⭕️ورود اهل بیت علیهم السلام به کوفه
💠روز ۱۲محرم روز ورود اهل بیت(علیهم السلام) با حالت اسارت به کوفه است. دراین روز ابن زیاد فرمان داد که احدی حق ندارد با اسلحه ازخانه بیرون آید ،چرا که نگران بود شیعیان امیرالمومنین قیام کنند. سپس فرمان داد سرهای شهدا را پیش روی اهل بیت آورده حرکت دهند و اسرا را در کوی و بازار بگردانند.
♦️زنان کوفه که براى تماشای کاروان اسرا به بالاى بامها رفته بودند دیدند امام سجاد علیهالسلام در حالى که بیمارند و به خاطر غل و زنجیرها خون از رگهاى گردنشان جارى است، بر شترى برهنه سوارند.
🔹همچنین رأس شریف امام حسین(علیه السلام) در نوک نیزه این آیه مبارکه را تلاوت مى نماید: «اَمْ حَسِبْتَ أَنّ أَصْحابَ الْکَهْفِ وَالرَقیمِ کانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَباً» (کهف، ۹).
🔸مردم با دیدن حالت رقت انگیز ذریه پیامبر(صلی الله علیه وآله) و سرهای بر نیزه، صدا به گریه بلند نمودند. سپس حضرت زینب علیهاالسلام مردم را امر به سکوت نمود و شروع به خواندن خطبهاى کوبنده و رسواکننده نمود.
#تقویم_محرم
#امام_حسین_علیه_السلام
#دوازدهم_محرم
⭕️مجلس عبیدالله ابن زیاد
💠پس از آنکه اسرا و سرهای مقدس شهدا را در کوفه گردانیدند، ابن زیاد در کاخ خود نشست و دستور داد سر مطهر امام حسین(علیه السلام) را در برابرش گذاشتند، آنگاه اسرا را در حالی که به طناب بسته بودند، وارد مجلس کرده، در برابر تخت آن ملعون ایستاده نگاه داشتند. مردم و درباریان به تماشا ایستاده بودند.
🔺عبیدالله، با اشاره به حضرت زینب (س) گفت: «این زن کیست؟» گفتند: «زینب دختر علی بن ابی طالب (ع) است»؛ ابن زیاد به او گفت: سپاس خدایی را که شما را رسوا کرد، کشت و دروغ گوییتان را برملا کرد. حضرت زینب (س) فرمود: سپاس خدای را که به واسطه محمد (ص) ما را گرامی داشته و پاک گردانده است. نه چنین است که تو میگویی. تنها فاسق است که رسوا میشود...
🔻ابن زیاد پرسید: رفتار خدا را با خاندانت چگونه دیدی؟ فرمود: «جز زیبایی چیز دیگری ندیدم؛ خداوند شهادت را برایشان نوشته بود، پس به سوی آرامگاههای خود رفتند. به زودی خدا تو و آنان را جمع خواهد کرد و آنان در پیشگاه خدا دادخواهی میکنند.» ابن زیاد خشمگین شد. سپس با چوب دستی خود بر دندانها و لبان مبارک امام حسین (علیه السلام) زد.
♦️دو تن از صحابی رسول خدا (ص) به این عمل ابن زیاد اعتراض کردند و به وی گفتند: «من خودم شاهد بودم که رسول الله (ص) بر موضع چوب دستی تو بوسه میزد».
🔹پس از مجلس شوم ابن زیاد، اهل بیت(ع) را با غل و زنجیر وارد زندان کوفه کردند. عبیدالله نامهای به یزید نوشت و اخبار تازه را به او داد و پرسید اکنون چه کند؟ یزید نیز دستور داد اسرا را با سرهای شهدا به شام بفرستد.
#سیزدهم_محرم
8.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸خواص عاشورایی:
عَبدُالله بْن عَفیف اَزْدی
♦️عَبدُالله بْن عَفیف از یاران امام علی(علیه السلام) و امام حسین(علیه السلام) بود. او در جنگهای جمل و صفین چشمانش را در رکاب علی(علیه السلام) از دست داده بود. او نخستین شیعهای است که پس از شهادت امام حسین(علیه السلام) به شهادت رسید.
🔺پس از شهادت امام حسین(علیه السلام)، عبیدالله بن زیاد در کوفه به منبر رفت و با اشاره به امام حسین(علیه السلام) گفت: خدای را سپاس که ... دروغگو پسر دروغگو را کشت. هنوز سخن ابن زیاد تمام نشده بود که عبدالله بن عفیف گفت: اى پسر مرجانه! دروغگو پسر دروغگو، تو و پدرت هستيد و نيز كسى است كه به تو حكومت داد و پدرش. کجایند فرزندان مهاجر و انصار که از این ناپاک، انتقام بگیرند.
