[معرفت حجت خدا ( شرح دعای اللهم عرفنی نفسک ) - مقدمه - صفحه ۳]
بر حسب روايات، حضرت رسول اكرم (ص) و ائمه طاهرين: از كساني كه در اين عصر"غیبت" ثابت قدم ميمانند مدح و تقدير فراوان نموده، ايمان آنها را ستوده، به پاداشهاي بزرگ و درجات بلند وعده دادهاند.
از جمله رسول خدا (ص) در حديثي كه در آن حكايت
اسلام آوردن «جندل بن جنادة بن جبير» ذكر شده است، پس از آنكه جندل از اوصياي آن حضرت پرسيد و رسول اكرم (ص) به او خبر داده كه دوازده نفرند و اسامي آن عزيزان درگاه خدا را بيان فرمود، او را از غيبت امام دوازدهم خبر داد و فرمود:
«طوبي للصابرين في غيبته طوبي للمتقين علي محبتهم اُولئك الذين صفهم الله في كتابه وقال هدي للمتقين الذين يؤمنون بالغيب ثم قال الله تعالي اولئك حزب الله ألا ان حزب الله هم الغالبون [۳] خوشا به حال صبر كنندگان در غيبت او، خوشا به حال پايندگان بر دوستي ايشان، ايشانند آنانكه خدا در كتابش آنها را وصف نموده و فرموده است:
«هدي للمتقين الذين يؤمنون بالغيب» ثم قال تعالي: (اُولئك حزب الله ألا ان حزب الله هم الغالبون): «قرآن هدايت براي پرهيزكاران است آنانكه به غيب ايمان ميآورند. پس فرمود: ايشان حزب خدايند آگاه باشيد كه همانا حزب خدا غالب است».
[معرفت حجت خدا ( شرح دعای اللهم عرفنی نفسک ) - مقدمه - صفحه ۵]
حضرت امام زين العابدين (ع) بر حسب روايت ابو خالد كابلي از آن بزرگوار، ميفرمايد:
«ان أهل زمان غيبته القائلين بامامته المنتظرين لظهوره أفضل من أهل كل زمان لان الله تبارك وتعالي أعطاهم من العقول والافهام ما صارت به الغيبة عندهم بمنزلة المشاهدة وجعلهم في ذلك الزمان بمنزلة المجاهدين بين يدي رسول الله بالسيف اولئك المخلصون حقاً وشيعتنا صدقاً والدعاة الي دين الله عزوجل سراً وجهراً [۴] به تحقيق كه اهل زمان غيبت او كه قائل به امامت او هستند و منتظر ظهور آن حضرتند از اهل هر زمان ديگر فاضلترند براي اينكه خدا آنچنان خردها و فهمهائي به آنها عطا فرموده است كه غيبت، نزدشان به منزله
مشاهده و ديدار گرديده است و ايشان را در اين زمان به منزله جهاد كنندگان با شمشير در پيش روي رسول خدا (ص) قرار داده است ايشان حقاً مخلصند و به راستي شيعه ما هستند و دعوت كنندگان به سوي خدا در پنهان و آشكارند».
[معرفت حجت خدا ( شرح دعای اللهم عرفنی نفسک ) - مقدمه - صفحه ۵]
در كتاب «محاسن برقي» سند به «فيض بن مختار» رسانده كه گفت: شنيدم كه حضرت صادق (ع) ميفرمود:
«من مات منكم وهو منتظر لهذا الامر كمن هو مع القائم في فسطاطه قال: ثم مكث هنيئة ثم قال: لا بل كمن قارع معه سيفه قال: لا والله الاّ كمن استشهد مع رسول الله (ص) [۵] هر كس از شما بميرد و او منتظر براي اين امر باشد (يعني منتظر قيام حضرت مهدي (ع) باشد) مثل كسي است كه با حضرت قائم (ع) در خيمه آن حضرت باشد. سپس درنگي كرد و فرمود: نه بلكه مثل كسي است كه با او شمشير زده باشد. پس از آن فرمود: نه به خدا سوگند مثل آن كسي است كه با پيغمبر (ص) به شهادت رسيده باشد».
