eitaa logo
ماه مــــهــــــــــر
5.2هزار دنبال‌کننده
10.7هزار عکس
12.3هزار ویدیو
392 فایل
آیدی کانال👇 @mah_mehr_com 🌹کاربران می توانند مطالب کانال با ذکر منبع فوروارد کنند🌹 مطالب کانال : 👈قصــــــــــــّه و داستان آمـــــــــــــوزشی 👈کلیب آموزشی و تربیتی ***ثبت‌شده‌در‌وزرات‌ارشاداسلامی
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 داستان امام حسین علیه السلام 🌹 قسمت اول 🕌 امام حسین علیه السلام ، 🕌 در روز سوم شعبان ، سال چهارم هجری ، 🕌 در شهر مدینه به دنیا آمدند . 🕌 امام حسین علیه السلام ، 🕌 فرزند دوم حضرت فاطمه و علی بودند . 🕌 هنگامی که ایشان به دنیا آمدند 🕌 همه­‌ی فرشتگان ، 🕌 به رسول خدا ، تبریک گفتند . 🕌 سپس به امر پروردگار ، 🕌 نام آن کودک را ، حسین گذاشتند . 🕌 رسول خدا ، امام حسین را ، 🕌 در آغوش می­ گرفتند . 🕌 گاهی صورت او را می بوسیدند 🕌 و گاهی گردن و گلویش را می­ بوسیدند 🕌 و همیشه می­ فرمودند : ☀️ حسین ، از من است و من از حسین . 🕌 امام حسین شش ساله بودند ، 🕌 که پیامبر خدا ، از دنیا رفتند . 🕌 بعد از پیامبر ، امام حسین علیه السلام ، 🕌 در کنار پدر گرامی­ شان ، امام علی ماند 🕌 و در غم­ ها ، شادی ها ، جنگ ها و آبادانی ها 🕌 امام علی را یاری کردند . 🕌 امام حسین ، مانند سربازی فداکار ، 🕌 از پدر مهربان خود اطاعت می­ کرد 🕌 و همیشه یار و یاور او بود . 🕌 و پس از شهادت پدرش ، 🕌 در خدمت برادرش امام حسن مجتبی بود . 🕌 و پس از شهادت برادرش ، 🕌 امامت و هدایت مسلمانان را بر عهده گرفت . 🕌 اما معاویه بدجنس که از امام حسین ، 🕌 خشم و کینه­ ای فراوان در دل داشت . 🕌 سال­ها با آن حضرت ، 🕌 به مخالفت و دشمنی پرداخت . 🕌 تا اینکه عمر معاویه به پایان رسید و مرد . 🕌 پس از معاویه ، پسر فاسد­ش یزید ، 🕌 به مسلمانان گفت : 🔥 حالا باید از من اطاعت کنید . 🔥 چون من رهبر و خلیفه­‌ی شما هستم 🔥 و هر که با من بیعت نکند 🔥 و دست دوستی ، به من ندهد ، 🔥 حتماً او را می­کشم . @mah_mehr_com
🌹 داستان امام حسین علیه السلام 🌹 قسمت دوم ( آخر ) 🕌 امام حسین ، خیلی شجاع بود 🕌 و از یزید فاسد ، نمی ترسید . 🕌 نه با او همراه شد و نه با او بیعت کرد . 🕌 سپس به یزید و همراهانش فرمود : ☀️ من با یزید بیعت نمی کنم ، ☀️ و حکومت او را قبول ندارم . ☀️ چون او مردی شرابخوار ، کافر ، ☀️ ستمکار و زورگو است . 🕌 امام حسین ، با خانواده اش ، 🕌 از مدینه خارج شد 🕌 و به طرف کوفه حرکت کرد .  🕌 اما یزید فاسد ، 🕌 که از قدرت الهی و مقام عالی امام حسین ، 🕌 به شدت می­ ترسید 🕌 امام حسین و خانواده اش را ، 🕌 در سرزمینی خشک و سوزان به نام کربلا ، 🕌 محاصره کرد و گفت : 🔥 اگر با من بیعت نکنی 🔥 تو و خانواده­ ات کشته می شوید . 🕌 با اینکه امام حسین و اهل بیتش ، 🕌 در سخت ترین شرایط بودند 🕌 اما باز امام حسین به یزید فرمود : ☀️ من زیر بار ذلت نمی­ روم ☀️ و با تو بیعت نمی­ کنم . 🕌 یزید که از پاسخ دندان شکن امام ، 🕌 آگاه شده بود 🕌 نامه­ ای به عمر سعد نوشت و به او گفت : 🔥 یا از حسین بیعت بگیر 🔥 یا او و فرزندانش را کشته و اسیر ، 🔥 نزد من به شهر شام بیاور . 🕌 سر­انجام در روز دهم محرم ، 🕌 در سال ۶۱ هجری ، 🕌 جنگ سختی میان حق و باطل آغاز شد . 🕌 در این نبرد نا­برابر ، 🕌 امام حسین و فرزندان و اصحابش ، 🕌 تشنه به شهادت رسیدند 🕌 و خانواده­ اش به اسارت دشمن در­­آمدند . 🕌 امّا « حق و حقیقت » از بین نرفت 🕌 و تا امروز ، 🕌 نام و یاد امام حسین ، زنده است . 📚 منبع : کتاب دو جلدی زندگانی ۱۴ معصوم ✍ آقای مهدی وحیدی صدر @mah_mehr_com