🔻ابن زیاد برافروخت و دستور داد او را دستگیر کنند. او با سردادن شعار طایفهاش (یا مبرور)، آنها را به کمک فراخواند، طایفهاش او را از مجلس بیرون بردند. ولی شب هنگام ماموران ابن زیاد خانهاش را محاصره کردند. وی نابینا بود اما دخترش صفیه او را به جنگ راهنمایی میکرد. بالاخره او را دستگیر کرده و به دستور ابن زیاد گردنش را زدند و بدنش را در کناسه کوفه بهدار آویختند.
#تقویم_محرم
#امام_حسین_علیه_السلام
#سیزدهم_محرم
#خواص_عاشورایی
🔸خواص عاشورایی:
سعید بن عبد اللّه حَنَفى
🔹سعید (سعد) بن عبد اللّه از افراد نامدار حاضر در واقعه كربلاست. او يكى از دعوت كنندگان امام حسين عليه السلام به كوفه بود و همراه دومين گروهى كه نامه كوفيان را براى امام ع آوردند، به حضور ايشان آمد.
🔺شب عاشورا او اینگونه به اباعبدالله ع اظهار ارادت و وفادارى كرد : اگر مىدانستم كه كشته مىشوم و بار ديگر زنده مىشوم و زنده زنده، سوزانده و تكّه تكّه مىشوم و هفتاد بار با من، چنين مىكنند، باز از تو جدا نمىشدم تا در راه تو بميرم.
🔻ظهر عاشورا که امام با جمعی از اصحاب، نماز خوف خواندند، سعيد بن عبد اللّه حنفى، جلوى امام ع ايستاد و با جانش از او محافظت كرد و اجازه نداد تیرهایی که از چپ و راست میباریدند، به امام اصابت کند.
♦️پس از اتمام نماز، او بر اثرِ تيرهايى كه خورده بود، به زمين افتاد، در حالى كه مىگفت: خدايا ! دشمنان را همچون عاد و ثمود ، لعنت كن. افزون بر جاى ضربههاى شمشير و زخم نيزهها، سيزده تير در بدن او يافتند.
#امام_حسین_علیه_السلام
#خواص_عاشورایی
#امام_حسین_علیه_السلام
⭕️معجزات سر مقدس امام، از کوفه تا شام
♦️ابن زیاد در روز ۱۵ (یا ۱۹) محرم سر مقدس امام حسین (علیه السلام) و دیگر شهدا را به همراه کودکان و زنان ، با شمربن ذی الجوشن به شام فرستاد و به دست و پا و گردن مبارک امام سجاد (علیه السلام) زنجیر انداخت و اسراء را سوار بر شتر بی جهاز نمود. آن شقى، اهل بیت عصمت و طهارت را مانند اسیران کفار، شهر به شهر با ذلت راهی شام کرد به گونه ای که مردم به تماشاى آن ها مىآمدند.
🔹یکی از حوادث خارقالعادهای که گزارش آن در بسیاری از منابع هست، دست یا قلمی آهنین است که در برابر مامورانی که در حال عیش و نوش در اولین شب بعد از حرکت داشتند بود که از دیوار برآمد و شعر زیر را در نکوهش قاتلان امام حسین (ع)، با خون بر روی دیوار نوشت:
🔻«اَتَرْجُو اُمَّةٌ قَتَلَتْ حُسَیْنًا ••• شَفَاعَةَ جَدِّهِ یَوْمَ الْحِسَابِ» «آیا امتی که حسین را به قتل رساند، به شفاعت جدش در روز حساب امیدوار است؟»... چون ماموران ابن زیاد چنین معجزهای را از سر امام (ع) دیدند، سر را رها کرده، پا به فرار گذاشتند ، ولی دوباره برگشتند.
🔹همچنین حارث بن وُکَیدَه میگوید: من از حاملان سر حسین (ع) بودم که شنیدم سر بر روی نیزه، سوره کهف را میخواند. در خود شک کردم که من صدای ابی عبدالله را میشنوم. دوباره شنیدم: ای پسر وکیده آیا دانستی که همه ما ائمه زندهایم و نزد پروردگارمان روزی میخوریم؟ با خود اندیشیدم که سر را سرقت کنم. فرمود: ای پسر وکیده، این کار برای تو ممکن نیست. این گروه را رهایشان کن.
#تقویم_محرم
#امام_حسین_علیه_السلام
#پانزدهم_محرم
#خواص_عاشورایی
@vetralmotor
اسلام آوردن یک مسیحی با معجزه سر امام حسین (ع)
کاروان اسرای کربلا را از کوفه تا شام، از شهری به شهری و از منزلی به منزلی حرکت دادند. حاملان سرها در اولین منزل برای استراحت توقف کردند. آنان جسارت را به حدی رسانده بودند که حتی با سر مقدس به بازی و تفریح مشغول می شدند. آنان مقداری از شب را به عیش و نوش گذراندند که ناگهان دستی از دیوار بیرون آمد و با قلمی آهنین این شعر را با خون نوشت:
اَتَرْجُو اُمَّةٌ قَتَلَتْ حُسَیْنا /شَفاعَةَ جَدِّهِ یَوْمَ الْحِسابِ
آیا گروهی که امام حسین (ع) را کشتند در روز قیامت امید شفاعت جدش را دارند؟
حاملان سرها بسیار ترسیدند، برخی از آن ها برخاستند تا آن دست و قلم را بگیرند که ناگهان ناپدید شد. وقتی برگشتند دوباره آن دست با جوهری از خون آشکار شد و این شعر را نوشت:
فَلا وَ الله لَیْسَ لَهُم شَفیع
وَ هُمْ یَومَ القیامَة فی الْعَذاب
به خدا سوگند شفاعت کننده ای برای آن ها نخواهد بود و آن ها روز قیامت در عذاب خواهند بود.
