فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کاردستی
کاردستی برجسته
ماهی و توت فرنگی
@mah_mehr_com
#قصه_کودکانه
چی مال کیه؟
مهسا صبحانه اش را خورد. کنار پدر نشست. پدر دستی سر او کشید و گفت:«مسواک زدی دخترم؟» مهسا بلند شد و گفت:« نه یادم رفت! الان میزنم»
به سمت روشویی رفت. توی جا مسواکی چندتا مسواک بود. کمی فکر کرد. مسواک آبی بزرگ بود. مهسا رنگ آبی را خیلی دوست داشت. مسواک آبی را برداشت، خواست دندانش را با آن مسواک بزند. مسواک قرمز را که گل زیبایی رویش بود دید. مسواک آبی را سر جایش گذاشت. مسواک قرمز را برداشت؛ مسواک قرمز هم کمی بزرگ بود، اما مهسا گل زیبایش را دوست داشت. میخواست با آن مسواک بزند، که چشمش به مسواک زرد افتاد. مسواک زرد شبیه یک زرافه بود. مهسا مسواک قرمز را سر جایش گذاشت. میخواست با مسواک زرافه ای مسواک بزند که صدای عرفان را از پشت در روشویی شنید:«مهسا لطفا مسواک من را بده میخواهم مسواک بزنم» مهسا نگاهی به مسواک ها کرد. مسواک صورتی رنگِ توی جامسواکی را برداشت، در را باز کرد. مسواک صورتی را به طرف عرفان گرفت. عرفان با چشمان گرد پرسید:«چرا مسواک خودت را به من میدهی؟ مسواک من زرد است!»
مهسا نگاهی به مسواک هایی که توی دستش بود کرد. مسواک زرافه ای را عقب برد:«میشه من با این مسواک بزنم؟ امروز تو با مسواک صورتی من مسواک بزن!»
عرفان خندید:« معلوم است که نمیشود! مسواک یک وسیله شخصی است، نباید به کسی داد!»
مهسا لبهایش را جمع کرد، چشمانش پر از اشک شد. پدر که حرفهای بچهها را شنیده بود آمد به مهسا گفت:« ما هر سه ماه یکبار باید مسواک مان را عوض کنیم. دفعه ی بعد یک مسواک زرافه ای برایت می خرم» مهسا خندید.مسواک عرفان را داد و با مسواک صورتی دندانش را مسواک زد.
سراغ جاحوله ای رفت. نگاهی به حوله ها کرد. حوله ی صورتی اش را برداشت و با خودش گفت:« این حوله ی من است، مامان گفته حوله یک وسیله شخصی است»
دست و صورتش را که خشک کرد، مشغول تماشای تلویزیون شد. پدر برای مهسا و عرفان آب پرتقال آورد. مهسا لیوان آب پرتقال را برداشت، اما موقع نشستن روی مبل مقداری از آب پرتقال روی لباسش ریخت. چشمانش پر از اشک شد و گفت:«مادر کی می رسد؟ من مادرم را می خواهم!»
عرفان لبخندی زد و گفت:« این که گریه ندارد بیا برویم لباست را عوض کنیم» پدر دست مهسا را گرفت و رو به عرفان گفت:« نه پسرم خودم این کار را می کنم من و مادرم فقط اجازه داریم لباس های شما را عوض کنیم آن هم توی اتاق» عرفان دستش را روی چانه اش گذاشت، انگار چیزی یادش آمده باشد. سر جایش نشست و گفت:« بله، بله بدن ما هم شخصی است»
پدر و مهسا به اتاق رفتند. لباس مهسا را عوض کردند. وقتی از اتاق بیرون آمدند صدای زنگ را شنیدند، مهسا دوید:«آخ جان مادرم آمد»
عرفان در را باز کرد. مادر سبد خرید را روی میز گذاشت. مهسا توی بغل مادر گفت:« مادر برایم چیزی خریدی؟»
مادر مهسا را بوسید، یک شانه ی صورتی از توی کیفش بیرون آورد و گفت:«بله دخترم، برایت یک شانه ی زیبا خریدم» مهسا شانه را گرفت و گفت:«خیلی ممنونم مادر، اما من از وقتی شانه ام شکست از شانه ی شما استفاده می کنم!» عرفان جلو آمد و گفت:« شانه هم یک وسیله شخصی است»
مهسا لپهایش را پر باد کرد و گفت:« من امروز همه وسایل شخصی را یاد گرفتم»
#باران
#قصه
🌸🍂🍃🌸
@mah_mehr_com
💠 احکام دانشآموزی: حرومه پیدا باشه
🔻از کارهای خوبی که اسمش از جمع یه عمل واجب و یه مایع حیاتبخش ساخته میشه که باعث سلامت خودمون و جامعه هم هست!
