#مصائب_غسل_و_دفن
🩸ای أسماء ! دستم رسید به بازوی ورمکردهٔ زهرا... به دندهٔ شکستهٔ او...
در نقلی آمده است:
📋 و بَینَما هُوَ یُغسّلُها اِذِ اعْتَزَلَها ناحیةً و صارَ یَبکِی
▪️همینکه امیرالمؤمنین علیهالسلام داشت پیکر مطهر زهرای مرضیه سلاماللهعلیها را غسل میداد، ناگهان به گوشهای رفت و (سر به دیوار گذاشت و) با صدای بلند شروع به گریهکردن نمود.
📋 وَ الحسَنُ عَن یَمینِه و الحُسینُ عَن شِمالِه و زَینبُ بَینَ یَدَیه
▪️امام حسن سمت راست، امام حسین سمت چپ و زینب کبری علیهمالسلام در مقابل آن حضرت ایستاده بود.
📋 فَقالَتْ أسماءُ: سَیّدی! أکْمِلْ غُسلَها وَ ابْکِ بَعدَ ذٰلکَ لِفِراقِها
▪️اسماء به پیش آمد و گفت: ای آقایمن! بهتر نیست که اول غسل پیکر مطهر زهرا سلاماللهعلیها را تمام کرده و سپس از فراق او گریه نمایید؟!
🥀 در اینجا بود که امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمودند:
ای أسماء! در حال غسلدادن، نظرم افتاد به صورت فاطمه سلاماللهعلیها؛ دیدم که از ضربهٔ آن بیدین، کبود و چشم مبارکش چون خون، سرخ شده است و بازوی مبارکش مثل یک بازوبند، ورم کرده است.(۱)
📋 یا أسماء! بَینَما اُغسِّلُ فاطمةَ مَرَّتْ یَدِی عَلَی ضِلْعٍ مِن أضلاعِها فَوَجَدْتُهُ مَکسورًا
▪️ای أسماء ، در حین غسل فاطمه سلاماللهعلیها، دستم رسید به یک دنده از دندههای فاطمه سلاماللهعلیها؛ دیدم که آن دنده، شکسته است!
📋 و لَمْ تُخبِرنی بِذٰلِک حَتّی لا یَشتَدَّ ألَمِی
▪️اما فاطمه سلاماللهعلیها از آن دندهٔ شکسته، هیچ حرفی با من نگفته بود که مبادا درد من از این ماجرا، زیاد بشود و از او شرمنده شوم. (۲)
✍ وقت غسلت به لبم آمده جانم، زهرا
زخم های بدنت، بُرده امانم زهرا
سرخ شد صورتِ «آب» ی که چکید از بدنت
چه سرت آمده بانوی جوانم، زهرا؟!
تا سحر خیره به رویت شدم و آب شدم
بد سرت خورده به دیوار، گمانم زهرا
ذکر میگفتم و دستم به پرَت خورد آرام
بند آمد وسط ذکر، زبانم زهرا
بازوی لاغرت اینقدر ورم کرده چرا؟!
با که گویم من از این داغِ گرانم زهرا؟
آستین بین دهان کردم و فریاد زدم
زخم مسمار، درآورد فغانم زهرا
کاشفُ الکربِ دلم! چوبهی تابوتت را
بر سر شانه گذارم!؟ نتوانم زهرا...
📚(۱)انوارالشهادة،یزدی،ص۴۳۴
📚(۲)العبرة الساکتة،ج۱ ص۷۶
@Maghaatel
#مصائب_غسل_و_دفن
🩸حالِ جانسوز امیرالمؤمنین علیهالسلام به هنگام غسل پیکر مطهر صدیقه کبری سلاماللّهعلیها از زبان همسایه آن حضرت...
در برخی از نقلها آمده است:
شخصی به نام «ورَقة بن عبدالله» گوید:
خانه من در همسایگی خانه امیرمؤمنان علی علیهالسلام بود؛ در همان شبی که صدیقه کبری سلاماللّهعلیها از دنیا رفت، من در خانه بودم که،
📋 فإذًا سَمِعتُهُ يَبكي بُكاءً عٰاليًا لَمْ أعهِدْ نَظيرَهُ مِنهُ.
▪️ناگهان شنیدم مولا علی علیهالسلام با صدای بلند شروع به گریهکردن نمود که تا آن زمان، به خاطر ندارم که علی علیهالسلام اینگونه گریه کرده باشد!
📋 فَتَعَجَّبتُ مِنهُ و قُلتُ:سُبحانَ اللّه!أ هٰكذا يَصنَعُ عليٌّ عليهالسّلام مَع! شِدّةِ صَبرِهِ و حِلمِهِ و سُكونِه؟!
