eitaa logo
ماهک
3.3هزار دنبال‌کننده
20.1هزار عکس
6.5هزار ویدیو
139 فایل
ماهک به معنای زیباروی؛ ماه کوچک و زیبای محبوب 🩶 النحیط؛ @Al_Nahit
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قسمت ۱۵۷ من _ هی آقاهه ... خیلی داری خوشتیپ می کنیا ... لبخندی زدو چال گونش چنگ زد به قلبم ... المصــــــــــــــــب ماهان _ خوشم اومد ... ایول ... داری باهام ست می کنی لبخندم پررنگ شد و گفتم : من _ چاکریم ... مااینیم دیگه زد زیرخنده و همون طور که سرش و تکون می داد نشست روتخت و مشغول جوراب پا کردن شد سریع حاضر شدیم و از اتاق زدیم بیرون ... هیچکسی بیدار نبود ... به جز ماکان و مهرشاد که رفته بودن سرکار و مدرسه ! سریع صبحانه خوردیم وبا بسم اهلل راهی شدیم ... به فراری خوشگل ماهان زل زدم ... دلم براش تنگ شده بود ... ایندفه نشستم جلو و لبخندش پررنگ شد سه تا جعبه شیرینی گرفتیم و راهی دانشگاه شدیم ... ماشین و تو پارکینگ پارک کرد و پیاده شدیم ... چادرم و درست کردم و نگاه به حلقه خوشگلم انداختم ... یهو کنجکاو شدم و به دست ماهان خیره شدم ... خب خداروشکر دستش بود جعبه ها رو دستش گرفت ... رفتم سمتش تاکمکمش کنم که مانع شد ... بااون وضعیت بازوش و گرفت سمتم و گفت : ماهان _ بگیرش من _ هــــــــــِن ؟ باخنده گفت : ماهان _ دستم و یعنی منظورم بازوم و بگیرش بالبخند بازوش و گرفتم و زدیم بیرون ... یعنی یه چیزی می نویسم یه چیزی می خونید چشاشون اندازه توپ والیبال گرد شده بود ... دوتامون لبخند زده بودیم و راه می رفتیم بیشتر دستش و چسبیدم و رفتیم سمت کالس ... تاوارد کالس شدیم همه الل مونی گرفتن وباحیرت به ما خیره شدن ... هانــــــــــــــــیه جیغ زد و دویید سمتمون
قسمت ۱۵۸ هانیه _ محــــــــــــــــــــی ... مبارک باشـــــــــــــــــه ... وای خدا خندیدم و بغلش کردم ... رفت سمت ماهان وتبریک گفت ماهان درجعبه شیرینی رو باز کرد و تعارف زد ... بچه ها هنوز هنگ بودن مخصوصا دوست ماهان حمید ! حمید _ ماهان چه خبــــــــــــره ؟ ماهان یه نیم نگاه به من انداخت و بالبخند گفت : ماهان _ ما هم دیگه رفتیم قاطی مرغا ... با محدثه جان ازدواج کردم همه جیـــــــــــــغ زدن و سوت کشیدن ... سیل تبریکات بود که روسرمون جاری می شد دخترا بدون حسودی یا چیز دیگه ای بامحبت بغلم می کردن و تبریک می گفتن ... ماهان هم شیرینی پخش می کرد ... استاد زرین وارد شد و بالبخند گفت : زرین _ چه خبره ؟ برگشتم سمتش و از دیدن من متعجب شد ... خوب معلومه خیلی تغییر کرده بود صورتم خیره خیره زل زده بود به من ... اخم کردم و سرم و انداختم پایین حمید _ استاد خانوم جعفری و ماهان نقیبی عقد کردن ! سرم و بلند کردم که باقیافه متعجب و حیرون استاد روبه رو شدم ... همه سکوت کرده بودن استاد برگشت و زل زد به من ... چشاش و روهم فشار داد وباصدای آرومی گفت : زرین _ تبریک می گم ... خوشبخت بشید ماهان باجعبه شیرینی رفت سمت استاد ولی بااخم غلیظی که از صدتا فوشم بدتر بود گفت : ماهان _ بفرمایید استاد دهنتون و شیرین کنید دستای لرزون استاد که کامال معلوم بود رفت سمت شیرینی و زیر لب تشکر کرد ماهان اومد کنارم نشست و بااخم زل زد به تخته ... خر نبودم و می دونستم استاد یه حسی به من داره ... ماهان هم فهمیده ... واالن خیلی عصبیه ... دستش و گرفتم و فشردم ... اخماش باز شد ولی نگرانی و عصبانیت توچشاش بود ... دستم و متقابال فشرد و به درسی که با انرژی خیلی