دوباره عده ای خواستند آن دست را بگیرند که باز ناپدید شد. برای بار سوم که برگشتند آن دست با همان شرایط این شعر را نوشت:
وَ قَد قتلُو الحُسینَ بحکم جَور
وَ خالف خَلفَهُم حکم الکِتاب
امام حسین (ع) را از روی ظلم و ستم شهید کردند و با این کارشان مخالف قرآن عمل کردند. حاملان سر، از غذا خوردن پشیمان شدند و با ترس بسیار آن شب را نخوابیدند. در نیمه شب صدایی به گوش راهب دیر رسید که در آنجا زندگی می کرد. راهب خوب گوش داد تا اینکه ذکر تسبیح الهی را شنید. راهب برخاست و سر خود را از پنجره بیرون کرد. متوجه شد از نیزه ای که کنار دیوار دیر گذاشته اند، نوری عظیم به سوی آسمان می رود و فرشتگان از آسمان گروه گروه فرود می آیند و می گویند:
السلام علیک یابن رسول الله
السلام علیک یا ابا عبدالله
راهب از دیدن این حالات، متعجب شد و ترس او را فرا گرفت. از صومعه خارج شد و میان یاران ابن زیاد رفت و پرسید: بزرگ شما کیست؟ گفتند: خولی. به نزد خولی رفت و پرسید: این سر کیست؟ گفت: سر مرد خارجی است (نعوذبالله) که در سرزمین عراق خروج کرد و ابن زیاد او را کُشت. راهب گفت: نامش چیست؟ خولی جواب داد: حسین بن علی بن ابیطالب (ع). باز پرسید: نام مادرش چیست؟ خولی گفت: فاطمه بنت محمد مصطفی (ص).
راهب با تعجب پرسید: همان محمدی که پیغمبر خودتان است؟ خولی گفت: آری. راهب فریاد زد که وای برای شما به خاطر کاری که کردید! بعد از آن ها خواست سر مبارک حسین (ع) را تا صبح نزد او بگذارند. خولی گفت: نمی توانیم، باید نزد یزید بن معاویه ببریم و از او جایزه بگیریم. راهب گفت: جایزه تو چقدر است؟
خولی پاسخ داد: ۱۰ هزار درهم. راهب گفت که من ۱۰ هزار درهم به تو می دهم. خولی هم پذیرفت، درهم را گرفت و سر مطهر را به راهب سپرد.
راهب سر مطهر را با مُشک خوشبو کرد و آن را روی سجاده اش گذاشت و تمام شب را گریه کرد. وقتی صبح شد به سر منور عرض کرد: ای سر! من جز خویشتن، چیزی ندارم ولی شهادت می دهم که معبودی جز خدا نیست. جد تو محمد (ص) پیامبر خداست و گواهی می دهم که من غلام و بنده تو هستم. سپس عرض کرد: ای اباعبدالله! به خدا سوگند، بر من سخت است که در کربلا نبودم و جان خود را فدای تو نکردم. ای اباعبدالله! هنگامی که جدت را دیدار می کنی، گواهی دِه که من شهادتین گفتم و در خدمت تو اسلام آوردم. آنگاه گفت: اشهد ان لا اله الا الله. .. صبح سر را به آن ها تحویل داد، پس از این دیدار از صومعه خارج و خود را خدمتکار اهل بیت (ع) کرد.
Moharram 1403.04.28 - Shab 13 - H-Sarollah.Rasht - 02 - Abozar Biukafi - Najva.mp3
7.63M
🔉 نجوا | بگذار به عشق تو گرفتار بمیرم
🎙 با نوای #حاج_ابوذر_بیوکافی
✨ #امام_حسین
#امام_زمان
بگذار به عشق تو گرفتار بمیرم
مگذار که از دوری تو خوار بمیرم
بگذار دمی پای نگاهت بنشینم
مگذار که در حسرت دیدار بمیرم
مگذار زعشقت سرسالم ببرم گور
بگذار که من هم به سردار بمیرم
بی مایه ترینم به خریداری یوسف
بگذار در این گوشه ی بازار بمیرم
مگذار عجل جای دگر دیدنم آید
دل سینه زنی یار بمیرم
من هم به اباالفضل قسم هست امیدم