eitaa logo
ماه مــــهــــــــــر
5.2هزار دنبال‌کننده
10.6هزار عکس
12.2هزار ویدیو
390 فایل
آیدی کانال👇 @mah_mehr_com 🌹کاربران می توانند مطالب کانال با ذکر منبع فوروارد کنند🌹 مطالب کانال : 👈قصــــــــــــّه و داستان آمـــــــــــــوزشی 👈کلیب آموزشی و تربیتی ***ثبت‌شده‌در‌وزرات‌ارشاداسلامی
مشاهده در ایتا
دانلود
#تزیین_غذای_کودک کوچولوها گاهی غذا و میوه نمی خورند، تزیین زیبای غذا میتونه بچه ها رو تشویق به مصرف بهتر و بیشتر مواد غذایی سالم کنه و باعث رشد بهتر بچه ها بشه 🌼 @mah_mehr_com
#ایده #خلاقیت #نقاشی_روی_سنگ @mah_mehr_com
💜 قصه های بدون پایان برای فرزند تان تعریف کنید و از او بخواهید که پایان داستان را بسازد. ⭐️ از او بخواهید برای یک داستان چند پایان مختلف بسازد و نظر کودک را در خلال داستان بپرسید. 🌈 شما هم برای پایان قصه ، پیشنهاد بدهید . @mah_mehr_com
در اتاق کوچکم هست قاب روشنی توی قاب عکس من آفتاب روشنی قاب عکس کوچکم صبح و ظهر و عصر و شام عطر می‌پراکند عطر خنده‌ی امام با نگاه او به من صبح می‌کند طلوع با نگاه من به او روز می‌شود شروع ای که خنده می‌کنی در میان قاب‌ها ار تو زنده می‌شود شور انقلاب‌ها (ره)تسلیت @mah_mehr_com
من تورا ندیده ام باغبان پیر ما صبر کن نرو نرو ای امید غنچه‌ها بی تو خشک می‌شود چشمه‌های آسمان بی تو خنده می‌رود از لب ستارگان لحظه‌ای درنگ کن من تورا ندید‌ه‌ام ای امید زندگی باغبان پیر ما شاعر: @mah_mehr_com
💚 🔷سارا و خواهرش ستایش به خانه‌ی امام خمینی در شهر قم رفتند. آن‌ها از جاهای محتلف خانه دیدن کردند و چیزهایی زیادی یاد گرفتند. این روزها که در سالروز ارتحال حضرت امام خمینی هستیم، بهتر است که کودکان را با امام خمینی و سیره زندگی ایشان آشنا کنیم. @mah_mehr_com
....🌹 👈🏽چرا مثل فلانی نیستی؟؟؟ 🔹-با مقایسه کودکـان، آنها احساس میکنند در مرتبه پایین تری قرار گرفته اند و این راه مناسبی برای واداشتن آنها به فعالیت نیست. 🔹-زمانی که کودک خود را پایین‌تر از دیگری احساس کند، روحیه خود را می‌بازد و دست از فعالیت خواهد کشید. 🔹-شما باید ضعف و قوت کودکان را بپذیرید و آنها را بر اصلاح رفتار خودشان تشویق کنید. @mah_mehr_com
50.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وسباسین قسمت بیست وپنجم ╔═🌸🌿☃.══════╗ 𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
و ضرب المثل 🍗🐱گربه ی شڪمو🐱🍗 یڪی بود یڪی نبود زیر گنبد ڪبود یه گربه ی نازنازی بود شیطون و اهل بازی بود زرنگ بود و بلا بود شڪمو و ناقلا بود از بس ڪه بازیگوش بود همش دنبال موش بود ڪمین می ڪرد یه گوشه به هوای آقاموشه موش می گرفت اون ناقلا بعدش می خورد ،با اشتها یه روزی گربه ی ما، گربه ی شیطون بلا رو پشت بوم راه می رفت پایین و بالا می رفت یه دُڪّون ِ قصّابی دید از پشت بوم پایین پرید به عشق گوشت تازه رفت دمِ اون مغازه یه قصاب سبیلو با ساطور و با چاقو گوشتا را تڪه می ڪرد میذاشت توی ترازو دهن پیشی پرآب شد از گشنگی بیتاب شد میو میو را سرداد به قصابه خبرداد: ڪه من دلم گوشت میخواد جیگر میخواد دل میخواد قصابه تا اونو دید اخمی ڪرد و دادڪشید: پیشته پیشته گربه ی بلا برو برو اینجا نیا من به تو گوشت نمیدم دل و جیگر نمیدم پیشی بی صبر و تاب نگاهی ڪرد به قصاب گفت آقای سبیلو آقای چاق ِ اخمو گوشت نمیدی دنبه بده دل نمیدی قلوه بده قصابه باز دادڪشید هوار و فریاد ڪشید: گربه ی بی چشم و رو گم شو دیگه، برو برو پیشی حسابی بور شد رفت و از اونجا دور شد خسته و سر در گریبون نگاهی ڪرد به آسمون از قصابه خیری ندید رفت و رو پشت بوم پرید خسته و زار و ناامید رو پشت بوم دراز ڪشید با خودش می گفت: حالا ڪه چیزی نخوردم گشنه و ناشتا موندم تو دلم میگم: این گوشتای گندیده پیف!پیف! پیف!بومیده! شاید ڪه باورم بشه دلم یه ڪم خنڪ بشه! "گربه دستش به گوشت نمی رسه، میگه پیف! بو میده!" @mah_mehr_com