💎 وقتی دائم بگويى گرفتارم؛
هیچ وقت آزاد نمیشوى،
وقتی دائم بگويى وقت ندارم،
هیچوقت زمان پیدا
نمی كنی،
وقتی دائم بگويى فردا انجامش میدهم، آن فردای تو هیچ وقت نمیايد!
وقتی صبحهااز خواب بیدار میشويم دوانتخاب داریم:
برگردیم بخوابیم و رویا ببینیم،
یا بیدار شويم و رویاهايمان را دنبال كنیم.
انتخاب با شماست!
وقتی در خوشی و شادی هستی، عهد و پیمان نبند!
وقتی ناراحتی، جواب نده!
وقتی عصبانی هستی، تصمیم نگیر!
زندگی، برگ بودن در مسیر باد نیست،
امتحان ریشه هاست.
💕💕💕
تغییری کوچک در عادتهای روزانه میتواند زندگیتان را به مقصدی متفاوت هدایت کند. اتخاذ تصمیمی که اوضاع را یک درصد بهتر یا بدتر میکند شاید در لحظه بیاهمیت به نظر برسد؛ اما در مجموعِ لحظاتی که یک عمر را تشکیل میدهند، این انتخابها میتوانند تفاوت ایجاد کنند. تفاوت میان کسی که هستید و کسی که میتوانستید باشید.
📘 خرده عادتها
سلام رفقای جان🌺❤️☺️
چقدر این روزها بر خلاف آنچه مدام به آن فکر میکنیم، داره به من خوش میگذره.
البته از دیدن هم وطنانی که در رنج کورونا هستند دلگیرم
اما خوش گذشتن من به خاطر اینه که کل عادت های زندگیمون بهم خورده
حداقلش اینه که مجبورم بیشتر تو خونه باشم
همین خودش به خدا بزرگترین نعمته
مطالعاتم بیشتر شده
حضورم در مجازی هدفمندتر شده
حداقل یک وعده غذایی را خودم درست میکنم
دو سه جای خونه و وسایل خونه ایراد داشت که برطرف کردم
حتی امروز فرصت شد که بشینم یه دل سیر به بچه هام که خوابیده بودند نگا کنم
محتوای لب تابم منظم کنم
به فکر یه عطر جدید باشم
و حتی یه داستان با درون مایه و محور طنز شروع کنم
و کلی چیزای دیگه
شما هم قطعا عادت هاتون به هم خورده و تجارب جدیدی دارین به دست میارین
باور کنیم خیلی خوش خواهد گذشت
اگه خیلی سخت نگیریم
حتی به بچه ها قول دادم اگه هممون به کارامون رسیدیم، امشب آخر شب، طرفای ساعت یک به بعد، بزنیم بیرون و یه دوری بزنیم
چون دیدن شهر و نگا به ساختمونا و ایستگاه ها و انواع حیوانات اهلی در شبهای خلوت، لذت خاصی داره😂
همیناست دیگه
مگه زندگی فقط دوندگی و اسپانسر مالی شدن و کم نیاوردن جلوی بقیه است؟!
به خدا زندگی ینی زن و بچه ها
ینی شکستن همین عادت های تکراری و دست و پا گیر
پس دیگه نخوام بگما
آفرین
زندگی کن
عادتها را بشکن و واسه دل خودت و خانوادت باش
🌺ضمنا روز خوبی هم داشته باشی🌺
گل باغا😌
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
#نکتہ_هاے_ناب
🎯ذخیره ای برای کل سال...
🌸انصافا #ماه_رجب و #شعبان و #رمضان وقت #عمل_کردن است؛ این ماهها برای عمل کردن و ذخیرهای برای کل سال است. خوبست که آدم از همین الان خودش را برای شب قدر آماده کند.
👈برای عمل کردن #عزم و تصمیم جدّی می خواهد. گاه آدم تصمیمی میگیرد، چند روزی عمل میکند و باز سست میشود. اما آنهایی که همتی بلند و عزمی قوی دارند، وقتی تصمیم میگیرند، یک بار تصمیم میگیرند، ولی با همان یک تصمیم کل سالشان را نورانی میکنند.
✅ باید #تصمیم گرفت. اولین چیزی که عمل احتیاج دارد این #تصمیم است.
❌گاهی اوقات آدم از بس مشغول به دنیا و بعضی از چیزهای دیگر شده است، قدرت تصمیمگیری در او سست می شود. تصمیم هم که می گیرد موانع زیاد دارد؛ گاهی خواسته و گاهی ناخواسته برای آدم پیش میآید، ولی به هر حال باید تصمیم بگیرد و همّت کند، تا صاحب عزم شود، بگوید من میخواهم این کار را بکنم و انجام دهد.👌
#تلنگر
#خودسازی
#استاد_یزدان_پناه
🔴بستن درب حرمهای مطهر در راستای کنترل و قطع زنجیره انتشار #ویروس_منحوس کرونا، برای حفظ جان شیعیان است
امروز شیعه داغدار است، داغدار سوزانده شدن درب حرم مطهر دختر فاطمه زهرا(س).
امروز دوباره فاطمه زهرا(س) پشت درب جاهلیت عده ای شیعه نما، میخ به بازوی مطهرشان فرو رفت و در آتش جهالت #مهاجمان_حرم سوختند.😭
آری امروز شیعه داغدار است، داغدار جهالت برخی کوتهفکران است.