قسمت ۱۵۹ بدی داده می شد گوش سپردیم ! ******** در خونه رو باز کردیم و وارد شدیم ... دستمون و جلو دوربین تکون دادیم و رفتیم توخونه خودمون ... امشب عروسیمون بود و از هرلحظه ای خوشحال تر بودیم ... باانرژی که ماهان بهم منتقل می کرد این 2 ماه رو واقعا خوشبخت ترین دختر تودنیا بودم ... ولی از این به بعد قراره خوشبخت ترین زن دنیا بشم ... ! وارد اتاق خوابمون شدیم ... خجالت می کشیدم ... روکردم سمت ماهان ... بالبخند داشت پاپیونش و باز می کرد ... من _ میشه بیای کمکم لباسم و دربیارم ؟ ابروهاش و انداخت باال و بالبخند دندون نمایی اومد سمتم ... سرخ سرخ شده بودم ایـــــــــــــــــــــــــن مــــــــــــــــــــــــن ، بـــا هیــــــــــــچ تــــــــــــویـــــــی غـــــــــــــیر خــــــــــــودت *مــــــــا* شــــــــــدنــــــــی نیـــــــــــســـــت ! بادرد چشام و باز کردم ... وایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خــــــــــــدا دلــــــــــــم ! نفـس عمیقی کشیدم و با هزار زحمت برگشتم ... ماهان خوابه خواب بود ... زیر دلم به طرز فجیهی درد می کرد ... دستم و گذاشتم روشونه ماهان و تکونش دادم ... قطره اشکی از درد روی گونم ریخت ... باهول پرید وگفت : ماهان _ هان ؟ جانم چیشده ؟ بابغض گفتم : من _ ماهان دلم ! بعد قطره اشک بعدی چکید ... درد خیلی بدی بود ... سریع بلند شد و گفت : ماهان _ بلند شو بریم دکتر من _ نمی تونم بلند شم بانگرانی دستم و گرفت بلندم کرد ... جیــــــــــغ بلندی زدم که هول شد رفت سمت لباساش و تنش کرد ... لباسای منم از کمد برداشت ... حاال خوبه مامان اینا مانتوم اینا رو دم دست گذاشتن ... اتاقمون خلی بزرگ بود ... وهمینطور خوشگل ... اومد سمتم و کمک کرد تنم کنم ... موهام و باگیره به زور بست ... شالم و هم سرم کرد و چادرم و کشید روسرم ... دستم و گرفت و آروم آروم شروع کرد به راه رفتن ماهان _ چیزی نیست خانومم ... آروم راه بیا ... آفرین مهربـــــــونیش باعث می شد بیشتر خودم و لوس کنم ساعت 3 صبح بود و رفتیم سمت درمونگاه شبانه روزی دکتر خانوم جوونی بود که بادیدنم لبخندی زد و فهمید اوضاع از چه قراره دکتر _ خب عزیزم از کی درد داری ؟ باخجالت سرم و انداختم پایین و گفتم :
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جہت زیبـٰا سـٰازے گوشـے شمـٰا♥️👀✨
خودت باش چون تو یکی از بهترین نقاشیای “خدایی” 🦋💜 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⸙⃝⃟🦋⸽⇜تو‌ࢪویایش‌ࢪا‌بباف🎨 ⸙⃝⃟🌦⸽⇜اتفاقش‌خود‌بہ‌خود‌مے‌اُفتد🌈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آࢪزو یہ‌بذࢪه🌱 تو‌میڪاࢪ؁وفࢪاموشش‌میڪنے🌪 اما‌خدا‌هࢪ‌ روزبهش‌آب‌میده😍💧
مرا به غیر تو رغبتی نیست که تمام آرزوهایم در تو خلاصه می شود🥹❤️
✨🕊 بیا کنار هم رویا ببافیم ، رویا که محال نمیشود🤩
-
❤️‍🩹.
جایی در زندگی ام می ایستم و می گویم این، تماماً "من" بود که دوام آورد که ادامه داد و رسید...💜🐚
خداوند آن چه را اشکار می کنید ک آن چه را پنهان می‌دارید می‌داند 🪴
-زیباترین‌دوراهیِ‌عمرِآدمی ؛
يھ نوشته بۍ نظير؎ منصوب بھ🔏 «تايلر كنت وايت» 📓 هست كه ميگه: 💭 "به تو قول ميدهم اگر به گشتن به دنبال هر چيزِ🦩 زيبايى در اين دنيا ادامه دهى،💕 سرانجام خودت آن زيبايى خواهی شد."🎡 و چقدر درست هست اين جمله...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا