eitaa logo
کانون مداحان
26.6هزار دنبال‌کننده
21هزار عکس
21.1هزار ویدیو
196 فایل
کانون مداحان استان مرکز آموزش عمومی ، تخصصی و سطح عالی مداحی. خیریه فرهنگی ذاکرین امام حسین (ع)
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحيم مجموعه‌ای از رباعی و دوبیتی با عنوان با موضوع : ▶️ آغشته به خون کاش به دیدار نیاید یا نیزه‌نشین بر سرِ بازار نیاید در کنجِ خرابه همه گفتند: خدایا ای کاش که دختر بغلی بار نیاید **** بابای خوبم! کامِ تلخم را عسل کن این بی‌قراری را به آرامش بدل کن یک خواهش از تو دارم ای رأس بریده: از روی نی پایین بیا من را بغل کن **** بلبلِ خوش‌نوا شده خاموش تک و تنها و مضطر و بیهوش گریه می‌کرد و زیرِ لب می‌گفت: پس چه شد قولِ بوسه و آغوش؟ **** تیره‌روزی شبیهِ شب دارم من که "ام‌البکاء" لقب دارم هم‌چنان بی‌قرار آغوشم هم‌چنان بوسه‌ای طلب دارم **** من اگرچه سه‌ساله‌ام، پیرم دیگر از زنده‌بودنم سیرم سخت دل‌تنگت ای پدر هستم بغلم کن وگرنه می‌میرم **** معنای این اندوهِ سنگین را بفهمید بر دردهایش رمزِ تسکین را بفهمید این روزها خیلی دلم تنگ رقیه‌ست دختر بغل باید شود... این را بفهمید **** به سینه درد و غم بسیار دارد به روی چهره‌اش آثار دارد برای جرعه‌ای آغوشِ بابا چهل منزل فقط اصرار دارد **** حدیثِ عشق را آغاز کن باز پدرجان! دخترت را ناز کن باز در این ویرانه خیلی گریه کردم بیا آغوشِ خود را باز کن باز **** روحی زلال و پاک چون آیینه دارم داغی به قدرِ آسمان در سینه دارم در انتظار بوسه‌ای بر روی ماهم آغوش بگشا، حسرتی دیرینه دارم **** از چشم، جای اشکِ ماتم، خون ببارم من وارثِ اندوه و رنجی بی‌شمارم روزی در آغوشِ پدر می‌آرمیدم حالا به دامانِ بیابان سر گذارم **** بی‌حرمتی در کوچه و بازار هم بود تنها نه یک سیلی فقط، تکرار هم بود وای از پریشانیِ رگ‌های بریده آغوشِ آخر، آخرین دیدار هم بود **** آن ظهرِ پر خوف و خطر یادم نرفته آن نیزه‌دار خیره‌سر یادم نرفته هرچند روی خارِ صحرا جان سپردم نرمیِ آغوش پدر یادم نرفته **** طفلک تمامِ هستی اش تاراج باشد سینه سپر، سیلی خورِ امواج باشد روزی نیاید کاش بابا روی نیزه، دختر به آغوشِ پدر محتاج باشد **** جای کبودی را به بابایش نشان داد شرحی غم‌انگیز از جفای ساربان داد افتاد سر در دامنِ طفلِ سه‌ساله در التماسِ لحظه‌ای آغوش جان داد **** پدر! بر تنم جای سیلی به‌جاست بغل کن مرا، ورنه جانم فداست برای کنیزی مرا می‌برند بر این "ناروا" گر بمیرم، "رواست" **** درمانِ من و دوای من باشد و بس سوزِ دلِ بینوای من باشد و بس ای شمر! بلند شو از آن جای بلند آغوشِ پدر برای من باشد و بس **** در خواب دیدم وعده ای داد و عمل کرد با بوسه‌ای شیرین، دهانم را عسل کرد اصلا اسیرِ دستِ نامردان نبودم بابا خودش آمد مرا محکم بغل کرد **** پایان شب‌های سیاه و تارم آمد بابا: یگانه مونس و غم‌خوارم آمد ای کاش من را سخت در آغوش گیرد شاید دوباره خنده بر رخسارم آمد **** تا آخرِ عمرم سیه‌پوشِ تو هستم عالَم بداند من بلانوشِ تو هستم تو روی نِی هستی و من هم در خیالم بابا! فقط سرگرمِ آغوشِ تو هستم **** حالی پریشان دارم و بشکسته بالی، با من بگو کِی می‌رسد روزِ وصالی در خواب دیدم: گرمِ آغوشِ تو هستم من راضی‌ام، حتی به آغوشِ خیالی ⏹ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
