از خدا میخوام روزام ، مثلِ امروز ، همینقدر سخت و بدونِ وقت اضافه باشه
اونقدر که حتی وقت نکنم ثانیه ای برای کار بیهوده پایِ گوشی بیام ..
* خدایا لطفا ، این دعا رو بزار سرلیست تمام آرزوها و دعاهام .
چقد خوبه با بچه های تشکیلاتیِ دغدغه مندِ خوش بیانِ همیشه پایِ کاره با مرام ،
کار کرد .
نمیدونم چرا ، هنوز اشکایِ دختری که روز آخر اعتکاف با خوندنِ نامه ای که براش نوشته بودم تو بغلم گریه کرد ، جلو چشامه و وظیفه رو دوشم رو سنگین تر میکنه ..
۳ روز آخر ماه رمضون رو به عنوان مبلغ رفته بودم اعتکاف دانش آموزی ..
روز آخر اعتکاف ، قرار بود مربی های هرگروه برای اعضای گروهشون نامه ای بنویسن و تشکر کنن ازشون بابت ویژگی های خوبشون ..
وقتی شروع به نوشتن کردم ، نفهمیدم چند صفحه شد ، فقط وقتی به خودم اومدم که دیدم با تمومِ احساسم ، براشون یادگاری نوشتم ..
خودم خجالت کشیدم که نامه هارو به دستشون برسونم و دادم به یکی دیگه از مبلغینِ اونجا ..
اما موقع خداحافظی ، اومدن ازم تشکر کردن و گفتن ، میدونستیم تو نوشتیاا ..
یکیشون اومد پیشم و شروع کرد تشکر کردن ، گفتم تو ام داری میری؟ گفت نه .. و بعد بغلم کرد و شروع کرد گریه کردن ..
نتونستم واکنش خاصی نشون بدم اما فقط خدا میدونه اون اشکا چه بلایی سرم آورده :))
خدایا .. تو خودت میدونی که با دلایِ این دخترا باید چیکار کنی ..
منو شرمندشون نکن ..
- 1401.2.1