▪️بسیار تعجب نموده و با خود گفتم: سبحان الله! علی علیهالسلام با آن همه حلم و صبر و آرامشی که داشت، چرا اینگونه گریه میکند؟!
🥀 پس از خانه بیرون آمده و به پشت خانه او رفته و دقّ الباب کردم؛
📋 فَخَرَجَ و دُموعُهُ تَسيلُ مِنْ عَينَيهِ مِنْ دُونِ اِنقطاع.
▪️پس امیرالمومنین علیهالسلام از خانه بیرون آمد، در حالی که سیل اشک از چشمانش جاری بود و سیلان اشکش، تمام نمیشد.
🥀 عرضه داشتم: یا ابالحسن! مردم عرب خوب نمیدانند که مردی در فقدان همسرش اینگونه بیتابی کند؟! در اینجا بود که امیرالمؤمنین علیهالسلام به من فرمودند:
📋 يا وَرَقة! لَمْ أبكِ لِفَقدِها بَلْ رَأيتُ آثارَ الرَّفَسَةِ و السّياطَ في يَدِها و جَنبِها. فَهٰكذا تُحشُرَ يَومَ القِيامَة و تَلقَى اللّهَ.
▪️ای ورَقه! گریه من از فقدان زهرا سلاماللهعلیها نیست؛ بلکه به هنگام غسل آثار ضربههای لگد و تازیانهها را در دست و پهلوی او دیدم؛ فاطمه سلاماللهعلیها با همین حال روز قیامت محشور میشود و به ملاقات پروردگار میرود.
📚 الهجوم علی بیت فاطمه سلاماللهعلیها ، ص۳۳۸، (به نقل از منابع خطی)
✍ خانهام غرق هیاهوست خدا رحم کند
موقع شستن بانوست خدا رحم کند
پای این مُغتَسل از گریه زمین میافتم
علتش لرزش زانوست خدا رحم کند
باز کردم گره از روسریاش بعد سه ماه
یعنی این صورت بانوست؟! خدا رحم کند
نکند خورده به دیوار که اینقدر خراش
روی پیشانی و ابروست خدا رحم کند
حق ندارم که سرم را بزنم بر دیوار؟!
این همه زخم به بازوست خدا رحم کند
روی دستش چقدر از اثر ضرب غلاف
ورم از شکل النگوست خدا رحم کند
باز هم آب بریز آب که خونابه هنوز
جاری از سینهی بانوست خدا رحم کند
ترس دارم که تکانش دهم اما چه کنم
وقت گرداندن پهلوست خدا رحم کند
گریه و نوحهی بی مادری چهار یتیم
خانهام غرق هیاهوست خدا رحم کند
@Maghaatel
#مصائب_غسل_و_دفن
🩸تحیّر زینب کبری سلاماللّهعلیها با دیدن کبودی های پیکر مطهر مادر ...
در نقلی آمده است:
زینب کبری سلاماللّهعلیها فرمودند: وقتی که پدرم امیرالمؤمنین علیهالسلام مشغول غسل پیکر مطهر صدیقه کبری سلاماللّهعلیها بود،
📋 رَأيتُ حينَ اغتِسالِ اُمّي عليهاالسّلام سَوادَ جَنبِها فَسَألتُ أبي عليهالسّلام
▪️به هنگام غسل پیکر مطهر مادرم، نگاهم به سیاهیِ پهلوی او افتاد. پس از پدرم سوال نمودم که این سیاهی برای چیست؟
📋 فقال علیهالسلام: «هٰذا أثرُ السِّياط»
▪️پدرم امیرالمؤمنین علیهالسلام به من فرمودند: این سیاهیها، جای همان تازیانههاست!
📚حزن المؤمنین،نجفی کاظمینی، ص۳۶
📚الهجوم علی بیت فاطمه سلاماللهعلیها، ص۳۴۰
✍ شبیه این واقعه دردناک، یک جای دیگر هم برای زینب کبری سلاماللّهعلیها اتفاق افتاد...
🥀 همان ساعتی که ناگهان زن غسّاله دست از کار کشید و دو دست بر سر خود زد و گفت: بزرگ اسیرها کیست؟
حضرت زینب کبری سلاماللّهعلیها فرمودند: من هستم؛ زن غساله گفت:
این نازدانه به چه بیماری از دنيا رفته است؟
📋 قد کانَ مَتنُها مَجروحةً مِن کثرةِ الضّرب
▪️چرا که پشتش به خاطر کثرت ضرب و شتم، جراحت برداشته است!