از رقیه به تو ای راس پر از خون سلام رخصتی ده پدرم تا کنم آغاز کلام تو که رفتی حرمت رفت به غارت پدرم شدن آواره صحرا همه ی اهل خیام به خدا بی پدری درد عجیبی است پدر درد بی درمان من را کس نداده التیام روزه بر طفل و مسافر بخدا واجب نیست این محرم صفر انگار شده ماه صیام بعد تو در طی سفر روزه گرفتیم پدر خورده ایم وعده افطار و سحر ما دشنام خورده ایم سیر کتک در سر هر وعده غذا خورده ایم عمه و من خون جگر جای طعام ای پدر جان دل من سوخته چون موی سرم بس که آتش زده اند بر دل ما مردم شام چقدر مردم شام اهل تلافی بودن از رقیه می گرفتند جای حیدر انتقام سر و وضعم مرتب نیست،لباسم پاره است کنج ویرانه شدم انگشت نمای خاص و عام دختر حرمله بابا چقدر بی ادب است می کشید او پدرش را به رخم از سر بام جای لب های تو سنگها،زدن بوسه به من چقدر بوسه زده خار مغیلان کف پام خیزران بوسه زده بر لب تو جای لبم وای از جام می و تشت زر و بزم حرام اصغرت را تو مگر دفن نکردی به زمین؟ پس چرا مثل عمو بر نوک نی کرده قیام چه کسی بریده رگ های تو را یا ابتا چه کسی خاک یتیمی به سرم ریخت مدام نظر و مرحمتی کن تو به《مداح》پدر چون که بر غربت و بر داغ تو گرید مدام (مداح) ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ آن کوچه های شام ... بماند عزیز من رفتیم بزم عام ... بماند عزیز من افتاد همچو سیب ، سری از فراز نی در بین ازدحام ... بماند عزیز من ⏹ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
اصلا رقیه نه، مثلا دختر خودت؛ یک شب میان کوچه بماند، چه میشود!؟ اصلا بدون کفش، توی بیابان، پیاده نه ! در راه خانه تشنه بماند، چه میشود!؟ دزدی از او به سیلی و شلاق و فحش، نه ! تنها به زور گوشواره بگیرد، چه میشود!؟ گیریم خیمه نه ،خانه و یا سرپناه ،نه ! یک شعله پیرهنش را بگیرد، چه میشود!؟ در بین شهر، توی شلوغی، همیشه، نه ! یک شب که نیستی، بهانه بگیرد، چه میشود!؟ اصلا پدر ،عمو و برادر نه، جوجه ای… تشنه مقابل چشمش بمیرد، چه میشود!؟ دست گناهکار مرا روز رستخیز یک دختر سه ساله بگیرد چه میشود ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
بسم الله الرحمن الرحيم انتقامش را گرفت اینگونه با اعجازِ آه آهِ او شد خطبهء او روز دشمن شد سیاه قصهء کرب و بلا را دختری تغییر داد کاخ ها ویرانه شد ویرانه اش شد بارگاه چادرش دست نوازش بر سر صحرا کشید سبز شد خارِ مغیلان و فدک شد هر گیاه دختر این قوم تکلیف حجابش روشن است چادرِ او تار و پودی دارد از خورشید و ماه دختر انا فتحنا اشک می ریزد ولی گریه های او ندارد رنگ زاری هیچ گاه بر سرش می ریخت خاک از بام ها ، می سوختند دخترانِ زنده در گور عرب از این گناه بین طوفان غنچه و گل سر در آغوش هم اند او به زینب یا که زینب می برد بر او پناه تا شود زهرا فقط یک کارِ باقی مانده داشت شانه زد بر آن پریشانِ تنور و قتلگاه چون زبانش بند می آمد خجالت می کشید با سرِ بابا سخن می گفت ، اما با نگاه آه بابا! پا به پایت سوختم ، خوردم زمین رنگ گیسویم دلیل و زخم پهلویم گواه ماند داغِ نالهء من بر دل دشمن فقط خیزران وقتی که خوردی زیر لب می گفتم آه جنگ پایان یافت بعد از تو چهل منزل ولی عمه می جنگید با دستان بسته ، بی سلاح اربعین من نیستم از او سراغم را نگیر این امانت دار را شرمنده تر از این مخواه بعد از این هرجا که رفتی با تو می آیم پدر پای من زخمی ست اما روبه راهم رو به راه... ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