[معرفت حجت خدا ( شرح دعای اللهم عرفنی نفسک ) - مقدمه - صفحه ۶]
براي حفظ ايمان، مداومت بر توجه به خدا و دعا، به خصوص خواندن دعاهاي مأثور (مثل دعاي شريف ندبه) بسيار مؤثر بوده و اثرات تربيتي و تكميلي و فوايد آن در حفظ ارتباط با حضرت صاحب وقت و سيد و مولي و پيشوا و امام عصر أرواحنا فداه بيش از حد تصور است. لذا در كتابهاي دعا، دعاهائي براي عصر غيبت رسيده است كه شايد مختصرترين آنها اين دعا باشد كه موسوم به دعاي غريق است.
«ياالله يارحمان يارحيم يامقلب القلوب ثبّت قلبي علي دينك».
هدایت شده از روشنگری
21.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
[ما منتظریم : خورشید مهدویت در منظومه فکری امام خامنه ای - گفتار دوّم. جایگاه امامت و ولایت و منزلت امام - صفحه ۸۹]
آیه ی قرآن میفرماید: «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یدْعُونَ إِلَی النَّارِ۴۱ قصص»؛ پیشوایان و رهبرانی وجود دارند که پیروان و افراد تحت فرمان خود را به طرف آتش دوزخ و بدبختی میکشانند. آیه ی دیگر قرآن میفرماید: «أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذینَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ الله کفْرا؛ آیا نمی نگری به آن مردمی که نعمت پروردگار را کفران کردند؟ این نعمتی که کفران کردند چه بوده است»؟ نعمت قدرت که مظهر قدرت پروردگار است، قدرتهای دنیوی، نعمت سررشته داری اداره ی امور انسان، نعمت در دست داشتن استعدادها و اندیشهها و نیروها و انرژیهای فراوان از انسانها، اینها همه اش نعمت است، سرمایههایی است که میتواند برای انسانیت منشأ خیر باشد. هر کس از این انسانها که تحت اختیار آن مردمی هستند که در این آیه مورد اشاره هستند، میتوانستند انسانهای بزرگی باشند، میتوانستند به عالی ترین مدارج کمال برسند؛ امّا اینها به این نعمتها کفران کردند و در راهی به کار نیانداختند، در دنبالش میفرماید: خودشان به دَرَک! قوم خود را و مردم تحت فرمان خود را به دیار نیستی و نابودی و هلاکت کشاندند: «و به جهنّم کشاندند که در آن سرازیر و افکنده خواهند شد و چه بد جایگاه و محلّ استقراری است». این آیه را موسی بن جعفر علیه السلام برای هارون خواندند و به هارون فهماندند که تو همان کسی هستی که قومت را و خودت را به بدترین منزلگاه و هلاک بارترین جایگاهها خواهی افکند؛ چون هارون سئوال کرده بود مگر ما کافر هستیم؟ و منظورش این بود که مگر ما معتقد به خدا و پیغمبر و دین نیستیم؛ لذا امام علیه السلام در جوابش این آیه راخواندند تا به او بفهماند که کافر فقط آن کسی نیست که راست، صاف و صریح میگوید: خدا نیست، قرآن دروغ است، یا پیغمبر مثلاً افسانه است؛ که این کافر است و بهترین نوع کافر است که صریحاً حرف خودش را میزند و آدم او را میشناسد و موضع گیری خودش را با او درست
تنظیم میکند.
کافر بدتر آن کسی است که این نعمتهای عظیمی را که در اختیار اوست، کفران میکند و در مجرای غیرصحیح به کار میاندازد و نه فقط خود را به جهّنم میبرد. ولایت طاغوت یک چنین چیزی است،
[ما منتظریم : خورشید مهدویت در منظومه فکری امام خامنه ای - گفتار دوّم. جایگاه امامت و ولایت و منزلت امام - صفحه ۹۰]
کسی که تحت ولایت طاغوت زندگی میکند، گویی او اختیاری از خود ندارد، نمیگویم به کلی بی اختیار است، بعد که آیه ی قرآن را که معنا کردم، تفسیر مطلب روشن میشود؛ امّا در جریان سیل گرفته و دارد میمیرد، میخواهد دست و پایی بزند امّا نمیتواند، میخواهد از راه جهنّم برگردد و میبینید که هم افراد دارند به طرف جهنّم میروند و او را هم با خودشان میکشانند؛ آیا به آن جاهایی که جمعیت زیادی هست رفتهاید؟ دلت میخواهد از این طرف بروی امّا جمعیت بی اختیار تو را مثل پر کاهی به طرف دیگر میبرد، کسی که تحت ولایت طاغوت است. میخواهد خوب باشد، خوب زیست کند، انسان زندگی کند، مسلمان بماند و مسلمان بمیرد امّا نمیتواند؛ یعنی جریان اجتماعی او را میکشد و میبرد، آن چنان میبرد که دست و پایی هم نمیتواند بزند، اگر دست و پا هم بزند، جز هدر دادن یک مقدار انرژی کار دیگری از پیش نبردهاست، نه فقط نمیتواند دست و پا بزند، دردناک تر این است که حتی گاهی نمیتواند بفهمد.
