(وزنه برداران)
🔷جوانان مسلمان سرگرم زورآزمایی و مسابقه وزنه برداری بودند. سنگ بزرگی آنجا بود که مقیاس قوّت و مردانگی جوانان به شمار میرفت و هر کس آن را به قدر توانایی خود حرکت می داد.
در این هنگام رسول اکرم( صلی الله علیه و آله و سلم) رسیدند و پرسیدند:
"چه میکنید؟
- داریم زورآزمایی میکنیم. می خواهیم ببینیم
کدام یک از ما قویتر و زورمندتر است.
-میل دارید که من بگویم چه کسی از همه قویتر و نیرومندتر است؟
-البته چه از این بهتر که رسول خدا داور مسابقه باشند و نشان افتخار را ایشان بدهند
🔷افراد جمعیت همه منتظر و نگران بودند که رسول اکرم کدام یک را به عنوان قهرمان معرفی خواهند کرد؟ عده ای بودند که هر یک پیش خود فکر میکردند الآن رسول خدا دست او را خواهند گرفت و به عنوان قهرمان مسابقه معرفی خواهند کرد.
🔷تا اینکه رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) به انتظار جمع پایان دادند و فرمودند:" از همه قویتر و نیرومندتر آن کسی است که اگر از یک چیزی خوشش آمد و مجذوب آن شد، علاقهی به آن چیز، او را از مدار حق و انسانیت خارج نسازد و به زشتی آلوده نکند؛ و اگر در موردی عصبانی شد و موجی از خشم در روحش پیدا شد، تسلط خویشتن را حفظ کند و جز حقیقت نگوید و کلمه ای دروغ یا دشنام بر زبان نیاورد؛ و اگر صاحب قدرت و نفوذ گشت و مانعها و رادعها از جلویش برداشته شد زیاده از میزانی که استحقاق دارد به دنبال دنیا نباشد..."
#داستان_راستان
📚 #حکایتی_آموزنده_از_بهلول_عاقل
به بهلول گفتن: ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺩﺭﺁﻣﺪﺕ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﻣﯿﭽﺮﺧﻪ؟
ﮔﻔﺖ: ﺧﺪﺍ ﺭﻭ ﺷﮑﺮ، ﮐﻢ ﻭ ﺑﯿﺶ ﻣﯿﺴﺎﺯﯾﻢ.
ﺧﺪﺍ ﺧﻮﺩﺵ میرﺳﻮﻧﻪ.
ﮔﻔﺘند : ﺣﺎﻻ ﻣﺎ ﺩﯾﮕﻪ ﻏﺮﯾﺒﻪ ﺷﺪﯾﻢ ﻟﻮ ﻧﻤﯿﺪﯼ؟
ﮔﻔﺖ: ﻧﻪ ﯾﻪ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﻗﻨﺎﻋﺖ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﮔﺎﻫﯽ ﺍﻭﻗﺎﺕ ﻫﻢ کاﺭ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﯼ ﺟﻮﺭ ﺑﺸﻪ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯿﺪﻡ، ﺧﺪﺍ ﺑﺰﺭﮔﻪ ﻧﻤﯿﺬﺍﺭﻩ ﺩﺳﺖ ﺧﺎﻟﯽ ﺑﻤﻮﻧﻢ. گفتند : ﻧﻪ ﺭﺍﺳﺘﺸﻮ ﺑﮕﻮ.
ﮔﻔﺖ: ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﮐﻢ ﺁﻭﺭﺩﻡ ﯾﻪ ﺟﻮﺭﯼ ﺣﻞ ﺷﺪﻩ، ﺧﺪﺍ ﺭﺯّﺍﻗﻪ، ﻣﯿﺮﺳﻮﻧﻪ.
ﮔﻔﺘند : ﻣﺎ ﻧﺎﻣﺤﺮﻡ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ. ﺭﺍﺳﺘﺸﻮ ﺑﮕﻮ دﯾﮕﻪ.
ﮔﻔﺖ: ﺗﻮ ﻓﮑﺮ ﮐﻦ ﯾﻪ ﺗﺎﺟﺮ یهودی ﺗﻮﯼ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﻫﺴﺖ ﻫﺮ ﻣﺎﻩ ﯾﻪ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﭘﻮﻝ ﺑﺮﺍﻡ ﻣﯿﺎﺭﻩ ﮐﻤﮏ ﺧﺮﺟﻢ ﺑﺎﺷﻪ.