بسم الله الرحمن الرحيم چگونه شُکر گویم این وصالِ ناگهانی را ؟ کمان ابروی من ! خوشحال کردی قد کمانی را چگونه یافتی ما را در این ویران سرا امشب !؟ گرفتی از صدایِ گریه ام شاید نشانی را سرت را از طبق برداشتم با یاری عمه ! چهل منزل تحمل کرده ام این ناتوانی را حلالم کن ! که اشکم را به استقبال آوردم پدر از یاد بُردم شیوه ی شیرین زبانی را خبر دارم شبی کُنج تنوری میهمان بودی ! به جا آورده کوفه خوب حقِ میزبانی را به قولِ تازیانه، من یتیمی دردسر سازم ! معطل می کنم با زخم پایم کاروانی را لبت را قاری قرآن هزاران بار می بوسم ! که طشت زر ببیند راه و رسم قدردانی را اگر چه دختران شام تحویلم نمی گیرند نیاوردم به روی خویش این نامهربانی را ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام ای سر بابا تنت کجا رفته شنیده ام که تنت بین بوریا رفته خوش آمدی‌ پدرم دیدن من آمده ای چه شد که نصف شبی به خرابه سر زده ای هوای اهل و عیالت هوای سوختن‌ است همان قدم که نداری بروی چشم من‌ است خبر بگیر ز حالم عجیب بد حالم شبیه پیر زنی درمیان اطفالم نه دست‌ مانده برایم نه پا و نه کمری خلاصه عرض کنم میشود مرا ببری مرا ببر که گره خورده است موی سرم چقدر با ته‌ نیزه زدند روی سرم مرا ببر که به پیشانیم نشان دارم کبودی بدی از لطف ساربان دارم کشیده خوردم از آنکس که بغض حیدر داشت چه بی مقدمه زد! گونه ام ترک برداشت لب تو زخم‌ شده چوب خیزران خورده لبم کبود شده مشت از سنان خورده همینکه با من‌ مظلوم قاتلت لج شد میان حلقه زنجیر گردنم کج شد گرفت حنجره ام‌حرفهام خس خس شد ز تازیانه دو دستم شکست بی حس شد سرنماز لگدهای بی هوا خوردم چه فحش ها که من از بی نمازها خوردم مقابل من لب تشنه آب میخوردند گرسنه بودم و پیشم کباب میخوردند زنان کوفه به عمه اشاره میکردند لباسهای مرا پاره پاره میکردند اراذل سر بازار شام را که نگو و رقص های زنان روی بام‌ را که نگو غریبه ای به خرابه سرک کشید پدر چقدر قهقهه زد عمه را که دید پدر اگرچه بعد تو دیگر شکست حرمت‌ ما ولی نخورد زمین پرچم قداست ما زمان غارت معجر خدا حجاب کشید نگاه هیچ غریبه به موی ما نرسید سیدپوریا هاشمی ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
تا ز دل ناله ویرانه نشینان برخاست خون ز دل ، آه ز لب ، اشک ز مژگان برخاست طفل هر وقت گرسنه ست نخواهد خوابید تا رسیدند به ویرانه بوی نان برخاست چقدر دخترکان با سر زانو رفتند چونکه با پای پر از آبله نتوان برخاست وقت و بی وقت سر سوختگان داد زدند دختر قافله از خواب ، پریشان برخاست تا ز ویرانه صدایش به لب طشت رسید در همان طشت به پایش سر سلطان برخاست هر که بنشست کنار جگر سوخته ام از کنار جگرم سوخته دامان برخاست وقت افتادنم از ناقه تماشایی بود تا که خوردم به زمین خاک بیابان برخاست گفتم ای دشت به من عرض ادب باید کرد بهر پابوسی من خار مغیلان برخاست دست هر که به دهان و به لبم خورد - فقط به هواداری این طفل تو دندان برخاست بخداوند قسم یک تنه جان همه بود او کتک خورد ولی ناله طفلان برخاست " ابتا یا ابتا ... " ... تا نفس آخر گفت صبح شد ناله ویرانه نشینان برخاست ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
