سلام(بخوانیدوارسال کنید):
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
انتها نیست در آن جلوه که با فاطمه است
نقطهی "فا" علی و نقطهی "با "فاطمه است
کیست او حضرت حق یا که نبی یا که علی
کیست او فاطمه یا فاطمه یا فاطمه است
بارها محضر او خورد زمین جبرائیل
بارها گفت محمد به حرا فاطمه است
بیش از کعبه پیمبر به طوافش میرفت
یعنی ای قوم فقط قبله نما فاطمه است
من از اَمرش به علی یادِ حدیثی کردم
حجت الله عَلی حُجَّتنا فاطمه است
گفت سوگند به مظلومی تو کم نشود
یک سرِ موت در این معرکه تا فاطمه است
آنچنان رویِ زمین ریخت چهل تَن را که
همه گفتند مگر شیرخدا فاطمه است
همه گفتند که در شهر دو حیدر باشد
همه گفتند که در شهر دوتا فاطمه است
مرتضی گفت بمان ورنه خودش میفهماند
که اذازُلزلتِ الاَرض و سَما فاطمه است
چادرش را نتکاند آخ ببینید همه
نام او مردم نامرد چرا فاطمه است
روز محشر شود ؛ از آمدنش معلوم است
که چرا کارِ خلائق همه با فاطمه است
تا که او هست شفاعت به شفیعی نرسد
تا که او هست فقط نالهی ما فاطمه است
🔸شاعر
#حسن_لطفی
______________________________
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید):
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
پُر شدم از غصّه و اندوه و غم بانوی من
پیکرت بدجور پیچیده بهم بانوی من
این کبودی ها..توانم را ربوده فاطمه
تار می بینم تنت را..محترم بانوی من
وقت غسلت آمده..دستم به گیسویت رسید
گیسوانت از چه رو گردیده کم بانوی من؟
پوستی بر استخوانت مانده بود و آب شد
کن دعا!تا زودتر بر تو رسم بانوی من
سینه ام تنگ ونفس تنگ و دو چشمم لاله گون
دیده وا کن زنده ام گردان به دم بانوی من
جای سالم نیست در روی تنت صدیقه ام
چون بنفشه شد سرت تا به قدم بانوی من
خونِ پهلوی تو با آب روان مخلوط شد
من گریبان خودم را می درم بانوی من
لیله ی قدر علی مخفی شدی در زیر خاک
تا بگویند :شیعیان «ای بی حرم بانوی من»
🔸شاعر :
#محسن_راحت_حق
__________________________________
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید):
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
دنیای بی زهرا شبیه یک سراب است
هستی بدون حضرتش نقشی بر آب است
اصلاً بدون فاطمه بودن، عذاب است
هرکس که بی زهرا شود، در اضطراب است
هرکس که شد بی فاطمه تنهاست، تنها
سرمایهی هستی فقط زهراست، زهرا
زهرا کجا و آن همه آزار، ای وای
زهرا کجا و در کجا، دیوار، ای وای
انسیه ی احمد کجا و نار، ای وای
حورا کجا و ضربه ی مسمار، ای وای
بین در و دیوار و آتش بود زهرا
با دشمنان هم در کشاکش بود زهرا
افسوس مشتی دیو و دد از او گذشتند
با ضربه ی مشت و لگد از او گذشتند
بر دست او شلاق زد، از او گذشتند
فریاد زد: "بابا مدد!" از او گذشتند
یک لحظه یاد محسنش افتاد و افتاد
یک صیحه از عمق جگر سر داد و افتاد
🔸شاعر :
#امیر_عظیمی
___________________________________
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید):
غم میوزید
غم میوزید شادیِ ما مختصر کُنَد
شب میرسید کامِ مرا تلخ تر کُنَد
کو مَحرمی که بر درِ این خانه سر زَنَد
کو مَرحمی که بر جگرِ ما اثر کُنَد
مادر که میرود همهی خانه بی کَساند
مادر که هست خنده از اینجا گذر کُنَد
باشد ، مریض هم شده باشد به خانهات
کافیست در نماز که چادر به سر کُنَد
او هست نانِ تازه و گرمیِ خانه هست
کافیست در قنوت دعایی اگر کُنَد
من روضه خوانِ خویشم و دیدی که روزگار!
