مرحله را غیر امام الشّهدا نیست آئینه تر از روی تو خورشید ندیده این روی برافروخته جز رنگ خدا نیست آرامِ دلم، خیمه به هم ریخته بی تو برگرد که بعد از تو مرا غیر بلا نیست با این همه لشگر چه کنی ای گل زهرا این دشت به جز نیزه و شمشیر بلا نیست ای یوسفم از غارت این گرگ صفت ها جز پیرهن کهنه تو را چاره گشا نیست دستی به دلم گر بنهی زنده بمانم ورنه پس از این چاره به جز مرگ مرا نیست هرچند که دل داده ای ای ماه به رفتن والله که جز ماندن تو حاجت ما نیست تا بر سر معجر ننهم دست اسیری کار تو برایم به جز از دست دعا نیست از غارت خیمه به دلم شور عجیبی است سجّاد اگر هست علمدار وفا نیست ای کاش که انگشتر تو زود درآید در سنّت غارتگر انگشت حیا نیست 🔸شاعر: ______________ ╭════•🍁•════╮ تلگرام https://t.me/madahanesfahan اینستاگرام Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): 🏴 اشعار _____________ عشق، سر در قدمِ ماست اگر بگذارند عاشقان را سر سوداست اگر بگذارند ما و این کشتی طوفان‏‌زده در موج بلا ساحل ما دل دریاست اگر بگذارند دشت از هُرم عطش سوخته و هالۀ غم سایه‌بانِ گل زهراست اگر بگذارند آب بر آتش لب‌های عطشناک زدن آخرین نیّت سقاست اگر بگذارند دوش در گلشن ما بلبل شیدا می‏‌گفت: باغ گل، وقف تماشاست اگر بگذارند هرچه گل بود، ز تاراج خزان پرپر شد وقت دلجویی گل‌هاست اگر بگذارند طفل شش‌ماهۀ من زینت آغوشم شد جای این غنچه همین‏‌جاست اگر بگذارند این به خون خفته، که عالم ز غمش مجنون است تشنۀ بوسۀ لیلاست اگر بگذارند چهره‌‏اش آینۀ حُسن رسول‏‌الله است آری این آینه زیباست اگر بگذارند این گل سرخ که از گلبُن توحید شکفت آبروی چمن ماست اگر بگذارند در عقیق لب من موج زند دریایی که شفابخش مسیحاست اگر بگذارند یوسف مصر وجودم من و، این پیراهن جامۀ روز مباداست اگر بگذارند... 🔸شاعر: ______________ ╭════•🍁•════╮ تلگرام https://t.me/madahanesfahan اینستاگرام Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): 🏴 اشعار _________________ غروبی لخته لخته صبح را در خود به غارت برد چه پیش آمد که تاریکی، کواکب را اسارت برد بگو آن نانجیب از تو مگر غیر از کرامت دید که هم انگشت و هم انگشترت را با جسارت برد چه رزقی زرفروش پست از بازار گرمت داشت چقدر او گوشواره با خودش بهر تجارت برد چه بايد گفت با طفلت اگر از سرخي ات پرسد؟ گرفت آيينه را خون يا كه رنگت را حرارت برد؟ سرت انشگشترت پیراهنت عمامه ات را آه... یکی با فکر گندم دیگری حرص عمارت برد... از آن بالا که میبینی بگو طفلت کجا مانده ست که آرام دل از زینب نگاه بی قرارت برد به خون فریاد زد گر دین نداری باش آزاده سپاه کوفه اما آبرو از این عبارت برد غزل مصرع به مصرع واژه واژه قتلگاه توست من آن هیچم، نگاهت بود، شعرم را زیارت برد 🔸شاعر: __________________ ╭════•🍁•════╮ تلگرام https://t.me/madahanesfahan اینستاگرام Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): 🏴 اشعار _____________________ آن شب که بودی انتخاب ظلمت و نور قومی در آغوش خدا، قومی ز حق دور یک سو صف حق، سوی دیگر بود باطل قومی پی دلدار و قومی بنده ی دل آن سو خیامِ نار و این سو خیمه ی نور آن سو سراسر دیو و دد، این سو همه حور خلقت میان این دو خیمه ایستادند قومی به آن قومی به این سو رو نهادند ای دوست خود را در کدامین خیمه دیدی یار حسینی یا طرفدار یزیدی؟ خود در چه قومی کرده ای احساس، خود را؟ بگشای چشم عبرت و بشناس خود را آن سو زحق دل ها جدا بود و جدا بود این سو خدا بود و خدا بود و خدا بود آزاد مردان دور ثارالله بودند از سرنوشت خویشتن آگاه بودند همچون عروسان،مرگِ خون را طوق کردند غسل شهادت در سرشک شوق کردند بنوشته بر رخسار خود با اشک دیده تنها حیات ما جهاد است و عقیده در انتظار صبح فردا بی شکیبند هر یک زهیرند و بُریرند و حبیبند عباس گوید: وقف خاک دوست، هستم این دیده،این پیشانی،این سر،این دو دستم! من زاده ی آزاده ام البنینم مشتاق شمشیر و عمودِ آهنینم فردا کنم دریای خون، دشت بلا را چون روی خودگلگون کنم کرب وبلا را اکبر که از سر تا قدم پر از خدا بود ممسوس در ذات خدا، از خود جدا بود پیش از شهادت حال با شمشیر می کرد آیینه ی دل را نشان تیر می کرد دریای خون آغوشِ مولا بود بر او زیباتر از دامان لیلا بود بر او قاسم عروس مرگ را در بر گرفته گویی دوباره زندگی از سر گرفته ازبس که داردمرگِ خون را چون عسل،دوست بر قامتِ رعنا زره پوشیده از پوست 🔸شاعر: ______________________ ╭════•🍁•════╮ تلگرام https://t.me/madahanesfahan اینستاگرام Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): 🏴 اشعار مناجات محرمی امام زمان (عج) _____________________ من از این وضع پریشان نگرانم به خدا از فراوانی نسیان نگرانم به خدا پر کشیدند سحر همسفرانم، حالا مانده ام خسته، هراسان... نگرانم به خدا بی قراری من از حال خرابم پیداست چه کنم با دلِ حیران؟ نگرانم به خدا تو بگو وسعت این فاصله ها را چه کنم؟ ای گرفتار بیابان! نگرانم به خدا ندبه و ناله ی من سود نبخشید... بیا کور شد دیده ی گریان، نگرانم به خدا همه جا بوی فساد و همه جا رنگ گناه از غریبی شهیدان نگرانم به خدا کوچه پس کوچه ی این شهر دگر ایمن نیست از سر و وضع خیابان نگرانم به خدا هرکه را می نگری دین خودش را دارد! آه ای مجری قرآن نگرانم به خدا پسر شیر خدا! شیعه کشی باب شده باز با دستِ مسلمان! نگرانم به خدا *** خواهری لحظه آخر به برادر میگفت: بی تو ای سرو خرامان نگرانم به خدا پیرهن خواستنت لرزه به جانم انداخت! به کجا راحتیِ جان؟ نگرانم به خدا پدرم گفت: به کوفه گذرت میافتد... من از آن کوفه ی ویران نگرانم به خدا ای دعای سحر عمه ی سادات بیا خم شد از غم کمر عمه ی سادات بیا 🔸شاعر: ________________________ ╭════•🍁•════╮ تلگرام https://t.me/madahanesfahan اینستاگرام Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): 🏴 اشعار _______________________ اگر خواهی پدر بینی وفای دختر خود را نگه کن زیر پای اسب و بالا کن سر خود را نهان از چشم طفلان آمدم دارم تمنّایی که در آغوش گیری بار دیگر دختر خود را نرفتی تا به پُشتِ ابرِ سنگ و خنجر و پیکان به روی دامنت ای ماه بنشان اختر خود را فروشد ناز اگر طفلی خریدارش پدر باشد بزرگی کن، ببوس این دختر کوچکتر خود را لبم از تشنگی خشک است و جوهر در صدایم نیست برو در نهر علقم کن خبر، آب آور خود را ز دورادور، می دیدم گلویت عمه می بوسید مگر آماده کردی بهر خنجر - حنجر خود را به همراه مسافر آب می پاشند،‌من ناچارم به دونبال تو ریزم اشک چشمان تر خود را کنار گاهواره رفتم و دیدم که اصغر نیست چرا با خود نیاوردی، چه کردی اصغر خود را 🔸شاعر: _______________________ ╭════•🍁•════╮ تلگرام https://t.me/madahanesfahan اینستاگرام Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): 🏴 اشعار _______________________ نگران بودم از این لحظه و آمد به سرم زینب و روز وداع تو!؟ امان از دل من این همه رنج و بلا دیدم و چشمم به تو بود تازه با رفتنت آغاز شده مشکل من شوق دیدار، تو را می‌کِشد اینسان، اما ای همه هستی زینب! کمی آهسته برو تو قرار است به میدان بروی ... آه ! ولی جان من آمده بر لب، کمی آهسته برو خواستی پیرهن کهنه چرا یوسف من؟ گرگ‌های سر راه تو چه دینی دارند؟ این جماعت سرشان گرم کدام اسلام است؟ که از آیینۀ پیغمبرشان بیزارند تو که از روز تولد شدی آرامِ دلم نرو اینگونه شتابان و نکن حیرانم بوسه‌ای زیر گلویت زده‌ام اما باز بروی، می‌روم از حال، خودم می‌دانم با تو آمد دم میدان دل آواره‌ی من پر زد انگار در این فاصله روح از بدم من که بی عطرت از اول نکشیدم نفسی می‌شود از تو مگر جان و دلم! دل بِکَنم؟ روی تل بودم و دیدم که چه تنها شده‌ای نیزه دیدم که به دستان غریبت مانده همه رفتند، همه ... قاسم و عباس و علی نه برای تو زهیرت، نه حبیبت مانده سنگ در دست همه آمده‌اند استقبال مومنانی که به تو نامه نوشتند حسین! در پی کوثر و جنات، ... پیِ ریختنِ خون آقای جوانان بهشتند حسین! دیدم از نور خدا گفتی و آغوش نبی ولی آواز تو را هلهله ها نشنیدند سنگدل‌ها به خیام تو نظر می‌کردند سنگ‌ها صورت زیبای تو را بوسیدند زینت دوش نبی را به چه حالی دیدم خون پیشانی بر صورت او جاری بود غیر از این صحنه اگر هیچ نمی‌دید دگر کار زینب همه‌ی عمر عزاداری بود تو رجز خواندی و دیدم همگی لرزیدند یا علی گفتی و دیدم که چه غوغایی شد کاش عباس و علی اکبرت اینجا بودند صحنۀ رزم تو لب تشنه! تماشایی شد هر چه از خیبر و از بدر شنیدم، دیدم هر کس از خوردن یک تیغ تو بر خاک افتاد با خدا، عالم و آدم به تماشا بودند ناگهان ناله‌ای از عرش در افلاک افتاد مادرت فاطمه بود آه کشید از ته دل تا تو را دید چنین از سر زین افتادی من ندیدم که چه شد کارِ تن و آن همه تیر چشم بستم به خدا! تا به زمین افتادی ناگهان معرکه‌ی دور و برت ساکت شد کاش دست از سرت ای دلبر من بردارند چیست در دست سیاهی؟ نکند ...! یازهرا ! یعنی این مردم بی‌رحم چه در سر دارند؟ آن سیاهی به تو نزدیک شد و زانو زد چشمهای من از این صحنه سیاهی رفتند 🔸 شاعر : ________________________ ╭════•🍁•════╮ تلگرام https://t.me/madahanesfahan اینستاگرام Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): 🏴 اشعار ______________________ ناله بزن ؛ با ناله از گودال لشگر را ببر زینب بیا ، این شمر با پا رفته منبر را ببر چون مادر خود بر کمر چادر ببند ای شیر زن از زیر دست و پای این مردم برادر را ببر این فرصت پیش آمده دیگر نمیاید به دست دامن کشان، دام‍ن بیاور با خودت سر را ببر ناله بزن ، فریاد کن ؛ اما همه ش بی فایده است این شمر- از اینجا نخواهد رفت ؛ مادر را ببر ای لشگر بی آبرو اینگونه عریانش مکن پیراهنش را بر زمین بگذار ، معجر را ببر انگشتری که ضربه خورده درنمیاید ز دست جایش النگوی من و این چند دختر را ببر من در میان این شلوغی خیمه را گم کرده ام از بین نامحرم بیا عباس خواهر را ببر 🔸شاعر: _______________________ ╭════•🍁•════╮ تلگرام https://t.me/madahanesfahan اینستاگرام Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): 🏴اشعار ____________________ مقتل نوشته روی تنت پا گذاشتند در زیر دست و پا ، زده ای دست و پا حسین مقتل نوشته پیکر تو نرم گشته بود با هر نسیم جسم تو شد جابجا حسین مقتل نوشته حد حرم را چهل زراع رفته تن بدون سرت تا کجا حسین مقتل نوشته ضربه به پهلوی تو زدند حتما شبیه مادرتان بی هوا حسین مقتل