{ مأوا..
امام من💫 دلم برای آقا تنگ شده بود. آرامشم رفته بود، حیران و سرگردان دنبال کسی، جایی، حالی، قالی، که
امام من💫
شیعیانش را تو محافظت کن،تو یاری کن،تو... تو...
و دشمنانش را تو نابود کن و در دل آنها ترس بینداز و به دست اماممان نابودشان کن...
و خدایا!
دمی به ما نظر کن!دلمان تنگ است و دردمند... به واسطهی حجت بنالحسن دردهای سینههای ما و تمام مومنین شرق و غرب عالم را شفا بده...🤲🏼
اللَّهُمَّ وَلِیَّكَ الحِجَّةِ، فَاحفظهُ مِن بَینِ یَدَیهِ، وَ مِن خَلفَهُ، وَ عَن یَمِینِهِ، وَ عَن شِمَالِهِ، وَ مَن فَوقَهُ، وَ مَن تَحتِهِ، وَ امدُد لَهُ فِی عُمُرِهِ، و اجعَلهُ القَائِمَ بِأَمرِكَ، المُنتَصِرَ لِدِینِكَ، وَ أَرِهِ مَا یُحِبُّ وَ تَقَرُّ بِهِ عَینُهُ فِی نَفسِهِ، وَ فِی ذُرِیَّتِهِ وَ أهلِهِ وَ مَالُهُ، وَ فِی شِیعَتِهِ، وَ فِی عَدُوُّهُ، وَ أَرِهِم مِنهُ مَا یَحذَرُونَ، وَ أَرِهِ فِیهِم مَا یُحِبُّ وَ تَقَرُّ عَینَهُ، وَ اشفِ بِهِ صُدُورَنَا وَ صُدُورَ قَومٍ مُؤمِنِینَ💚
این داستان ادامه دارد...
📚#کتاب_امام_من صفحه ۴۷
@maevaa_ir
{ مأوا..
امام من💫 شیعیانش را تو محافظت کن،تو یاری کن،تو... تو... و دشمنانش را تو نابود کن و در دل آنها ترس ب
امام من💫
دکاندار بود،سدر و کافور و صابون و عطر...میفروخت.
مدتها بود که محبت امام در زندگی اش یک جریانی پیدا کرده بود که به تاب و تبش انداخته بود.
تا اینکه آن روز متوجه شد دونفری که در مغازهاش هستند راه ارتباطی به حضرت دارند.
به التماس افتاد برای همراهی با آنها.با اصرار همراهشان شد.رسیدند به رودخانهای پر آب که آن دو راحت پا بر آب گذاشتند.🌊
ماند او حیران و ترسان.
گفتندش:نام امام را ببر و بگذر.
نام امام را برد و پا بر آب گذاشت.
میان راه باران گرفت و مرد از خیال امام بیرون آمد و دلنگران صابونهایش شد که زیر باران مانده بود.
رویش به سمت امام بود و دل و فکرش رفت روی پشتبام پیش صابونها که پایش در آب فرو رفت...
از دیار و یاد یار جا ماند و به قول آن عزیز؛مَرد صابون بود نه مرد صاحب الزمان.😔
اين داستان ادامه دارد...
📚#کتاب_امام_من صفحه ۴۸
@maevaa_ir
{ مأوا..
امام من💫 دکاندار بود،سدر و کافور و صابون و عطر...میفروخت. مدتها بود که محبت امام در زندگی اش یک
امام من💫
هر کس در عالم هستی یک نگرانی دارد،یک مشغولیت ذهنی،یک شوق،یکی معشوق.
محبت به امام کنار همهی اینها نیست
محبت به امام پایه است.اصل این است، حاشیه نیست،متن است.🌸
و کسی که این اصل را دارد دیگر هیچ نگرانی یا هیچ مشغولیت و هیچ شادیِ حرامی ندارد.
امام دارد و همه چیز دارد.🙃
امام که داشته باشی، زمین و آسمان در اختیار توست...
چون تو در خدمت امامی و خدا همه چیز را در اختیار امام گذاشته است.
این داستان ادامه دارد...
📚#کتاب_امام_من صفحه ۴۹
@maevaa_ir
{ مأوا..
