eitaa logo
ماهڪ☁️🌚
3.3هزار دنبال‌کننده
20.6هزار عکس
6.6هزار ویدیو
139 فایل
﷽ تبلیغاتمون 🤍 https://eitaa.com/T_Mahak حرفامون 🌱 https://eitaa.com/mahakkkkmaannn گروه دخترانه ماهک 🌙 https://eitaa.com/joinchat/1885996099Cdbc403c584 مدیر ☕️ @Mobina_87b | @H0_art کپی؟فقد‌استفاده‌شخصی 💚 ماهڪ؟ معشوقک‌ زیباروی 😌💖 شروعمون ۱۴۰۰/۱۰/۲۷
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهرام چهارماهه بود که باباش رفته و یک تلویزیون قسطی خرید! به او گفتم: "مرد ما بیشتر از تلویزیون به کولر احتیاج داریم تلویزیون که واجب نبود" بابای مهران هم رفت و یک کولر گازی کوچک قسطی آورد با اینکه به خاطر خوابیدن زیر کولر گازی در هوای شرجی آبادان آسم گرفتم ولی بچه‌هایم از شر گرما و شرجی تابستان راحت شدند. عصر که می‌شد کوچه‌ها غوغای بچه‌های قد و نیم قد بود هر خانواده هفت، هشت تا بچه داشت. کوچه و خیابان محل بازی آنها بود ولی من به دخترها اجازه نمی‌دادم برای بازی به کوچه بروند می‌گفتم خودتون چهارتا هستید بشینید و با هم بازی کنید آنها هم داخل حیاط کنار باغچه می‌نشستند و خاله بازی می‌کردند مهری از همه بزرگتر و برای ایشان مثل مادر بود دمپخت گوجه درست می کرد و با هم می خوردند ریگ بازی می‌کردند و صدایشان در نمی‌آمد. بچه‌ها عروسک و اسباب بازی نداشتند. بودجه ما نمی رسید که وسایل گران بخریم دختر ها روی کاغذ، شکل عروسک را می‌کشیدند و رنگش می کردند خیلی از همسایه ها نمی دانستند که من ۴ تا دختر دارم بعضی وقت‌ها در رفت و آمدها زینب و شهلا را دیده بودند اما مینا و مهری غیر از مدرسه هیچ جا نمی رفتند هر روز از ایستگاه 6 به ایستگاه ۷ می‌رفتم بازار ایستگاه ۷ بازار پررونقی بود حقوق مان کارگری بود و زندگی ساده‌ای داشتیم اما سعی می کردم به بچه‌ها غذای خوب بدهم هر روز بازار می‌رفتم و زنبیل را پر می‌کردم از جنسهای تقریباً ارزان‌تر. چیزهایی می خریدم که در توانم بود زنبیل سنگین را روی دوشم می گذاشتم و به خانه برمی گشتم زمستان و تابستان این بارِ سنگین را هر روز کول می‌کردم سیر کردن شکم هفت بچه که شوخی نیست! هر روز جنس تازه می خریدم اما تا شب هرچه بود و نبود را می‌خوردند و شب بی قرار و گرسنه دنبال غذا یا هر چیزی برای خوردن بودند از صبح تا شب هفت نفرشان سرپا بودند و بازی می کردند آنها آرام نمی گرفتند و تند و تند گرسنه می شدند زینب بین بچه‌هایم از همه سازگارتر بود از هیچ چیز ایراد نمی‌گرفت، هر غذایی را می خورد، کمتر پیش می‌آمد که از من چیزی بخواهد. کلاس اول دبستان سرخک خیلی سختی گرفت... ادامه دارد... •┈┈••✾•🌿💕🌿•✾••┈┈•
