#حضرت_قاسم_بن_الحسن_ع_شهادت
رکاب از پا عقب مانده
چه کراری، عجب گامی
بلرزان تیغ خود را تا
بلرزد ازرق شامی
پیاپی چون جمل دشمن
تو را سر میدهد ناله
دوباره دهر میبیند
حسن را سیزده ساله
دو نیم از برق تیغت شد
جیوش الانس و الجنه
که جدت بود یا قاسم
قسیم النار و الجنه
به برق تیغ برانت
نشان کن هرچه جوشن را
بدین رایت که میبینم
درآور کفر دشمن را
شباهت تا به آنجایی
که در رزم تو سرتاسر
فلک فریاد میدارد
علی اکبر...علی اکبر
به بازو نامه ای داری
اگر ضرب تو سنگین است
بگو باز از لب تشنه
که طعم مرگ شیرین است
کسی از خیمه سمت تو
به حال اضطراب آمد
چنان شد قامتت آخر
که پایت تا رکاب آمد
شاعر: #مسعود_یوسف_پور
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
🏴 اشعار #شب_ششم_محرم
___
#قاسم_بن_الحسن
هر چه آمد به سر من به فدای سر تو
به فدای سر گیسوی علی اصغر تو
خم شدی که تا مرا تنگ در آغوش کشی
قد کشیدم که دگر خم نشود پیکر تو
نذر کردم همه دشت پر از من بشود
تا ببینی شدهام مثل علی اکبر تو
پیش پای تو به هم ریخته سر تا پایم
تا که درهم بخرد جنس مرا مادر تو
غیرتم کشت مرا تا که نبیند چشمم
به تنش رخت اسارت بکند خواهر تو
استخوانهای تنم از غم تو خرد شده
تکهتکه شدم از غصه انگشتر تو
سینهام تاب ندارد که عمو گریه کند
حق بده پا بکشم روی زمین در بر تو
ای عمو گریه مکن! آه مکش! اشک مریز
هر چه آمد به سر من به فدای سر تو
🔸شاعر:
#حسین_صیامی
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
🏴 اشعار #شب_ششم_محرم
___
#قاسم_بن_الحسن
گرچه بر من این زره از دیگران سنگینتر است
در هوایت جان سپردن از عسل شیرینتر است
اذن میدانم بده، جان و دلم را شاد کن
خونم از خونِ علی اکبر مگر رنگینتر است؟
میسپارم جان و در آغوش بابایم روَم
نوجوانم پس بهشتم از همه آذینتر است
هر شهیدی شیشهی عطریست در صحرای عشق
کربلا اما ز عطر جانم عطرآگینتر است
تا زدم فریادِ یا عَمّاه! محکمتر زدند
کینهی بابا و جدَّم از همه دیرینتر است
کاش میشد جسم من را هم نیاری تا خیام
تا که عبدالله نبیند، از همه غمگینتر است
🔸شاعر:
#سید_مرتضی_موسوی
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
🏴 اشعار #شب_ششم_محرم
___
#قاسم_بن_الحسن
خیمه روشن شد سخن گفتی غزل یعنی همین
مرگ شیرین است پس ضرب المثل یعنی همین
قبل رفتن ساعتی ماندی در آغوش عمو
عاشقی اینگونه خوش باشد بغل یعنی همین
بعد وصلت با شتاب از خیمه بیرون آمدی
قصد میدان کرده ای، ماه عسل یعنی همین
لشکری کفتار را از روی اسب انداختی
الله الله وارث شیر جمل یعنی همین
یک به یک اولاد ازرق روی خاک افتاده اند
شیوه ی جنگیدن و طرز جدل یعنی همین
کعبه ی من در طواف تو غبار کربلاست
آه دشمن حلقه زد دورت، زحل یعنی همین
زیر پا کوبی دشمن بند بندت شد جدا
لرزه افتاده است در صحرا گسل یعنی همین
موم شد هر استخوانت زیر پای اسبها
پیکرت کش آمده قاسم عسل یعنی همین
.
