دل شده حرم لازم الهی بشم عازم صدقه سر آقا قمر بنی هاشم... 🎙#کربلایی پیام_کیانی https://eitaa.com/madunshohada

♦️ ۲۶ رجب سالروز وفات عموی بزرگوار رسول اکرم (ص) بزرگترین حامی اسلام و نبی مکرم (ص) پدر بزرگوار مولی امیرالمومنین علی علیه السلام تسلیت باد. https://eitaa.com/madunshohada

*🔴 خودکار معروف هویدا پیدا شد!!! ❗️* طبق اعلام روزنامه اطلاعات پهلوی، لوازم التحریر از سال ۵۲ الی ۵۷ تا ۵۰۰ درصد افزایش قیمت داشته. این در حالی است که هویدا تا سال ۵۶ نخست وزیر بود. این یعنی پایانی بر دروغ بزرگ چهل ساله که از هویدا ساختند 🗞 روزنامه اطلاعات ۲۵ شهریور ۱۳۵۷ #جهاد_تبیین #اندکی_تفکر #بیدارشو_رفیق https://eitaa.com/madunshohada

❌️ دیجی کالا شمشیر از رو کشیده به روی مقدسات ؟ 🔻 عداوت! دیجی کالای ( ملعون ) 😬نام‌گذاری مدل کفش ها با القاب حضرت زهرا سلام الله علیها 🚨کار مملکت امام زمان علیه السلام به کجا رسیده که یک شرکت شیطانی جرأت می‌کند و این جسارت را انجام می‌دهد و کسی نیست تو دهنشان بزند 👈لطفا در گروه ها نشر دهید تا از این شرکت خرید نکنند https://eitaa.com/madunshohada

🌹انتخابات در کلام شهدا https://eitaa.com/madunshohada

📌 فرمانده شهیدی که سرش متلاشی شد و سینه اش شکافت 🔷️ شب اول عملیات بدر را به خوبی پشت سر گذاشتیم. تا شب نیز پشت خاکریزی که آن سوی ساحل دجله بود مستقر بودیم. ◇ شب دوم عملیات، رضا نورمحمدی که فرمانده محور عملیاتی بود نیروها را در یک کانال به ارتفاع ۱۷۰ و عرض ۷۰ سانتی‌متر مستقر کرد و منتظر صدور فرمان حمله بودیم. ◇ هوا خیلی سرد بود و بالاپوش بچه‌ها کم. من و نورمحمدی هر دو زیر یک پتو استراحت می‌کردیم. دشمن که گویی متوجه ما شده بود به شدت کانال و اطراف آن را زیر آتش گرفته بود ◇ چند نفر از بچه‌ها شهید و مجروح می‌شدند ولی عزم ما برای ادامه عملیات جزم بود. رضا خواب بود و من هم داشتم به خواب می‌رفتم که خمپاره‌ای نزدیک سرمان منفجر شد. رضا بیدار نشد. ◇ گفتم: آن‌قدر خسته است که خمپاره نیز حریفش نیست. لحظاتی بعد فرمانده لشکر با بی‌سیم رضا را صدا زد تا دستور آغاز حمله را به او بدهد. ◇ هرچه رضا را صدا زدم بیدار نشد. نگران شدم. پتو را که کنار زدم دیدم تمام لباس‌هایش غرق خون است و ترکشی به سینه‌اش اصابت کرده. البته در آن موقع سرش را ندیدم چون مغزش نیز متلاشی شده بود. درحالی‌که دستانم از شدت ناراحتی می‌لرزید گوشی بی‌سیم را که مستمر می‌گفت: «رضا، رضا، احمد» ◇ بی سیم را برداشته با بغض گفتم: «احمد، احمد، رضا به میهمانی امام حسین علیه السلام رفت.» 🌹خاطره ای به یاد فرمانده شهید رضا نورمحمدی #سردار_شهید_رضا_نور‌محمدی شادی روح شهدا صلوات 🌹 https://eitaa.com/madunshohada

🔴 بهش گفتن آقا ابراهیم، چرا جبهه رو ول نمیکنی بیای دیدار امام خمینی؟ 🔹 گفت ما امام رو برای اطاعت میخوایم نه برای تماشا! 🇮🇷 https://eitaa.com/madunshohada

خاطرات حضرت آیت‌الله خامنه‌ای از مبارزات دوران طاغوت و پیروزی انقلاب اسلامی با آن‌که خانه‌ ما بارها مورد یورش دژخیمان واقع شد، و با آن‌که من بارها در برابر او بازداشت شدم، و حتّی در نیمه‌شب که برای دستگیری من به خانه‌ ما ریختند، مورد ضرب و جرح واقع شدم، علیرغم همه‌ این‌ها، من هیچگاه ترسی یا ضعفی یا افسردگی و ملالتی در همسرم مشاهده نکردم. با روحیّه‌ای عالی و قوی در زندان به ملاقات من می‌آمد. در این ملاقات‌ها، به من اعتماد و اطمینان میداد. هرگز نشد وقتی من در زندان بودم، خبر ناراحت‌کننده‌ای به من بدهد. به یاد ندارم که مثلاً خبر بیماری یکی از فرزندان را به من داده باشد؛ یا مطلبی را که برایم ناخوشایند باشد، در‌باره‌ی خانواده و بستگان و والدین گفته باشد. همچنین باید به صبر و شکیبایی فراوان او در تحمّل سختی و مشقّت زندگی در دوران پیش از انقلاب، و اصرار او بر ساده‌زیستی در دوران پس از انقلاب اسلامی اشاره کنم. https://eitaa.com/madunshohada