همانگونه که با سکوت برخی بزرگان زمان و جهالت عده ای، به نام دین سر از تن مبارک اباعبدالله الحسین(ع) جدا کردند.
آری عزیزان
امروز جاهلان داغ سنگینی بر دل ما شیعیان نهاده اند.
داغ پهلوی شکسته مادر سادات زنده شد.😭
امشب درب حرم مطهر دختر رسول الله توسط عده ای جاهل، کم عقل، نفهم، کم شعور، بی خاصیت، بی بصیرت، التقاطی و هرآنچه صفت بی خردانه است نصیبشان باد، سوخته شد.
حال آنکه درب حرم های مطهر برای حفظ جان شیعیان اهل بیت علیهم السلام بسته شد. درب حرم؛ ظاهر دینداری ماست، اما باطن دینداری ما زمانی است که رهبری عزیز، مراجع بزرگوار از جمله آیات عظام مکارم شیرازی، نوری همدانی، سیستانی و... درخواست عدم حضور در تجمعات و پیروی از دستورات ستاد ملی مبارزه با کرونا فرمودند، را سمعا و طاعتا اجابت کنیم.
پ.ن: پخش مستقیم شکستن و سوزاندن درب حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه(س) از صفحه رسمی فرزند فرقه ضاله شیرازی ها یا همان #شیعه_انگلیسی برایتان بودار نیست؟!
📍| جبهه جوانان نیروهای انقلابـــ |📍
╭━═━⊰🍃🌼🍃⊱━═━╮
#حدیث_نور
✨حضرت محمد (ص) فرمودند:
سه چيز است كه در هر كس باشد منافق است اگر چه روزه دارد و نماز بخواند و حج و عمره كند و بگويد من مسلمانم، كسى كه هنگام سخن گفتن دروغ بگويد و وقتى كه وعده دهد تخلف نمايد و چون امانت بگيرد، خيانت نمايد.✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 پیشگوییهایی که حقیقت یافت ...
🌹 رفیق ظهور نزدیکه آمادهایی ...
🌸 با سخنرانی حاج حسین یکتا 🌸
🌸خیلی خیلی دلنشین 🌸
🌸حتما گوش کنید🌸
🌷 اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَـــرَج 🌷
🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حجتالاسلام ماندگاری: عمل واجب بهخاطر سلامت مردم حرام میشود، چه رسد به مستحبی مثل زیارت
روشنگری در مورد حادثه شکستن در حرم....
خدا روشکر که چنین روحانیونی داریم وباسخنانشان گاهی فتنه ای بزرگ خاموش میشود...
فتنه هائی که با دلار و پوند وریال های کثیف پایه ریزی شده است...
#بیوتروریسم #فرقه_شیرازی #کرونا #شیعهانگلیسی #نفوذ #حُرمتِ_حرم #منتظران_منجی #روحانا #دعا
#رمان
#رهایی_از_شب
#قسمت_سی_و_هفتم
گوشیم دوباره زنگ میخورد.فاطمہ لیوان را بہ دستم داد و درحالیڪہ از اتاق بیرون میرفت پشت بہ من ایستاد و گفت:
-جواب ندادن راه خوبے نیست..من نمیدونم رابطہ ے شما چہ جوریہ.ولے اگہ حس میکنے از روے نگرانے زنگ میزنہ جوابشو بده و بهش بگو دیگہ دوست ندارے باهاش باشے.اینطورے شاید بتونے از دستش خلاص شے ولے با جواب ندادن بعید میدونم بتونے از زندگیت بیرونش ڪنے
جملات فاطمہ تردیدها و دودلیهاے هاے این چند دقیقہ ام رو بہ یقین بدل ڪرد.تصمیم گرفتم گوشیمو جواب بدم و بہ ڪامران همہ چے رو بگم.قبل از برداشتن گوشے در دلم یاد آقام افتادم و از او مدد خواستم ڪمڪم کنہ ودعاگوم باشہ. فاطمہ بیرون رفت تا شاید من راحت تر صحبت ڪنم.
-بله
صداے نگران وعصبانے ڪامران از پشت خط گوشم را ڪر ڪرد:
-سلام.!!هیچ معلومہ سرڪار خانوم ڪجا هستند؟
با بے تفاوتے گفتم:هرجا!!!! لطفا صدات رو پایین بیار
ڪامران دیگہ صداش عصبانے نبود.انتظار نداشت ڪہ من چنین جواب بے رحمانہ اے بہ نگرانیش بدم.
با دلخورے گفت:خیلییے بے معرفتے عسل..چندروزه غیبت زده.نہ تلفنے..نہ خبرے نہ اسمسے..هیچے هیچے. .الانم ڪہ بعداز اینهمہ مدت گوشیمو جواب دادے دارے باهام اینطورے حرف میزنے.
دلم براش سوخت ولے با همون حالت جواب دادم:
-وقتے تلفنت رو جواب نمیدم لابد موقعیت پاسخگویے ندارم. چرا اینقدر زنگ میزنے؟
او داشت از شدت ناراحتے وحیرت از تغییر لحن من در این مدت منفجر میشد واین ڪاملا از رنگ صدایش مشخص بود.