آتش نکرد آنچه که غم با جگر کُنَد
نامردِ شهر با همه ولگردها رسید
تا که تمام قصهیِ دیوار و در کُنَد
گردن کشید ...دید علی نیست...شیرشد
تا بی خیال طعنه زنَد خنده سر کُنَد
اول قبالهیِ فدک از دستِ ما گرفت
میخواست تا غرورِ مرا خُرد تر کُنَد
محکم گرفته مادرِ من چادرش ، ولی
فرصت نشد که دست به رویش سپر کُنَد
عمدا میانِ تنگیِ کوچه کشیده زد
تا ضربِ دستِ او دو برابر اثر کُنَد
یک تن میانِ چند نفر حرفِ ساده نیست
مادر زدن به پیش پسر حرف ساده نیست
حسن لطفی
#حسن_لطفی #شعر_روضه #شعر_شهادت_حضرت_زهرا #شعر_شهادت_حضرت_صدیقه_طاهره #شعر_مرثیه
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید):
#مرثیه_حضرت_زهرا
آقا سلام روضه مادر شروع شد
باران اشک های مکرر شروع شد
آقا اجازه هست بخوانم برایتان
این اتفاق از دم یک در شروع شد
سلام(بخوانیدوارسال کنید):
#مرثیه_حضرت_زهرا
بر مشام جان رسد بویی غریب از کوچه ها
بوی سیلی،یاس نیلی،حمله ی آلوده ها
بوی گریه،خاک چادر، بغضی از جنس حسن
صبرحیدر،اشک زینب،غنچه ای در شعله ها
سلام(بخوانیدوارسال کنید):
تو تهران یکی می گفت : خوش به حال مسافرکشان میدان آزادی که آزادانه فریاد می زنند :
💢 آزادی
💢 آزادی
💢 آزادی
💠 و عابران خسته می پرسیدند :
آزادی چند ؟؟
✅ من عابری را دیدم که از راننده سوال کرد : آزادی کجاست ؟؟
و راننده با لحن معنی داری گفت : رد کردی ؛ آزادی قبل از انقلاب بود.
و من به او گفتم :
💢 آری
⬅️ از "غرب" که به میدان آزادی نگاه کنی ، آزادی قبل از انقلاب است؛
ولی
✅ از میدان " امام حسین (ع) " که به آزادی نگاه کنی، می بینی آزادی درست بعد از انقلاب قرار دارد.
⬅️ پس بنگر در کدام سوء ایستاده ای،
🌳طرف امام حسین (علیه السلام)
🌳یا طرف غرب
چهل سالگی انقلاب مبارک🌹🌹
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
حضرت زهرا سلام الله علیها
مدینه! شهر نبی! تربت چهار امام!
به نقطه نقطه ی خاکت زما سلام، سلام!
اگر چه ساکت و آرام میرسی به نظر
دلی نمانده که گیرد به یاد تو، آرام
مزار چار امامی و، شهر پنج تنی
ز شش جهت به سویت حاجت آورند مدام
چراغ محفل جان، مسجد الحرام دلی
که بر طواف حریم تو، بسته دل احرام
سزد چو نام شریف تو بر زبان آرم
به حرمت سخنم، انبیا کنند قیام
دوای درد دو عالم، ز گرد صحرایی
سلام بر تو! که آرامگاه زهرایی
--
شرار غم ز وجودم زبانه میگیرد
ز گریه، مرغ دلم آب و دانه میگیرد
نه آرزوی بهشتم بود، نه شوق وطن
دلم به یاد مدینه بهانه میگیرد
زهر نشانه گذر کرده، با هزار نگاه
سراغ از آن حرم بینشانه میگیرد
سلام باد به شهری که نام روح فزاش
به هر دلی که شکسته ست، خانه میگیرد
سلام باد بر آن داغدیده بانویی
که عرض تسلیت از تازیانه میگیرد!
درود باد به شهری، که تربت زهراست
بهار دامنش از اشک غربت زهراست
--
مدینه! کز تو به دلها شراره افتاده
شراره بر جگر سنگ خاره افتاده
چه روی داده که خورشید تو غریب شده؟
وزو به خاک تو، ماه و ستاره افتاده؟!
چه روی داده که مثل علی، ز شدت غم
خموشی و نفست در شماره افتاده؟!