امام من💫 هر کس در عالم هستی یک نگرانی دارد،یک مشغولیت ذهنی،یک شوق،یکی معشوق. محبت به امام کنار همه
امام من💫
برای قریش،منفعت داشت بتپرست بودن مردم،جاهل بودنشان،سطح پایین بودنفهم و درکشان،
دینِ راست و درست همان دین ابراهیم علیه سلام بود،🕋
اما آنها ظاهر مناسک حج و ماههای حرام را که از دین ابراهیم علیه سلام بود نگهداشته بودند، مابقی دستورات خدا را تغییر داده بودند.🍂
کرده بودند باب میل خودشان؛از خرما تا خدای مردم را با فکر باطل خود ساخته بودند...
وقتی محمد صَلیَّ اللهُ عَلیهِ وَالهِ از جانب خدا برگزیده شد و صدای پیامبریاش بلند شد،اول از همه همان بزرگان و ریشسفیدان قریش و دوم هم بعضی از علمای یهود و مسیحیت مقابله کردند.🗡پیامبر را تهدید و تحریم کردند و تبلیغ وسیع علیهش راه انداختند.
مهدی فاطمه عَجَّل اللهُ تَعالی فَرَجَه الشَریف هم که بیاید و صدای قیامش عالم را بگیرد،همهی سرمایهدارها و دارایان زر و زور،هرچند قیافهی عالمانه داشته باشند اولین مخالفها میشوند.
اين داستان ادامه دارد...
📚#کتاب_امام_من صفحه ۵۰
@maevaa_ir
{ مأوا..
امام من💫 برای قریش،منفعت داشت بتپرست بودن مردم،جاهل بودنشان،سطح پایین بودنفهم و درکشان، دینِ راست
امام من💫
همیشه عدهی کفار زیاد بوده،یاران حق،کم تعداد.
همیشه رسانهها دست سرمایهدارها بوده و یاران حق مظلوم.
همیشه آنها راست را دروغ نشان دادند و دروغ را راست،بد را خوب و خوب را بد.
و یاران حق به سبک پیامبرشان، تنها مسیر خدا را رفتهاند و بس.🙃
شنونده و بیننده باید عقل داشته باشد و اگر فاسقی برایش خبر آورد،دربارهی خبر تحقیق کند.
خبر و اندیشهات را از که میگیری...
از کدام فضا،از کدام گوینده،ظاهر و باطنش شبیه مسلمانان است یا کفار؟
مبادا سیل اندیشههای فاسد و فاسقان،از امام جدایت کند.💚
این داستان ادامه دارد...
📚#کتاب_امام_من صفحه ۵۱
@maevaa_ir
{ مأوا..
امام من💫 همیشه عدهی کفار زیاد بوده،یاران حق،کم تعداد. همیشه رسانهها دست سرمایهدارها بوده و یاران
امام من💫
علی عليه السلام جنگاور بود.دلاور بود.شمشیرش را مقابل دشمنان خدا از غلاف کشیده بود.
خیلی از سران کفر و مشرکان را علی علیه السلام از پای درآورد.
مظلومان و محرومان زیر عبای علی امنیت پیدا میکردند،🙃اما کفار و منافقان با شمشیر علی شرشان از سر مردم کم میشد.
مهدی فاطمه عجل الله تعالی فرجه الشریف هم که بیاید همین میشود،
محرومان،مظلومان،مستضعفان،مومنان به امنیت و عزت میرسند😇
و کفار و مشرکان و مستکبران و ظالمان از شمشیر امام در امان نخواهند بود.
امام که بیاید عزت و سربلندی برای مومنان است
و ذلت و سرافکندگی برای کسانی که حرف خدا را زمین گذاشتند آن را مقابل خواستههای خودشان دیدند.🌱
با آمدن امام،مظلومان پناه پیدا میکنند و...
این داستان ادامه دارد...
📚#کتاب_امام_من صفحه ۵۲
@maevaa_ir
{ مأوا..
امام من💫 علی عليه السلام جنگاور بود.دلاور بود.شمشیرش را مقابل دشمنان خدا از غلاف کشیده بود. خیلی ا
امام من💫
ترس برای من و شما نیست، برای آنهایی است که دنبال راهی غیر از راه خدا رفته اند...
