آموزش_مقام_نکریز_استاد_غلامرضا_شاهمیوه.mp3
1.24M
🔺#آموزش_صوت_و_لحن🔺
🔶#استاد_شاهمیوه🔶
💠آموزش مقام نکریز 💠
🔹🌺🔹🌺🔹
#دختر_شینا 7
👝 ساک دستم بود. رفتم و گوشه ای نشستم و آن را باز کردم. چند تا بلوز و دامن و روسری برایم خریده بود. از سلیقه اش خوشم آمد. 😍👌
🔹 نمی دانم چطور شد که یک دفعه دلم گرفت😞
لباس ها را جمع کردم و ریختم توی ساک و زیپش را بستم و دویدم توی حیاط⛲️
صمد نبود، رفته بود....
فردایش نیامد. پس فردا و روزهای بعد هم نیامد...
💗 کم کم داشتم نگرانش می شدم. به هیچ کس نمی توانستم رازِ دلم را بگویم. خجالت می کشیدم از مادرم بپرسم خبری از صمد دارد یا نه....
🏞 یک روز که سرِ چشمه رفته بودم، از زن ها شنیدم پایگاه آماده باش است و به هیچ سربازی مرخصی نمی دهند.
✊ پدرم در خانه از تظاهراتِ ضد شاه حرف می زد و اینکه در اغلبِ شهرها حکومت نظامی شده و مردم شعارهای ضد حکومت و ضد شاه سر می دهند؛
امّا روستای ما امن و امان بود و مردم به زندگی آرامِ خود مشغول بودند.
🌺 یک ماه از آخرین باری که "صمد" را دیده بودم، می گذشت. آن روز خدیجه و برادرم خانه ما بودند، نشسته بودیم روی ایوان. مثل تمام خانه های روستایی، درِ حیاطِ ما هم جز شب ها، همیشه باز بود.
❣ شنیدم یک نفر از پشتِ در صدا می زند: «یاالله... یاالله...» "صمد" بود.
برای اولین بار از شنیدنِ صدایش حالِ دیگری بهم دست داد. قلبم به تپش افتاد....
_/\|/\❤️
🔸 برادرم، ایمان، دوید جلوی در و بعد از سلام و احوال پرسی تعارفش کرد بیاید تو.
💖 "صمد" تا من را دید، مثل همیشه لبخند زد و سلام داد.
حس کردم صورتم دارد آتش می گیرد🔥
انگار دو تا کفگیرِ داغ گذاشته بودند روی گونه هایم. سرم را پایین انداختم و رفتم توی اتاق...💞
🔹 خدیجه تعارف کرد "صمد" بیاید تو.
تا او آمد، من از اتاق بیرون رفتم. خجالت می کشیدم پیشِ برادرم با "صمد" حرف بزنم یا توی اتاقی که او نشسته، بنشینم... 😥
🔶 "صمد" یک ساعت ماند و با برادرم و خدیجه حرف زد. وقتی از دیدنِ من ناامید شد، بلند شد، خداحافظی کرد برود...
🌹 توی ایوان من را دید و با لحنِ کنایه آمیزی گفت:😏«ببخشید مزاحم شدم. خیلی زحمت دادم. به حاج آقا و شیرین جان سلام برسانید.»
بعد خداحافظی کرد و رفت......
❇️ خدیجه صدایم کرد و گفت: «قدم! باز که گند زدی. چرا نیامدی تو. بیچاره! ببین برایت چی آورده.» و به چمدانی که دستش بود اشاره کرد و گفت: «دیوانه! این را برای تو آورده.»👝💝
آن قدر از دیدن "صمد" دستپاچه شده بودم که اصلاً چمدان را دستش ندیده بودم. 😇
🔷 خدیجه دستم را گرفت و با هم به یکی از اتاق های تو در تویمان رفتیم. درِ اتاق را از تو چِفت کردیم و درِ چمدان را باز کردیم.
"صمد" عکسِ بزرگی از خودش را چسبانده بود توی درِ داخلی چمدان و دورتادورش را چسب کاری کرده بود.
با دیدن عکس، من و خدیجه زدیم زیرِ خنده.☺️
🎁 چمدان پر از لباس و پارچه بود. لابه لای لباس ها هم چند تا صابونِ عطری عروس گذاشته بود تا همه چیز بوی خوب بگیرد.😌
لباس ها هم با سلیقه تمام تا شده بود. خدیجه سرِ شوخی را باز کرد و گفت: «کوفتت بشود قدم، خوش به حالت. چقدر دوستت دارد.»