🏴السلام علیک یا بنت الحسین عجز اگر آید به دیدارم جوابش می‌کنم کاخ اگر کوه احد باشد خرابش می‌کنم پرده های قصر افتاد از طنین ناله ام کفر اگر در پرده باشد بی‌نقابش می‌کنم مدح باب علم طاها گر چه اینجا باب نیست در میان شامیان امروز بابش می‌کنم یک رساله از کراماتم اگر در دست نیست می نویسم بعدها صدها کتابش می‌کنم دارم از بابا بزرگ خویش ارث روشنی در شعاعم ذره باشد آفتابش می‌کنم از خدایم اذن دارم زیر سقف گنبدم هر دعایی را بخواهم مستجابش می‌کنم آنکه حتی یک النگو در ضریح انداخته با خدا در روز محشر بی‌حسابش می‌کنم سفره دار روضه‌ی بابا منم، با دست خویش گندمی گر نذر گردد آسیابش می‌کنم زنده باشم بعد از این ای عمه جان گهواره‌ای عاقبت می‌سازم و نذر ربابش می‌کنم آستین پاره ای دارم خدا را شاکرم بر سرم در پیش نامحرم حجابش می‌کنم ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
قبل از این بر تن تو برگ و بری بود پدر قبل از این بر تن من بال و پری بود پدر خواب بودم که تو رفتی، جگرم سوخت ولی همه ی غصه ی من بی خبری بود پدر بعد‌ تو رفت به غارت همه ی حاصل من بعد تو قسمت من خونجگری بود پدر سایه ات بر سر نی سایه ی روی سر من سر تو بر نوک نیزه چه سری بود پدر من که از شام فقط خاطره ی بد دارم سفر شام عجب بد سفری بود پدر سر بازار، سر کوچه، سر هر گذری بعد تو قسمت ما در به دری بود پدر کوچه در کوچه، بیابان به بیابان تا شام قصه ی آبله و پای پَری بود پدر من اگر زنده ام از معجزه ی زینب توست همه جا بر تن زارم سپری بود پدر به سر ما سرِ سرنیزه ی دشمن می خورد اگر از داغ تو چشمان تری بود پدر ماجرایی شده پیدا شدن این لب تو نیمه شب، کاش که نورِ بصری بود پدر وحید محمدی ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
تا ز دل ناله ویرانه نشینان برخاست خون ز دل ، آه ز لب ، اشک ز مژگان برخاست طفل هر وقت گرسنه ست نخواهد خوابید تا رسیدند به ویرانه بوی نان برخاست چقدر دخترکان با سر زانو رفتند چونکه با پای پر از آبله نتوان برخاست وقت و بی وقت سر سوختگان داد زدند دختر قافله از خواب ، پریشان برخاست تا ز ویرانه صدایش به لب طشت رسید در همان طشت به پایش سر سلطان برخاست هر که بنشست کنار جگر سوخته ام از کنار جگرم سوخته دامان برخاست وقت افتادنم از ناقه تماشایی بود تا که خوردم به زمین خاک بیابان برخاست گفتم ای دشت به من عرض ادب باید کرد بهر پابوسی من خار مغیلان برخاست دست هر که به دهان و به لبم خورد - فقط به هواداری این طفل تو دندان برخاست بخداوند قسم یک تنه جان همه بود او کتک خورد ولی ناله طفلان برخاست " ابتا یا ابتا ... " ... تا نفس آخر گفت صبح شد ناله ویرانه نشینان برخاست علی اکبر لطیفیان ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
پدر هرجا که بودی یا نبودی مثل هم بودیم به صورت در سپیدی در کبودی مثل هم بودیم تو از بالای نی من از فراز ناقه افتادم صعودش جای خود در هر فرودی مثل هم بودیم تو بالا سنگ می خوردی و من پایین لگد یعنی؛ میان کوچۀ تنگ یهودی مثل هم بودیم من و تو در حقیقت رد پای مشترک داریم تو از بالا من از پایین دعای مشترک داریم یکی موی پریشان و یکی فقدان دندان و... من و تو در نداری دردهای مشترک داریم منو تو هر دو از دلواپسی عمه می ترسیم چنین از کربلا در دل بلای مشترک داریم تو سر بر دامن مادر شدی من هم چنین گشتم من و تو پیش زهرا نیز جای مشترک داریم پدر جان قسمت زجر آور این داستان مانده پدر جان بعد تو یک نیمه جان از عمه جان مانده خدا صبرش دهد این نیمه جان را٬ عمه جانم را که غیر از حرف دشمن٬طعنه های دوستان مانده پدر حق می دهم از آسمان، خون سر کند آخر؛ سرِ بر نیزه ی تو در گلوی آسمان مانده تو رفتی و عمو رفت و علیِ اصغرت هم رفت ولیکن زجرهای حرمله پیش سنان مانده سه شعبه رفت٬ سر هم رفت٬ دنبالش پسر هم رفت رباب اما هنوز ای وای با قد کمان مانده حسابش را بکن من با رباب و نجمه و لیلا نگو دیگر چرا از عمه مُشتی استخوان مانده تو خوردی چوب را در تشت زر اما چرا بابا به لبهای رقیه ردِّ چوب خیزران مانده؟؟؟ دلیل گریه ام این است بابا جان که آن نامرد؛ سرت را از خرابه برده اما بوی نان مانده رقیه رفت اما غصه ی غسّاله اش باقی ست به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان مانده مهدی رحیمی ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
خبر آمد که ز معشوق خبر می آید ره گشایید که یارم ز سفر می آید کاش می شد که ببافند کمی مویم را آب و آیینه بیارید پدر می آید نه تو از عهده ی این سوخته بر می آیی نه دگر موی سرم تا به کمر می آید جگرت بودم و درد تو گرفتارم کرد غالبا درد به دنبال جگر می آید راستی گم شده سنجاق سرم، پیش تو نیست! سر که آشفته شود حوصله سر می آید هست پیراهنی از غارت آن شب به تنم نیم عمامه از آن بهر تو در می آید به کسی ربط ندارد که تو را می بوسم غیر من از پس کار تو که برمی آید؟ راستی!هیچ خبر دار شدی تب کردم؟ راستی! لاغری من به نظر می آید؟ راستی!هست به یادت دم چادر گفتی دختر من!به تو چادر چقدر می آید سرمه ای را که تو از مکه خریدی، بردند جای آن لخته ی خونم ز بصر می آید محمد سهرابی ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ گریه کردم گریه دارم مثل رود جاریم یک نفر هم نیست اینجا تا دهد دلداریم تا توقف میکنم از پشت با پا میزنند بعد تو محکوم بر این رفتن اجباریم گاه چوب نیزه از شلاق دردش بدتر است آنقدر زد به تنم لبریز زخم کاریم من همان یک بار خوابیدم برایم کافی است از نگاه زجر میترسم پر از بیداریم نیست واضح صحبتم دندان ندارم عفو کن مشت محکم خورده ام در وقت گریه زاریم باورش سخت است میخواهند تحقیرم کنند باورش سخت است بین عده ای بازاریم دختران بابای خود را هی نشانم میدهند جان بابا نیمه جان از این یتیم آزاریم یک طبق آمد غذا آورده اند!اما چرا بوی تو دارد غذای سفره ی افطاریم؟! ⏹ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
بابا گرسنه بودم و از خانه هاشان... بوی غذاهای لذیذ ؛اشکم در آمد آن دخترک که دست بر پهلو گرفته... من را صدا میزد کنیز؛اشکم در آمد خیلی میان کوچه ها بودم مُعذب از مقصدِ چشمان هیز ؛اشکم در آمد از ناقه افتادم ؛صدا زد عمه زینب این روضه ها دارد گریز ؛اشکم در آمد وقتی که گفتم من‌عمو عباس دارم از خنده کردن های ریز ؛اشکم در آمد بابا عزیز خانه ات بودم و لیکن وقتی که زجر میگفت عزیز؛اشکم در آمد ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
تو وقتی اومدی گفتم که تقصیر دل من بود تو که دیدی بابات خوابه چه وقت گریه کردن بود حالا که اومدی پیشم بازم آغوشتو وا کن بغل کن بغضمو بازم غریبی مو تماشا کن حالا که اومدی پیشم بزار خلوت کنم با تو بزار تعریف کنم ، بعدش ببین من پیر شدم یا تو ببخش حرفای تعریفی م دیگه حرفای خوبی نیست ببخش واسه پذیرایی خرابه جای خوبی نیست خرابه بسترش خاکه خرابه بالشش خشته تو خیلی خاکی ای اما برای دخترت زشته برای دخترت زشته که خونش این طوری باشه بزار چیزی نگم شاید تو حرفام دلخوری باشه کدوم خانوم با این حالش پیش مهمون معذب نیست ببخش از راه طولانی سر و وضعم مرتب نیست اگه مهمون داری