✨السلام علیک یا زین العابدین✨ آقا امام سجاد✨ امام چهارم ما شجاع بود و با ایمان مثل پدر قهرمان✨ بود از مسافرای✨ حادثه ی کربلا اون روزی که از زمین تیر می بارید و بلا یه روزی مثل امروز شهید شد امام ما✨ 🕯 بهترین بر شما امام چهارم ما @mah_mehr_com
گُلی در باغ پژمرد که او خوش بو ترین بود کسی از این جهان رفت که زین العابدین بود شهادت امام چهارم شیعیان امام زین العابدین(ع) برشما تسلیت باد. @mah_mehr_com
چقدر خوشگلن ایده ساخت #تابلو با #سنگ .😍😍 @mah_mehr_com
👦🍃 🍃 °•° °•° مامان خانم هایے ڪه از لجبازے ڪردن دردونه هاتون گلـایه مند هستید. توجه توجه ❗️ یڪی از عواملے ڪه بچّه ها را •• پرخاشگر •• لجباز مے ڪند امر و نهے ڪردن زیـاد است. والدین مے توانند به جاے امـر و نهے از روش ترغیب ڪردن استفاده ڪنند. •| •| •| •| •• @mah_mehr_com 🍃 👦🍃
خدایا آغازی که تو صاحبش نباشی چه امیدیست به پایانش ؟ پس به نام تو آغاز می کنم روزم را بسم الله الرحمن الرحیم سـلام روزتون بخیر امروزتون پر از معجزه های قشنگ 👉 join @mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام به روی ماه و دوست داشتنیتون روزتون به خیر و پر از شادی و سلامتی🌺❤️ 👉 join @mah_mehr_com
🌴🐪 امام حسین (ع)🐪🌴 امروز توی کلاس درس خاله خوب خوش کلام برای ما یه قصه گفت قصه سومین امام قصه اون امامی که با بچه ها مهربونه امید زهرا و علی عزیز پیغمبر اونه امامی که تو کربلا جنگ میکنه با دشمنا شهید میشه با افتخار فقط بخاطر خدا امامی که دختر اون خوب و قشنگ و باحیاست رقیه خیلی کوچیکه اما مثل بزرگتراست عباس برادر امام ساقی بچه ها شده میخواست بره آب بیاره دستاش ولی جدا شده کاش میشد یه روز بریم باهم دیگه به کربلا سلام کنیم با همدیگه به اون امام باصفا بهش بگیم امام حسین امام خوب مهربون خیلی شما رو دوست داریم ما رو دعا کن آقا جون @mah_mehr_com
پدر و مادر عزیز ، هرگز فرزند خود را در جمع ، ، یا نکنید. اگر احساس می کنید نیاز است جلوی او را در همان لحظه بگیرید او را به محیطی خلوت ببرید که تنها او و شما حضور دارید. کودکی که جلوی دیگران شود، یا به شدت می شود یا برعکس دست به می زند تا ثابت کند من وجود دارم، من هستم. در هر دو صورت کودک از بین خواهد رفت و دسته اول و دسته دوم خواهند شد. ‌‎‌‌‌‌‌‌‌@mah_mehr_com 🐞 ∩_∩ („• ֊ •„)💚 ┏━━━∪∪━━━┓
رده سنی : ۴سال به بالا هدف: توسعه تفکر و هوش کودک از این ایده عالی لذت ببرید و استفاده کنید .🤩 @mah_mehr_com 🧩 ∩_∩ („• ֊ •„)⭐️ ┏━━━∪∪━━━┓
27.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 خورشید نینوا 🇮🇷 قسمت سوم @mah_mehr_com لطفا کانال مارو معرفی کنید .