🔸شاعر:
#سید_محمد_حسین_حسینی
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
#حضرت_قاسم
#شب_ششم_محرم
وای بر من که خزان در چمنت می بینم
ای یتیم حسنم چون حسنت می بینم
قدرتی نیست که لب را به سخن باز کنی
چقدَر لخته ی خون در دهنت می بینم
زرهی قد تو پیدا نشد و میسوزم
با کفن رفتی و پاره کفنت می بینم
گرگها دور و بر پیکر تو حلقه زدند
که رد پنجه روی پیرُهنت می بینم
نیزه بیرون زده از سینه ی تو،زین ماتم
دخترم را به حرم سینه زنت می بینم
بس که از جسم تو با اسب همه رد شده اند
همچنان قامت عباس تنت می بینم
قاسمم در همه ی دشت تو تقسیم شدی
به روی نعل کمی از بدنت می بینم
محمود اسدی
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
🏴 اشعار #شب_ششم_محرم
___
#قاسم_بن_الحسن
روزی ما سر هر سفره به نامِ حسن است
تا کرم بین مقیمینِ مَقام حسن است
هرکه مجنون حسین است خودش میداند
که حسینی شدهی دست امام حسن است
از خرابات بقیع تا به خدا راهی نیست
همت باده کشان از لب جام حسن است
در جمل بین جوانان علی کاری کرد
همه گفتند فقط سکه به نام حسن است
گفت لایومک فقط کرببلا دیده شود
همهی معجزهها پشت کلام حسن است
صلح او صلح حسین است به زهرا سوگند
کربلایی هم اگر هست قیام حسن است
حسنیهای حرم هول قیامت دارند
کربلا دید زمین زیر لگام حسن است
خیمهی آل حسن حلقهی انگشتر بود
مسند عمهی سادات خیام حسن است
تا سرِ ازرق شامی و یلانش را زد
قاسمش گفت که این تازه سلام حسن است
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
🏴 اشعار #شب_ششم_محرم
___
#قاسم_بن_الحسن
می روم تا نام من در کربلایت جا بگیرد
می روم تا که مدینه رنگ عاشورا بگیرد
بوسه هایت کرده سیرابم، چه آبی بهتر ازاین
می روم تا کربلا از خون من دریا بگیرد
من که در صبحِ نگاه تو قیامت را ببینم
می روم تا آفتاب از نور من گرما بگیرد
اشکِ زنهای حرم بهر غریبیِ تو باشد
می روم تا که سرش را مادرم بالا بگیرد
بهتر از جایی که خواهم رفت بی شک نیست، حتی
پیکرم در زیر سمِّ اسبها ماوا بگیرد
می روم میدان اگر هم دست این لشکر بیفتم
حتم دارم دست من را مادرت زهرا بگیرد
عرش و فرش آیند اگر ، خیر ست آخر پاسخ تو
دست خط بابِ من از تو مگر امضا بگیرد
🔸شاعر:
#حامد_آقایی
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
#قاسم بن الحسن (ع)
#محرم۱۴۰۱
وارث جنگ جمل آئینه دار مجتبی
صاحب فضل و کرامات و وقار مجتبی
آمده در کربلا تا جان دهد در راه دوست
چونکه جان دادن برایش خوشگوار و آرزوست
با عمویش گفته بر من اِذن مِیدان می دهی
با نگاهی افتخار دادن جان می دهی
جان ناقابل چه باشد تا که قربانت کنم
هستی خود را فدای روی تابانت کنم
اِی عمو جان غُربَتَت از کف رُبوده طاقتم
این غمِ تنهائیت کرده کفن بر قامتم
دیده ای که قاسمت بوی پدر دارد عمو
در رکاب تو دلم شوق سفر دارد عمو
تا که اِذن جنگ را آخر ز مولایش گرفت
سُمِ مَرکَب ها گلاب از استخوانهایش گرفت
یادگار مجتبی هم اِرباً اِربا گشته است
چون علی اکبر تن او پخش صحرا گشته است
از امام مجتبی هر کس که در دل کینه داشت
جای نعلِ مَرکَبَش را روی جسم او گذاشت
یادگار مجتبی هم سوی حق پرواز کرد
دفتری از عشق را بر روی عالَم باز کرد
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
🏴 اشعار #شب_ششم_محرم
___
#قاسم_بن_الحسن
خوب است هرعاشق قرنی داشته باشد
دردست عقیق یمنی داشته باشد
گرمیل به قربان شدنی داشته باشد
بد نیست که معشوق « لن » ی داشته باشد
این جذبه عشق است که ردکردمت اینجا
ورنه پی چشمم نمی آوردمت اینجا
تو فرق نداري به خدا با پسرخویش
اینگونه عمو را مکشان پشت سرخویش
خوب است نقابی بزنی برقمرخویش
تا قوم زمینت نزند با نظرخویش
آخر تو شبیه حسنی،حرز بیانداز
تو یوسف صحراي منی،حرزبیانداز
ماه از روي چون ماه تو وامانده دهانش
زلف تو پریشان شد و دادند تکانش
حق دارد عمو این همه باشد نگرانش
این ازرق شامی و تمام پسرانش
کوچکتر از آنند به جنگ تو بیایند
گرجنگ بیایند به چنگ تو میایند
زن ها چقدر موي پریشان تو کردند
از بس که دعا بر تو و برجان تو کردند
وقتی که نظر بر قد طوفان تو کردند...