🎊🎉 🎊 🎉 تمام بدنش له شده بود با همه دردی که داشت گریه نمی کرد. زینب را توی پتو پیچیدم و به درمانگاه بردم وقتی بلند شدم که او را به درمانگاه ببرم زودتر از من از جا بلند شد دکتر درمانگاه چند تا سوزن (آمپول) برایش نوشت موقع زدن سوزن ها مظلومانه دراز می کشید و سرش را روی پاهایم می‌گذاشت بدون هیچ گریه و اعتراضی درد را تحمل می‌کرد در مدتی که مریض بود دوای عطاری (اسپند) در آتش می ریختم و خانه را بو می دادم دکتر گفته بود که فقط عدس سبز آب پز بدون چاشنی و روغن به او بدهید چندین روز غذای زینب همین عدس سبز آب پز بود و بس. غذایش را می خورد و دم نمی زد به خاطر شدت مریضیش اصلاً خوابش نمی‌برد ولی صدایش در نمی آمد. زینب از همه بچه‌ها به خودم شبیه‌تر بود صبور اما زرنگ و فعال از بچگی به من در کارهای خانه کمک می‌کرد مثل خودم زیاد خواب میدید همه مردم خواب می بینند اما خواب در زندگی من و زینب نقش عجیبی داشت! انگار به یک جایی وصل بودیم زینب بیشتر از اینکه دنبال لباس و خوردن و بازی باشد دنبال نماز و روزه و قرآن بود! همیشه میگفتم از ۷ تا بچه جعفر، زینب سهم من است انگار قلبمان را با هم تقسیم کرده بودیم از بچگی دور و بر خودم می‌چرخید همه خواهر و برادرها و همسایه‌ها را دوست داشت و انگار چیزی به اسم بد جنسی و حسادت و خودخواهی را نمی‌شناخت حتی با آدم‌های خارج از خانه هم همینطور بود. ۴ یا ۵ سالش بود که اولین خواب عجیب زندگیش را دید....... •┈┈••✾•🌿💕🌿•✾••┈
"مینو" مینو:شماها چه غلطی می‌کردید ها؟🤬 شاهین: بابا نشد😖 مینو یعنی چی نشد؟ پس شما چیکار میکردید؟که یه جوجه پلیس گند زد به نقشه ماهرانه من؟😡 شاهین:اون جوجه پلیس که میگی پسر ارتشبد سهیل محمدی همون جوجه 20 سالش نیست که سرهنگ سرهنگ میفهمی یعنی چی؟😡 بعدم تو خودت چرا نتونستی از پسش بر بیای چون نتونستی و نمیشه یعنی به این راحتی نیست خوب پس دهنتو ببند🤬 مینو: الان اون پسره کجاست؟ شاهین: بیمارستان مینو: مرد😍 شاهین: نه بابا حالش خیلی وخیمه ولی نمرده تا امروز از تو کما بود الان یه چند ساعتیه به هوش امده ولی حالش خوب نیست آمارشو در آوردم مینو:باید ترتیبشو بدین شاهین:یعنی ...🤭 https://eitaa.com/joinchat/975700150Cef45e3943f بیا ببین چیکار میکنه با دوردونه آقا سهیل💔🕊 پارت 80 نبود لفت بده😉
شبتون خوش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«وفجأة يستجيب الله لكل دعواتك» و ناگهان خداوند همه دعاهای شما را مستجاب می کند سلام. صبحتون قشنگ 🌿
[فَاِن مع العسرِ یسرا.. به‌راستی‌که‌با‌سَختی‌آسانی‌است🤍⚡️🪐]
همسایه لطفا کمی حمایت؟😉❤️ https://eitaa.com/joinchat/2249261225Ccc05872546
زنده نگه داشتن امید چیزی بیش از امیدوار بودن است، نوعی احترام عمیق به جان هایی‌ست که در راه یک امید بزرگ از دست رفته اند.🕊
افڪـٰاࢪتو‌؏‌‍وض‌ڪن‌اینج‌‍وࢪۍ‌میتونے ‌دنیـٰاتو‌؏‍وض‌ڪنے꧇)!♥️'✉️