-عسل تو چتہ؟؟ چرا با من اینطورے حرف میزنے؟؟ مگہ من باهات ڪارےڪردم ڪه اینطورے بے خبر رفتے و الانم با من سرسنگین حرف میزنے؟
-نہ ازت هیچے ندیدم ولے …
چرا شهامت گفتن اون جملہ رو نداشتم؟ من قبلا هم اینڪار روڪردم.چرا حالا ڪہ هدف زندگیم رو مشخص ڪردم جرات ندارم بہ ڪامران بگویم همہ چے بین ما تمومہ. .
ڪامران ڪارم را راحت تر ڪرد.
-چی[؟؟ منم دلتو زدم؟
این سوال ڪافی بود براے انزجار از خودم وڪارهام.دلم براے ڪامران و همہ ی پسرهایے ڪہ ازشون سواستفاده میڪردم گرفت.
سڪوت ڪرد..
سڪوتم خشمگین ترش ڪرد:
-پس حدسم درست بود..اتفاقا یچیزے در درونم بهم میگفت ڪہ دیر یازود این اتفاق مے افتہ.ولی منتها خودمو میزدم بہ خریت!!! اما خیالے نیست..هیچ وقت بہ هیچ دخترإ التماس نڪردم!ا ولے ازت یہ توضیح میخوام..بگو چیشد ڪہ دلتو زدم و بعد بسلامت
اصلا گمان نمیڪردم ڪہ ڪامران تا این حد با منطق و بے اهمیت با این موضوع برخورد ڪند. واقعا یعنے این دوستے تا این حد براے او بے ارزش بود.!؟
با اینڪہ بهم برخورده بود ولے سعے ڪردم غرورم رو حفظ ڪنم و با لحنے عادے گفتم:
-من قبلا هم گفتہ بودم ڪہ منو دوست دختر خودت ندون.من در این مدت خیلے سعے ڪردم تو رو در دلم بپذیرم ولے واقعا میبینم ڪہ داره وقت هردومون تلف میشه….
ڪامران ڪہ مشخص بود دندانهایش رو موقع حرف زدن بہ هم میفشارد جملہ ام را قطع ڪرد وبا لحن تحقیر آمیزو بے ادبانہ اے گفت:
ببییییین..بس ڪن ..فقط بہ سوالم جواب بده..
لحظه اے مڪث ڪرد و با اضافہ ڪردن چاشنے نفرت بہ همون لحن پرسید:
-الان با ڪدوم خری هستے؟؟ از من خاص تره؟؟
گوشهایم سوت میڪشید…حرارت بہ صورتم دوید.با عصبانیت وصداے لرزون گفتم:
_بهتره حرف دهنتو بفهمے. نہ تو نہ هیچ ڪس دیگہ ای رو نمیخوام تو زندگیم داشتہ باشم..
و گوشے رو قبل از شنیدن سخنے قطع ڪردم.
نفسهام بہ شمارش افتاده بود.آبمیوه اے ڪہ فاطمہ برایم ریختہ بود را تا تہ سرڪشیدم.بہ سرمم نگاه ڪردم ڪہ قطرات آخرش بود.ڪاش فاطمہ اینجا بود.ڪاش الان در آغوشم میگرفت.واقعا او ڪجا رفتہ بود؟ روے تخت نشستم و با چندبار تنفس عمیق سعے ڪردم آرامش رفتہ رو بہ خودم برگردونم.ولے بے فایده بود.راستش در اون لحظات اصلا از ڪاری ڪہ ڪرده بودم مطمئن نبودم. این اولین بار بود ڪہ ڪامران با من اینقدر صریح و بے رحمانہ صحبت میڪرد. حرفهایش نشان میداد ڪہ او در این مدت بہ من اعتمادے نداشتہ و انتظار این روز رو میڪشیده.پس با این حساب چرا بہ این رابطہ ادامہ داد؟
ادامہ دارد...
نویسنده:#ف_مقیمی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#داستان سید مهدی قوام و سگی که در حال غرق شدن بود
گرفتاری و بلا برای همه است به هم رحم کنیم
#خاطرات_شهید
● قرار بود شهید آیت الله مدنی خطبه عقد ما را جاری کند. قبل از شروع مراسم، على آقا رو به من کرد و گفت: شنیده ام که عروس هر چه در مراسم عقد از خدا بخواهد خدا اجابت می کند. نگاهش کردم و گفتم چه آرزویی داری؟ درحالی که چشمان مهربانش را به زمین دوخته بود گفت: اگر علاقه ای به من داری دعا کنید و از خدا برای من شهادت بخواهید. از این کلام او تنم لرزید. چنین جمله ای برای یک عروس در چنین مراسمی بی نهایت سخت بود.
●و سعی کردم طفره بروم اما على مرا قسم داد و به ناچار قبول جاری شدن خطبه عقد از خداوند بزرگ هم برای خودم و هم برای على طلب شهادت کردم و بلافاصله با چشمانی پر از اشک نگاهم را به على دوختم، آثار خوشحالی در چهره اش آشکار بود. مراسم ازدواج ما در حضور شهید آیت الله مدنی و تعدادی از برادران پاسدار برگزار شد. نمی دانم این چه رازی است که همه پاسداران این مراسم و داماد و آیت الله مدنی همه به فیض شهادت نائل شدند.
✍ راوی: همسرشهید
#شهید_علی_تجلایی
#سالروز_شهادت🌷
مصاحبه با رادیو خدمتگزاران.mp3
15.5M
💠 نکاتی مهم درباره نبرد رسانه ای در روزهای پیش رو
🔶 آیا بسته شدن حرم ها در این ایام لازم بود؟
جواب تمام سؤالات ما درمورد چرائی بسته شدن حرم ها
وظایف منتظران در این شرایط چیست؟!
لطفا تا آخر بشنوید وارسال کنید...
❇️ مصاحبه با #رادیو_خدمتگزاران
#منتظران_منجی #دعا #کرونا #بیوتروریسم #جنگ_رسانه #نفوذ #صهیونیسم #حاج_قاسم #فتنه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #همخوانی طلّاب و بچه هیئتی هایِ حوزه علمیه المهدی تهران .
اسم شان هیئتی است ؛
میگفتن سرشان برود به عشقِ امیرالمومنین علی علیه السلام هيئت تعطیل نمیشود "
برای این که پایِ قول و قرارشون بمونن هيئت گرفتن اما
این هيئت با هيئت های دیگه فرق میکنه ..
هموطن عزیز ؛
با همیاری و همدلی و اقدام متعهدانه ویروس #کرونا را شکست خواهیم داد.
#شاگردان_مکتب_سلیمانی
#هیئت_تعطیل_نمی_شود
#جهاد_ادامه_دارد
#کار_تشکیلاتی
#تفکر_جهادی
#کرونا
babolharam Narimani-Segment 1.mp3
12.66M
🎼بینِ غل و زنجیر بودن...
|⇦• روضه و توسل به ساحت مقدس حضرت باب الحوائج امام موسی ابن جعفر علیه السلام به نفسِ سید رضا نریمانی •✾•
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
«حضرت موسی ابن جعفر علیه السلام »:
أفضَلُ العِبادَةِ بَعدِ المَعرِفَةِ إِنتِظارُ الفَرَجِ
بهترین عبادت بعد از شناختن خداوند، انتظار فرج و گشایش است.
تحف العقول، ص. ۴۰۳
🚩 *بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ*🚩
☀️امروز:چهارشنبه28 اسفند 1398/12/28
🔴 23 رجب1441 هجری 1441/07/23
🎄 18 مارس 2020 میلادی2020/03/18
🖍🔗🟣 رویداد
💠☀️ رویدادهای مهم اینروزدرتقویم خورشیدی (28اسفند ماه 98 )
1️⃣اجتماع جمعيت زيادي از مردم تهران در موافقت و مخالفت با جمهوري "رضاخاني (1302 ش)
2️⃣رحلت فقيه و مورخ بزرگوار شيعه آيت اللَّه "ملامحمد هاشم خراساني" (1312 ش)
3️⃣کارخانه اتومبیل سازی ایران ناسیونال افتتاح شد و بهرهبرداری از آن آغاز گردید (1342 ش)
💠🌙 رویدادهای مهم این روز در تقویم هجری قمری (23 رجب 1441 هجری قمری )
1️⃣ رحلت عالم بزرگ "سيدحسين كوه كمره ای" (1299 ق). 💠🔺 رویدادهای مهم این روز در تقویم میلادی (18مارس2020میلادی)
1️⃣ تولد "كريستين هِبِل" اديب و منتقد برجسته آلماني (1813م)
2️⃣ آغاز سلطه استعماري اسپانيا بر سرزمين كلمبيا درآمريكاي مركزي1510م
3️⃣ تشكيل كنفدراسيون سوئيس متشكل از ايالات گوناگون (1815م)
4️⃣تولد "رُدولف ديزل" مبتكر و مخترع موتور ماشين (1858م)
5️⃣امضاي پيمان "اويان" و پايان استعمار فرانسه در الجزاير (1962م)
6️⃣مرگ "ملك فاروق" پادشاه پيشين مصر (1965م)
✅ امروز متعلق است به: امام موسی کاظم (علیه السّلام) ، امام رضا (علیه السّلام) ، امام جواد (علیه السّلام) ، امام هادی (علیه/السّلام)
♦️اذکار امروز :یا حَیّ یا قَیّوم(ای زنده ای پاینده ) ( 100مرتبه )-حسبی الله و نعم الوکیل (1000 مرتبه)- یا متعال (541 مرتبه) برای عزت در دو دنیا
🌀حدیث امروز : (ارزش عمر)
امام علي علیه السلام
🟣ادِرِ الْفُرْصَةَ قَبْلَ اَنْ تَكُونَ غُصَّةً🔴فرصت را غنيمت شمار پيش از آن كه اندوهى گلوگير شود.
نهج البلاغه:ن31،ص 931
💐 *اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج*💐
🌸 🌎🌗
*#تقویم_اسلامی_نجومی_چهارشنبه 🌗🌎*
۲۸ اسفند ۱۳۹۸ هجری شمسی
۲۳ رجب ۱۴۴۱ هجری قمری
۱۸ مارس ۲۰۲۰ میلادی
☝ صبح را #حتما با صدقه آغاز کنید .
🌸 اذکار چهارشنبه :
- یا حَیّ یا قَیّوم ( 100مرتبه )
- حسبی الله و نعم الوکیل (1000 مرتبه)
- یا متعال (541 مرتبه) برای عزت در دو دنیا
🌸 چهارشنبه ۲۳ ماه قمری برای کارهای زیر خوب است:
🔹 طلب حوائج
🔹خرید و فروش و تجارت
🔹خرید و جابجایی ملک
🔹دیدار با بزرگان و مشایخ
🔹دیدارهای سیاسی
🔹صید و شکار
🔹جابجایی منزل و نقل و انتقالات
🔹امور ساختمان سازی
🔹برای تمام کارهای خیر خوب است.
