eitaa logo
ماهڪ☁️🌚
3.3هزار دنبال‌کننده
20.5هزار عکس
6.6هزار ویدیو
139 فایل
ماهڪ؟ معشوقک‌ زیباروی 😌💖 تبلیغاتمون 🤍 https://eitaa.com/T_Mahak حرفامون 🌱 https://eitaa.com/mahakkkkmaannn گروه دخترانه ماهک 🌙 https://eitaa.com/joinchat/1885996099Cdbc403c584 مدیر ☕️ @Mobina_87b | @H0_art
مشاهده در ایتا
دانلود
ناخناتو محکم کن💅🏻 ━━━━━━━⋅∙•★•∙ نیاز داریم به لیمو و روغن زیتون.🌸✨ آبلیمو و روغن زیتونو مخلوط کن.🌱❄️ ناخنات رو بزار توی محلول به مدت ۱۰ دقیقه.🧸🍊 ━━━━━━━⋅∙•★•∙⋅
هدایت شده از حرفامون🦋☁️
ساعت 6 عصر امروز منتظر حرفاتونم چالش هم داریم سوال= اگه بخواین یه چیزی به عشقتون بگین چیه؟ https://daigo.ir/pm/ZNharX عا راستی به کسایی که تازه وارد خانوادمون شدن خیر مقدم عرض میکنم م م م 🪐✨❤️🥺
✨ پارت اول🪐🥐 جلو در دانشگاه با دوستهایم در حال حرف زدن بودیم که یاد جزوه ام افتادم، رو به سارا گفتم: –پس این جزوه ام چی شد؟ سارا هینی کشیدو گفت: –دست راحیله، صبر کن االن می گم بیاره. گوشی را از جیبش در آوردو از ما فاصله گرفت، بعد از چند دقیقه امد. –االن میاره. نگاه دلخوری به او انداختم. –ببخشید که جزوتو بی اجازه دادم به یکی دیگه، اونوقت راحیل کیه؟ –راحیل یکی دیگه نیست،خیلی منظمه،راستش نمیشد که بهش ندم،گفت یه روزه میده، خیالت راحت حرفش حرفه، آرش باور کن جوری شد که نشد بگم جزوه مال توئه، االنم امد به روش نیاریا. پوفی کردم و گفتم: –حاال االن کجاست؟ من می خوام برم. نگاهی به در دانشگاه انداخت. –تودانشگاهه، عه، امدش. مسیر نگاهش را دنبال کردم، دختری چادری که خیلی باوقارو متین به نظر می رسید، نزدیک میشد، آنقدر چهره ی جذابی داشت که نتوانستم نگاهم را از صورتش بردارم، ابروانی مشگی با چشمهایی به رنگ شب، پوست صورتش رنگ گندم بود. بینی کشیده که به نظر عمل کرده بود ولی وقتی نزدیک امددیدم این طور نیست. با روسری سرمهایی زیبایی صورتش را قاب گرفته بود. برعکس دخترهای دیگر که در دانشگاه مغنعه می پوشند،او روسری سرش بودومدل خاصی آن را بسته بود. مدل بستنش را خیلی خوشم امد. نوع چادرش خاص بود. با لبخندی که به سارا می زد با اشاره سر سارا را صدا کرد، تا جزوه را به دستش دهد. سارا به طرفش رفت و باهم دست دادند وخوش وبش کردند. سرش را به طرف کیفش برد که جزوه را از داخل کیف بیرون بکشد. همان لحظه فکر شیطنت باری به سراغم امد. نمی دانم چرا، ولی می خواستم متوجه بشودکه جزوه مال من است. شاید می خواستم من را ببیند و توجه اش را به طرف خودم جلب کنم. جلو رفتم و سالم کردم. سرش راباال آورد ونگاه گذرایی به من انداخت و زیرلبی جوابم راداد. لبخند از روی لبهایش جمع شد، قیافه ی جدی تری به خودش گرفت وجزوه را مقابل سارا گرفت و تشکر کرد. همانطور که محو صدای آرام و قشنگش شده بودم، قبل از سارا جزوه را گرفتم و گفتم : –خواهش می کنم، بعد خنده ایی کردم و گفتم: –جزوه ام شده مارکوپولو، باالخره به دستم رسید. با چشمهای گرد شده، سارا را نگاه کردوگفت: –منظورت از دوستت ایشون بودند؟ سارا با دست پاچگی گفت : –حاال چه فرقی داره. با دلخوری به سارا گفت: –کاش می گفتی، بعدهم برگشت به طرفم وبا حالتی شرمنده گفت: –حالل کنید من نمی دونستم...نگذاشتم حرفش راادامه دهد. فوری گفتم: –اشکالی نداره، اصال مهم نیست. سرش را پایین انداخت و چیزی نگفت. کمی بیشتر به طرف سارا متمایل شدو با او دست دادو گفت... ادامھ داره..... کپی ممنوعه✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
...🔭 یکی از نشونه های پیشرفت اینه که "چیزایی که قبلا داغونت میکردن الان حتی نمیتونن لبخندت رو ازت بگیرن....! "☺️
my pulse: نبض من 🫀 My arms are safe: بغل امنم🫂 My shining star: ستاره تابانم 🌟 my beautiful treasure: گنج زیبای من 🌈 my couple: کاپل من 🏳️‍🌈 My eyes are black: چشم سیاهم 👀🫀 Peace of mind and body: آرامش روح و جسمم 😍 my lovely man: مرد دوست داشتنی من 👫🏻 My endless sweetness: شیرینی بی پایانم❤️ my life: زندگیم 😍 my moon: ماه من 🌚