وقتی که نگه بر تو و میدان تو کردند
گفتند:نبردش چه نبردي است ماشالله
این طفل حسن زاده چه مردي است ماشالله
بالاي فرس بودي و بانگ جرس افتاد
بانگ جرس افتاد و به رویت فرس افتاد
از هرطرفی بال و پرت در قفس افتاد
سینه ت که صداکرد، عمو از نفس افتاد
از زندگی ات آه، تو را سیرنکرده؟
چیزي وسط سینه ي تو گیرنکرده؟
میل تو به شوق آمد و ضرب المثلت کرد
آئینه جنگیدن مرد جملت کرد
آنقدرعسل گفتی و مثل عسلت کرد
با زحمت بسیارعمویت بغلت کرد
از بسکه عدو سنگ به ظرف عسلت زد
اندام تو در بین عسل ریخت کش آمد
دور و برت آنقدرشلوغ است که جانیست
خوبی ضریح تو به این است جدا نیست
برگیسوي تو خون جبین است،حنا نیست
نه ...بردن این پیکر تو کار عبا نیست
باید که کفن پوش بلندت بنمایم
آغوش به آغوش بلندت بنمایم
یک لحظه تو پاشو بنشین...جان برادر
آخرچه کنم ماه جبین ...جان برادر؟
تا پا مکشی روي زمین...جان برادر
از کاکل تو مانده همین؟...جان برادر
جسم تو زمین است .عمو ، میرود از دست
تو میروي ازدست ،عمو می رود از دست
🔸شاعر:
#علی_اکبر_لطیفیان
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
🏴 اشعار #شب_ششم_محرم
___
#قاسم_بن_الحسن
بعدِ تو این حرمِ مرثیهخوان را چهکنم
یا تنی مانده به شنهای روان را چهکنم
میوزد آهِ من و خش خش تو میآید
اینهمه دور و برم برگِخزان را چهکنم
نجمه دنبال تو و چشمِ تو دنبال من است
آه این را چهکنم وای که آن را چهکنم
نو جوانیِ حسن ، حیف یتیمت دیدند
پیش زهرا بدنی بی ضربان را چهکنم
از عموجانِ تو تنها به لبت جان مانده
بعد فریادِ عموجانِ تو جان را چهکنم
تو نگفتی که جوانمرده عمویی دارم
این زمین خورده ترین مرد جهان را چهکنم
فکرم این بود عصا میشود اکبر که نشد
بعدِ تو بعد علی قدِ کمان را چهکنم
نامنظم زدنِ قلب مرا میبینی
نامنظم شدنت برده توان را ، چهکنم
پیش این قوم نگفتم که نقابت نگشا
زخم چشمت چهکنم زخمِ زبان را چهکنم
اینهمه نعل...در اینجای کم و...عمق زیاد
گیرم این سینه شود خوب دهان را چهکنم
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_علیهما_السلام
#شب_ششم_محرم
#غزل
وقت آن است که مأمورِ اجل را بِشِناسید
آمدم تا پسرِ شیرِ جمل را بِشِناسید
رجزم هست «أناأبن الحسن(ع)»و باید از این پس
معنیِ ضربه و آسیب و خلل را بِشِناسید
یک نصیحت به شما دارم و پیش از طلبِ رزم
باید اول نسَب و جا و محل را بِشِناسید
جنگ با هاشمیون؟! فرصت آن است که کامل
حیدریون و شجاعانِ ازل را بِشِناسید
آمدم تا پس از آشفتگیِ ازرق شامی(لع)
اوجِ حدّأکثریِ حدّاقل را بِشِناسید
زره اندازهٔ من نیست نباشد! هدف عشق است
در دل معرکه ها مردِ عمل را بِشِناسید
أیهاالناس لَعینند یزید(لع) و عمرسعد(لع)
آمدم تا پسرِ لات و هُبل را بِشِناسید
شک ندارم که اگر تیر به تابوت پدر خورد
قصدش این بوده خداوند که یل را بِشِناسید
عاشق شهدِ شهادت شدم و تشنه رسیدم
تا که مرغوب ترین نوعِ عسل را بِشِناسید
*
شده ابیاتِ تنم غرقِ هجاهایِ کشیده
قبلِ این مرثیه باید که غزل را بِشِناسید!