ﮔﻔﺘند : ﺁﻫﺎﻥ، ﺩﯾﺪﯼ ﮔﻔﺘﻢ. ﺣﺎﻻ ﺷﺪ ﯾﻪ ﭼﯿﺰﯼ. ﭼﺮﺍ ﺍﺯ ﺍﻭﻝ ﺭﺍﺳﺘﺸﻮ ﻧﻤﯿﮕﯽ؟
ﮔﻔﺖ : ﺑﯽ ﺍﻧﺼﺎﻑ ﺳﻪ ﺑﺎﺭ ﮔﻔﺘﻢ ﺧﺪﺍ ﻣﯿﺮﺳﻮنه ﺑﺎﻭﺭﻧﮑﺮﺩﯼ ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﮔﻔﺘﻢ ﯾﻪ تاجر یهودی ﻣﯿﺮﺳﻮﻧﻪ ﺑﺎﻭﺭﮐﺮﺩﯼ.
ﯾﻌﻨﯽ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯾﻪ تاجریهودی ﭘﯿﺶ ﺗﻮ ﺍﻋﺘﺒﺎﺭ ﻧﺪﺍﺭﻩ؟
ﻫﯽ ﺳﺠﺪﻩ ﻣﯿﮑﻨﯿم ﻭﻟﯽ ﻫﻨﻮﺯ ﺧﻮﺏ ﺑﺎﻭﺭ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ ﮐﻪ ﯾﮑﯽ ﺍﻭﻥ ﺑﺎﻻ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﺣﻮﺍﺳﺶ ﺑﻪ ﻣﺎﺳﺖ.
تا اﯾﻦ ﺷﮏ ﺑﻪ ﯾﻘﯿﻦ ﻧﺮﺳﻪ ﻫﻤﻪ ﺧﺪﺍﺕ ﻣﯿﺸﻦ جز خدا
📚حکایت
شخصی به نام جعفری نقل می کند:
حضرت ابوالحسن علیه السلام به من فرمود: چرا تو را نزد عبدالرحمن می بینم؟ گفتم: او دایی من است. حضرت فرمود: او درباره خداوند حرفهای نادرست می گوید و به جسم بودن خدا قایل است. بنابراین، یا با او همنشین باش ما را ترک کن! یا با ما همنشین باش از او دوری کن! زیرا هم با ما همنشین باشی، هم با او ممکن نیست. چه اینکه او دارای عقیده فاسد است.
عرض کردم: او هر چه می خواهد بگوید وقتی که من به گفته او معتقد نباشم، در من چه تأثیری می تواند بگذارد. امام علیه السلام فرمود: آیا نمی ترسی که بر او عذابی نازل شود، هر دو یکجا گرفتار شوید؟
سپس حضرت داستان جوانی را تعریف کرد که خودش از پیروان موسی علیه السلام بود و پدرش از یاران فرعون و فرمود: آن گاه که سپاه فرعون (در کنار رود نیل) به موسی و پیروان او رسید. آن جوان از موسی جدا شد تا پدرش را نصیحت کرده به موسی ملحق نماید. اما پدرش گوش شنوا نداشت، اندرز خیرخواهانه پسرش در او اثر نبخشید و سرسختانه به راه کج خود با فرعون ادامه داد.
جریان را به موسی علیه السلام خبر دادند. اصحاب از حال جوان پرسیدند که آیا او اهل رحمت است یا عذاب؟ حضرت فرمود: جوان مشمول رحمت الهی است چون در عقیده پدر نبود ولی هنگامی که عذاب نازل گردد، نزدیکان گناهکاران نیز گرفتار می شوند. آتش بدی بدکاران، خوبان را هم به کام خود فرو می برد.
📚 بحار ج 45، ص 350
💠 چرا ما در نماز دوبار سجده ميکنيم؟ 💠
🔳 شخصی از حضرت علی (ع) سوال کرد چرا ما در هر رکعت نماز دوبار سجده ميکنيم؟
چرا همانطور که يکبار رکوع ميکنيم يکبار هم سجده نمیکنيم؟
🌷امير المومنين علی (ع) اين آیه را خواندند:
🔹منها خلقناکم و فيها نعيدکم و منها نخرجکم تاره اخري (طه55)
💢 اول که سر بر سجده ميگذاری و برميداری يعنی منها خلقناکم، همه ما از خاک آفريده شده ايم، هر چه هستيم از خاک بوجود آمدهايم.