💥 ایمان، که دنبالمان آمده بود، به در می کوبید. با هول از جا بلند شدم و گفتم: «خدیجه! بیا چمدان را یک جایی قایم کنیم.»😰
خدیجه تعجب کرد: «چرا قایم کنیم؟!»⁉️
🔵 خجالت می کشیدم ایمان چمدان را ببیند. گفتم: «اگر ایمان عکس "صمد" را ببیند، فکر می کند من هم به او عکس داده ام.»
🔺ایمان دوباره به در کوبید و گفت: «چرا در را بسته اید؟! باز کنید ببینم.»
با خدیجه سعی کردیم عکس را بِکَنیم، نشد. انگار "صمد" زیرِ عکس هم چسب زده بود که به این راحتی کَنده نمی شد.
🔹 خدیجه به شوخی گفت: «ببین انگار چسب دوقلو زده به این عکس. چقدر از خودش متشکر است.»😊
⭕️ ایمان، چنان به در می کوبید که در می خواست از جا بِکَند.
🔸دیدیم چاره ای نیست و عکس را به هیچ شکلی نمی توانیم بِکَنیم. درِ چمدان را بستیم و زیر رختخواب هایی که گوشه اتاق و روی هم چیده شده بود، قایمش کردیم.
✳️ خدیجه در را به روی ایمان باز کرد. ایمان که شستش خبردار شده بود کاسه ای زیر نیم کاسه است، اوّل با نگاه اتاق را وارسی کرد و بعد گفت: «پس کو چمدان. "صمد" برای قدم چی آورده بود؟!»⁉️
🔹 زیرِ لب و آهسته به خدیجه گفتم: «به جانِ خودم اگر لو بدهی، من می دانم و تو.»
خدیجه سرِ ایمان را گرم کرد و دستش را کشید و او را از اتاق بیرون برد.
🖋ادامه دارد....
نویسنده ؛ #بهناز_ضرابی_زاده
#یااباصالح_المهدی❣
چشمهای دل من در پی دلداری نیست
درفراق توبجز گریه مرا کاری نیست
سوختن درطلب یوسف زهراعشق ست
نازم به چنین عشق که تکراری نیست
✨اللهم عجل لولیک الفرج✨
⭕️⭕️ ما بنی آدم آنقدر لجباز و سربه هواییم که خدا را مجبورش کرده ایم قسم بخورد!
📛📛 قسم بخورد که باورمان شود داریم به شدت با تلف کردن ثانیه هایمان، ورشکسته میشویم!
🌸👇باهم ببینیم:
🌐💠⚜⚜💠🌐
🕋 وَ الْعَصْرِ
🕋 إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي خُسْرٍ
🕋 إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ
⚡️ترجمه:
به روزگار سوگند. همانا انسان در خسارت است. مگر آنان كه ايمان آورده و كارهاى نيك انجام داده و يكديگر را به حق و استقامت سفارش مىكنند.
➖➖🚥➖➖🚥➖➖
📢 با این روند کنونی، تجارت زندگی را باخته ایم؛
🔔 تنها راه نجات از ورشکستگی، ایمان است و عمل صالح! دعوت همدیگر به حق، به صبر و بندگی!؛
📛👆 پس مواظب باشیم که هر ثانیه ای از عمرمان در مسیری جز این گذران شود، برباد رفته و خسارت روی دستمان گذاشته خواهد شد.
دندان درد که میگیریم پیش دندانپزشک میرویم
درد های عصبی کشی یا کشیدن دندان بیش از درد خود دندان است اما با تحمل این دردها دندانمان خوب میشود و تاچند سال راحتیم
تازه بعد از اینکه دکتر سوزن در لثه فرو کرد و دندانمان را کشید یا عصب کشی کرد و کلی خون از ما رفت از دکتر خیلی تشکر میکنیم پول هم به او میدهیم چون او با این درد های موقتی که به ما داد درد اصلی و دائمی را گرفت
#خداوند و دردهای موقتی که به ما میدهد شاید به خاطر گرفتن یک درد بزرگ تر از زندگی ما باشد همواره اورا حتی اگر الان مشکل داریم سپاس گذار باشیم ما چه میدانیم شاید مشکلات بزرگتر از ما دور تر شده است
#خداوند و مصلحت هایش را کمتر از دکتر و تدبیرهایش ندانیم
دعا برای دختری كه طلسم شده باشد یا بخت او سنگین و بسته باشد
خواندن هفتاد مرتبه آیه شریفه:
💠« یا مَعشَرَ الجِنِّ وَالِانسِ اِنِ استَطَعتُم اَن تَنفُذُوا مِن اَقطارِ السَّماواتِ وَالَارض فَانفُذُوا لا تنفُذُونَ اِلّا بِسُلطان »💠
به مدت 4 جمعه یا 14 روز بخوانید موجب ابطال سحر میگردد
ان شاالله.