🥀 صدای زینب کبری سلاماللّهعلیها به گریه بلند شد و فرمود: ای زن غسّاله! این لکّههای کبود، اثر تازیانه و کعب نیزه است...
📚ریاض القدس(نسخهخطی) ج٢ ص٣٢۷
📚معالی السبطین ج۲ ص۱۷۷ (با اندکی تفاوت)
✍ غسّاله بر این تن بریز آهستهتر، آب
این چشم های خسته تازه رفته در خواب
غسّاله زد حال تو آتش بر وجودم
دیدی چه آمد بر سرِ یاس کبودم؟!
غسّاله میپیچی به خود از بی قراری
انگار که در خانه دختر بچه داری!
غسّاله باور میکنی این نازدانه
هر وقت گریه کرده ، خورده تازیانه
غسّاله این قدِّ کمان کرده کمانت
پهلوی او دیدی و بند آمد زبانت
غسّاله جای دست را دیدی به رویش
آتش بگیر از جای آتش روی مویش
غسّاله والله این سه ساله خارجی نیست
میدانی اصلا این شهیده ، دختر کیست؟!
غسّاله میبینی چه آمد بر سر او؟!
دیدی چه کرده کعب نی با پیکر او؟!
غسّاله دختر بچه این حد پیر دیدی؟!
تو شاخهی گل در غل و زنجیر دیدی؟!
غسّاله مزد زحمتت با مادر ما
شد مثل اسماء قسمت تو غسل زهرا
@Maghaatel
#مصائب_غسل_و_دفن
🩸 وقتی که حسنین علیهماالسلام بر روی پیکر مطهر مادر میافتند و هاتفی از آسمان ندا میدهد...
در روایتی امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمودند: پیکر مطهر فاطمه زهرا سلاماللهعلیها را در میان کفن جای دادم و موقعی که میخواستم کفن او را گره بزنم، حسنین و زینبین علیهمالسلام را صدا زدم و گفتم:
📋 هَلُمُّوا تَزَوَّدُوا مِنْ أُمِّکُمْ فَهَذَا الْفِرَاقُ وَ اللِّقَاءُ فِی الْجَنَّةِ
▪️بیایید از مادر خود زاد و توشه برگیرید، این آخرین لحظات بین شما و مادرتان است و ملاقات شما در بهشت خواهد بود.
🥀 حسنین علیهماالسّلام آمدند و در همان حال فریاد میزدند و بر روی پیکر بیجان مادر افتاده و با او نجوا مینمودند ... در اینجا بود که امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمودند:
📋 إِنِّی أُشْهِدُ اللَّهَ أَنَّهَا قَدْ حَنَّتْ وَ أَنَّتْ وَ مَدَّتْ یَدَیْهَا وَ ضَمَّتْهُمَا إِلَی صَدْرِهَا مَلِیّاً
▪️من خدا را شاهد میگیرم که فاطمه زهرا سلاماللهعلیها آه و ناله کرد، دستهای خود را دراز کرد و حسنین علیهماالسلام را چند لحظهای به سینه خود چسبانید.
📋 وَ إِذَا بِهَاتِفٍ مِنَ السَّمَاءِ یُنَادِی یَا أَبَا الْحَسَنِ ارْفَعْهُمَا عَنْهَا فَلَقَدْ أَبْکَیَا وَ اللَّهِ مَلَائِکَةَ السَّمَاوَاتِ فَقَدِ اشْتَاقَ الْحَبِیبُ إِلَی الْمَحْبُوبِ
▪️ناگاه هاتفی از آسمان ندا در داد که: «یا اباالحسن! حسنین را از روی سینه فاطمه سلاماللهعلیها بردار. به خدا قسم که ملائکه آسمانها را گریان کردند، چرا که دوست مشتاق دیدار دوست است.
🥀 حضرت امیر علیهالسلام فرمودند:
من رفتم و به آرامی حسنین علیهماالسلام را از روی سینه زهرا سلاماللهعلیها برداشتم.
📚 بحارالانوار ج۴۳ ص۱۷۹
✍ آه یا امیرالمؤمنین...
کاش غروب عاشورا هم آرام، یتیمان حسین علیهالسلام را از روی سینه او جدا میکردند... اما چه بگوییم و چگونه گریه کنیم بر آن ساعتی که مقاتل نوشتهاند:
📋 ثُمَّ إِنَّ سُكَيْنَةَ اعْتَنَقَتْ جَسَدَ الْحُسَيْنِ علیهالسلام
▪️بعد از زینب کبری سلاماللّهعلیها، سکینه بنت الحسین علیهماالسلام وارد قتلگاه شد و خود بر روی پیکر بیسر اباعبدالله علیهالسلام انداخت.