امام پناه عالم است...نگاه نکن که توانستند با تبلیغات علی علیه السلام را خشن و سخت نشان دهند.
امام، مثل خداست، دریای محبت و رحمت...🌊
در آب بهشتی شست و شو کن...
عطر امام زندگی ات را فرا می گیرد...🍃
این داستان ادامه دارد...
📚#کتاب_امام_من صفحه ۵۳
@maevaa_ir
{ مأوا..
امام من💫 ترس برای من و شما نیست، برای آنهایی است که دنبال راهی غیر از راه خدا رفته اند... امام پناه
امام من💫
نشسته بود کنار مادر،
خیلی وقت ها می نشست کنار مادر و همراهش می شد.
نگاهش می کرد.
آن شب هم، همین طور. دقایق طولانی بود که حسن(علیه السلام) نشسته بود کنار مادر که داشت نماز می خواند. قرآن می خواند. دعا می کرد.
یاد می گرفت، باید بعد ها یاد می داد...
شب داشت می رفت و وقت استجابت دعا بود.
مادر نگاهی به حسن(علیه السلام) کرد خواست تا او هم دستان کوچکش را بالا بیاورد.
حسن(علیه السلام) چشم از مادر بر نمی داشت و گوش به دعا ها داشت.
مادر دعا کرد، دعا کرد، دعا کرد، مخصوصا همسایه ها را...حتی همان هایی که در کوچه یاریش نکردند و...دعا تمام شد.
دستان حسن را مادر بوسید.
این داستان ادامه دارد...
📚 #کتاب_امام_من صفحه ۵۴
@maevaa_ir
{ مأوا..
امام من💫 نشسته بود کنار مادر، خیلی وقت ها می نشست کنار مادر و همراهش می شد. نگاهش می کرد. آن شب هم،
امام من💫
دستان حسن (علیه السلام) را مادر بوسید ، دستان مادر را حسن و پرسید:
برای همه دعا کردی مادر ، برای خودت اما...
شنید از مادر:
اول همسایه ، بعد خودمان عزیزم...
📚علل الشرایع، جلد ۱، صفحه ۱۸۲
مهدی فاطمه (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
هم برای ما دعا می کرد و می فرمود:
خدایا شیعیان ما ، از اضافه گل ما سرشته شده اند، اشتباه و گناه می کنند ، آن هارا به من ببخش..
📚بحار الانوار ، جلد ۵۳ ، صفحه ۳۰۳
○
به همه می گوییم تو را دوست دارم.❤️
اما...
اما نگاهم برای ریز اعمال و کارهایم به تو نیست . مثل تو سخن نمی گویم مثل تو نمی پوشم...
مهمانی هایمان ، عروسی هایمان ، تربیتمان...😔
هیچ کاری را قبل از آنکه انجام بدهم ازتو نمی پرسم ، حلال و حرامش را ،زیبایی و زشتی اش
را ...
راستش دوست ندارم به سبک دشمنان تو زندگی کنم ، می خواهم مثل تو و مادرت باشم ، اما...
اما بازهم صدایم بلند است که تورا دوست دارم و شمایی که از این حال زار من و ایمان
بال پشه ای من اذیت می شوی و...
بازهم دعایم می کنی.
این داستان ادامه دارد...
📚#کتاب_امام_من صفحه ۵۵
@maevaa_ir
{ مأوا..
امام من💫 دستان حسن (علیه السلام) را مادر بوسید ، دستان مادر را حسن و پرسید: برای همه دعا کردی مادر
امام من💫
یاران همراهی نکردند، سرداران با معاویه دست دادند و امام حسن ( علیه السلام) تنها ماند.
برای حفظ جان تعداد اندک یارانش با معاویه صلح کرد.🤝
حتی یارانش هم با امام بد برخورد می کردند، حرمت نگه نمی داشتند...
گاهی با لحن سخیف خطاب به او می گفتند :... السلام علیک یا مذّل المومنین،
یعنی تو ما مؤمنان را ذلیل کرده ای!
و حسن (علیه السلام) تنها می ایستاد و با آرامش می فرمود: من برایتان ذلت نخواستم...