🌷قرآن کریم درمورد ۱۷ چیز فرموده:
اعلموا، یعنی بدانید:
۱.خدا،عزیز وحکیم است.۲۰۹بقره
۲.همه چیز رامی داند.۲۳۵بقره
۳.غنی وبی نیاز است.۲۶۷بقره
۴.آمرزنده ومهربان است.۹۸مائده
۵.زورهیچکس بهش نمیرسد.۲و۳توبه
۶.عذابش شدیداست.۹۸مائده
۷.قرآن،باعلم خدا نازل شده.۱۴هود
۸.خمس مال رابایدداد.۴۲انفال
۹.اولاد واموال،وسیله امتحان است.۲۸انفال
۱۰.خداست که زمین رازنده میکند.۱۷حدید
۱۱.خداراقیامت ملاقات میکنید.۲۰۳بقره
۱۲.زندگی ۵مرحله دارد.۲۰ حدید
۱۳.خدا،خوب مولاویاری است.۴۰انفال
۱۴.وظیفه رسول،فقط رساندن است.۹۲مائده
۱۵.اگررسول که دربین شماست،مطیع بسیاری ازنظراتتون باشد،قطعا به زحمت می افتید.۷ حجرات
۱۶.خدابین انسان وقلبش حائل میشود.۲۴انفال
۱۷.خدا یارمتقین است.۳۶و۱۲۳توبه.
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
40.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️ اشکالات صریح یک دانشجو به رهبر انقلاب
🔻پاسخ شنیدنی حجت الاسلام والمسلمین رئیسی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅#پست_ویژه
🌷درس #اخلاق کوتاه و شنیدنی
توصیه به دیدن
استاد فروغی.
📝یادداشت دکتر #حاج_میثم_مطیعی در پی درگذشت مداح و مناجات خوانِ شب های ماه مبارک رمضان استاد #مرحوم_سید_قاسم_موسوی_قهار :
سحرهای رمضانمان با «اللهم انی اسئلک من بهائک بابهاه» خواندنش شروع میشد و شبهای رمضانمان با «اللهم رب شهر رمضان» خواندنش.
خدا رحمت کند استاد #سید_قاسم_موسوی_قهار را که خاطرات معنوی چندین نسل را با حنجره گرمش رقم زد.
بزرگمردی که هیچگاه به این انقلاب مستضعفین پشت نکرد؛ لحظهای خودش را به پول و شهرت نفروخت؛ هیچگاه از مسیر نورانی اسلام و اهل بیت پا بیرون نگذاشت و همواره صدای رسای معنویت شیعه بود.
دلم گرفت وقتی در خبرها خواندم این هنرمند و #مناجات_خوان ارزشمند تا آخرین روزهای عمر با برکتش در هفتاد و یکسالگی هم «بیمه» نشده بود. شاید اگر استاد #موسوی_قهار هم مثل بعضی دیگر، خودش را میگرفت، نرخ تعیین میکرد، برای انقلاب خط و نشان میکشید خیلی بیشتر اسمش را میشنیدیم.
البته مردم یادشان نرفته کدام صداها و حنجرهها تنهایشان گذاشتند و کدام صداها سر سجاده مردم، همنفس قنوت مردم، سر سفره سحری مردم و در شبهای قدر مردم با آنان ماندند.
چه زیباست که امروز قدردان این صدا باشیم و او را در مظلومیت و گمنامیاش فراموش نکنیم.
فاتحه ای نثار روحش کنیم...
یاعلی
#میثم_مطیعی
4_6012419332057862314.mp3
6.37M
🎧فایل صوتی
🔴آیا مشرف شدن خدمت امام عصر ارواحنافداه در زمان غیبت کبری امکان پذیر است⁉️
👌فوق_العاده زیباوتکان دهنده
اهميت_ذکربسم_الله_هنگام_فراموش_کردنش.mp3
1.9M
💫 اهمیت فوق العاده بسم الله گفتن قبل از خوردن غذا
❓اگر فراموش کردیم قبل از غذا بسمالله بگوییم چه کنیم؟
👤 آیت الله تبریزیان
#شبنشینی_با_مقام_معظم_رهبری
امام خامنهای: اوایل انقلاب مسئولین از گرفتن حقوق خجالت میکشیدند. نمیشود در زندگی مادّی مثل حیوان باشیم و مردم به ما مثل اسوه نگاه کنند.