نمیدانم این ماهیهایی را که از دریا صید میکنند دیدهاید یا نه؟ گاهی هزاران ماهی در یک تور میافتد که از وسطهای دریا آنها را به ساحل میکشند، امّا هیچ یک از ماهیها نمی فهمند که آنها را به کجا میبرند و هر یک فکر میکند، که خودش مقصدی را با اختیار میرود امّا در واقع بی اختیار است، مقصد او همانجاست که مقصد آن صیاد صاحب تور است. این تور نامریی نظام جاهلی، آن چنان انسان را میکشد، آن چنان به سویی که هدایت کنندگان آن تور مایل هستند، آدم را میکشاند که آدم نمی فهمد کجا میرود، گاهی هم خیال میکند که به طرف سرمنزل سعادت و رستگاری میرود، غافل از اینکه دارد به جهنّم میرود: «جَهَنَّمَ یصْلَوْنَها وَ بِئْسَ الْقَرار». این ولایت طاغوت و ولایت شیطان است... با این وصف آیا میشود که در ولایت طاغوت مسلمان زیست؟ اصلاً مسلمان زیستن چیست؟ مسلمان زیستن یعنی تمام امکانات، انرژی ها، نیروها قدرتها و استعدادهای انسان دربست در اختیار خدا بودن، مالشان و همه چیزشان در اختیار خدا، جانشان در اختیار خدا،
اندیشه و فکرشان در اختیار خدا. [۱]
----------
[۱]: . طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن، ص ۶۲۰-۶۲۶.
[ما منتظریم : خورشید مهدویت در منظومه فکری امام خامنه ای - گفتار دوّم. جایگاه امامت و ولایت و منزلت امام - صفحه ۹۱]
هدف انبیا استقرار ولایت
هدف از همه ی زحماتی که پیغمبراکرم و بزرگان دین و انبیاء الهی علیهم الصّلاه والسّلام، متحمّل شده اند، استقرار ولایت الهی بودهاست. گویا در روایتی از امام صادق علیه الصّلاه والسّلام است که در مقام هدف جهاد فی سبیل الله [و] مجموعه ی تلاشهایی که برای دین میشود، فرموده اند: «لیخرج الناس من عبادة العبید الی عبادة الله و من ولایة العبید الی ولایة الله. » هدف این است که انسانها را از ولایت بندگان و بردگان - با معنای وسیعی که این کلمه دارد - خارج سازند و به ولایت الله نائل کنند. [۳]
یکی بودن ولایت خدا و ائمّه
ولایت خدا و ولایت ائمّه دو تا نیست. ولایت ائمّه با ولایت پیغمبر دو چیز نیست؛ همه اش یک چیز است. این ولایت یعنی همان پیوند؛ یعنی ارتباط؛ اتّصال دو چیز به طوری که به آسانی آن دو چیز را نتوان از هم جدا کرد. من به عنوان یک آدمی که در زمینه مسایل اسلامی فکر میکند، وقتی که این ارتباط را میخواهم درست در فرهنگ اسلامی بفهمم، این جور استنباط میکنم که این ارتباط و این اتّصال، اتّصال فکری روحی و عملی است؛ در این سه شاخه ی ارتباط، اگر بین ما و ائمّه، بین ما و خدا، بین ما و پیامبر ارتباط برقرار شد، ولایت برقرار است. [۴]
----------
[۳]: . بیانات در دیدار مسئولان کشوری و لشکری، به مناسبت عید غدیر خم، ۱۹/۳/۱۳۷۲.
[۴]: . ولایت فقیه سایه ی حقیقت عظمی، ج ۲، ص۶۰.