#مرضیه_عاطفی
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_ع_شهادت
کنار نام عمویت صدا بزن پدرت را
نفس بکش؛ برسان تا مدینه نامهبرت را
به سورهی مَدَنی دست برد پنجهی کوفی
گرفت آیه به آیه؛ بُرید موی سرت را
نوشت کاتبِ سرنیزه با مرکّب خونت
به روی مصحف من روضههای معتبرت را
شبیه شیشهی عطری؛ که سنگ خورده شکسته
خدا کند نبَرد باد، تا حرم خبرت را
چرا کشیده شدی آیهی مُقَطَعهی من؟!
اگر چه لشکرِ قاری ربوده بیشترت را
کشید شیرهی جان تو را تبارِ تبردار
و بعد، اسب، لگدمال کرد برگ و برت را
تو مثلِ حمزهای و قاتل از عشیرهی هند است
نشست و خورد تمام عصارهی جگرت را
کبوترم!؛ قفست باز شد برو به سلامت
اگر چه سنگپرانان شکستهاند پرت را
شاعر: #رضا_قاسمی
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
#حضرت_قاسم_علیه_السلام
#شب_ششم_محرم
#مربع_ترکیب
آنکه در پنجه های او اجل است
سیزده تا قصیده و غزل است
سفره دار کریم این محل است
صفتی از صفات لم یزل است
آمده در کنار ثارالله
وحده لا اله الا الله
کاشکی با براده ی آهن
نگذارد لبش دهن به دهن
تا نیفتد به دامن دشمن...
بغلش کرد حسین، شکل حسن
بغلش کرده همچنان پسرش
داغ اکبر هنوز بر جگرش
زرهی کرده برتن از کفنش
به به از هیبت جمل شکنش
در شگفتم زجنگ تن به تنش
قل هوالله، قل هو الحسنش
به رکاب علی نگین، قاسم
نوهء فاطمه است این قاسم
گرچه در لشکری عذاب افتاد
گل در اندیشه گلاب افتاد
وای! از چهره اش نقاب افتاد
نفسش دیگر از شتاب افتاد
تا سراغش کمی عطش آمد
خودِ زهرا حوالی اش آمد
قمر من، پر از قمر شده ای
پاره پاره تر از جگر شده ای
طعمه چنگ صد نفر شده ای
چه کشیدی؟کشیده تر شده ای
مژه و پلک تو پریده چرا
اسب بر ابرویت دویده چرا
ای فدای تو و توسل تو
سخت و پیچیده شد تکامل تو
کنده شد برگ و ریشه گل تو
بر نگشته کمی ز کاکل تو
آه من! تا نجف کشیده شدی
اینطرف آنطرف کشیده شدی
می کشانم، پر تو می افتد
می نشینم، سر تو می افتد
می روم، پیکر تو می افتد
بوسه نه، حنجر تو می افتد
سخت تر از غمت، بلایی نیست
روی دوشم دگر عبایی نیست
#رضا_دین_پرور
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
#حضرت_قاسم
#شب_ششم_محرم
عسل از خون لبانت شده جاری قاسم
جای سالم به تن از زخم نداری قاسم
گل خشکی شده بودی ز سر بی آبی
ز تو بگرفت عدو عطر بهاری قاسم
سیزده ساله بدی و قد تو کوچک بود
ز چه اکنون قد افراشته داری قاسم؟
با زمین جسم تو ای وای که هم سطح شده
تن مدفون شده در گرد و غباری قاسم
پدرت سوخت ز زهر و تو هم از اوج عطش
دست و پا می زنی و غرق شراری قاسم
می کشی پا به زمین چون پسر ابراهیم
تا که یک چشمه بجوشد ز شیاری قاسم
دگر از زندگی و عمر تو نومیدم من
زخم شمشیر به جسمت شده کاری قاسم
کاش زینب نگذارد که ببیند نجمه
کند از کینه سرت نیزه سواری قاسم
مجتبی صمدی
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
#حضرت_قاسم
#شب_ششم_محرم
تا نیزهای غریب عنان مرا گرفت
پهلوی من نشست و نشان مرا گرفت
میرفت تا که فاش؛ پدر خوانمت عمو!
