eitaa logo
انجمن ادبی ماها
380 دنبال‌کننده
366 عکس
58 ویدیو
61 فایل
📌 «ماها» آمد‌ه‌ایم تا در کنار هم داستان بخوانیم و درباره ادبیات گفت‌وگو کنیم. ماها گعده هفتگی اهالی ادبیات داستانی است. 👈 هر هفته عصر چهارشنبه‌ها 👈 ساعت ۱۶ 👈 دانشگاه هنر و اندیشه 👈 هنرستان، نبش کوچه ۲۰ ارتباط: @yoonesazizi
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 8 فریم از ⭕ سری 👈 بیست‌وهشتمین نشست انجمن ادبی عصر چهارشنبه ۲۸ آذر ماه ۰۳ در دانشگاه هنر و اندیشه برگزار شد. با همراه باشید یلداتون مبارک. دوستان. به‌شادی و روشنی باشه براتون. معاشران گره از زلف یار باز کنید شبی خوش است بدین قصه‌اش دراز کنید 🆔 @maha_anjoman ✅ انجمن ادبی ماها ☝️
33.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 انجمن ادبی 📖 بخشی از روایت «مومنی که من نیستم» نوشته عذراسادات رهنمایی با خوانش نویسنده 🕰️ زمان: 22 ثانیه 🆔 @maha_anjoman انجمن ادبی ماها ☝️
👈 چهارشنبه ۲۸ آذرماه ۰۳ با همراه باشید 🆔 @maha_anjoman ✅ انجمن ادبی ماها ☝️
فضل هر چند پنهان دارند، آخر آشکار شود؛ چون بوی مُشک. تاریخ بیهقی. 🆔 @maha_anjoman ✅ انجمن ادبی ماها ☝️
🏢 هنرستان نبش کوچه ۲۰ ⭕ ۱۶ دانشگاه هنر و اندیشه طبقه ششم 📖 داستان‌هایی که خواهیم خواند: 📚 «به آوای موسیقی گوش بسپار» ✍️ محسن صابری 📚 «دُرُشتی» ✍️ علی‌اشرف درویشیان 🆔 @maha_anjoman انجمن ادبی ماها
دُرُشتی - علی‌اشرف درویشیان.pdf
2.43M
چهارشنبه 5 دی‌ ماه داستان اول: 📚 «دُرُشتی» ✍️ علی‌اشرف درویشیان 🆔 @maha_anjoman انجمن ادبی ماها ☝️
به آواز موسیقی گوش بسپار - محسن صابری.pdf
159K
چهارشنبه 5 دی‌ ماه داستان دوم: 📚 «به آواز موسیقی گوش بسپار» ✍️ محسن صابری 🆔 @maha_anjoman انجمن ادبی ماها ☝️
بند اول «به آوای موسیقی گوش بسپار» | محسن صابری: نوتیف اینستا را پایین می‌کشم. یونس استوری جدید گذاشته. بازش می‌کنم. عکس طاقچۀ خانۀ من است با برگ‌های پوتوسی که روی دیوار بالایش را پوشانده. گوشه‌اش نوشته: «خانۀ دوست کجاست؟». ورق می‌زنم. «همسفرم می‌شی؟» را کنار فولکس‌واگن زردی که توی جای بارش، تیله‌های شیشه‌ای ریختم، نوشته. بعدی پیپ‌هایی است که جلوی کتاب‌ها جمعشان کرده. آخرین عکس، انار خشک کوچکی است که با چشم‌زخمِ قدیمیِ ننجون ترکیبش کرده بودم و در عطف تاریخ ایرانِ زرین‌کوب گذاشته بودم. حالا همه‌شان توی کارتن‌اند. 🆔 @maha_anjoman انجمن ادبی ماها ☝️
بند اول «دُرُشتی» | علی‌اشرف درویشیان: پسرک تیغه‌ی چاقو را در ساقه‌ی بلند نِی نشاند و روی دسته فشار آورد. چاقو هنوز در جانِ نی بود که برقی بر تیغه لغزید و بازتاب‌اش در چشم پسرک نشست. رعد غرید. ناگهان رگباری تند بر نی‌زار پاشیده شد و صورت صاف برکه را پر‌آبله کرد. باد در نی‌زار می‌تاخت و صدای خشک نی‌ها به هرسو می‌پیچید. از غرش رعد، غوطه‌خورَک‌ها، به‌سوی نی‌زار پریدند. کوچک‌ترین آن‌ها در آب غوطه خورد و دیگر روی برکه پیدا نشد. باران، سرد بود و جانِ برکه را سوراخ‌سوراخ می‌کرد. مه پایین می‌آمد و فضا از مه و رگبار، تیره و آشفته می‌شد. 🆔 @maha_anjoman انجمن ادبی ماها ☝️
