خجلم که کلامم به قدر کلام مولوی، حافظ، عراقی، شاملو و همه آنهای دیگر زیبا نیست. چه کنم که عشق، زندگیام را از صدها جهت، ژرفا بخشید؛ اما بهتر نوشتن را هنوز به من نیاموخته است؟
خواستم مدت ها قبل که سکوت عاشقانه را بیاموزم، تو نخواستی. حال، تصور کن که گنگی ناتوان از نوشتن، از عشق خویش با تو میگوید .
-کتاب یک عاشقانه آرام
-𝐌𝐚𝐝𝐡𝐨𝐨𝐬𝐡-
واژهای سنگی کوبیده است سینهی زندهام را. اکنون باکی نیست آماده بودم. میدانید هر جوری از پسش بر میآیم امروز کار زیادی دارم باید خاطره را نفله کنم، باید قلبم را بدل به سنگ کنم باید زندگی را از سر بگیرم .
-𝐌𝐚𝐝𝐡𝐨𝐨𝐬𝐡-
این روزها آدمها کلمات را بی دقت به کار میبرند آنها را در متن یا جملهای میریزند، یادداشت میکنند، میدزدند و بعد رهایشان میکنند. بدتر از همه اینکه فراموششان میکنند. کلمات فقط وقتی ارزش دارند که یاد بگیریم معنایشان را حس کنیم.
-کتاب سنگ، کاغذ، قیچی
-𝐌𝐚𝐝𝐡𝐨𝐨𝐬𝐡-
خودبینی و غرور با هم فرق دارند با وجود این که گاهی به جای هم مورد استفاده قرار میگیرند. شاید فردی مغرور باشد اما خود برتربین نباشد. غرور بیشتر به دید انسانها نسبت به خود مرتبط میشود، اما تکبر و خودبینی به آنچه می خواهیم دیگران در موردمان فکر کنند ارتباط دارد .
-کتاب غرور و تعصب
-𝐌𝐚𝐝𝐡𝐨𝐨𝐬𝐡-