سُمّ فرس رسید و دهان مرا گرفت
گویند بو کشیدن گل؛ مرگ مؤمن است
بوی خوش دهان تو جان مرا گرفت
من سینه ام دُکان محبّتفروشی است
آهنفروش از چه دُکان مرا گرفت
دشمن که چشم دیدن ابروی من نداشت
سنگی رها نمود و کمان مرا گرفت
از پیرهای زخمی جنگ جمل رسید
هرچه رسید و عمر جوان مرا گرفت
لکنت نداشت من که زبانم ز کودکی
مومِ عسل چگونه زبان مرا گرفت؟
چون کندوی عسل بدنم رخنه رخنه است
این نیشهای نیزه توان مرا گرفت
پر شد ز خاک سُمّ فرس چشم زخم من
ریگ روان، همه جریان مرا گرفت
محمد سهرابی
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
همسفربهشتي
چـرانشسته خون به روي انورتو
چـراچنين بخون نشسته پيكرتو
ببين شكسته دلم عموجان
به خون نشسته دلم عموجان
عزيز برادرمن ببين ديدة ترمن (2)
صداي توعقده زجان من گشايد
چـرازسينـه ات صـدا دگرنيايد
ببين شكسته دلم عموجان
به خون نشسته دلم عموجان
عزيز برادرمن ببين ديدة ترمن (2
فداي ديدگان بسته ات شوم من
فداي سينة شكسته ات شوم من
ببين شكسته دلم عموجان
به خون نشسته دلم عموجان
عزيز برادرمن ببين ديدة ترمن (2)
دلم زداغ توشـده زغصـه لبـريـز
به خيمه نجمه منتظرنشسته برخيز
ببين شكسته دلم عموجان
به خون نشسته دلم عموجان
عزيز برادرمن ببين ديدة ترمن (2)
زيـادمـن نرفتـه ذكـر يـارب تو
همره خون عسل چكيده ازلب تو
ببين شكسته دلم عموجان
به خون نشسته دلم عموجان
عزيز برادرمن ببين ديدة ترمن (2)
به زيرسمّ اسب ها چه ديده اي تو
چقدر روي خاك پـاكشيـده اي تو
ببين شكسته دلم عموجان
به خون نشسته دلم عموجان
عزيز برادرمن ببين ديدة ترمن (2)
بخاك وخون كشيده شداگرچه بالت
همسفـر بهشتيـم جنـان حـلالت
ببين شكسته دلم عموجان
به خون نشسته دلم عموجان
#سید_هاشم_وفایی
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
سیزده جام عسل
لالۀ سرخ چمن ازچه توپرپر شده ای
دردل گلشن توحید معطّر شده ای
باغ لبریز زعطربدن توشده است
درکجا زیر سُم اسب توپرپر شده ای
گل که دیده است کفن پوش شودفصل بهار؟
چیده درفصل بهاران تو به خنجرشده ای
دشت دریا شده و ازاثر موج ستم
مثل یک کشتی بشکسته شناور شده ای
عضوعضوبدنت رنگ شهادت دارد
مرغ بسمل شده ای ، لالۀ احمر شده ای
همچو دریای دوچشمم که پُرازخوناب است
به روی خاک فتادی وزخون تر شده ای
جای خون نور ز هر زخم تنت می ریزد
ماه بودی وچنین مهر منّور شده ای
بس که مشتاق شهادت شده بودی ،پیداست
که تودر معرفت وعشق توانگر شده ای
سیزده جام عسل ریخته درکام تودوست
ای که سیراب زسرچشمۀ کوثر شده ای
ای«وفایی»به دلت شوق زیارت جاری است
به هوای حرمش مثل کبو تر شده ای
#سید_هاشم_وفایی
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
شب ششم محرم/
حضرت قاسم بن الحسن علیه السلام
ماه شب چارده
گشته پامال عموجان زچه این سان بدنت
پاره پاره شده از ضربت شمشیرتنت
تاکنار بدن تو به شتاب آمده ام
شده همرنگ دل غرقه بخونم بدنت
بدرقه کرد تورااشک ونگاهم که نبود
زرهی برتنت ای گل به جزاز پیرهنت
ازغم وداغ تو خون ریخته از چشم ترم
مثل لاله شده پرخون زچه جام دهنت
