eitaa logo
مهکتاب | کتاب‌فروشی 🇵🇸
703 دنبال‌کننده
258 عکس
41 ویدیو
0 فایل
" هـوالرزاق " ‌ هـشـ⚠️ـدار مطالـعه ، باعث آسیب جدی به حماقت می‌شود . اینجـا ؟! صندوقچه‌یِ اسـرارِ مکتوب شده ؛ تحققِ یک رؤیـا 💜^^ ‌ 🧕🏻 مشاوره و ثبت سفارش : @mousavio_o ‌‌‌ 💎 رضایت مَـهکتابی‌ها : @rayehe_rezayat ‌ • وقفِ حضـرت حجت
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ این کتاب هم مثل خیلی از آثار دیگه‌ی آقای امیریان ، مخاطب هدفش نوجوانان و جوانانه اما من میگم حیفه که این روایت شیرین رو بقیه هم نخونن. شما فکر کن کتابی باشه درباره‌ی یک شخصیت عالی با یک ادبیات زیبا و مملوس.
[ اصن عالییی 🤌🏼 ] 
خودتون می‌دونید دیگه زیبایی قلم برا من خیلی مهمه. بازم از قلم نویسندش بگم یا چی ؟ - قـــراره با این کتاب بخندید و گریه کنید و پا به پای حضرت قد بکشید. این رمان حوصله‌تون رو سر نمیبره و خوراک هدیــ🎁ــه دادنه ، بخصوص برای نوجوون های ۱۲ تا ۱۸ سال .
‌ ماجرای کتاب از لحظاتی که هم‌پای امیرالمؤمنین
(ع)
کوچه‌های کوفه را برای کمک به یتیمان و نیازمندان می‌پیمود آغاز می‌شود تا زمانی که در رکاب حضرت ابا عبدالله الحسین
(ع)
درس عشق و معرفت را به عالم می‌آموخت. ‌
سر فصل‌های جذابی هم داره 👇🏼 چابک سوار صفین / عروس بنی‌هاشم / مادر ماه و سه ستاره‌ی درخشان / سقای کوچک / پسر ، بابا / خیانت / وصیت / محافظ / خداحافظ شهر پیامبر / هجرت / سفیر / مزدوران / مسافر کربلا / نه سازش ، نه تسلیم / سقای کربلا / وفاداری / برادر من تویی / حماسه آغاز می‌شود / جوانان بنی‌هاشم / منم عباس .
حضرت عباس
(ع)
را هر قدر هم مرور کنی باز کم است. او دریایی‌ست بی‌پایان که هر کس اندازه وسعت وجودی خودش از او بهره می‌گیرد. این بار امیریان با قلمی روان و نثری دلچسب کوشیده این بزرگ مرد را از کودکی تا شهادت برایمان روایت کند. این اثر زندگینامه داستانی‌ست که عین وفادار بودن به منابع تاریخی جذابیت‌های فراوان داشته و خواننده را تا آخر با خود همراه گه می‌دارد. 👀 ! 📔 @mah_book_313
مهکتاب | کتاب‌فروشی 🇵🇸
|📚| ـ کتـاب |✍🏻| ـ به قلـمِ |👥| ـ مخاطب | |📇| ـ انتشارات |📔| ـ نوع جلـد |⚖| ـ وزن کتاب ــ ۱۵۰ گرم |🗂| ـ قالب کتاب |📖| ـ تعداد صفحآت ــ ۲۱۰ |💳| ـ قیمت روی جلد 195,000 ت 📌 با ٪10 تخفیف 175,000 ت [ مَـهکتاب ] 🆔 جهت ثبت سفارش : @mousavio_o
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✂️ـ ـ ـ ـ ـ ـ مولا علی (ع) رو به پسرانش گفت : - حسن و حسین چشمان من هستند ، محمدحنفیه بازوی من ، و تو عباس .. سپس سر عباس را به سمت چپ سینه‌اش فشار داد. عباس صدای قلب پدر را شنید. چشمانش را بست. محمدحنفیه آرام خندید و نزدیک گوش حسین گفت : - عباس هم قلب امیرالمؤمنین است. ❤️ 📚 کتاب | @mah_book_313
" هـو‌الرزاق 💜 ^^