📋 فَاجْتَمَعَتْ عِدَّةٌ مِنَ الْأَعْرَابِ حَتَّى جَرُّوهَا عَنْهُ.
▪️در اینجا بود که عدهای از اعرابِ حرامی و سنگدل، جمع شدند و با کتک و تازیانه آن نازدانه را از روی جسم بیسر پدرش کشیدند و جدا کردند.
📚لهوف،ص۲۱۱
📚نفس المهموم،ص۳۷۶
📝 ناجوانمردانه زهرای جوان را میزدند
روز روشن مادر صاحب زمان را میزدند
خانهای که بی وضو جبریل آن را در نزد
دستهای با پا درِ این آستان را میزدند
صورت و دستی که میبوسید پیغمبر چه شد؟
پیش قبر او هم این را و هم آن را میزدند
زنْ زدن، حتی زمان جاهلیت عار بود
این مسلمان ها چرا شاهِ زنان را میزدند؟!
این زدن ها از مدینه باب شد؛ در کربلا
بی حیاها هم زنان هم دختران را میزدند
زینب آمد روضهای برپا کند در قتلگاه
روضه را بر هم زدند و روضه خوان را میزدند
نیست از آغوش بابا هیچ جایی امنتر
در همینجا دختر شیرین زبان را میزدند
@Maghaatel
#مصائب_غسل_و_دفن
🩸«حزن» ، سراپای وجود امیرالمؤمنین علیهالسلام را گرفت...
وجود نازنین سیدالشهداء علیهالسلام در روایتی فرمودند:
📋 فَلَمَّا نَفَضَ یَدَهُ مِنْ تُرَابِ الْقَبْرِ هَاجَ بِهِ الْحُزْنُ فَأَرْسَلَ دُمُوعَهُ عَلَی خَدَّیْهِ
▪️وقتی که پدرم امیرالمؤمنین علیهالسلام، مادرم را به خاک سپرده و دستش را از خاک قبر تکاند ، حزن و اندوه سراپای وجودش را گرفت و سیلاب اشک، بر گونههای مبارکش روان شد.
📚الکافی،ج۱ ص۴۵۹
📚الأمالی،مفید،ص۲۴۵
✍ من آن بیبال و پَر مرغم،که تو بال و پرم بودی
دگر تنهای تنهایم تو تنها یاورم بودی
یگانه تکیه گاه من شهید بی پناه من
امید من پناه من نه تنها همسرم بودی
ز پا افتادهام ای هست و بود رفته از دستم
که بعد از مصطفی تنها تو رکن دیگرم بودی
گل من تا ابد از باغبانت می کشم خجلت
که پامال خزان در پیش چشمان ترم بودی
تمام شهر با من دشمن و من یک تنه تنها
نه همسنگر خدا داند تو تنها سنگرم بودی
هر آن کس داشت با من دشمنی دیدم تو را میزد
قتیل انتقام جنگ بدر و خیبرم بودی
سرآپا درد بودی پیش چشم من ننالیدی
خدا را تا کجا فکر دل غم پرورم بودی...
@Maghaatel
#مصائب_غسل_و_دفن
🩸یا رسول الله! صبرم کم شده ... زهرا «سلاماللهعلیها» از دستم رفت ...
در روایتی وجود مبارک سیدالشهداء علیهالسلام فرمودند: وقتی که پدرم امیرالمؤمنین علیهالسلام، مادرم را به خاک سپرد، با چشمانی پر از اشک و دلی غمبار، رو به قبر مطهر رسول خدا صلیاللهعلیهوآله کرد و فرمود:
📋 السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکَ مِنِ ابْنَتِکَ وَ حَبِیبَتِکَ وَ قُرَّةِ عَیْنِکَ وَ زَائِرَتِکَ وَ الْبَائِتَةِ فِی الثَّرَی بِبَقِیعِکَ الْمُخْتَارِ اللَّهُ لَهَا سُرْعَةَ اللَّحَاقِ بِکَ
▪️سلام بر تو ای رسول خدا! سلام بر تو از سوی دخترت و حبیبهات و نور چشمت و زائرت و آنکه در خاک بقعهات ماندگار شده است. هم او که خداوند برای او خواست که زود به شما ملحق گردد.
