10.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امشب حاجقاسم یه مهمون
با کاپشن صورتی و گوشواره قلبی داره ..
مَهکتاب انتقال یافت
مستندساز ، روزنامهنگار ، نظریهپرداز و البته نویسنده .. ✍🏻
شهیدی که سالهای پس از انقلاب با قلم و نگاه منحصر به فرد خود ، حقیقت را بر برگههای کاغذ و پرده سینمای اسلامی به تصویر میکشید ، سید شهیدان اهلِ قلم ، سیدمرتضی آوینی بود.
مَردی که مسیر آسمان را بیشتر از جادههای زمین
میشناخت و آثار به جای مانده از او همچنان ،
مثل ستارهای درخشان راه را برای جویندگان
حقیقت و پارسایی روشن میکند ..
مَهکتاب انتقال یافت
مستندساز ، روزنامهنگار ، نظریهپرداز و البته نویسنده .. ✍🏻
از راوی صادق و هنرمند مستند #روایت_فتح چندین مقاله ، فیلم ، دست نوشته و ... موجود است که در انتشارات #واحه ، جمعآوری ، پیادهسازی و با همان قلم اسرار آمیز به چاپ رسیدهاست !
و حالا یکی از آن آثارِ ارزشمند به مَـهکتاب آمدهاست تا در اختیار شما قرار بگیرد ، نوشتاری با نام #شهری_در_آسمان .. ☁️🌱
سال ۱۳۷۱ سیدمرتضی و گروه کوچک اما مخلصاش ، پس از تجربه موفق مستند حقیقت که روایتی کمنظیر از روزهای مبارزه و استقامت مردم خرمشهر در زمان اشغال و سقوط آن است ، بار دیگر به سرزمین خون و قیام رفتند تا پس از سالها از طریق مصاحبه با بازماندگان جمع دیروز ، روایتی از خرمشهر پس از جنگ داشته باشند.
اینک کتاب مقابل حاصل پیادهسازی جملات دلنشین همان مستند است ؛ مجموعهای که با شهادت شهید آوینی ناتمام ماند ..
|📚| ـ کتـاب #شهری_در_آسمان
|✍🏻| ـ به قلـم ِ #سیدمرتضی_آوینی
|👥| ـ مخـاطب #عمومی
|📇| ـ انتشـارات #واحه
|🗂| ـ قـالب کتـاب #گفتگو
|📖| ـ تعـداد صفحـه ــ ۷۵ صفحه
|💳| ـ قیـمت ۹,۵۰۰ ت
📌 با ٪10 تخفیـف ۸,۵۰۰ ت
[ مَــهکتاب ]
🆔 جهت ثبت سفارش : @mahketab
هرجمله از این اثر را با تصور صدای شهید بخوانید ؛ مثلا در جایی از کتاب نگاشته شده :
خرمشهر شقایقی خونرنگ است که داغ جنگ بر سینه دارد ... داغِ شهادت. ویرانههای شهر را قفسی درهمشکسته بدان که راه به آزادی پرندگانِ روح گشوده است تا بال در فضای شهر آسمانی خرمشهر باز کنند. زندگی زیباست ، اما شهادت از آن زیباتر است. سلامت تن زیباست ، اما پرندهی عشق، تن را قفسی میبیند که در باغ نهاده باشند.
دیده زنها نعوذبالله سرشون رو برهنه میکنن جلو مردهای غریبه ! شاه هم خوشش اومده 👑 و گفته تو ایران هم باید مثل بلاد کفر بشن ! قرار شده مردم تو مسجد گوهرشاد جمع بشن تا شاه از تصمیمش عدول کنه✊🏻. رخساره هم رفت🧕🏻. منم کارهامو کرده بودم که غروب برم حرم و تو گوهرشاد نماز بخونم و با رخساره برگردم خونه. دیدم آژانها دارن میرن سمت حرم👮🏻♂، دلم هرّی ریخت. با خودم گفتم « کجا میرن سگمصبها ! » حرم رو قرق کرده بودند آژانها ! گفتن دستور رسیده کسی رو حرم راه ندن ... صدای صدها گلوله مثل پتک به سرمون خورد💥. انگاری داخل حرم میدون جنگ بود. همه زندگیم داخل حرم بود و نمیدونستم چه بلایی سرش اومده ..💔.
⭕️ آنچه خواندید بخشی از روایت جذاب
یک کتاب است از طرح کشف حجاب رضاخانی .
عبارت #دختر_موشرابی رو وقتی توی گوگول سرچ میکنید باورتون نمیشه که یک کتاب به عنوان پیشنهاد اول به شما نمایش داده بشه ، ولی خوشبختانه اینطوره !