❓به نظرتون، چی میتونه باشه؟
🔹 احترام به مادر
🔸 خواب
🔹 زیارت رفتن
🔸 حجاب
✅ آفرین جوابش حجابِ که از حج + آب ساخته شده😊
💥دختر خانمای محترم و باحیا، حجاب یکی از دستورای خدای مهربونه که یه دختر با حیا در مقابل نامحرم باید خودش رو با حجاب کاملش مثل چادر یا لباس خیلی مناسب بپوشونه. فقط صورت و دست تا مچها رو دیگه نیاز نیست بپوشونه.
🍃 حد حجاب شرعى
🌷 صورت و دست تا مچها
🍃 غير از دو دست و صورت
🌷 حرامه باشه پيدا
🍃 حضرت زهرا فرمود:
🌷 آى دختراى باهوش
🍃 در پيش نامحرما
🌷 حجاب نشه فراموش
🌺 قطعاً دخترای گلمون توی این سرزمین زیبا و کهن که در طول تاریخ به حیا و عفت معروف و مشهور بوده، انقد خودشون رو دوست دارن که مراقبن تا زیباییهاشون رو نامحرمها و غریبهها نبینن.
📎 #احکام_دانش_آموزی
📎 #حجاب
📎 #حد_حجاب_شرعی
📎 #بچه_شیعه
@mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_اسامی_حیواناتی_که_در_قرآن_اومده👆
🔴معماهای حیوانات قرآنی🔴
1️⃣ نام حیوانی که اسم سوره ایست با دو بسم الله؟
الف) سوره نمل(مورچه)✅
ب) سوره نحل(زنبور)
ج) سوره فیل
2️⃣ نام حیوانی در قرآن که به آن تهمت زده شد که حضرت یوسف را خورده است؟
الف) شیر
ب) گرگ✅
ج) سگ
3️⃣ نام حیوانی که همراه اصحاب کهف در غار بود؟
الف) سگ✅
ب) کبوتر
ج) عنکبوت
4️⃣ نام پرنده ای که برای حضرت سلیمان خبر آورد؟
الف) پرستو
ب) کلاغ
ج) هدهد✅
5️⃣ نام پرنده ای که انسان از او یاد گرفت که مرده را دفن کند؟
الف) کبوتر
ب) کلاغ✅
ج) هدهد
@mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 پویانمایی زیبای مهارت های زندگی
📀 این قسمت : تلافی
✍ نکته اخلاقی : رعایت حقوق دیگران
🎥 #کارتون
#انیمیشن
#پویانمایی
📼 #حق_الناس
🎥 #مهارت_های_زندگی
@mah_mehr_com
این کارتونا اینقد شاهکار بودن که باعث شدن بدون یک کلمه دیالوگی عاشقشون بشیم😍
#نوستالژی
@mah_mehr_com
#ضرب_المثل
🍃 نان خودت را می خوری، حرف مردم را چرا می زنی؟ 🍃
ما در خانه، خیلی حرف ها می توانیم با هم بزنیم. می توانیم درباره ی قصه ای که خوانده ایم با هم حرف بزنیم
می توانیم درباره ی فیلمی که دیده ایم با برادر و خواهرمان حرف بزنیم. می توانیم درباره ی درس جدیدی که یاد گرفته ایم، با اهل خانه گفت و گو کنیم. می توانیم از اخبار ورزشی حرف بزنیم. می توانیم برای مادرمان شعری بخوانیم یا حکایت خنده داری را برای پدرمان تعریف کنیم. حالا که این همه گفتنی خوب و لذّت بخش وجود دارد، چرا باید در خانه ی خودمان بنشینیم و درباره ی عیب های مردم حرف بزنیم و از آنان غیبت کنیم؟
به قول یک ضرب المثل فارسی: «نان خودت را می خوری، حرف مردم را چرا می زنی؟
یعنی تو که سرگرم کارهای خودت هستی، پس چرا غیبت مردم را می کنی؟
تو که داری راحت و آسوده زندگی می کنی، پس چرا باید از همسایه و دوست و فامیل و هم شهری و هم کلاسی و معلمت غیبت کنی؟ نان خودت را می خوری، حرف مردم را چرا می زنی؟
#ضرب_المثل
🌸🍂🍃🌸
@mah_mehr_com
تربیت بی دردسر.mp3
8.54M
#پادکست_روز
#استاد_شجاعی | #استاد_عباسی_ولدی
√ کودکم از من حرف نمیپذیره!
√ نوجوانم نه قبولم داره نه به ارزشهای من احترام میذاره!
√ جوان من که سالی یه بار هم بهم سر نمیزنه!
واقعاً علت این آسیبها چیست؟
چگونه میتوان جلوی این اتفاق را گرفت؟
منبع: جایگاه خانواده و باروری در رشد انسانی
@mah_mehr_com
📋کاربرگ روز درختکاری
#روز_درختکاری
🌺حتما برای دوستان خودبفرستید🙏
┄┄┅🍃🌸♥️🌸🍃┅┅
@mah_mehr_com