📋 قَلَّ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِیَّتِکَ صَبْرِی وَ ضَعُفَ عَنْ سَیِّدَةِ النِّسَاءِ تَجَلُّدِی إِلَّا أَنَّ فِی التَّأَسِّی لِی بِسُنَّتِکَ وَ الْحُزْنِ الَّذِی حَلَّ بِی لِفِرَاقِکَ مَوْضِعَ التَّعَزِّی
▪️ای رسول خدا ! شکیبم در داغ دختر برگزیدهات بسیار کم شده و قدرتم در مصیبت سرور زنان ضعیف گشته است.
جز اينكه براى من در پيروى از سنت تو كه در فراقت كشيدم جاى دلدارى باقى است،
📋 وَ لَقَدْ وَسَّدْتُکَ فِی مَلْحُودِ قَبْرِکَ بَعْدَ أَنْ فَاضَتْ نَفْسُکَ عَلَی صَدْرِی وَ غَمَّضْتُکَ بِیَدِی وَ تَوَلَّیْتُ أَمْرَکَ بِنَفْسِی
▪️زيرا من سر تو را در لحد آرامگاهت نهادم و جان مقدس تو از ميان گلو و سينه من خارج شد (هنگام جان دادن سرت به سينه من چسبيده بود)
📋 نَعَمْ وَ فِی کِتَابِ اللَّهِ أَنْعَمُ الْقَبُولِ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ
▪️آرى، در كتاب خدا براى من بهترين پذيرش (و صبر بر اين مصيبت) است، «إِنّٰا لِلّٰهِ وَ إِنّٰا إِلَيْهِ رٰاجِعُونَ»
📋 قَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِیعَةُ وَ أُخِذَتِ الرَّهِینَةُ وَ اخْتُلِسَتِ الزَّهْرَاءُ
▪️امانت، بازگردانده شد؛ وثیقه گرفته شد و زهرا سلاماللهعلیها از دست علی «علیهالسلام» رفت.
📚الکافی،ج۱ ص۴۵۹
📚الأمالی،مفید،ص۲۴۵
✍ آرزوها را علی در خاک کرد
خاک هم گویی گریبان چاک کرد
زد صدا: ای خاک، جانانم بگیر
تن نمانده هیچ از او، جانم بگیر
ناگهان بر یاری دست خدا
دستی آمد، همچو دست مصطفی
گوهرش را از صدف، دریا گرفت
احمد از داماد خود، زهرا گرفت
از من این آزرده جانت را بگیر
بازگرداندم، امانت را بگیر
بار دیگر، هدیه ی داور بگیر
کوثرت از ساقی کوثر بگیر
میکِشد خجلت علی از محضرت
«یاس» دادی، میدهد «نیلوفر»ت
«بَدر» بخشیدی، «هلال»ت میدهم
تو «الف» دادی و «دال»ت میدهم
@Maghaatel
#مصائب_غسل_و_دفن
🩸یا علی! امانتی که من به تو سپردم، صورتش کبود نبود...
در نقلی آمده است:
وقتی که امیرالمومنین علیهالسلام، زهرای مرضیه سلاماللهعلیها را به خاک سپردند، با رسول خدا صلیاللهعلیهوآله نجوا نموده و فرمودند:
📋 يا رسولَ اللّه! هٰذِهِ أمانَةُ لَيلَةِ الزّفافِ رَدَدتُها إلَيك.
▪️یا رسول الله! همان امانتی را که شب دامادیام به من سپردید، به شما برگرداندم.
🥀 در این هنگام صدایی از درون قبر به گوش امیرالمومنین علیهالسلام رسید که میفرمود:
📋يا عليّ! في تِلكِ اللّيلةِ لَم يَكُنْ ضِلعُها مَكسورًا و لا وَجهُها مُسوَدّا و لا عَينُها مُحمَرّة.
▪️یا علی! در آن شب ، پهلوی این امانت، شکسته نبود! صورتش کبود نبود! چشمانش سرخ نبود!
🥀 در این هنگام امیرالمؤمنین علیهالسّلام به گریه افتادند و فرمودند: یا رسول الله! شما خوب میدانید که چه کسی بر سر او این بلاها را آورده است!
📚انوار الشهادة،یزدی،ص۴۳۶
📚الهجوم علی بیت فاطمة سلاماللهعلیها، ص۳۴۰
✍ آه ای پروردگار مرتضی
مشکل افتاده به کار مرتضی
شد زمان دفن یار مرتضی
مصطفی بازآ نهالت را بگیر
« بَدْر دادی و هلالت را بگیر »
صبر حیدر را خودت از او بپرس
زخم بستر را خودت از او بپرس
قصهی در را خودت از او بپرس
دست من شد بسته، بر دل داغ خورد
ای پیمبر! دخترت شلاق خورد
@Maghaatel
#مصائب_غسل_و_دفن
🩸همین آقایی که بر بالای قبرم ایستاده، «إمام» من است ...