🔹 مسافرت ،در صورت ضرورت با صدقه همراه باشد
🌹 نوزادی که در این روز به دنیا بیاید مبارک و شایسته است و خوب تربیت گردد و زندگی پاکی خواهد داشت ان شاالله.
🌷شب چهارشنبه (یعنی چهارشنبه که شب شد ) برای مباشرت به قصد بچه دار شدن #مستحب و فرزند حاصل از ان حاکمی از حاکمان و یا دانشمندی از دانشمندان گردد ان شاالله .
✂ اصلاح سر و صورت در این روز خوب است و باعث روبراه شدن کارها میشود به امید خدا ...
❌ ️#خون_دادن یا #حجامت کلا در روزهای #چهارشنبه در بعضی روایات معتبر #منع شده است ، و باعث درد سر و حواس پرتی می گردد.
🚫 چهارشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی نیست و تاثیر خوبی بر شخص ندارد.
👕 این چهارشنبه برای بریدن، دوختن ، خریدن و پوشیدن #لباس_نو روز بسیار مناسبی است و کار آن نیز آسان افتد و به سبب آن وسیله و یا چارپایان بزرگ نصیب شخص شود. ان شاالله
🚫 بطور کلی چهارشنبه برای #نوره_کشیدن خوب نیست و در برخی روایات نهی شده. اما از فواید نوره: نوره کشیدن موجب درمان بیماریهای پوستی می شود.
✴️️ وقت #استخاره در روز چهارشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن)
#اوقات_شرعی_به_افق_تهران
🔹اذان صبح: ۴۸ : ۴ 🔹طلوع آفتاب: ۱۱: ۶
🔹اذان ظهر:: ۱۲: ۱۲ 🔹غروب آفتاب: ۱۵ : ۱۸
🔹اذان مغرب: ۳۳: ۱۸ 🔹نیمه شب شرعی: ۳۱ : ۲۳
📚 منابع مطالب ما:
الدروع الواقیة سید بن طاووس، سایت کانون قرآنی،وسائل الشيعه ؛ ج7 ، باب 190.، حلیة المتقین، ختوم و اذکار، ج 1، ص 423،مفاتیح الجنان و بحارالانوار .، تقویم المحسنین شیخ محدث کاشانی
☀️خواندن این دعا درابتدای روز باعث مبارکی کارهایتان می شود.
🌟بسم الله الرحمن الرحیم🌟
⭐️اللّهُمَّ اِنّی اَسأَلُکَ یا قَریبَ الفَتحِ وَ الفَرَجَ یا رَبَّ الفَتحِ وَ الفَرَج یا اِلهَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ عَجِّلِ الفَتحَ وَ الفَرَجَ سَهِّلِ الفَتحَ وَالفَرَجَ یا فَتّاحَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا مِفتاحَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا فارِجَ الفَتحِ وَالفَرَجِ یا صانِعَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا غافِرَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا رازِقَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا خالِقَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا صابِرَالفَتحِ وَ الفَرَجِ یا ساتِرَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ وَاجعَل لَنا مِن اُمُورِنا فَرَجاً وَ مَخرَجاً اِیّاکَ نَعبُدُ وَ اِیّاکَ نَستَعینَ بِرحمتک یا اَرحَمَ الرّاحمینَ.
🌺 بعد از نماز صبح ۱۰ بار سوره قدر، ۱۱بار سوره توحیدوتلاوت،سوره یس
🌺بعد از نماز ظهر سوره نبأ
🌺بعد از نماز عصر سوره والعصر
🌺بعد از نماز مغرب،سوره حشر
🌺بعد از نماز عشا سوره واقعه
🍃🌟🌸 🌟🌸🍃 🌸🍃
💎برای #خانه دار شدن💎
برای خانه دار شدن بعد از نماز صبح هفتاد مرتبه این آیه شریـفه را تلاوت کنیــد
👈👈👈وَ قـُل رَبّ ِ اَنــزِلـنـی مُـنـزَلاً مُبارَکاً وَ اَنـتَ خَیـرُالـمُنـزِلـیـن
سوره مبارکه المومنون آیـه بیست و نه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
کار فرهنگی یعنی اینکه بچها هم به حمایت از پیش قراولان خط مقدم فوریتهای پزشکی و خط مقدم بیایند پا کار.
#رمان
#رهایی_از_شب
#قسمت_سی_و_هشتم
سرمم رو از دستم جدا ڪردم و از روے تخت پایین آمدم. پاهایم سست بود و سرم گیج میرفت. پرستارے درهمان لحظہ داخل آمد و وقتے مرا دید پرسید:بهترے؟
در اینطور مواقع چے باید گفت؟گفت نزدیڪ یکڪ ساعتہ ڪہ رو این تخت زیر سرم هستم با این حساب نباید احساس سرگیجہ و سستے ڪنم پس چرا خوب نیستم؟!
ولے اگر اینو میگفتم مجبور بودم رو این تخت بنشینم و بیشتر از این نمیتوانستم آن بیرون فاطمہ یا احتمالا حاج مهدوے را منتظر بگذارم.راستے حاج مهدوے! !
من باید برم از این اتاق بیرون و او راببینم.یڪ ساعتے میشود ڪه بخاطر این سرم لعنتے از دیدار او محروم شدم.!بنابراین با تایید سر گفتم:خوبم.