باز کن لب سخنی ازلب خاموش بگو
مانده درذائقه ی من عسلی از سخنت
رُخت ای ماه شب چارده ازخون ترشد
رفتی وماند فروغ رجز شب شکنت
گرچه حاجت به کفن نیست شهیدان رالیک
شده پیراهن خونین تن تو کفنت
درکنار تن صدچاک تو فریاد زنم
یادگار حسنم ،سوختم از سوختنت
به چه حالی ببرم سوی حرم جسم تورا
منتظر مانده به ره مادر غرق محنت
داغ برداغ دلم آمده گر می گریم
تازه شد داغ علی باغم پرپر شدنت
سوخت گرچه دل محزون «وفایی» امّا
صدهزاران دل عاشق شده بیت الحزنت
#سید_هاشم_وفایی
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
ای گل گلزار آل مصطفی
قاسم ای پور امام مجتبی
ای جوانان را تو میر و مقتدا
نور چشمان حسین خون خدا
ای جوان کربلایی حسین
روح تقوا ای فدایی حسین
نام تو قاسم یتیم مجتبی
همدم و هم سنگر خون خدا
فاطمه سیرت تویی احمد جمال
حیدری خصلت حسن جاه و جلال
آیه ی و الشمس، نقش روی تو
آیه ی واللیل تار موی تو
تا ابد نسل جوان را رهبری
از حسین فاطمه دل می بری
تو کریمی چون گل زهرا حسن
شیعه پروانه تو شمع انجمن
جود و ایثار و کرامت بنده ات
مردی و مردانگی شرمنده ات
شد حسین خورشید و تو ماه عمو
کربلا بودی تو همراه عمو
از عمویت عاشقی آموختی
پای درس مکتب او سوختی
از همه خوبان عالم برتری
بر حسین بن علی چون اکبری
در شب عاشور دیدی که عمو
با همه اصحاب گرم گفتگو
هرکه را میداد جایش را نشان
جایگاه جنت و رضوان شان
سوختی از آن همه دلواپسی
غربت فرزند زهرا، بی کسی
شد دلت خون از نگاهت بر عمو
چشم تو بر آن بهشتی عطر و بو
ناگهان با گریه گفتی یا عمو
با شما دارم عموجان گفتگو
صبح فردا جای قاسم چون بود
پیکرم آیا به موج خون بود
شد حسین گریان و گفتا این چنین
ای که هستی تو مرا یار و معین
قاسمم بهر شما چون است اجل
بی محابا عرض کردی چون عسل
بار دیگر گفت ای دُرِّ یتیم
کشته گردی با بلایی بس عظیم
روز عاشورا شدی در شور و شین
از برای شاه مظلومان حسین
اذن میدان خواستی از شاه دین
داد اجازه بر تو آن نور مبین
همقدم با شاه مظلومان شدی
شادمان تو راهی میدان شدی
کربلا شد عرصه ی جولان تو
دشمن قرآن و دین حیران تو
سیزده ساله ولی شیر یلی
ارث بردی این شجاعت از علی
حمله کرده بر عدویت تاختی
چند تن را بر زمین انداختی
نانجیبی ناگهان سویت شتافت
تیغ آن نامرد فرقت را شکافت
تو زدی با ناله عَمّو را صدا
یوسف زهرا عمو سویم بیا
او سراسیمه کنار تو رسید
در کنار پیکرت قدش خمید
دید پامال سم اسبان شدی
رهسپر دیگر سوی جانان شدی
گفت مولا قاسم گلگون بدن
خون نمودی درجنان قلب حسن
از چه بر روی زمین پا می کشی
قاسمم بس کن عمو را می کشی
ای گل نجمه نظر کن بر (رضا)
دستگیری کن ز او روز جزا
با نگاهی درد او درمان نما
در کنار سفره ات مهمان نما
#رضا_یعقوبیان
#حضرت_قاسم_ابن_الحسن_ع
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
#شب_پنجم و #شب_ششم
در شهر غریب، از وطن میگویم
از عشق و مُساوات، سخن میگویم
آموختم از مادرشان این دَم را
در ماه حسین، از حسن میگویم
شاعر: #رضا_قاسمی
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_ع_شهادت