آن وقتی که جوان حزباللهی ما به جهاد یا به سپاه یا به فلان وزارتخانه میرفت و به او میگفتند که چه قدر حقوق میخواهی، میگفت این حرفها چیست، مگر من برای حقوق آمدهام؟ اصرار میکردند که بالاخره زندگی خودت و زن و بچهات باید بگردد؛ یک چیزی بگیر. به نظر شما اینها افسانه است؟!!!
نماینده مجلس وقتی اول بار به او حقوق دادند، خجالت کشید حقوق را بگیرد!... گفتند ما حقوق بگیریم؟!!!
برادران! من و شما داریم از آن ذخیره میخوریم؛ فراموش نکنید، آن را مردم دیدند. نمیشود ما در زندگی مادّی مثل حیوان بچَریم و بغلتیم و بخواهیم مردم به ما به شکل یک اسوه نگاه کنند؛ مردمی که خیلیشان از اَولیات زندگی محرومند.
#سلامتی_فرمانده_صلوات
✅شفاي عالمي وارسته توسط امام هشتم عليه السلام و اعطاي كرامت به وي
✍️آيت الله وحيد خراساني نقل كرد : مدت بيست سال در مدرسه حاج حسن مشهد تحت سرپرستي مرحوم حاج شيخ حبيب الله گلپايگاني - كه سالها در مسجد گوهر شاد امام جماعت بود - بودم . ايشان روزي به من فرمود :
« مدتي در تهران مريض و بستري شدم . روزي به جانب حضرت رضا عليه السلام رو كرده گفتم : آقا ! من چهل سال تمام پشت در صحن، در سرما و گرما ،سجدهي عبادت پهن كرده ،نماز شب و نوافل مي خواندم و بعد خدمت شما شرفياب مي گشتم حال كه بستري شدهام، به من عنايتي بفرماييد . ناگاه در همان حال بيداري ديدم در باغ و بستاني خدمت حضرت رضا عليه السلام قرار دارم ايشان از داخل باغ گلي چيده به دست من دادند من آن گل را بوييدم و حالم خوب شد جالبتر آن كه دستي كه حضرت رضا عليه السلام به آن دست گل داده بودند، چنان با بركت بود كه بر سر هر بيماري ميكشيدم، بيدرنگ شفا مييافت ! البته در همان روزهاي نخست با يك مرتبه دست كشيدن بيماريهاي صعب العلاج بهبود مي يافت، ولي بعد از مدتي كه با اين دست با مردم مصافحه كردم، آن بركت اوليه از دست رفت و اكنون بايد دعاهاي ديگري را نيز بر آن بيفزايم تا مريضي شفا يابد .»
آنان كه خاك را به نظر كيميا كنند آيا بود كه گوشهي چشمي به ما كنند
📚 بحارالانوار
🌍🌖تقویم واعلانات نجومی🌔🌍
✴️ چهارشنبه 👈20 آذر 1398 👈14 ربیع الثانی 1441👈11 دسامبر 2019
🕋مناسبت های دینی اسلامی.
⏹قیام مختار(66 هجری)
🎆امور اسلامی و دینی.
❇️روز خوبی برای امور زیر است.
✅ شروع به تحصیل و تدریس.
✅و خرید و فروش و داد و ستد نیک است.
✅به دیدار علما و بزرگان رفتن نیک است.
📛صدقه اول صبح رفع نحوست کند.
👶برای زایمان خوب و نوزاد عمرش دراز و به علم و دانش مشتاق و خوش نویس و دانا گردد.. ان شاءالله.
🚘مسافرت اگر ضروری باشد با صدقه همراه باشد.
🔭احکام و اختیارات نجومی.
✳️جابجایی و نقل و انتقال.
✳️امور تعلیم و تعلم و تحصیل نیک.
✳️انجام کارهای مهم.
✳️بنایی و ساخت و ساز.
✳️و بردن جهاز عروس و حجله ارایی نیک است.
مجامعت در روز نیز همین حکم را دارد.
💉💉حجامت خون دادن فصد خوب نیست ممکن است موجب خارش بدن شود.
💇♂💇اصلاح سر و صورت خوب و موجب شادی است.
😴🙄 تعبیر خواب.