باید براش با جون مهیا شی خجالت می کشی وقتی نتونی از زمین پاشی نگی من بی ادب بودم نگی این دختر عاشق نیست نمی تونم پاشم از جام پاهام پاهای سابق نیست حالا چشمای کم سومو به هر چی جز تو می بندم به زورم باشه پامیشم به زورم باشه می خندم مگه تو صورتم امشب بغیر از خنده چی دیدی که از وقتی پیشم هستی یه بار حتی نخندیدی یکی دستش تو تاریکی به گونم خورده ٬ چیزی نیست یکی از من یه گوشواره امانت برده ٬ چیزی نیست فقط دلتنگ تو بودم که اعصابم به هم ریخته یه قدری خسته راهم یه کم خوابم به هم ریخته میخوام امشب سرت تا صبح به روی دامنم باشه میخوام امشب شب خوب ازینجا رفتنم باشه دیگه اخماتو واکردی منم با بغض میخندم بیا آغوشتو وا کن منم چشمامو میبندم هادی جانفدا ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
انتقامش را گرفت اینگونه با اعجازِ آه آهِ او شد خطبهء او روز دشمن شد سیاه قصهء کرب و بلا را دختری تغییر داد کاخ ها ویرانه شد ویرانه اش شد بارگاه چادرش دست نوازش بر سر صحرا کشید سبز شد خارِ مغیلان و فدک شد هر گیاه دختر این قوم تکلیف حجابش روشن است چادرِ او تار و پودی دارد از خورشید و ماه دختر انا فتحنا اشک می ریزد ولی گریه های او ندارد رنگ زاری هیچ گاه بر سرش می ریخت خاک از بام ها ، می سوختند دخترانِ زنده در گور عرب از این گناه بین طوفان غنچه و گل سر در آغوش هم اند او به زینب یا که زینب می برد بر او پناه تا شود زهرا فقط یک کارِ باقی مانده داشت شانه زد بر آن پریشانِ تنور و قتلگاه چون زبانش بند می آمد خجالت می کشید با سرِ بابا سخن می گفت ، اما با نگاه آه بابا! پا به پایت سوختم ، خوردم زمین رنگ گیسویم دلیل و زخم پهلویم گواه ماند داغِ نالهء من بر دل دشمن فقط خیزران وقتی که خوردی زیر لب می گفتم آه جنگ پایان یافت بعد از تو چهل منزل ولی عمه می جنگید با دستان بسته ، بی سلاح اربعین من نیستم از او سراغم را نگیر این امانت دار را شرمنده تر از این مخواه بعد از این هرجا که رفتی با تو می آیم پدر پای من زخمی ست اما روبه راهم رو به راه... سیدحمیدرضا برقعی ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
قبل از این بر تن تو برگ و بری بود پدر قبل از این بر تن من بال و پری بود پدر خواب بودم که تو رفتی، جگرم سوخت ولی همه ی غصه ی من بی خبری بود پدر بعد‌ تو رفت به غارت همه ی حاصل من بعد تو قسمت من خونجگری بود پدر سایه ات بر سر نی سایه ی روی سر من سر تو بر نوک نیزه چه سری بود پدر من که از شام فقط خاطره ی بد دارم سفر شام عجب بد سفری بود پدر سر بازار، سر کوچه، سر هر گذری بعد تو قسمت ما در به دری بود پدر کوچه در کوچه، بیابان به بیابان تا شام قصه ی آبله و پای پَری بود پدر من اگر زنده ام از معجزه ی زینب توست همه جا بر تن زارم سپری بود پدر به سر ما سرِ سرنیزه ی دشمن می خورد اگر از داغ تو چشمان تری بود پدر ماجرایی شده پیدا شدن این لب تو نیمه شب، کاش که نورِ بصری بود پدر 🔸شاعر: ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf
باید که از نیزه سرت را پس بگیرم رگ های سرخ حنجرت را پس بگیرم آه ای سلیمان زمانه سعیم این است از ساربان انگشترت را پس بگیرم باید که ازسرنیزه های تیز و سنگین ته مانده های پیکرت را پس بگیرم باید که از غارتگران نا مسلمان عمامه ی پیغمبرت را پس بگیرم باید هر آن طوری شده از قاتلانت آن دست باف مادرت را پس بگیرم باید که ازآن بی حیای پست و نامرد خلخال پای دخترت را پس بگیرم 🔸شاعر: ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf
این قدر دختر بابایی من را نزنید همه ی هستی و دارایی من را نزنید قرص ماه است چه جوری دلتان می آید ؟ جلوه ی کامل زیبایی من را نزنید شده رنگ رخ او مثل کبودی تنش نازک این لاله ی صحرایی من را نزنید از غم دختر من عرش به هم می ریزد بی سبب ماه تماشایی من را نزنید همه با هم به سوی باغ تهاجم نکنید آه این یاس مسیحایی من را نزنید بوی زهراست که پیچیده در این ویرانه دختر کوچک شیدایی من را نزنید نانجیبان گل دردانه ی من نورسته ست این سه ساله گل زهرایی من را نزنید 🔸شاعر: ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf
مبهوتم از نظاره ظرف طلای تو اینجا چرا کشیده شده ماجرای تو تا این که جای بهتر از اینجا مکان کنی دامن گرفته اند یتیمان برای تو اندازه ی تقرب این چوب هم نبود؟ لبهای خشک دخترک باوفای تو تفسیر آیه های نخستین مریمم از کاف و ها گذشته،رسیده به "یای"تو تو سعی می کنی که لبت خوب ادا کند حق حروف حلقی خود را به جای تو... ...من سعی می کنم وسط جمعیت به من با لهجه خودت برسد آیه های تو شکرت حواسها به گلوی تو پرت شد این معجرم فدای غرور صدای تو 🔸شاعر: ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf
من گلم از ساقه جدا مانده ام تشنه ي يک جرعه وفا مانده ام عمه کجا مي روي آهسته تر من عقب قافله جا مانده ام شاعر:
کجایند مردان بی ادعا آیا میدانستید محمد جواد تند گویان وزیر نفت ایران دوازده سال تمام در یک سلول انفرادی بعثی های کثیف بسر برد!؟ طوری که فقط به اندازه ای جا داشت که میتونست بشینه وحتی نمیتونست دراز بکشد... و نمیدونست الانش چه ساعتی وچه موقع از روز وشب وماه وساله؟ !! الان بهاره یا پاییز ؟ الان روزه یاشب؟ وهر روز بلا استثناء با شکنجه شروع میشده.... اونم چه شکنجه ای!؟ که در اثر شکنجه زیاد گردنش صدوهشتاد درجه میچرخیده... واین آخرین شکنجه اون بوده که منجر به شهادت این وزیرجوان و برومند سرزمین اسلامی امان شد....! تنها مونسش کتاب قرآنی بوده که یک سرباز عراقی برایش آورده بوده وتمام سربازهای عراقی که نگهبان این بودن باشنیدن صوت قرآنش شیفته اش شدند... وبعد از شهادتش کتابها در وصفش نوشتند؟! اینها رو ما راحت مینویسیم... وخیلی سر سری میخونیم... وراحت از کنارشون رد میشیم.... اما لحظه ای فکر نمیکنیم.... دوازده سال به والله خیلی زیاده..... دوازده سال.... ۱۴۴ ماه........! یک بچه رو چقدر زحمت میکشیم تا دوازده سال بشه!؟.... حالا فکر کنیم دوازده سال نتونی یک لحظه دراز بکشی ونفهمی روزه یاشب؟ مشابه درد و مشقّات شهید محمدجوادتندگویان درنسل گذشته و در دفاع مقدس کم نبوده و نیستند... شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
سلام علیکم باتوجه به تعامل سازمان تبلیغات اسلامی با آستان قدس رضوی؛ این توفیق حاصل شد تا هیئات شاخص بتوانند، یک روز در دهه آخر صفر در یکی از صحن های جامع رضوی، امام حسن مجتبی(ع) و جمهوری، مراسم هیئت خودشان را برای عموم زائرین برگزار نمایند. لذا باتوجه به حجم بالای درخواست هیئات، لطفا هرچه سریع تر نسبت به تکمیل فرم در سامانه بیرق به نشانی ذیل مراجعه فرمایید. https://beyraghmessenger.ir/join/72ebe7bf2e55867b74a6b0e4f0bd7c3d713a587f233e775da32adbe4e9de6ce6
اعلام مراسم ختم اخوی مداح اهلبیت حاج علی آقا اعتباریان (ریاست محترم کانون مداحان شهر خوراسگان)