💢 بعد دو مرتبه سرت را بر خاک بگذار و يادت بيايد که روزی می ميری،
💢 سپس دوباره سرت را بردار و يادت بيفتد که يکبار ديگر از همين خاک محشور و مبعوث ميشوی.
📕مجموعه آثار شهيد مطهری، ج 23/ص 528و528
✅ اگر با این نگاه سر به سجده بگذاریم، در هر رکعت نماز یادی از معاد و برپایی قیامت کردهایم و کسی که در هر روز 17 بار یاد معاد بیافتد، بعید است که تعلقی به دنیا پیدا کرده و خود را به گناه آلوده کند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
♨️صحبت های #تکان_دهنده حاج قاسم سلیمانی و نحوه حاجت گرفتن از حضرت زهرا سلام الله علیها 👌
❤️ این کار فوق العاده را
در خلوت ببینید و حاجت بگیرید و
ما رو هم دعا کنید🙏
مدح و متن اهل بیت
💖عشق مجازی💖 #قسمت_پانزدهم ازخواب پاشدم,دوباره چشام تیرمیکشید,سرم درد میکرد,هی میخواستم به سپهر زن
💖عشق مجازی💖
#قسمت_شانزدهم
پاشدم نمازمغرب راخوندم,سرسجاده خیلی گریه کردم ,اما با ذکر خدا آروم شدم...آخرش بالاترازمرگ که نیست.......مرگ هم رسیدن به خداست....توکل کردم برخداوایام فاطمیه بود پس دست زدم دامن مادر راگرفتم,من به حضرت زهراس یه علاقه ی خاصی دارم,شرمنده از اعمالم همه چی راسپردم دست خودش,تامادری کند برای این دخترک بی پناه.,
داشتم سجاده راجمع میکردم
خاله از تو.پذیرایی صدا زد:نسیم جان ,اقای دکتر پشت مانیتور منتظرته,با همون چادرنماز رفتم پشت مانیتور.
اینبار کوروش با مهربانیی نا محسوس, نگاه میکرد,بدون مقدمه گفت:من از حجاب یک دختریازن ایرانی لذت میبرم ,انسان رامثل فرشته ها میکنه....
عه من حال ندارم سلام کنم ,این رفته تووادی عرفان,چه دل خجسته ای داره هاااا
پسرخاله خانم دید همچی حال ندارم ومثل,قبل سربه سرش نمیگذارم رفت سراصل مطلب...
گفت:نسیم جان ,نتایج ام ار ای رابرام ایمیل کن گرچه به کاردکتر نادری(دکتر مغزاعصابم) ایمان دارم,اما بزار ببینم نظر دکترای ,این طرف چی هست.
یک مطلب مهم هم میخواستم بهتون بگم ,اما چون الان شرایط روحیتون مناسب نیست ,یک وقت دیگه میگم.
ازش خداحافظی کردم ورفتم تا چادرم را تا کنم وبزارم توقفسه .
درسته به خاطر بیماریم که یک دفعه متوجهش شدم ناراحت بودم اما هشتاددرصد ناراحتیم برای اون پسره ی روباه صفت بود,من که ازاسترس نتونسته بودم به سپهر زنگ بزنم,سپهرم یه زنگ نزد ببینم چی شده.......
یک ختم صلوات برداشتم وتسبیج بدست رفتم کنار خاله خانم....
خاله خانم رفتارش یه جورایی شده بود خیلی مهربان تر .
پیش خودم گفتم حتما حس ترحم داره برا خاطربیماریم.
به خاله گفتم از مریضیم به مامان, بابام چیزی نگین ,غصه میخورن...
خاله بغلم کرد ویه بوسه از صورتم گرفت وگفت قربون دختر خوشگلم بشم,باشه نمیگم.
من متعجب ازاین حرکت بسیاررر غیرمنتظره خاله خانم, درجستجوی دلیل این حرکت به فکر فرو رفتم. .
#ادامه دارد....
