eitaa logo
مَـ‌جـ‌نـ‌ونِ‌حُـ‌سِـ‌یـ‌ن:)
1.1هزار دنبال‌کننده
546 عکس
360 ویدیو
0 فایل
ما را بخواهی یا نخواهی نوکرت هستیم ! جای تعجب نیست ؛ - رسم نوکری این است . . (: شروطِمون: https://eitaa.com/joinchat/3430416780C22bd80bfda حرفـے‌سُخنـے‌؟: https://harfeto.timefriend.net/16788909753215 تقدیمـے‌: https://eitaa.com/taghdimi_magnon_hosein
مشاهده در ایتا
دانلود
نامِ علی که اصغر و اکبر ندارد !
علی؛علیست چه اکبر ، چه اصغرش ، اصلاً ز نام نامی تو خوبتر نیامده است . .
Mohammad Hossein Poyanfar - Lalaei (128).mp3
2.77M
دعاکن‌عزیزِدلم‌تاکه‌بارون‌ببارھ‌(: عمورفتہ‌ازعلقمہ‌واسہ‌توآب‌بیارھ💔!
او‌ که‌ در شِش ماهگی باب الحوائج مے‌شود ؛ گَر رِسَد سنِ عمو حتما قیامت میکند :) ! . .
رباب‌روز‌تولد‌به‌گریه‌گفت‌حسیــن ‌عصای‌پیریمان‌می‌شود‌علی‌اصغر
بَس‌ کُن‌ ربـاب‌ ؛ حَرمَله بیـدار مے‌شود (: 💔 ! . .
طفل رُبآب نخورده آب موج مَزَن آبِ فُرات..💔
enc_16354340875320461249608.mp3
3.01M
جایِ‌بغلِ‌‌ربـاب؛ ببین‌کجـایـے‌ ! . . قندِعسلِ‌ربـاب‌؛ رو‌نیزه‌هایـے‌ ! . .
enc_16291412793446506668321.mp3
4.64M
آی‌ازنبش‌ِقَبرت‌رُباب‌نِمے‌دید‌اِی‌کـاش ؛ پیش‌ِچشمای‌ِمَن‌سَرِت‌روکَندبادَستاش💔
روایت میگه: وقتی امام حسین با کودک شش‌ماهه‌ش رفت به میدان و طلب آب کرد، ابن‌سعد رو به حرمله کرد و گفت جواب ِ حسین رو بده ! گفت پسر رو نشان بگیرم یا پدر رو ؟ اون ملعون گفت: مگر سفیدی گلوی پسر رو نمی‌بینی؟ ـ💔:)
زدند و بریدند و با خود نگفتند ؛ برایِ تو شش ماه زحمت کشیدم !
بسم رب جگر اربا اربا جوانان ِبنی هاشم بیایید . . علی را بر در ِخیمه رسانید . . خدا داند کِ من طاقت ندارم . . علی را بر در ِخیمه رسانم:))💔
زبان‌به‌روضه‌چرا‌وا‌کنم؟‌ همین‌کافیست : مباد‌شاهد‌جان‌دادنِ‌پسر،پدری ..💔
اومد محضر امام صادق، آقا بهترین لذت چیه؟ فرمود خدا یه فرزندی بهت بده جوون بشه رشید بشه جلو پاها قدم میزنه نگا به قد و بالاش میکنه کِیف میکنی، این بهترین لذته اقا بدترین مصیبت چیه؟ فرمود همین جوون جلوت دست و پا بزنه و نتونه براش کاری بکنه💔
قربونش برم چه گذشته به آقای غریبِ ما ..💔 آشیخ جعفر مجتهدی طیر زمان داشت میگه یه وقتی رفتم به کربلا زمانی که علی اکبر آماده شد بره میدان ، دیگه طاقت نیاوردم برگشتم...
آشیخ جعفر رفتنشو طاقت نداشتی ببینی... الهی بمیرم آقای ما نشست کنارش بدن علی اکبر رو خاکا افتاد سر علی رو برداشت رو پاهاش گذاشت هی نوازش کرد دید نه دلش آروم نمیشه 💔 سر علی رو به سینه چسباند آروم نشد💔
همه دیدن حسین خم شد صورتشو گذاشت روی صورت علی سرو که بلند کرد دیدن از محاسن حسین خون میچکه 💔 لشگر شروع کرد به خندیدن 💔
سرِ اکبر حسین جان هم داد . . .💔
آخ‌حسین‌جان(: بمیرم‌برای‌بغض‌های‌پدرانه‌ات‌، که‌دانه‌دانه‌فرزندانت‌رابدرقه‌‌کردی . . " کجامی‌روی‌علی‌اکبرم!؟ تنهاترنکن‌مرا":)💔