حجت بن الحسن هم میان شیعیانش مظلوم است. دنبال زندگی خودشان رفته اند و حالا که گرفتار شده اند به شک افتاده اند.😞
امام را نخواهیم برای آسایش خودمان؛ برای درمان مریضی هایمان، برای رفع غصه های شخصی مان...
امام اصل و معنای زندگی است...🌱
اين داستان ادامه دارد...
📚#کتاب_امام_من صفحه ۵۶
@maevaa_ir
{ مأوا..
امام من💫 یاران همراهی نکردند، سرداران با معاویه دست دادند و امام حسن ( علیه السلام) تنها ماند. برا
امام من💫
امام اصل و معنای زندگیست...🌱
معدن رحمت خداست، سنگ بنای زندگی ما و علت خلقت ما در دنیاست...
امام را اگر بخواهیم برای خودمان، با کم و زیاد و زندگی، اول او را کنار می گذاریم.
اما زندگی را اگر بخواهیم برای امام..
می شویم مثل سلمان، مثل عباس...💕
این داستان ادامه دارد...
📚#کتاب_امام_من صفحه ۵۷
@maevaa_ir
{ مأوا..
امام من💫 امام اصل و معنای زندگیست...🌱 معدن رحمت خداست، سنگ بنای زندگی ما و علت خلقت ما در دنیاست...
امام من💫
نامههای بسیار نوشتند و پیکها و سفرایشان را فرستادند که:✉️
_بشتاب!زیرا که مردم منتظر شما هستند و همه بر شما اتفاق نظر دارند، پس بشتاب بشتاب! و باز بشتاب بشتاب...
_باغها سرسبز شده و میوهها رسیده است، پس هرگاه که اراده کردی، بیا که سربازانِ آماده برای یاری تو در انتظار نشستهاند.
*مناقب ابن شهرآشوب،ج۴،ص۹۷.
حسین علیه سلام حرکت کرد، ششماه بود که از خانه و شهر بیرون آمده بود،
اولش همراهان بسیار بودند اما خطر که نزدیک شد، پای جان و مال که در میان آمد، حسین علیه سلام ماند و هفتادودو نفر که یکیشان ششماهه بود، یکیشان ساله، یکی شان هم قاسم...🖤
دعای فرج زمزمهی لبها هست، اما خواست قلبها نیست.
شاید بگویی چهقدر مردم امام را میخوانند و میخواهند...
📚#کتاب_امام_من صفحه ۵۸
@maevaa_ir
{ مأوا..
امام من💫 نامههای بسیار نوشتند و پیکها و سفرایشان را فرستادند که:✉️ _بشتاب!زیرا که مردم منتظر
امام من💫
اما اگر چشم باز کنی اگر دقت کنی می بینی و میفهمی که یکی برای قرضش یکی برای بیماریش یکی برای خانهاش یکی برای...
به امام متوسل شده است.
و چه اند کسانی که امام را به خاطر خودش می خوانند و میخواهند. 😔
○
یاری امامی که جهان را میخواهد اصلاح کند با مستکبران جهان می خواهد رودررو شود کجیهای ریز و درشتی را که برای مردم یک عادت و یک لذت شده است درست کند کار آسانی نیست سربازان و یارانی می خواهد که نه خسته شوند نه دل زده نه شک کننده باید خودمان را بسازیم.🙃
و خوشا به حال صالحان که برای یاری امام خودشان را آماده کردهاند!🤍
این داستان ادامه دارد...
📚#کتاب_امام_من صفحه ۵۹
@maevaa_ir
{ مأوا..
امام من💫 اما اگر چشم باز کنی اگر دقت کنی می بینی و میفهمی که یکی برای قرضش یکی برای بیماریش یکی برا
امام من💫
همه را که کشتند، ماند امام سجاد علیه السلام.😔
صحرای غریبی بود کربلا، امام تنهایی بود بعد از عصر عاشورا باید تشکیلاتی می بست برای دنیای اسلام. پنهانی، در غربت و کنترل شدید...
امام روشی دیگر برگزید...
دعا و مناجات و تربیت غلامانی که می خرید، آموزش می داد و آزادشان می کرد.
شیعیانی پابهرکاب که از سراسر دنیای اسلام بودند، می رفتند و آدابی را که آموخته بودند در شهر و دیارشان آموزش می دادند...