به روی نیلی زهرا قسم بگو که: چرا
به کوچههای تو یک گوشواره افتاده؟!
مدینه! ناله بر آر از جگر، بگو به علی:
بیا که فاطمه از پا دوباره افتاده!
مدینه! نخل گلت چیده شد به گلخانه
برای غنچهی خونین گریستی یا نه؟!
--
مدینه! طوطی وحی تو، آشیانه نداشت؟
و یا از فتنهی زاغان، امان به لانه نداشت؟
چو شمع سوخته گردید و آه و ناله نزد
شراره داشت به دل، بر لبش ترانه نداشت
گرفته بود چنان خو به دانه دانهی اشک
که شوق زندگی و میل آب و دانه نداشت
کسی شریک غم دختر رسول نشد
بجز علی، که محیط غمش، کرانه نداشت
مدینه! تسلیتی جز شرار و دود ندید!
مغیره دسته گلی غیر تازیانه نداشت!
گمان نبود صدای نبی خموش شود
ز دود، خانهی زهرا سیاهپوش شود!
--
مدینه! لشکر اندوه ریخت بر سر تو
نبود اینهمه رنج زمانه، باور تو
مدینه! بعد پیمبر ز بس غریب شدی
نشست قاتل زهرا، فراز منبر تو!
مدینه! چون به سرت آسمان خراب نشد؟!
چو گشت نقش زمین دختر پیمبر تو!
از آن شبی که علی دفن کرد فاطمه را
صفا گرفته شد از صبح روحپرور تو
به کوچههای تو یک روز، آفتاب گرفت!
هنوز مانده چو ابر سیاه منظر تو
میان کوچه، زنی را زدن، رشادت بود؟!
و یا به فاطمه سیلی زدن، عبادت بود؟!
--
مدینه! آنچه که میپرسم از تو، راست بگو
کجاست تربت زهرا؟ بگو کجاست؟ بگو
بقیع و منبر و محراب با حریم رسول
مزار او ز چه پنهان ز چشم ماست؟ بگو
چه شد که فاطمه هجده بهار بیش نداشت؟
چرا هماره ز حق، مرگ خویش خواست؟ بگو
چرا زمین تو، یاد آور مصیبت اوست؟
چرا هوای تو اینقدر غم فزاست؟ بگو
به گوشوارهی در کوچه اوفتاده قسم
به روی فاطمه سیلی زدن رواست؟ بگو!
چه لاله ای ز تو در بین خار و خس افتاد؟
که در مصیبت او، بلبل از نفس افتاد!
--
شکسته بال و پری ز آشیانه می بردند
تنی ضعیف، غریبا به شانه می بردند
جنازه ای که همه انبیا بقربانش
چه شد که هفت نفر مخفیانه می بردند؟!
مدینه! فطمه را، روز روشن آزردند
چرا جنازه ی او را شبانه می بردند؟!
ز غربت علی و قصه ی در و دیوار
به دادگاه پیمبر، نشانه می بردند
به جای گل که گذارند روی قبر رسول
برای او، اثر تازیانه می بردند!
سزای آنهمه احسان مصطفی، این بود!
هنوز هم کفن آن شهیده خونین بود!
--
مدینه، راست بگو! شب علی به چاه چه گفت؟!
کنار تربت خورشید خود، به ماه چه گفت؟!
علی که روز لبش بسته بود و ناله نزد
ز دردهای درون با شب سیاه چه گفت؟!
مدینه! شب که علی برد سر فرو در چاه
ز محسنش، که فدا گشت بیگناه، چه گفت؟!
مدینه! شیر خدا، کم پناه عالم بود
چو دید فاطمه افتاده بی پناه، چه گفت؟!
مدینه! فاطمه در پشت در چو آه کشید
به آن شهیده، علی در جواب آه چه گفت؟!
مدینه! شرح غم تو، که نیست خاتمهاش
بسوز! هم به علی، هم برای فاطمهاش!
--
مدینه! طوبی قامت خمیدهی تو، چه شد؟!
مدینه! فاطمهی داغدیدهی تو، چه شد؟!
شرار فتنه ز اهل جحیم چون برخاست
بگو: بهشت به آتش کشیدهی تو چه شد؟!
به آن شکوفه که نشکفته چیده شد، سوگند
گل شبانه به گل آرمیدهی تو، چه شد؟!