💦⛈💦⛈💦⛈
💖عشق مجازی💖
#قسمت_هفدهم
هرچه فکر کردم دلیل این محبت شک برانگیز خاله را فقط بیماریم دانستم وبس....
نتیجه ی ام آر آی را ایمیل کردم برای پسرخاله خانم وبرای فراراز فکروخیال ,علی رغم چشم دردم,روآوردم به رمانهای کتابخانه ی خاله خانم....
دلم درپی کتاب ودرس ودانشگاه نبود,یک جوری از همه چیز بیزار شده بودم,اون هفته یک سرکوچلو خانه ی خودمون زدم ,البته وقتی که سپهر نبود,اخه از فرجام اون گلی که به آب داده بودم دربی خبری به سر میبردم وبی خبری را بر شنیدن اخبار بد ترجیح میدادم.
امروز قراربود ,کوروش نتیجه ی کمیسیون آن طرف اب رابرام بگه,دل تودلم نبود ,یعنی چی میشه؟
خاله لپ تاپ را آورد واسکایپ را روشن کرد,ان طرف کوروش با رویی خندان نمایان شد.
من بغل ایستاده بودم وتودید دوربین نبودم,کوروش من را نمیدید ,با خنده به خاله گفت:مامان ,قند وعسلمان کجاست؟؟
خاله باایما واشاره بهش فهماند من کنارشم.
قندوعسلمااان؟؟ من ازکی قندوعسل کوروش شدم که نمیفهمیدم؟!😳
بعداز چنددقیقه ای ,چادرسرکردم وپشت مانیتور نشستم,اصلا بروی خودم نیاوردم که حرفش راشنیدم.
من:سلام اقای دکتر
کوروش:سلام نسیم جان,من اسناد پزشکیت رابه چندتا متخصص نشون دادم وهمه ی آنها به اتفاق نظرشون اینه که مشکلت حاد نیست وبایک عمل جراحی برطرف میشه...
پس برات یک نوبت گرفتم وکارهای خروجیت هم اینطرف انجام دادم,شما برو.دنبال پاسپورت بیا همینجا پیش خودم ,عمل انجام میشه.
گفتم:نهههههه,من پام را ازکشورم بیرون نمیگذارم ,اگرقرارباشه عملی هم انجام بشود,ترجیح میدم همینجا انجام بشه..
کوروش:دختر خوب,لجبازی نکن,درسته دکترنادری,دکتر حاذقی هست اما اینجا امکاناتشون بیشتره...
من:همین که گفتم اقای دکتر...
باشوخی ادامه دادم:می خوای گور غریبم کنید؟؟
کوروش:خدانکنه نسیم جان,باشه هرجور خودت مایلی,میبینم شکرخدا یه کم روحیه ات بهتره,اجازه دارم اون موضوع رابگم؟؟
وای خدای من تازه یادم افتاد که چندوقت قبل میخواست یه چی مهم بگه...
سرم راانداختم پایین وگفتم:اختیار دارید اقای دکتر بفرمایید من سراپا گوشم...
.
#ادامه دارد...
💦⛈💦⛈💦⛈
💖عشق مجازی💖
#قسمت_پایانی
کوروش:از زمانی خودم راشناختم,درون علم وفرمول وکارم غرق بودم ,هیچ علاقه ای به زندگی بایک زن زیریک سقف نداشتم,اینجا اینقد بی بندوباری میدیدم که یه جورایی ازجنس مخالف زده شده بودم اما با برخورد باشما ازپشت این مانیتور واینجا که جایی دردنیای حقیقی ندارد ومجازی به شمارمیاید,نظرم عوض شد.
با دیدن وصحبت کردن با شما دچار یک جور حس شدم که تابه حال درک نکرده بودم,شما باعث شدید من خودم رااز دنیایی که برای خود ساخته بودم,بیرون کشم و روی دیگر زندگی را ببینم...
با مادرم از حسم گفتم,مادرم میگه این عشقه ....بعد یک خنده ی زیبایی کردوگفت(عشق مجازی)....
نسیم جان من نه تاحالا نه انجام دادم ونه بلدم خواستگاری کنم.میدونم که سنم ازشما خیلی بالاتره,اما قول میدهم خوشبختتون کنم.