دلا لبریز از بغض جمل شد
شعار دشمنش خیرالعمل شد
تموم دشت دوره ش کرده بودن
تنش از زخم، کندوی عسل شد
شاعر: #مسعود_یوسف_پور
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
بعدِ تو این حرمِ مرثیهخوان را چهکنم
یا تنی مانده به شنهای روان را چهکنم
میوزد آهِ من و خش خش تو میآید
اینهمه دور و برم برگِخزان را چهکنم
نجمه دنبال تو و چشمِ تو دنبال من است
آه این را چهکنم وای که آن را چهکنم
نو جوانیِ حسن ، حیف یتیمت دیدند
پیش زهرا بدنی بی ضربان را چهکنم
از عموجانِ تو تنها به لبت جان مانده
بعد فریادِ عموجانِ تو جان را چهکنم
تو نگفتی که جوانمرده عمویی دارم
این زمین خورده ترین مرد جهان را چهکنم
فکرم این بود عصا میشود اکبر که نشد
بعدِ تو بعد علی قدِ کمان را چهکنم
نامنظم زدنِ قلب مرا میبینی
نامنظم شدنت برده توان را ، چهکنم
پیش این قوم نگفتم که نقابت نگشا
زخم چشمت چهکنم زخمِ زبان را چهکنم
اینهمه نعل...در اینجای کم و...عمق زیاد
گیرم این سینه شود خوب دهان را چهکنم
#شعر_شهادت_حضرت_قاسم_ابن_الحسن
#حسن_لطفی
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
پاشو به پای بی رمق من توان بده
دور و برم ز هلهله غوغا شده عمو
ای دست خط کوفی من خط خطی شدی
با چند نیره پای تو امضا شده عمو
انگار باز هم حسن از کوچه امده
مثل قباله ای کمرت تا شده عمو
دیدم که چند طایفه از روت رد شدند
دیدم که روی جسم تو دعوا شده عمو
چیزی نگو شکاف لبت باز میشود
سنگی بزرگ در دهنت جا شده عمو
سینه به سینه هم ببرم باز مشکل است
قدّت برابر قد سقا شده عمو
خونت تمام دور و برم را گرفته است
انگار شیشه عسلت وا شده عمو
#سید_پوریا_هاشمی
#شعر_شهادت_حضرت_قاسم_ابن_الحسن
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
باز افتاده دلم یاد یتيم مجتبی
قاسم شیرین کلام آن نوجوان کربلا
آن که باشد هديه ی ذات خدای ذوالمنن
هستی و جان حسین آیینه ی حسن حسن
آن که باشد بر امام مجتبی نور دو عین
نوه ی حضرت حیدر، گل بستان حسين
آن که باشد خلق و خویش چون کریم اهلبیت
درس عشق آموخته اندر حریم اهل بیت
پای درس مكتب آن عمه ی دلسوخته
درس ایثار و وفاداری از او آموخته
در شجاعت باشد او همچون علمدار حسین
روز عاشورا بود یار وفادار حسین
هرچه گویم در مديح نو گل زهرا کم است
نوجوان باشد ولی او مقتدای عالم است
قلب و چشم شیعه از مهر و ولايش منجلی است
یاور و همسنگر مولا حسین بن علی است
در جمال و در کمالش او چنان پیغمبر است
در جلال و جاه و عزت قاسم همچون حیدر است
نوجوان اما همه مردان عالم بنده اش
تا به محشر عشق و ایثار و وفا شرمنده اش
نور می بخشد به عالم چهره ی زیبای او
زینت بيت ولايت قامت والای او
در شب وصل همه یاران و اصحاب عمو
دید قاسم عاشقان را با عمو در گفتگو
جایگاه هر کسی را می دهد عَمّو نشان
زین سخن یاران و اصحاب عمو شد شادمان
ناگهان با گریه گفتا قاسم شیرین زبان
بهر من ای یوسف زهرا نما امشب عیان
ظهر فردا ای عموجان حال قاسم چون شود
گر نگویی بر یتیم مجتبی دلخون شود