نهال گلبن وحی را چو ضربه رسید
بگو که غنچه ی از شاخه ه تو چه شد؟
مزار فاطمه می باید از نظر، مخفی
مزار محسن در خون طپیده ی تو چه شد؟!
بریز اشک! که خاک مدینه را شویم
نشانی از حرم بی نشان او، جویم
--
حرامیان! که به خود ننگ جاودانه زدید
بدون اذن، علی را قدم به خانه زدید
کبوتری که هنوز آشیانهاش میسوخت
چه کرده بود که او را در آشیانه زدید؟!
چرا به کشتن زهرا هجوم آوردید؟!
چرا به مادر سادات، تازیانه زدید؟
سلام(بخوانیدوارسال کنید):
#اشعار_شهادت_و_مصائب_اهل_بیت
#شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
دو دمههای ایام فاطمیه -(فاطمه در پشت در افتاد و شد محسن فدا)
◾️دو دمههای ایام فاطمیه
◾️بنداول
فاطمه در پشت در افتاد و شد محسن فدا
گفت یافضه بیا(۲)
◾️بنددوم
در میان دود و آتش لطمه خورده از جفا
گفت یا فضه بیا(۲)
◾️بندسوم
میخ در بر سینه زهرا نشسته ای خدا
گفت یا فضه بیا(۲)
◾️بندچهارم
فاطمه با محسنش شد کشتهی راه ولا
گفت یا فضه بیا(۲)
شاعر: #مرتضی_محمودپور
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید):
#اشعار_شهادت_و_مصائب_اهل_بیت
#شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
فراق زهرا(س)_سر فرو برده بزانوی غم ومی نالد
یا زهرا(س)
سر فرو برده بزانوی غم ومی نالد
زند آتش غم جانکاه دل حیدر را
دست بردست زندازدل خودآه کشد
آخر از دست بدادست بهین همسر را
دل او خون شده از فرقت یاری همدم
داده قرآن مجسم ز کفش کوثر را
کودکان برسر بستر به فغان می گریند
مرتضی مانده چسان جمع کند بستر را
یاد آرد که چگونه به گلش زخم زدند
نتوانسته مدد یار شود دلبر را
یاد آرد که زاو غنچه ی گل پرپر شد
در زمانی که لگد زد عدو آن در را
غم زهرا(س) کمر شوهر او را خم کرد
داد از دست علی(ع) یار حمایتگر را
غم همسر طرفی سوی دگر چار یتیم
مانده حیران چه کند اینهمه بی مادر را
زینبش کار کند فاطمه آید نظرش
ای خدا صبر بده حیدر بی همسر را
شعر:اسماعیل تقوایی
شاعر: #اسماعیل_تقوایی
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید):
#اشعار_غزلیات_و_مدایح_اهل_بیت_علیهم_السّلام
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
استقامت -(چنان در سجده هایش استقامت می کند زهرا)
چنان در سجده هایش استقامت می کند زهرا
سر سجاده تدریس عبادت می کند زهرا
تبسم می کند حیدر همین که گوشه ی خانه
برای زینبش قرآن تلاوت می کند زهرا
علی را در خداوندش، خدا را در همانندش
خدا را هر کجا باشد زیارت می کند زهرا
عسل میریزد از نام علی، هنگام تسبیحش
خدا را با علی گفتن ضیافت میکند زهرا
به دار الحکمه ی زهرا خلافت می کند حیدر
به دار الحکمه ی حیدر خلافت می کند زهرا
برای شمع و پروانه که راه عشق می جویند
کفایت می کند حیدر، کفایت می کند زهرا
به یادش یاس می کارم معطر می شود روحم
به دل حب علی باشد سرایت می کند زهرا
سوالی داشتم پرسیدم از تاریخ گریان شد
و پاسخ داد احساس کسالت می کند زهرا
به مجروحان جنگی سر زدم با درد میخوابند
نمی دانم چگونه استراحت می کند زهرا
به آن میخی که با شرمندگی کج شد توجه کن
اگر هم سخت، دنیا را هدایت می کند زهرا
به کرسی شفاعت می نشیند با دلی پر خون
قیامت را به یک آهش قیامت می کند زهرا
و با پیراهنی که گرگ ها صد پاره اش کردند
تمام شیعیانش را شفاعت می کند زهرا
شاعر: #علی_حسنی
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