کلام تربیتی امام سجاد شد؛ صحیفهی سجادیه.📖
حجت بن الحسن برای نزدیکی به خودش، یارانش را در حیطهی صحیفهی سجادیه تربیت می کند...
_صحیفهی سجادیه بخوان...✔️
این داستان ادامه دارد...
📚#کتاب_امام_من صفحه ۶۰
@maevaa_ir
{ مأوا..
امام من💫 همه را که کشتند، ماند امام سجاد علیه السلام.😔 صحرای غریبی بود کربلا، امام تنهایی بود بعد ا
امام من💫
شاید تنگ وتاریک شود، اما مسدود نه!
اگر طالب باشی و اصلی!
در هر کجایی ، تحت هر شرایطی ، برای هر کسی، در هر زمانی⏰ یک راه آبی هست تا زمین تفتیده را سیراب کند😊
مسیرت را که درست انتخاب کنی ، حرکت که بکنی ، نا امید که نباشی ، خدا برکت می دهد...🥰
صحیفه خواندن و تفکر کردن در جمله هایش ،بن بست هارا می کند آزاد راه ...
به امام برسی ان شاالله...✅
این داستان ادامه دارد...
📚 #کتاب_امام_من صفحه ۶۱
@maevaa_ir
{ مأوا..
امام من💫 شاید تنگ وتاریک شود، اما مسدود نه! اگر طالب باشی و اصلی! در هر کجایی ، تحت هر شرایطی ، برا
امام من💫
درس امام باقر علیه السلام پر می شد از دوست داران علم.📒 امام دروازه ی نعمت و رحمت خدا به روی همه ی مخلوقات است و آن چه را که خدا به او یاد داده به دیگران می آموزد. حتی اگر این دیگران بعد ها به امام ظلم کنند و یاری اش نکنند.
چند هزار شاگرد داشت،چهل نفر یار نداشت.😔
برخی شان حتی از امام باقر علم می آموختند و شدند مثلا امام و مفتی مسلمانان؛ شافعی، حنفی، مالکی، ابو حنفیه...
○
امام ساکن آسمان ها بود در عرش خدا. پس خدا منت گذاشت بر من و شما و او را میان ما ساکن کرد.
ما ظلم کردیم در حق امام، و البته بیشتر در حق خودمان؛ او را رها کردیم.
تعدادمان به ظاهر زیاد است، اما تشکیلاتمان برای یاری امام آماده نیست!
در سراسر دنیا، مشکلات ما همه از جهالت ما است!
این داستان ادامه دارد...
📚#کتاب_امام_من صفحه ۶۲
@maevaa_ir
{ مأوا..
امام من💫 درس امام باقر علیه السلام پر می شد از دوست داران علم.📒 امام دروازه ی نعمت و رحمت خدا به رو
امام من 💫
به امام صادق علیه السلام خبر دادند که فلانی هم با شماست،هم اهل شراب 🥂و بساط.
نمازش با شماست و پنهانش با اهل گناه ...
امام میدانست که محبت اهل بیت علیه السلام را دارد و اهل نماز است ...
روزی همان فلانی، دو خمره شراب تهیه کرده بود و میرفت سمت خانه تا به عیش شبانه برسد ...
کسی را از دور دید.پاهایش سست شد. حاضر بود بمیرد و امام، او را در حال نبیند.
تمام وجودش و زندگی اش را خراب و ویران می دید ...
دردی در تمام روحش دور زد و کنار امیدی که در چشمانش بود خانه کرد...
امام مثل همیشه به قصد حال و احوال سمت او آمد.
دلش نمیخواست، اما محبت و گرمی امام دلش را گرم کرد.
دستانش شل شد و کوزه ها را زمین گذاشت و گذشت از ذهنش که:
خدایا مقابل امامم بی آبرو نشوم🥺!
و چه قدر متنفر بود از تمام کرده ها و...!
این داستان ادامه دارد...
📚 #کتاب_امام_من صفحه۶۳
@maevaa_ir
{ مأوا..
امام من 💫 به امام صادق علیه السلام خبر دادند که فلانی هم با شماست،هم اهل شراب 🥂و بساط. نمازش با شما
امام من 💫
امام رسید و به گرمی احوال پرسید .