گفت: مولا قاسمم گو چون بود مرگ و اجل
قاسم عشق آفرین گفتا که احلى من عسل
گفت: عمو ای که تویی قاسم کریم ابن کریم
می شوی تو کشته فردا با بلایی بس عظيم
روز عاشورا بیامد محضر خون خدا
اذن میدان خواست از آن خامس آل عبا
گفتم عَمّو قاسمم تو هستی و جان منی
همچو اکبر همچو اصغر روح و ریحان منی
گریه کرد و از عمویش اذن میدان را گرفت
داد بر قاسم اجازت راه جولان را گرفت
گفت لشکر من گل باغ ولایت قاسمم
نجل پیغمبر منم از نسل آل هاشمم
دین فروشان کوفیان بی حیا زهرای ایم
در صف جنگ و شهادت در وفا مولای ایم
من گل باغ ولایم شیرمرد کربلا
من عزیز فاطمه هستم یتیم مجتبی
مظهر حی ودود و وارث پیغمبرم
در شجاعت در رشادت ذوالفقار حیدرم
خون زهرا جوشد از هر رگ رگ اعضای من
قهرمان جنگ هایی چون جمل بابای من
نوجوان اما منم عبد خدای مهربان
انتقام جد خود گیرم ز جمع دشمنان
آمدم تا جان فدای عترت و قرآن کنم
آمدم میدان که جان در راه دین قربان کنم
آمدم تا دشت خون گلزار علیین کنم
جان خود قربانی قرآن و راه دین کنم
رفت قاسم سوی دشمن با هزاران آرزو
تا دهد با خون خود بر دین و قرآن آبرو
با دلیری و رشادت کار دشمن زار کرد
جنگ شایانی نمود و دشمنان را خوار کرد
با شجاعت کرد یاری عموی بی معین
ریخت چون برگ خزان از لشکر پست لعین
ناگهان دشمن به تیغ پر شرر فرقش شکست
اوفتاد از صدر زین قاسم ولی در خون نشست
زد صدا عَمّو بیا قاسم فتاده از نفس
جان بابایم حسن عَمّو به فریادم برس
همچو تیر آمد کنار قاسم گلگون بدن
بر زمین پا می کشید آن گلبن باغ حسن
گفت از چه قاسمم تو بر زمین پا می کشی
بس کن ای نور دو دیده تو عمو را می کشی
از تو ای جان برادر قاسمم شرمنده ام
تو دهی در پیش رویم جان ولی من زنده ام
می روی سوی جنان و همدم بابا شوی
همنشین مرتضی و احمد و زهرا شوی
تو برایم قاسم من چون علی اکبری
می روی اما دل من را تو با خود می بری
دیگر از این زندگی بعد از تو من سیرم عمو
قاسم غلتان به خونم بی تو می میرم عمو
خون شده قلب (رضا) از این مصیبت قاسمم
می دهم بر او به اذن حق من عزت قاسمم
با وجود هر بدی امشب ثناگوی من است
شامل او از کرم لطف خطا شوی من است
دستگیری می کنم از او به محشر در جزا
تا ببخشد خاطر تو هر گناهش را خدا
#رضا_یعقوبیان
#حضرت_قاسم_ابن_الحسن_ع
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
🏴 اشعار #شب_ششم_محرم
___
#قاسم_بن_الحسن
ای قاب ماه روی حسن در برابرم
با چشم خون گرفته ببین دیدهٔ ترم
عمری به زیر سایهٔ من قد کشیده ای
من چون پدر تو را و تو هم چون برادرم
این پا کشیدنت به زمین می کشد مرا
سوزانده آه غربت تو پای تا سرم
«احلی من العسل» چه «بلای عظیم» شد
تکثیر گشته ای پسرم! مثل اکبرم
ای بی زره! عجب زرهی گشته پیکرت!
هر حلقه داد می زند ای وای مادرم
صد تیغ تشنه از لب خشک تو آب خورد
ای لالهٔ شکستهٔ در خون شناورم
سخت است که جواب ندارم برای تو
امروز روز غربت و بی یار و یاورم
بسته دخیل اشک ضریح تن تو را
چشمان مادر نگران تو در حرم
🔸شاعر:
#سعید_نسیمی
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*