خوابی که شب پنجشنبه دیده شود تعبیرش از قران ایه 15 سوره مبارکه حجر است
لقالوا انما سکرت ابصارنا بل نحن قوم مسحورون.....
و مفهوم ان این است که شخصی بی حد و حساب با خواب بیننده وارد گفتگوی باطل گردد ولی به جایی نرسد و کار خواب بیننده رو به راه شود.ان شاءالله. و شما مطلب خود را در هر باب قیاس کنید.
✂️ناخن گرفتن
🔵 چهارشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی نیست
👕👚 دوخت ودوز
چهارشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز بسیار مناسبی است
✴️️ وقت #استخاره در روز چهارشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن)
❇️️ #ذکر روز چهارشنبه : یا حیّ یا قیّوم ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۵۴۱ مرتبه #یامتعال که موجب عزّت در دین میگردد
💠 ️روز چهارشنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_امام_موسی_کاظم_علیه_السلام#امام_رضا_علیه السلام_#امام_جواد_علیه_السلام و #امام_هادی_علیه_السلام . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
🌸زندگیتون مهدوی🌸
یکی از اصحاب و دوستان امام حسن عسکری(علیه السلام) به نام ابوهاشم جعفری حکایت کرد: روزی امام(ع) سوار مرکب سواری خود شد و به سمت صحرا و بیابان حرکت کرد و من نیز همراه حضرت سوار شدم و به راه افتادم و حضرت جلوی من حرکت می کرد، چون مقداری راه رفتیم ناگهان به فکرم رسید که بدهی سنگینی دارم و بدون آنکه سخنی بگویم، در ذهن و فکر خود مشغول چاره اندیشی بودم.
در همین بین امام(ع) متوجه من شد و فرمود: ناراحت نباش، خداوند متعال آن را اداء خواهد کرد و سپس خم شد و با عصایی که در دست داشت، روی زمین خطی کشید و فرمود: ای ابوهاشم! پیاده شو و آن را بردار و ضمناً مواظب باش که این جریان را برای کسی بازگو نکنی، وقتی پیاده شدم، دیدم قطعه ای طلا داخل خاک ها افتاده است، آن را برداشتم و در خورجین نهادم و سوار شدم و به همراه امام(ع) به راه خود ادامه دادم، باز مقدار مختصری که رفتیم، با خود گفتم: اگر این قطعه طلا به اندازه بدهی من باشد که خوب است، ولی من تهیدست هستم و توان تامین مخارج زندگی خود و خانواده ام را ندارم، مخصوصاً که فصل زمستان است و اهل منزل آذوقه و لباس مناسب ندارند، در همین لحظه بدون آنکه حرفی زده باشم، امام(ع) مجدداً نگاهی به من کرد و خم شد و با عصای خود روی زمین خطی کشید و فرمود: ای ابوهاشم! آن را بردار و این اسرار را به کسی نگو، پس چون پیاده شدم، دیدم قطعه ای نقره روی زمین افتاده است، آن را برداشتم و در خورجین کنار آن قطعه طلا گذاشتم و سپس سوار شدم و به راه خود ادامه دادیم، پس از اینکه مقداری دیگر راه رفتیم، به سوی منزل بازگشتیم و امام عسکری(علیه السلام) به منزل خود تشریف برد و من نیز رهسپار منزل خویش شدم.
بعد از چند روزی طلا را به بازار برده و قیمت کردم، به مقدار بدهی هایم بود -نه کم و نه زیاد- و آن قطعه نقره را نیز فروختم و نیازمندی های منزل و خانواده ام را تهیه و تأمین کردم.
✍️منبع : چهل داستان و چهل حدیث از امام حسن عسکری
(علیه السلام)
#حضرت_زهراسلام_الله_علیها
#غزل_مرثیه
رو گرفتی که کبودی تو پیدا نشود
باعث رنجش زخم دل مولا نشود
سر سجاده دعا کرده حسن آهسته
بی کسی کاش نصیب دل بابا نشود
ز دهان زن همسایه شنیده زینب
حال او بسکه وخیم است مداوا نشود
بشکند دست مغیره که به قنفذ میگفت
آنقدر ضربه شدید است که او پا نشود
پسرش دید غم کوچه و غصب فدکش
به گمانم که دگر عقده ی او وا نشود
چه سرش آمده مرگش ز خدا می خواهد
گذرش کاش دگر سمت گذرها نشود
حال او زار و خراب است بمیرم ای وای
دیگر از بستر بیماری خود پا نشود