در روایتی إمام صادق علیهالسلام فرمودند:
وقتی که صدیقه کبری سلاماللّهعلیها به شهادت رسید و امیرالمومنین علیهالسلام آن حضرت را دفن نمود، دو ملک مقرّب که از آن حضرت سوال نمودند:
📋 فَمَنْ وَلِیُّکِ ؟
▪️ولیّ و إمام تو کیست؟
🥀 آن حضرت به آنها جواب داد:
📋 هَذَا الْقَائِمُ عَلَی شَفِیرِ قَبْرِی عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیهالسلام
▪️همین آقایی که بر بالای قبر من ایستاده، علی بن ابی طالب علیهالسلام ، امام و ولیّ من است.
📚بشارة المصطفی صلیاللهعلیهوآله، ص۱۳۹
@Maghaatel
#مصائب_غسل_و_دفن
🩸دنیای بدون فاطمه «سلاماللهعلیها» چقدر تیره و تار است ...
در روایتی مولانا سیدالشهداء علیهالسلام فرمودند:
وقتی که امیرالمومنین علیهالسلام، مادرم فاطمه زهرا سلاماللهعلیها را به خاک سپرد، با رسول خدا صلیاللهعلیهوآله نجوا نمود و فرمود:
📋 فَمَا أَقْبَحَ الْخَضْرَاءَ وَ الْغَبْرَاءَ یَا رَسُولَ اللَّهِ
▪️و چه زشت است آسمان و زمینِ این دنیا بدون فاطمه «سلاماللهعلیها»؛ ای رسول خدا !
📋 أَمَّا حُزْنِی فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَیْلِی فَمُسَهَّدٌ لَا یَبْرَحُ الْحُزْنُ مِنْ قَلْبِی أَوْ یَخْتَارَ اللَّهُ لِی دَارَکَ الَّتِی فِیهَا أَنْتَ مُقِیمٌ
▪️امّا اندوهم همیشگی است و شبهایم به بیداری سپری میشود. اندوه از دلم نمیرود تا آنکه خداوند خانه تو را که در آن مقیم هستی برای من برگزیند.
📋 کَمَدٌ مُقَیِّحٌ وَ هَمٌّ مُهَیِّجٌ سَرْعَانَ مَا فَرَّقَ اللَّهُ بَیْنَنَا وَ إِلَی اللَّهِ أَشْکُو
▪️این اندوه از قلب من خارج نمیشود! در دلم دردی است که جریحه دارم میکند.(کنایه از آن صحنههای دردناکی را که مولا علی علیهالسلام دید و به خاطر شریفش ماند)؛ چه زود بین ما جدایی افتاد! من درد دل خود را برای خدا میگویم.
📚الکافی، ج۱ ص۴۵۹
✍ دنیا بدون نور تو تار است فاطمه
کار علی بدون تو زار است فاطمه
بعد از تو روزگار حسن تیره میشود
وقتی به خاکِ چادر تو خیره میشود
باور نمیکنم که نهانی و بی صدا
با دست های خویش کفن میکنم تو را
از سرنوشت راه گریزی نداشتم
جز دردسر برای تو چیزی نداشتم
آن روزهای خاطره انگیزِ ما گذشت
زهرا ببین که بعد تو بر من چه ها گذشت
بعد از تو خنده های علی را کسی ندید
چون موی تو محاسن من نیز شد سفید
بعد از تو چاه محرم غم های حیدر است
هر شب که بی تو میگذرد صبح محشر است
سر میکنم بدون تو با آهِ سینه سوز
شرمندهام که بی تو نفس میکشم هنوز
@Maghaatel
#مصائب_بعد_از_شهادت
🩸ای عمّار! دست روی دلم مگذار ... تازه فهمیدم «مصیبت» یعنی چه؟!
در نقلها آمده است:
🥀 وقتی که امیرالمومنین علیهالسلام، فاطمه زهرا سلاماللهعلیها را به خاک سپرد، به خانه برگشت و چند روز از خانه بیرون نیامد و در داغ فاطمه زهرا سلاماللهعلیها عزاداری مینمود.
🥀 برخی از خواصّ (سلمان و ابوذر و مقداد و...) نگران حال مولا شدند و به جناب عمار یاسر گفتند: به خانه امیرالمؤمنین علیهالسلام برو و خبری از آن حضرت برای ما بیاور!