حرفهای رویایی بلد نیستم ,اما اگر همسفرم بشی,قول میدم شیرین ترین روزها را به پات بریزم ....
حاضری همدم این پیر عاشق بشی؟😂
کلا هنگ کرده بودم,باورم نمیشد کوروش خاطرخواهم شده باشه,اما حس بدی نسبت به این موضوع نداشتم,خصوصا باتجربه ی یک عشق کذایی,این💖عشق مجازی💖 برام صادقانه بود.
کارها به سرعت انجام شد ,عملم باموفقیت پیش رفت.
سپهرمیگفت:سهند که اسم درستیش (شهروز)بود توسط پلیس فتا دستگیرمیشه وبادستگیری شهروز ,پلیس به یک باند رباینده ی دختران ساده,دست پیدا میکنه,باندی که از عشقی کذایی شروع میشه وبه ربودن دختران وانتقال آن به کشورهای عربی ختم میشه....
خداراشکرکردم که جان سالم از این مهلکه بدر بردم...
امشب تولد حضرت زهراس است ومراسم عقد ما درخانه ی خاله خانم برپاست....
وای خدای من خاله خانم تابلو.فرش میلیاردی را سر عقدبه من هدیه کرد,کورش هم قراره برگرده فرانسه وکارهای بازگشتش به وطن راانجام دهد وبرای همیشه کنار مادر وهمسر عزیزش😊
بماند وبه کشورش خدمت کند . ...
پایان
خواننده ی گرامی:من دخترم نسیم را عروس کردم ان شاالله سفیدبخت بشه😊
شما درذهن مبارکتان هرچی میخواهی برای قهرمان داستان تصورکن😊
فقط به یادداشته باشید این داستان شاید ساخته ی تخیل بنده باشد اما درفضاهای مجازی خیلی بدترازاین اتفاق میافتد
به فضاهای مجازی هیچ وقت اعتمادنکنید....
باماهمراه باشید بارمان بعدی
#یاعلی
💦⛈💦⛈💦⛈
📌امنیت سه بخش دارد:
داخلی، مرزی، راهبردی
1⃣ برای اختلال امنیت_داخلی، نقشه #حجاب و دلار و #رفراندوم کشیدند. #انتخابات
2⃣ در اختلال امنیت_راهبردی هم ناموفق بودند؛ عربستان زانو زد، عراق در آرامش و اسرائیل در التهاب داخلی.
3⃣ حال سراغ امنیت_مرزی ما آمدهاند. آذربایجان نشد، طالبان، عبدالحمیدها هم که مشغول کارند...
▫️تنش مرزی ایران، تله_آمریکایی، رویای اسرائیلی
📝 از امروز تا #انتخابات ۳۳ شبانه روز باقی مانده
🍃🌹🍃
🔻#جهاد_تبیین
🔸تواصی به حق
🔹جهاد #امید_آفرینی
✅ خوشا به سعادت کسانی که در ایام #رجب و #شعبان با فضیلت ترین اعمال می پردازند.
🌺 هر نفر حداقل روزی یک نفر را به رأی دادن دعوت کنیم.
#روشنگری | #مشارکت_حداکثری
🌼یاعلیُّ ياعلىُّ ياعلىّ
🔶ابو هريره گوید : خدمت پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله بودم که
علی علیه السلام وارد شد ،
پیغمبر خدا فرمود : ای هریره !
می دانی او کیست ؟
گفتم : بلی ای پیامبر خدا !
🌹او علی پسر ابوطالب است !
رسول خدا فرمود : " این دریای لبریز
و خورشید تابان است ،
از رود بخشنده تر و قلبش از دنیا
بزرگتر است ، هر کس کینه ی او را
دارد لعنت خداوند بر او باد "
📔 : مائة منقبة : ص : ٣٣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فتوکلیپ | انتخابات
🍃🌹🍃
🌺رهبر انقلاب اسلامی امامخامنهای مدظلهالعالی: میدان #انتخابات، میدان مسابقه خدمت است
#روشنگری | #مشارکت_حداکثری
🖼 #عکس_نوشت | روز شمار #انتخابات
🍃🌹🍃
✅ ۳۲ روز مانده تا انتخابات مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان
#رای_میدهم | #مشارکت_حداکثری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این حجم از زیبـایی باور نکردنیست🫠
عجب خدای با سلیقه ای داریم♥️
عجب رنگهایی😍
عجب نقش و نگاری🥰
فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ😍
پس بزرگ است خدایى که
بهترین آفرینندگان است😍👌
تقدیم به مولایی که هنوز
غصهی حضرت زینب
سلاماللهعلیها را
در دل دارد!