نوشته راس تو را بد بریده اند چون از جلو بریده نشد از قفا حسین مقتل نوشته دست به گیسوی تو زدند یک عده گرگ های بی حیا حسین مقتل نوشته دست تو از مچ بریده شد با خنجری شکسته و با ضربه ها حسین مقتل نوشته زیر گلو نحر گشته بود پهنای نیزه شد به گلوی تو جا حسین هر ضربه را برای رضای خدا زدند شمشیر ، نیزه ، سنگ و حتی عصا حسین 🔸شاعر: _______________________ ╭════•🍁•════╮ تلگرام https://t.me/madahanesfahan اینستاگرام Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): شمعم که با نگاهِ تو آتش گرفته‌ام امشب کنارِ آهِ تو آتش گرفته‌ام پیرت شدم نگاه به این پیرزن بکن امشب بیا و خواهرِ خود را کفن بکن امشب غنیمت است برایم چه می‌کُنی آقا شکسته است صدایم چه می‌کُنی امشب نشسته‌ای ولی از من جُدا چرا ای جانِ خیمه پشت‌سرِ خیمه‌ها چرا امشب به پشتِ خیمه چرا خار می‌کَنی این خاک را برایِ که اینبار می‌کَنی با این قلاف قبرِ که را می‌کُنی درست این قبر کوچک است چرا می‌کُنی درست یک پلک هم به هم نَزَنم تا نرفته‌ای گیسویِ خویش را نَکَنم تا نرفته‌ای گفتند عمه دخترکان: نامه آمده است عمه عمو کجاست امان‌نامه آمده است از پیشِ پاسبان حرم آمدم حسین از سمتِ مهربانِ حرم آمدم حسین گفتم به خیمه موقعِ هنگامه نیست نیست بس کُن رباب حرفِ امان‌نامه نیست نیست یگ گوشه رفته تا نخِ قنداقه وا کُنَد پیراهنی که تازه خریده است تا کُنَد هِی دستهایِ کوچکِ مهتاب را نَبوس بس کن رباب بچه‌ی در خواب را نَبوس از مَشک ، تازه خورده کمی آب می‌پَرَد آرام بو کُنَش گُلَت از خواب می‌پَرَد امشب دلم برایِ حرم شور می‌زند اصلاً دلم برای خودم شور می‌زند مادر که رفت بعدِ پدر هم حسن نماند از پنج تا کفن به‌خدا یک کفن نماند امشب نشسته‌ام که خودم را کفن کنم فکری برایِ آنهمه دستِ بزن کنم امشب که فکر می‌کنم از حال می‌روم فردا چقدر بر سرِ گودال می‌روم امشب زِ درد بر جگرم دست می‌زنم فردا چقدر بر کمرم دست می‌زنم امشب زِ خاک خار اگر جمع می‌کنیم فردا میانِ تیغ ، پسر جمع می‌کنیم امشب غبار از سرِ گیسوت می‌کِشم فردا غروب نیزه زِ پهلوت می‌کِشم امشب کنارِ مادر خود می‌خورم زمین فردا غروب با سرِ خود می‌خورم زمین حسن لطفی ╭════•🍁•════╮ تلگرام https://t.me/madahanesfahan اینستاگرام Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): عاشق شدن غریبیِ ایّام بودن است حیرانی و بدون سرانجام بودن است مقصود کعبه کرب و بلا رفتن است و بس این حجّ واقعی و در اِحرام بودن است بوسه اگر که لب ، نزند بر ضریح یار معنی دور بودن و ناکام بودن است پُخته شدن ز سوز جگر میشود نصیب چشم بدون اشک همان خام بودن است *خاموش شد چراغ ، نرو که مسیر حق با یار خویش ماندن و همگام بودن است دنیا طلب اگر که شدی *اِبن حُرِ شوی کاین مرزِ خاص بودنت از عام بودن است اینجا برای دیده شدن نوکری نکن جلوه گری به وادی گمنام بودن است در این مسیر چون حُججی ها قدم بنه که راه وصل غرق در آلام بودن است واقف مگر نبود به احکام ذبح ، شمر این ادّعایِ خادم اسلام بودن است!؟ از پشت سر برید و به او آب هم نداد این روضه داغ سینه ، در اِبهام بودن است با قتل صبر و زجر کُشی شد جدا سرش این شرح مرغ بِسملِ در دام بودن است * اشاره به خاموش کردن چراغ به فرمان امام در شب عاشورا * عبیدالله ابن حرّ جعفی که دعوت امام را نپذیرفت مجتبی صمدی شهاب ╭════•🍁•════╮ تلگرام https://t.me/madahanesfahan اینستاگرام Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