🥀 عمار گوید: من به سمت خانه مولا رفته و دقّ الباب کرده و وارد خانه شدم.
📋 فَوَجَدتُُه جالسًا فی بَیتِهِ و مَعَه وَلَداهُ الحَسنُ و الحُسین علیهمالسّلام و هُوَ مَعَ ذٰلکَ یَبکِی
▪️تا که وارد شدم، دیدم مولا علی علیهالسلام زانوی غم بغل گرفته و حسنین علیهماالسلام دو طرف آن حضرت نشستند و او گریه میکند.
🥀 عمار گوید: جلو رفته و سلام دادم و ساعتی در مقابل آن حضرت نشستم؛ سپس عرضه داشتم: اجازه میدهید سخنی را بگویم یا که ساکت بمانم؟ مولا علی علیهالسلام به من فرمود: سخن بگو!
🥀 عرضه داشتم: برای چه است که شما ما را امر به صبر در مصائب میکنید اما خودتان
اینگونه بیتاب شدهاید؟! در اینجا بود که امیرالمؤمنین علیهالسلام به من فرمودند:
📋 یا عمّار إنّ العَزاءَ عَن مِثلِ مَن فَقَدتُهُ لَعزیزٌ...
▪️ای عمار! آرام شدن از داغ کسی که من او را از دست دادم، خیلی سخت است!
📋 فََو اللّه یا عمّار ما أحسَستُ بِوَجَعِ المُصیبةِ إلاّ بِوفاتِها و ما أحسَستُ بِألَمِ الفِراقِ إلاّ بِفراقِها،
▪️به خدا قسم ای عمّار! اینچنین درد مصیبت را نکشیدم مگر در شهادت زهرا سلاماللهعلیها ؛ اینچنین درد فراق را حس نکردم مگر بعد از جدا شدن از زهرا سلاماللهعلیها.
🥀 عمار گوید:
📋 فَأبکانِی کلامَهُ و بُکاؤَه فَبَکیتُ رَحمةً لَه
▪️گریههای بیامان مولا و سخنان دردناک او، مرا به گریه وا داشت و برای او جگرم سوخت و گریه کردم.
📚المنتخب،طریحی،ص۳۵۷
✍در خانه مانده عطر خوش ربنای تو
امروز زندهام به هوایِ دعای تو
همسایهها به مجلس ختمت نیامدند
من بودم و همین دو سه تا بچههای تو
خیلی به مجتبای تو برخورد فاطمه!
فامیل کم گذاشت برای عزای تو
جایِ تمام شهر، خودم گریه میکنم
از بسکه خالی است در این خانه جای تو
زهرا مرا ببخش که نگذاشت غربتم
یک ختم باشکوه بگیرم برای تو
دیگر به تیغِ فتنهی کوفه نیاز نیست
خونِ مرا نوشته مدینه به پای تو
@Maghaatel
#مصائب_غسل_و_دفن
#مصائب_بعد_از_شهادت
🩸ای عمّار! میدانی چرا قلبم دارد متلاشی میشود ؟!
در نقلها آمده است:
بعد از شهادت صدیقه کبری سلاماللّهعلیها و دفن آن حضرت، روزی امیرالمومنین علیهالسلام با جناب عمار یاسر اینگونه درد دل نموده و فرمودند:
📋 يا عَمّار! لَمّا وَضَعْتُ فاطِمةَ عَلَى اَلْمُغْتَسَلِ، نَظَرتُ إلیٰ ضِلْعٍ مِنْ أضْلاعِها مَكْسورًا
▪️ای عمار! وقتی پیکر مطهر فاطمه زهرا سلاماللهعلیها روی تخت گذاشتم تا غسل دهم، دیدم دندهای از دندههای پهلویش شکسته است.
📋 و قَدْ دَخَلَ المِسْمارُ في ثَدْيِهَا فَأعابَه و مَتْنُها قَدْ اِسْوَدَّ مِنَ الضَرْبِ
▪️و میخ در، سینهاش را شدیداً مجروح کرده و بدنش از ضرب تازیانهها سیاه بود؛
📋 و َمَا يَقْرَعُ قَلْبِي يا عَمّار أنَّها كانَتْ تُخْفي ذَلِكَ عَنّي مَخافَةَ أنْ تَنَغَّصَ عَلَيََّ عَيْشِي
▪️اما عمار! آنچه قلبم را دارد متلاشی میکند این است که فاطمه سلاماللهعلیها، تمام این جراحات را از من پنهان میکرد تا حال و روز من از درد و زخمهای او، خراب نشود.