[ما منتظریم : خورشید مهدویت در منظومه فکری امام خامنه ای - گفتار دوّم. جایگاه امامت و ولایت و منزلت امام - صفحه ۹۲]
تلاش ائمّه برای زنده کردن آب حیات بخش ولایت
تمام تلاش ائمّه برای این بوده است که ولایت را زنده کنند، جامعه ی اسلامی را احیا کنند تا این نهالی را که به نام انسان در این مزرعه و در این باغستان و در این نهالستان غرس شده، با آب گوارای جانبخش حیات آفرین ولایت زنده و سرسبز و بالنده کنند. [۱]
امامت، تجلی حکومت خدا
دین یک مجموعه احکام است اگر مسأله حکومت و ولایت را از دین بگیرند , دین یقینا نخواهد توانست رسالت اساسی خود را به انجام برساند. اصولا بدون امامت و ولایت جامعه مسلمین دارای نظام نیست از نظر اسلام افراد نمی توانند بر یکدیگر حکومت کنند. در غیبت پیامبران، فقهای امت، دین شناسان و آگاهان به شکل انسان حکومت خدا بر مردم را تجلی میدهند. با نگاهی به تاریخ متوجه میشویم اگر ائمه داعیه حکومت نداشتند هیچگونه تعرضی نسبت به آنها انجام نمی گرفت. [۲]
----------
[۱]: . همان، ص۶۴.
[۲]: . چهارساله دوم، ص ۲۶۶.
[ما منتظریم : خورشید مهدویت در منظومه فکری امام خامنه ای - گفتار دوّم. جایگاه امامت و ولایت و منزلت امام - صفحه ۹۲]
رسالت و امامت دو منصب انبیاء
رسالت که منصب اوّلی پیمبران است، برای پیغمبران طرحهای الهی را روشن میکند و امامت و ولایت که منصب دوّم پیغمبران است، آنها را برای اداره ی جامعه مهیا میکند؛ یعنی منصب اداره ی جامعه منتها به شکل امامت به شکل ولایت؛ یعنی پیوند عمیق و جوشیدگی میان مردم و میان رهبر. ولایت و امامت برای پیمبران است که امام صادق علیه السلام فرمود: «ان رسول الله کان الامام» پیغمبر امام بود، ابراهیم علیه السلام امام بود. اوّلیای معصومین امامند و جانشین آنها آن کسانی که با آن صفتها و خصلتها معین شده اند، آنها امامند. [۳]
ولایت تتمّه و تداوم نبوّت
مسئله ی ولایت در دنباله ی بحث نبوّت است. یک چیز جدای از بحث نبوّت نیست. مسئله ی ولایت در حقیقت تتمّه و ذیل و خاتمه ی بحث نبوّت است. اگر ولایت نباشد، نبوّت هم ناقص میماند. [۴]
----------
[۳]: . ولایت و حکومت، ص ۶۱ پاورقی ۱.
[۴]: . طرح کلی اندیشه اسلامی، ص ۵۱۶.
[ما منتظریم : خورشید مهدویت در منظومه فکری امام خامنه ای - گفتار دوّم. جایگاه امامت و ولایت و منزلت امام - صفحه ۹۳]
امام، معیار سنجش و عامل توازن اجتماع
انبیاء دو هدف دارند؛ دو هدف مهم؛ یکی هدف اساسی ساختن انسان، پیراستن انسان از بدی ها، آراستن انسان به نیکیها و فضیلتها و خوبی ها؛ خلاصه انسان را انسان کردن؛ این هدف بالاست؛ امّا هدف دیگری که انبیا دارند که در نیمه ی راه این هدف قرار دارد، این است: تشکیل جامعه ی توحیدی، تشکیل نظام الهی، تشکیل حکومت خدا، تشکیل تشکیلاتی که با قوانین و مقررات الهی اداره شود، این همه ی هدف انبیاست... ؛ «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّنات» به یقین فرستادیم پیامبران خود را «الْبَیِّنات» همراه با دلایل روشن و روشنگر... «وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتاب»... با آنها فرستادیم کتاب را، این یک؛ «وَ الْمیزان» با آنها میزان هم فرستادیم، میزان یعنی ترازو یعنی چه؟ یعنی هر پیغمبری که آمد، یک ترازو زیر بغلش بود، بزرگ یا کوچک؟ نه منظور میزان یعنی وسیله ای که با او میتوان تعادل و توازن اجتماعی به وجود آورد... چیست آن وسیله؟... بنده مراجعه کردم در ذیل این آیه به احادیثی که وارد شده، دیدم یکی از چیزهایی که میزان را معنا کردند، میفرمایند: « المیزان الامام» و دیدم درست است کاملاً تطبیق میکند، الهام میگیریم ما از این حدیث [که] میزان امام است. امام آن کسی است که در جامعه باید حق را از باطل جدا کند، اوست که باید صفها را مشخّص کند.