👈 چهارشنبه 5 دی‌ماه ۰۳ با همراه باشید 🆔 @maha_anjoman ✅ انجمن ادبی ماها ☝️
27.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آنچه در ماها گذشت 🗓️ چهارشنبه 28 آذرماه ۰۳ 📌 به جا مانده از شب یلدای ماها ◀️ «ماها» رو ببینید 🕰️ زمان: 1:28 ثانیه 📌 گزارش نشست «ماها» هر هفته چهارشنبه‌ 4 عصر 🙏 با تشکر حضور دوستان عزیز 🆔 @maha_anjoman انجمن ادبی ماها
بعد از ایمان دیگر برای ما چه می‌ماند که بگوییم زنده‌ایم؟ جان؟ این عنصر بی‌ارزش را که کرم لجنزار هم دارد! غذا می‌خوریم؟ حیوان که از ما بیشتر غذا می‌خورد! پس چه داریم؟ دلخوشیم که راه می‌رویم؟ شور و شهوت داریم؟ حشرات کثیف هم راه می‌روند و شور و شهوت دارند! بله یک چیز داریم، دل، اما دل بی‌ایمان یعنی یک چنگ خون که حیوانات زبان‌بسته عظیم‌الجثه خیلی بزرگترش را دارند. درخت انجیر معابد احمد محمود 🆔 @maha_anjoman انجمن ادبی ماها ☝️
28.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آنچه در ماها گذشت 🗓️ چهارشنبه 5 دی‌ماه ۰۳ ◀️ «ماها» رو ببینید 🕰️ زمان: 1:11 ثانیه 📌 گزارش نشست «ماها» هر هفته چهارشنبه‌ 4 عصر 🙏 با تشکر حضور دوستان عزیز 🆔 @maha_anjoman انجمن ادبی ماها
30.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 انجمن ادبی 📖 بخشی از روایت «به آواز موسیقی گوش بسپار» محسن صابری با خوانش نویسنده 🕰️ زمان: 20 ثانیه 🆔 @maha_anjoman ✅ انجمن ادبی ماها ☝️
🏢 هنرستان نبش کوچه ۲۰ ⭕ ۱۶ دانشگاه هنر و اندیشه طبقه ششم 📖 داستان‌هایی که خواهیم خواند: 📚 «چشم‌هایش» ✍️ یونس عزیزی 📚 «اعرابی» ✍️ جیمز جویس 🆔 @maha_anjoman انجمن ادبی ماها
چشم_هایش - یونس عزیزی 30-Dec-2024 20-35-57.pdf
4.31M
چهارشنبه 12 دی‌ ماه داستان اول: 📚 «چشم‌هایش» ✍️ یونس عزیزی 🆔 @maha_anjoman انجمن ادبی ماها ☝️
اعرابی- جیمز جویس.pdf
5.1M
چهارشنبه 12 دی‌ماه داستان دوم: 📚 «اعرابی» ✍️ جیمزجویس 🆔 @maha_anjoman انجمن ادبی ماها ☝️
بند اول «اعرابی» | جیمز جویس: خيابان ريچموند شمالي چون كور بود هميشه خلوت بود، جز ساعتي كه « مدرسه برادران مسيحی» پسرها را آزاد مي‌كرد. يك خانة دو طبقة خالي در انتهای كور خيابان بود كه زمين چارگوش دُورش آن را از همسايه‌ها جدا مي‌كرد. خانه‌های ديگر خيابان كه مي‌دانستند چه مردمان شريفي در آنها زندكي مي‌كنند، با صورت‌هاي قهوه‌ای آرامشان به هم نگاه مي‌كردند. مستأجر قبلي خانة ما كه يك كشيش بود، در اتاق پذيرايی پشتی مرده بود. هوايی كه از مدت‌ها محبوس ماندن بوی ناگرفته بود اكنون در همه اتاق‌ها جريان داشت. 🆔 @maha_anjoman انجمن ادبی ماها ☝️