📚الطُّرَف،سید بن طاووس،ص۳۶۴.(با اندکی تفاوت)
📚الزهراء عليهاالسّلام في السنة و التاريخ و الأدب،کفائی، ص٥٥٢
✍ تو زمینگیری و من بیکس و یارم زهرا
خوب بنگر گره افتاده به کارم زهرا
چقدر پیر شدی خانم هجده ساله
حق بده تاب ندارد دل زارم زهرا
خانهام مقتل تو بوده و من شاهد قتل
با چه رو پای در این خانه گذارم زهرا ؟
همدم چاهم و هم صحبت نخلستانم
بسکه آزرده از این شهر و دیارم زهرا
مرد خیبر جلوی بسترت افتاده زمین
بعد تو کاش منم جان بسپارم زهرا
من صف اول هر غزوه به میدان رفتم
ولی اندازهی تو زخم ندارم زهرا
یک دل سیر بگو هر چه دلت میخواهد
یک دل سیر برای تو ببارم زهرا
شب به شب مجلس ختمیست،خصوصی اما
نه سر قبر تو … بالای مزارم زهرا...
@Maghaatel
#مصائب_غسل_و_دفن
🩸ای زهرای من! اگر میگذاشتند، بر سر قبر مطهّرت، «معتکف» میشدم...
در روایتی حضرت مولانا سیدالشهداء علیهالسلام فرمودند: وقتی که امیرالمؤمنین علیهالسلام مادرم را به خاک سپرد، این جملات را بر لب مبارکش جاری نمود:
📋 وَ لَوْ لَا غَلَبَةُ الْمُسْتَوْلِینَ لَجَعَلْتُ الْمُقَامَ وَ اللَّبْثَ لِزَاماً مَعْکُوفاً وَ لَأَعْوَلْتُ إِعْوَالَ الثَّکْلَی عَلَی جَلِیلِ الرَّزِیَّةِ
▪️اگر غلبه یافتن افرادی که بر ما مستولی شدهاند، نبود (و با ماندن من در اینجا، از محل قبر مطّهرت با خبر نمیشدند)، بر خود لازم میدانستم که همینجا اقامت گزیده و معتکف گردم و برای این مصیبت بزرگ، نظیر زن جوان مُرده ناله و فریاد میکردم.
📚الکافی،ج۱ص۴۹۵
✍ آه یا امیرالمؤمنین...
انگار همانگونه که مقرّر شد دخترتان زینب سلاماللّهعلیها، زینت و زیور شما باشد، مقدّر هم شد که مصائب شما را نیز به ارث ببرد...
شبیه این جملات جگرسوز شما را، زینب کبری سلاماللّهعلیها هم با بدن بیسر برادر فرمود ... همان ساعت دردناکی که مقاتل نوشتهاند:
📜 اِعَتَنقَتْ زَينبُ أخاها، و وَضَعَتْ فَمَها عَلَى نَحرِهِ، و هِيَ تُقَبّلُهُ، و تَقُول:
▪️زینب کبری سلاماللّهعلیها آمد و پیکر بیسر برادر را در آغوش گرفت؛ لبهایش را گذاشت بر حلقوم بریدهٔ اباعبدالله علیهالسلام؛ آن جا را میبوسید و میفرمود:
📜 «اَخی لَوْ خُیِّرْتُ بَیْنَ الرَّحیلِ وَ الْمُقامِ عِنْدَکَ لاَخْتَرْتُ الْمُقامَ عِنْدَکَ وَلَوْ اَنَّ السّباعَ تَأْکُلُ مِنْ لَحْمی».
▪️ای برادرم! اگر مرا بین سکونت در کنار تو (در کربلا) و بین رفتن از اینجا، مخیر میکردند و میگذاشتند، سکونت همراه تو را بر میگزیدم، گرچه درندگان بیابان گوشت بدنم را بخورند.
📚معالی السبطین ج۲ ص۵۵
📝 ای تشنهای که شرح غمت در بیان نبود
مارا به سختْ جانی خود این گمان نبود
ناراحتم زیاد نماندم کنار تو
شمر آمد و برای نشستن زمان نبود
هر ناقهای به غربت من گریه کرده است
مانند من غریب در این کاروان نبود
با لشگری برای سرت جنگ کردهام
پس حق بده اگر که به جسمم توان نبود
آغوش من که هست چرا ماندهای به خاک؟!
جای تن تو بر روی ریگِ روان نبود
لعنت به این سفر که بدون تو میروم
تنها شدن که حق من نیمهجان نبود
باد صبا! ببر به نجف روضهی مرا
روضه بخوان که دخت علی در امان نبود
@Maghaatel