جان در بدنش نبود تا این که امام دستش را فشرد.
از همان جا دوباره زندگی در رگ هایش جریان پیدا کرد
شنید:چه داری در کوزه هایت ؟
لب های خشکش بی اراده جنبید که:
_عسل🍯، یابن رسول الله.
_به به .... عسل. من هم بچشم؟
_نوش جان یابن رسول الله...
امام صادق علیهالسلام سرکوزه را باز کرد...عسل بود، عسل خالص...
اهل نماز نبود، اما دوست داشت حجت ابن الحسن را.... اهل شراب بود ، اما دوست داشت مهدی فاطمه عجل الله تعالی فرجه الشریف را..
رسول ترک بود اما گریه میکرد برای حسین علیهالسلام.
در گرفتاری متوسل شد به امام... در تنهایی دست به دامان امام شد.... در بی کسی... در نامردی دنیا...
در امام دست او را گرفت ، آبرو خرید... امید داد... زندگی بخشید... شفا داد... شفاعت کرد...
از این ها زیاد میشنویم؛
اما چقدر فراموش کاریم ما😔...
○
گناه تو را ضعیف میکند،گناه کار امام را تضعیف میکند .
این را امام صادق علیهالسلام میفرماید:
_کونُوا لَنا زَیْناً وَ لا تَکونُوا عَلَیْنا شَیْناً
برای ما مایه زینت و آبرو باشید و نه مایه ی سرافکندگی و بی آبرویی . کافی، ج۲، ص ۷۷
این داستان ادامه دارد ...
📚#کتاب_امام_من صفحه ۶۴
@maevaa_ir
{ مأوا..
امام من 💫 امام رسید و به گرمی احوال پرسید . جان در بدنش نبود تا این که امام دستش را فشرد. از همان ج
امام من 💫
شیعه حواسش باشد...گناه او را به پای امامش حساب میکنند.
بی نظمی اش، بد سخن گفتنش، فحش و ناسزا دادنش، غیبت و تهمت زدنش ، بد اخلاقی اش، بی حجابی اش ...
اگر برای امام کاری نمیکنیم ، مایه ی آبرو ریزی هم نباشیم .
شیعه آینه ی امام است . کدر نکن آینه را!
اما...
هر وقت هم که هر گناهی کردی ،
باز هم نمازت را به عشق حجت بن الحسن عجل الله تعالی فرجه الشریف💚بخوان،
باز هم خودت را در سیاهی لشکر او جا بزن،
باز هم هر روز به او سلام بده،
باز هم در خانه ی او را رها نکن ،
باز هم بدان که او دری است که خدا به روی ما گشوده؛ رحمت واسعه ای است که خدا برای ما آفریده...🌅
پناه گاهی است که خدا برای ما قرار داده...
و بشری است مثل ما، خدا فرستاده که رابطه ی ما با خدا🕋باشد...
که ذکر لبش دعا برای ماست...
این داستان ادامه دارد...
📚#کتاب_امام_من صفحه ۶۵
@maevaa_ir
{ مأوا..
امام من 💫 شیعه حواسش باشد...گناه او را به پای امامش حساب میکنند. بی نظمی اش، بد سخن گفتنش، فحش و
امام من 💫
مردی از قم ، مردم را به حق فرا میخواند🗣.
گروهی چون پاره های آهن همراه او جمع میشوند که باد های تند آنان را منحرف نمیکند .
از نبرد خسته نمیشوند و نمیترسند و عاقبت از آنِ پرهیزکاران است...
امام کاظم علیه السلام این را فرمودند.
«بحار الانوار، ج۵۷، ص۲۱۵
○
مدت عمر من و شما طولانی نیست .
در همین زمان کوتاه⌛️ثبت نام میکنند برای یاری حجت بن الحسن و بر دوش هر کس کاری می گذارند.
بار دنیایت را از دوشت بگذار پایین، تا بتوانی کار و بار حضرت را به دوش بکشی، ناکام از دنیا نروی...
ناکامان جوان مُرده ها نیستند، بی نصیبان از یاری امام اند...
شیطان های بزرگ و کوچک آمده اند برای ناکار کردن من و شما از نعمتی که پیش در آمد ظهور است ✨....