هرچند،گویا رنگ رخساره خبر داد ڪہ خوب نیستم!!
او پرسید: مطمئنے؟ یڪ ڪم دیگہ دراز بڪش.هنوز قوات احیا نشده.
چادرم را از روے تخت برداشتم وبے اعتنا بہ تشخیص مصلحت آمیز او، با پاهایے ڪہ روے زمین قدرت ایستادن نداشت بہ سمت در ورودے رفتم.
این فاطمہ ڪجا رفتہ بود؟ مگر تلفن من چقدر طول میڪشید ڪہ اینهمہ مدت تنهام گذاشتہ؟ وقتے در راهروے درمانگاه ندیدمش رو به پرستار با حالے نزار پرسیدم شما همراه منو ندیدید؟
او در حالیڪہ سرمم رو از جایگاهش خارج میڪرد بدون اینڪہ نگاهم کنہ گفت:
-فڪ ڪنم دم بخش دیدمش با اون حاج آقایے ڪه همراهتون بود داشت حرف میزد.
ناخوداگاه چینے بہ پیشانے انداختم. اصلا خوشم نیامد.فاطمہ بهترین دوستم هست باشد.چرا حاج مهدوے با او حرف میزند ولے من نمیتوانم؟!!!!
چقدر حلال زاده است.صدام ڪرد.:عههہ عسل..بلند شدے؟؟
بعد اومد مقابلم و شانہ هام رو گرفت.با دلخورے گفتم:ڪجا رفتہ بودے اینهمہ مدت؟ او با لبخندے پاسخ داد رفتم بیرون تا راحت حرف بزنے.بعد با نگاهے گذرا بہ روے تخت پرسید چیزے جا نذاشتے؟؟ بریم؟؟
بدون اینڪہ پاسخش رو بدم بہ سمت در راه افتادم.چرا اینطورے رفتار میڪردم؟! چرا نمیتونستم با این مسالہ، منطقی ڪنار بیام؟ اصلا چرا فاطمہ بهم نگفت ڪہ با حاج مهدوے بوده..؟؟!! خدایا من چم شده بود؟
با درماندگے بہ دیوار تڪیہ دادم واز دور قد وقامت حاج مهدوے رو مثل یڪ رویاے دوراز دسترس با حسرت ونالہ نگاه ڪردم.فاطمہ سد نگاهم شد و اجازه نداد این تابلوے مقدس و زیبا رو ڪه بہ خاطرش قید همہ چیز را زده بودم نگاه ڪم.بانگرانے پرسید:عسل…؟؟؟ خوبے؟؟؟
او را ڪنار ڪشیدم تا جلوے دیدم را نگیرد و نجواڪنان گفتم:خوبم…یڪ ڪم صبر کن فقط..
او پهلویم را گرفت و باز با نگرانے گفت:
_عسل جان اینطورے نمیشہ ڪہ.بیا بریم اونور تر رو اون صندلے بشین.
ولے من همونجا راحت بودم.در همان نقطہ بهترین چشم انداز دنیا رو میتونستم ببینم.ناخوداگاه اشڪهایم سرازیر شدند..در طول زندگیم فقط حسرت خوردم.حسرت داشتن چیزهایے ڪه میتوانستم داشتہ باشم ونداشتم. حسرت داشتن مادر ڪه در بدترین شرایط سنیم از داشتنش محروم شدم وحسرت حمایت پدر ڪہ با ناباورے ترڪم ڪرد..سهم من در این زندگے فقط از دورنگاه کردن بہ آرزوهایم بود!! حتے در این چندسالے ڪہ ظاهرا پر رفت وآمد بودم و با پولدارترین ها میگشتم باز هم خوشبختے را لمس نڪردم واز دور بہ خوشبختے آنها نگاه میڪردم. حالا هم ڪہ توبہ ڪردم باز هم با حسرت بہ آرزویے دور ودراز ڪہ آن گوشہ ے سالن ایستاده و دارد با گوشے اش صحبت میڪند نگاه میڪنم!!!وحتے شهامت ندارم بہ او یا بہ هرڪس دیگرے بگویم ڪہ دوستش دارم…
ادامہ دارد…
نویسنده:#ف_مقیمی
#رمان
#رهایی_از_شب
#قسمت_سی_و_نهم
فاطمہ نگرانم بود.با سوالات پے در پے بہ جانم افتاد:عسل چیشده؟! چرا گریہ میڪنے؟ حالت بده؟؟ نڪنہ با اون پسره حرف زدے چیزے بهت گفتہ؟
آره شاید همہ ے این بغض وناراحتے بخاطرڪامران باشہ. .بخاطر حرفهاے تند و صریحش..بخاطر اینڪہ مستقیم پشت تلفن بهم گفت ڪہ من براش مهم نیستم..من براے هیچ ڪس در این دنیا مهم نبودم…هیچ ڪس..چقدر احمق بودم ڪہ فڪر میڪردم براے اینها اهمیتی دارم.همانجاڪہ ایستاده بودم نشستم و سرم را بہ دیوار تڪیه دادم و از تہ دل اشڪ ریختم.
فاطمہ مقابلم زانو زد و دستان سردش رو روے زانوانم گذاشت و با چشمانے پراز سوال نگاهم ڪرد.
بہ دروغ گفتم:
– خوب نیستم فاطمہ..ببخشیدنمیتونم راه برم.
البتہ همچین دروغ دروغ هم نبود.ولے فاطمہ فڪر میڪرد این ناتوانے بخاطر شرایط جسمانیمہ.
بامهربانے و نگرانے گفت:
_الاهے من قربونت برم.من ڪہ بهت گفتم بریم یجا بشین..رنگ بہ صورت ندارے آخہ چت شده قربون جدت برم.
دوباره زدم زیر گریہ..
یا فاطمہ ے زهرا من از گناهانم توبہ ڪردم..دستمو رها نڪن..یا فاطمہ ےزهرا اون عطر خوشبوے دوران ڪودڪے رو ڪہ صف اول مسجد ڪنار آقام استشمام میڪردم رو دوباره وبراے همیشہ بهم هدیہ بده..من میدونم این توقع زیاد و دوریہ ولے تا کے باید همہ چیزهاے خوب از من دورباشہ؟مدتهاست از همہ نعمتها محروم بودم.یڪبارهم بہ دل من بیاین..اگر واقعا مادرم هستے چرا برام مادرے نمیڪنے؟؟
میان سوالهاے مڪرر فاطمہ ،چشمم بہ قدمهایے افتاد ڪہ درست مقابل دیدگانم ایستاده بود.نفس عمیق ڪشیدم.او مقابلم نشست و با چشمانے ڪہ پراز سوال بود نگاهم ڪرد.
-حالتون خوب نیست؟؟ پرستار رو صدا ڪنم؟
اشڪهایم را پاڪ ڪردم ودردل گفتم:این درد بے درمانے ڪه من دارم پرستار نمیخواد طبیب میخواد. طبیبشم تویے..
نہ..نہ حاح آقا. .خوبم
-خوب اگر خوبید چرا این حال و روز رو دارید؟چرا مثل بچہ مدرسہ ایها گریہ میڪنید؟
فاطمہ ریز ومحجوب خندید .منم بہ زور خندیدم.
حاج مهدوے باچشمان زیباش رو بہ فاطمہ گفت:
اگر احتیاجے بہ استراحت ومراقبت بیشتر دارند میتونیم ڪمے دیرتر بریم.مشکلے نیست.
فاطمہ هم با همان لحن جواب داد:نمیدونم حاج آقا
بعد نگاهے پرسشگر بہ من انداخت و گفت:
_من و حاج آقا حرفے نداریم .اگر حس میکنے خوب نیستے بمونیم.
من چادرم رو روی سرم مرتب کردم و با خجالت گفتم:نہ…نہ..خیلے ببخشید معطلتون ڪردم.
حاج مهدوے با گوشہ ے چشمش نگاهم ڪرد واز جا برخاست و بہ سمت پرستارے ڪہ قصد رفتن بہ اتاقے دیگر داشت، رفت.
صداے حاج مهدوے بہ سختے شنیده میشد ولے پرستار با صداے نسبتا رسایے پاسخ داد:
-اگر میخواین نگهشون داریم مشکلے نیس منتها ایشون الان حالشون بخاطر ضعف واحتمالا گرسنگے بهم ریختہ. البتہ ما سرم هم وصل ڪردیم.ولے باز باید ڪمے معده اش تقویت شہ.
اے پرستار بیچاره!!!تو چہ میدونے درد من چیہ؟!گرسنگے کدومہ؟؟درد من درد عشقہ…یڪ عشق یڪ طرفہ!!یڪ عشق نافرجام!!
حاج مهدوے در حالیڪہ بہ سمت ما میچرخید رو بہ فاطمہ گفت:
_خوب پس،اگر مشکل خاصے نیست وخواهرمون حس میڪنند حالشون مساعده بریم.
حرصم درآمد وقتے میدیدم حتے حال من هم از فاطمہ میپرسد!! خوب چرا اینقدر بهم بیتوجهے؟؟!!اگر من نامحرمم فاطمہ هم هست..چرا با اوحرف میزنے با من نہ؟!!!
دلم لرزید…نڪنہ.؟؟؟حتے فڪرش هم آزارم میداد.. نہ! نہ! اگر آنها با هم قرارمدارےداشتند حتما فاطمہ بهم میگفت. با ناراحتے بلندشدم.خاڪ چادرم را تڪان دادم و بدون نگاه ڪردن بہ آن دو بہ سمت درب خروجے راه افتادم.
ادامہ دارد….
نویسنده:#ف_مقیمی
لطفا این روزها هرچقدر میتونید بدن خودتونو تقویت کرده و گرم نگه دارید. گرم نگهداشتن بدن منظور خوردن غذاهای گرم و عسل و سیاهدانه و ... است نه اینکه فقط لباس گرم بوشید. بدن از درون باید گرم باشد. بدن سرد و مرطوب بهترین و مناسب ترین جا برای بیماریست.
اول با امید و توکل بر خدا، بعد با خوردن سوپ های گرم و روان با سبزی های گرم مثل شوید جعفری نعناع پونه گلپر دارچین زنجبیل هل سیر پیاز و عرق نعناع و عرق یونجه- برای تقویت بنیه بدن- و خوردن آب سیب طبیعی و آب هویج طبیعی شربت عسلاب -و سیاهدانه و عسل- شستشوی گلو با عسلاب شور روزی چند بار. زیاد غلیظ نباشد. زیاد در منزل اسفند دود کنید. به اسفند موقع دودکردن کندر سیاهدانه و تکه بسیار کوچکی عنبرالنسارا نیز می توانید اضافه کنید.