مقدّس اردبیلی میفرماید:
"با عدهای از طلبهها
رفتم کربلا، زیارت اربعین!
از بس که شلوغ بود
با خودم گفتم:
با این طلبهها
داخل حرم نرویم
تا مزاحم زوّاری که
از راه دور آمدهاند، نشویم.
بهتر است
همین گوشه صحن
بایستیم و زیارت بخوانیم
طلبهها را دور خودم
جمع کردم
با صدای بلند پرسیدم:
این آقا طلبهای که در راه
برای ما روضه میخواند
کجاست؟
گفتند:
نمیدانیم کجا رفته است.
در این اثناء، دیدم
یک عربی مردم را کنار زد
و به طرف من آمد
و صدا زد:
ملّا احمد مقدس اردبیلی
او را میخواهی چه کنی؟
گفتم : میخواهم
زیارت اربعین بخوانم.
فرمود:
بلندتر بخوان
من هم گوش کنم.
زیارت را بلندتر خواندم
یکی دو جا توجّهام را
به نکاتی ادبی داد
که بلد نبودم.
وقتی که زیارت تمام شد
به طلبهها گفتم:
این آقا طلبه
پیدایش نشد؟
گفتند : آقا
نمیدانیم کجا رفته است.
یک وقت آن آقای عرب
به من فرمود :
مقدّس اردبیلی
چه میخواهی؟
گفتم:
یکی از این طلبهها
در راه، برای ما
گاهی روضه میخواند
صدای خوشی دارد.
نمیدانم کجا رفته
میخواستم اینجا بیاید
و برای ما روضه بخواند.
آن آقای عرب
( که نمی شناختم و
نمی دانستم امامِ زمان
علیه السلام است )
به من فرمود :
مقدّس اردبیلی میخواهی
من برایت روضه بخوانم؟
گفتم :آری!
آیا روضه خواندن بلدی؟
فرمود : آری!
امامِ زمان علیه السلام
رویش را به طرف
ضریح حضرت
اباعبدالله الحسین
علیهالسّلام کرد
و از همان اول ، فقط
با طرز نگاه کردنش به حرم
ما را منقلب کرد
آن وقت صدا زد :
یا اباعبدالله! ، نه من
و نه این مقدّس اردبیلی
و نه این طلبهها
هیچ کدام یادمان نمیرود
از آن ساعتی که
میخواستی
از خواهرت زینب
علیهاالسلام جدا شوی!
آن قدر با سوز گفت
که من و طلبهها
و همهی مردمی که
شنیده بودند،
به گریه افتادیم.
با همین دو کلمه
که کافی بود
مدت زیادی گریه کردیم!
واقعا ساعت عجیبی بود!
پس از مدتی
صدایش را نشنیدم
سر را بالا گرفتم
دیدم کسی نیست.
فهمیدم این عرب
مهدی زهرا
عجّلاللهتعالی
فرجهالشّریف بوده است.
أللَّھُـمَ عجلْ فرجه
و سهِّل مخرجه!
یا فارس الحجاز
ما را بیشتر نگاه کنید
یا صاحب الزمان!
بسیار
نیازمندِ دعای توایم
بیشتر ما را دعا کنید!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۴ گناه بدتر از گناه
🎙حجت الاسلام عالی
🔻در ثواب نشر این پست سهیم باشید.
در این #ماه_رجب نمازشب را به نیت ظهور آقا #امام_زمان (عج) بخوانیم
خواهرم #حجاب باعث خوشنودی قلب امام زمان (عج) می شود...
•┈┈••••✾•✨🌕✨•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
『اینطوری از خدا حاجت هاتو بخواه و دعا کن...
تاثیرعجیب یک ذکر👌
استاد_پناهیان
در این #ماه_رجب نمازشب را به نیت ظهور آقا #امام_زمان (عج) بخوانیم
خواهرم #حجاب باعث خوشنودی قلب امام زمان (عج) می شود...
•┈┈••••✾•✨🌕✨•✾•••┈┈•