چون پاره های آهن باش و تا پای جان ، پای امام بمان!
این داستان ادامه دارد...
📚#کتاب_امام_من صفحه ۶۶
@maevaa_ir
{ مأوا..
امام من 💫 مردی از قم ، مردم را به حق فرا میخواند🗣. گروهی چون پاره های آهن همراه او جمع میشوند که ب
امام من 💫
راهی ایران شدند... به شکل مهمان، اما در حقیقت در فشار و تحت کنترل مأمون!پیش از حرکت ایستادند میان اهل خانواده...
کسی نبود که یاری کند، کسی نبود تا مقابل مأموران مأمون فریاد بزند، کسی نبود تا...
علی بن موسی الرضا علیه السلام غریب و تنها بودند... و اهل بیت غمگین و گریان😭. امام علیهالسلام فرمود:
_گریه کنید برای من ، گریه کنید برای مسافر غریبی که، دیگر باز نمیگردد!
《الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۳۶۳》
○
گریه اولین اعتراض است به نداشتن ها، نبودن ها، نخواستن ها ، نپذیرفتن ها!
نداشتن خوبی که به خاطر او به دنیا آمده ایم!
نبودن عزیزی که سختی و تلخی های زندگی مان، جریمه ی نخواستن اوست!
این داستان ادامه دارد...
📚#کتاب_امام_من صفحه ۶۷
@maevaa_ir
{ مأوا..
امام من 💫 راهی ایران شدند... به شکل مهمان، اما در حقیقت در فشار و تحت کنترل مأمون!پیش از حرکت ایستا
امام من💫
نخواستن وضعیتی که بدون حضور او بر ما تحمیل شده است و شیرینی هایمان را برده!
و نپذیرفتن...
خدایا من شکایت دارم به تو؛از نبودن پیامبرم، غیبت امامم و تعداد زیادی دشمنان، و کمی نیرو ها...😓
و خدایا
إِنَّا نَشکُو إِلَیکَ فَقدَ نَبِیِّنَا وَ غَیبَةَ وَلیِّنَا وَ شِدَّةَ الزَّمانِ عَلَینا وَ وُقوعَالفِتَنِ بِنا و تَظاهُرَ الأَعداءِ عَلَینا وَ کَثرَةَ عَدُوِّنا وَ قِلَّةَ عَدَدِنا اللَّهُمَّ فَافرُج ذَلِکَ بِفَتحٍ مِنکَ تُعَجِّلُه وَ نَصرٍ مِنکَ تُعِزُّهُ وَ إِمامِ عَدلٍ تُظهِرُهُ إِلَهَ الحَقِّ رَبِّ العالَمین؛
به تو شکایت میکنیم، از فقدان پیامبران و غیبت امامان و سختی زمانه بر وجودمان و فرود آمدن فتنه ها بر سرمان و پشت به پشت دادن دشمنان به زیانمان و بسیاری دشمنانمان و کمی نفراتمان ، خدایا این گرفتاری ها را از ما بگشا ، به گشایشی از جانب خویش که آن را زود برسانی و نصرتی از سوی خود که با عزت توأمش کنی و پیشوای عدالتی که آشکارش سازی ای خدای حق و پرودگار عالمین.
(کمال الدین و تمام النعمه،ج۲،ص۵۱۴)
این داستان ادامه دارد ....
📚📚#کتاب_امام_من صفحه۶۸
@maevaa_ir
{ مأوا..
امام من💫 نخواستن وضعیتی که بدون حضور او بر ما تحمیل شده است و شیرینی هایمان را برده! و نپذیرفتن...
امام من 💫
در کجای این عالم🌏 دنبال تو بگردم؟کجای این سرزمین پهناور را زیر پا بگذارم برای دیدن تو؟
ساکت کدام سر زمینی، کدام شهر، کدام خانه؟
در مکه ای، در کوی رضوایی، در مشهد الرضایی... در کجایی آقای من 🥺؟
میدانی! برای من سخن است که همه را میبینم، به دوستان سر میزنم، آشنایان را سلام میدهم، غربا در نگاهم مینشینند....
اما تو را، تو که عزیزترینی برای من، تو که معنای زندگی ام هستی، تو را که روحم با نامت به تلاطم می افتد.... نمبینم 😔.