‍ 👒💚 عروسکهای عمه زهره 💚👒 به نام خدا تعطیلات تابستان خیلی خسته کننده شده بود. مینا از صبح تا شب  توی خانه بیکار بود و بیشتر وقتش را با تماشای تلویزیون  سپری  می کرد. پدر و مادرش خیلی کارداشتند و فرصتی پیش  نمی آمد تا او را به گردش ببرند. حوصله ی مینا حسابی سر رفته بود.مادرش هر روز صبح بعد از انجام کارهای  منزل، مشغول خیاطی  میشد. از یک تولیدی لباس برایش شلوار و کاپشن می آوردند و او شروع می کرد به دوختن آن ها با چرخ صنعتی پر سرو صدایش. وقتی هم کار  می کرد دوست نداشت کسی مزاحم کارش بشود. پدرهم که صبح میرفت کارخانه و شب خسته و کوفته برمی گشت، شام می خورد و می خوابید. مینا اجازه نداشت توی کوچه برود و با بچه های همسایه بازی کند، برای همین حوصله اش سر  می رفت و گاهی بهانه می گرفت. یک  روز عمه زهره به دیدن آن ها  آمد. عمه زهره دانشجوی دانشگاه  بود و تازه امتحانش تمام شده بود.  قرار بود یک هفته پیش آن ها بماند و بعد به  شهرستان پیش پدربزرگ و مادربزرگ برگردد. عمه زهره وقتی دید که حوصله مینا کوچولو سر رفته فکری کرد.مقداری کاموا از مادر مینا گرفت و با آنها یک عروسک درست کرد و به مینا هدیه داد. مینا از عروسک خیلی خوشش آمد و  اسمش را گذاشت گلی.راستی دوست دارید بدانید عمه زهره چطور عروسک درست کرد؟ اوابتدا تکه ای مقوا را  برداشته و کاموا را مانند عکس زیر به دور آن پیچید.بعد تکه ای از کاموا را به دور آن گره زدو بعد هم مقوا را از داخل کاردستی عروسک در آورده و سر عروسک را با گره زدن تکه ای از کاموا به دور گردن کار، درست کرد. سپس قسمت پایینی بدن کاردستی را با گره زدن تکه های کاموا به دور قسمت اصلی درست کرد و در آخر کار، قسمت های اضافی را  قیچی کرد و عروسک  را به مینا داد.آن روز مینا خیلی خوشحال بود و برای عروسکش کتاب می خواند و با او حرف  می زد. عصر آن روز عمه زهره یک عروسک دیگر هم با کاموا برای مینا درست کرد که شکلش کمی با عروسک اولی فرق میکرد. مینا گفت که این عروسک برادر گلی است و اسمش را گذاشت قلی. این هم عکس گلی و قلی و دوستشان. @mah_mehr_com
دُردونه های خوشگلم عدد ها رو به هم وصل ڪنید تا یڪ نقاشی خوشگل درست ڪنید 😍😘 @mah_mehr_com 🌸 ∩_∩ („• ֊ •„)🌼 ┏━━━∪∪━━━┓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای پهلوانان 🇮🇷 قسمت ۳۷ : فدایی @mah_mehr_com بچه های گلم ، این کانال رو به بچه های دیگه معرفی کنید
روزتون🕊🍏 قـشنـگـــــ🕊🍏 امـروزتـان 🕊🍏 سـبز و زیبـا 🕊🍏 هـرکجا هستين🕊🍏 سهمِ امـروزتـان 🕊🍏 یه بغل شـادی وآرامش🕊🍏 روزتــون سـرشـار از زیبـایـی 🕊🍏 👉 join @mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰یکی از نکاتی که در بازی فرزندان باید به آن توجه کرد محیطی است که در آن بازی می کنند ❤️خانواده ی خوشبخت❤️ 👉 join @mah_mehr_com
#تزیین_غذای_کودک کوچولوها گاهی غذا و میوه نمی خورند، تزیین زیبای غذا میتونه بچه ها رو تشویق به مصرف بهتر و بیشتر مواد غذایی سالم کنه و باعث رشد بهتر بچه ها بشه @mah_mehr_com 🌼 ∩_∩ („• ֊ •„)🌼 ┏━━━∪∪━━━┓