💕💕💕
☘️داستانی واقعی ☘️
💠دانشجو بود، دنبال عشق و حال، خیلی مقید نبود، یعنی اهل خیلی کارها هم بود، تو یخچال خونه ش مشروب هم میتونستی پیدا کنی….
💠از طرف دانشگاه اردو بردنشون قم… قرار شد با مرحوم آیت الله بهجت(ره) هم دیدار داشته باشن...
از این به بعد رو بذارید خود حمید براتون تعریف کنه…
💠وقتی رسیدیم پیش آقای بهجت، بچه ها تک تک ورود میکردن و سلام میگفتن، آقای بهجت هم به همه سلامی میگفت و تعارف میکرد که وارد بشن… من چندبار خواستم سلام بگم…
💠منتظر بودم آقای بهجت به من نگاهی بکنن… اما اصلا صورتشون رو به سمت من برنمیگردوندن… درحالیکه بقیه رو خیلی تحویل میگرفتن…
💠یه لحظه تو دلم گفتم: حمید، میگن این آقا از دل آدما هم میتونه خبر داشته باشه… تو با چه رویی انتظار داری تحویلت بگیره…!!! تو که خودت میدونی چقدر گند زدی…!!!
💠خلاصه خیلی اون لحظه تو فکر فرو رفتم… تصمیم جدی گرفتم که دور خیلی چیزا خط بکشم، وقتی برگشتیم همه شیشه های مشروب رو شکستم، کارامو سروسامون دادم، تغییر کردم، مدتی گذشت، یکماه بود که روی تصمیمی که گرفته بودم محکم وایسادم
💠از بچه ها شنیدم که یه عده از بچه های دانشگاه دوباره میخوان برن قم، چون تازه رفته بودم با هزار منت و التماس قبول کردن که اسم من رو هم بنویسن، اما به هرحال قبول کردن…
💠اینبار که رسیدیم خدمت آقای بهجت، من دم در سرم رو پایین انداخته بودم، اون دفعه ایشون صورتش رو به سمتم نگرفته بود، تو حال خودم بودم که دیدم بچه ها صدام میکنن حمید... حمید… حاج آقا باشماست
💠نگاه کردم دیدم آقای بهجت به من اشاره میکنن که بیا جلوتر…
من رسیدم خدمتشون که
آهسته در گوشم گفتن:
❣️👈یک ماهه که امام زمانت رو خوشحال کردی
🔔
⚠️ #تـــݪنگـــرامـــروز
این روزها چقدر شبیه قوم #بنی_اسرائیل شدهایم
آن که حاضر نبود تار مویی را از ترس خدا از یک نامحرم بپوشاند امروز از احتمال ابتلا به یک ویروس حاضر است تمام روز را نقاب و دستکش,کلاه بپوشد.
آنکه روزی نمیتوانست پنج بار دست و صورتش را برای نماز خدا بشورد,امروز چهل بار از خوف ویروس میشورد.
آنکه هنگام ذکر و دعای مومنان فاز روشنفکری میگرفت و حتی تمسخر میکرد امروز تمام سورهی بقره دنبال یک تار مو میگردد و در به در دنبال دعا و ذکر دفع کرونا است...
براستی چرا به خودمان تکانی نمیدهیم؟
تا خدا تکانمان نداده
🚨 ماجرای عجیب #تربتی که #رهبر_انقلاب در سیل پرتاب کردند!
💠 رهبر انقلاب نقل میکنند در ایرانشهر پس از پایان نماز دیدم سیل، شهر را فراگرفته و آب بالا آمده، تا جایی که به ایوان مسجد هم ـ که نیم متر از سطح زمین بلندتر بود- رسیده بود. با صدای بلند از مردم خواستم با این حادثه مقابله کنند. ابتدا گفتم فرشهای مسجد را جمع کنند و در جای بلندی بگذارند تا آب آن را از بین نبرد. بعد، از مردم خواستم احتیاطات لازم را برای حفاظت از کودکان و زنان به عمل آورند. جریان سیل دو سه ساعت ادامه یافت و در این مدت ما صدای آوار خانهها را یکی پس از دیگری میشنیدیم. حتی ترسیدم مسجد نیز خراب شود. همه چیز وحشتناک بود. تاریکی ناشی از قطع برق، سیل خروشان و بیامان، خراب شدن خانهها و فریاد کمکخواهی مردم. در چنین حالت بحرانی و وحشتناکی، ذهن انسان فعال میشود و به دنبال هر وسیلهای برای مقابله با وضع موجود میگردد. قبلاً این مطلب را شنیده بودم که برای رفع چنین خطر فراگیر گریزناپذیری میتوان به تربت سیدالشهداء(علیه السلام) ـ به اذن خدای متعال ـ توسل جست. قطعهای از تربت که خدا به برکت وجود ریحانهی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بدان شرافت بخشیده، در جیب داشتم. آن را از جیب بیرون آوردم، به خدا توکل کردم و آن را در میان امواج پرتلاطم سیل پرتاب کردم. لحظاتی نگذشت که به لطف و فضل خدا سیل بند آمد.
📙خون دلی که لعل شد
1_952096.mp3
988.5K
#استاد_رفیعی
#امام_کاظم
✅علم امام کاظم علیه السلام
💠 امام کاظم علیه السلام