نه میبینمتان، نه صدایی از شما میشنوم، نه نوایی، نه مناجاتی، نه جواب سلامتی، نه پاسخ کلامی،
و سخت تر از همه این که میترسم نتوانم کاری کنم برای رفع بلا از شما و یارانت.
فدایت شوم❤️؛
تو همان عزیز مایی که چشمانمان نمیبیندت، اما یادت در زندگی مان جاری و نامت ذکر لبانمان است.
فدایت شوم💚
«دعای ندبه»...
این داستان ادامه دارد ....
📚#کتاب_امام_من صفحه ۶۹
@maevaa_ir
{ مأوا..
امام من 💫 در کجای این عالم🌏 دنبال تو بگردم؟کجای این سرزمین پهناور را زیر پا بگذارم برای دیدن تو؟ سا
امام من 💫
○
🤔میدانید چرا جمعه ها ، ندبه ها خلوت است؟
میدانید چرا ندبه را جمعه صبح باید خواند؟
میدانید خدا میخواهد با ما چه کند؟
میدانید ما داریم با اماممان چه میکنیم ؟
میدانید....
جمعه تنها روزی است که همه آن را برای خودشان میخوانند.
راحتی و آسایش و خانواده و...
خدا میخواهد که صبح این خودمانی را خرج خودی ترین فرد زندگی ات کنی؛امامت😍.
اگر هر روز به خاطر خرج و برج دنبا، درس و بحث و زندگی شخصی از خواب شیرین صبحت میزنی و فقط جمعه را میخواهی که راحت و آسوده بخوابی.
خدا میخواهد جمعه را نه به خاطر هیچ چیز که فقط به خاطر یک نفر، از آسایشت بزنی و بلند شوی در کوچه های خلوت شهر بروی برای خواندن دعایی که خدا اولین خواننده ی آن بوده است.
میخواهد ببینند ما چه قدر اسایش و خواسته ی خودمان را فدای امام مان میکنیم .
جمعه روز حجت بن الحسن💚 است.
امامی که زنده است که حاضر و ناظر است که منتظر یاری من و شماست و چقدر جمعه ها مظلوم است😭.
یاد عصر عاشورا می افتم...
حسین، غربت💔...
حسین، تنها🖤....
این داستان ادامه دارد...
📚#کتاب_امام_من صفحه ۷۰
@maevaa_ir
{ مأوا..
امام من 💫 ○ 🤔میدانید چرا جمعه ها ، ندبه ها خلوت است؟ میدانید چرا ندبه را جمعه صبح باید خواند؟ میدا
امام من💫
حسین ،تشنه...
صحرا،ساکت...
باران،در خون غلطیده
کودکان ،هراسان
و حسین که بر نیزهیتنهایی تکیه زده بود نجوا میکرد:
-هل من ناصر ینصرنی... آیا کسی هست که از حرم رسول خدا دفاع و پاسداری کند؟😔
آیا کسی هست که مهدی فاطمه را در سراسر دنیا یاری دهد؟
آیا کسی هست که او را کمک کند تا زمان ظهورش دیگر به تعویق نیفتد؟
که دیگر مقابل چشمان حسین علیه السلام تیر سه شعبه بر گلوی علی اصغر نزنند؟
مقابل دیدگان مهدی فاطمه عجل الله تعالی فرجه الشریف مستکبران سر از بدن نوزادان مسلمان جدا نکنند؟
که حسین علیه السلام دیگر پشت خیمهها قبری کوچک برای علی اصغر ...
که صد هزار کودک مقابل چشمان مهدی فاطمه عجل الله تعالی فرجه الشریف از تشنگی جان ندهند؟😭
آیا کسی هست...
هل من معین فاطیل معه العویل و البکاء...آیا کسی هست که یاری دهد ما را برای آنکه ناله و گریه کنیم بر غربت مهدی فاطمه؟
آیامیآیید سر بر شانه یکدیگر بگذاریم و گریه کنیم برق غفلتمان،سستیمان،شک و تردیدمان برای مهدی فاطمه؟
این داستان ادامه دارد...
📚#کتاب_امام_من صفحه ۷۱
@maevaa_ir