eitaa logo
محله نیوز
785 دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
56 فایل
به کانال (محله ۱۵خرداد قم) خوش اومدین اینجا میخاهیم از محله های شهرک جهاد، شهرک محلاتی، شهرک شهدا، دروازه ری،آتش نشانی،نوبهار باخبر بشیم.‌ آیدی ادمین کانال جهت ارتباط و ارسال مطالب و اخبار شما 👇👇👇 @ResaneNewz کانال: https://eitaa.com/mahalle_newz
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
محله نیوز
خانه بیرون مى آیند . آنها درِ خانه یکى از انصار را مى زنند . صاحب خانه با خود مى گوید که این وقت شب
هجومِ اصلى در روز «پنجم ربیع الأول» واقع شده است، این روز، روز اندوه و مصیبت دوستداران فاطمه(علیها السلام) مى باشد. در اینجا شرح حوادث این روز را بیان مى کنیم.....
40 ـ آغاز هجوم اصلى عُمَر نزد ابوبکر مى رود و از او اجازه مى گیرد تا براى آوردن على(علیه السلام) اقدام کند . عُمَر همراه با گروهى از طرفداران به سوى خانه على(علیه السلام) به راه مى افتند، وقتى نزدیک خانه على(علیه السلام) مى رسند، فاطمه(علیها السلام)آنان را مى بیند، او سریع درِ خانه را مى بندد. عُمَر جلو مى آید درِ خانه را میزند و فریاد مى زند: «اى على ! در را باز کن و از خانه خارج شو و با خلیفه پیامبر بیعت کن ، به خدا قسم ، اگر این کار را نکنى، خونِ تو را مى ریزیم و خانه ات را به آتش مى کشیم» . اکنون همه منتظر هستند تا على(علیه السلام) جواب دهد 41 ـ فاطمه(علیها السلام) سخن مى گوید این صداى فاطمه(علیها السلام)است که به گوش مى رسد: «اى گمراهان ! از ما چه مى خواهید ؟» عُمَر خیلى عصبانى مى شود فریاد مى زند: ــ به على بگو از خانه بیرون بیاید، و اگر این کار را نکند من این خانه را آتش مى زنم ! ای عمر ایا مى خواهى این خانه را آتش بزنى ؟ ــ به خدا قسم ، این کار را مى کنم ، زیرا این کار از آن دینى که پدرت آورده است، بهتر است . ــ چگونه شده که تو جرأت این کار را پیدا کرده اى ؟ آیا مى خواهى نسل پیامبر را از روى زمین بردارى ؟ ــ اى فاطمه ! ساکت شو ، محمّد مرده است ، دیگر از وحى و آمدن فرشتگان خبرى نیست ! ــ بار خدایا ، از فراق پیامبر و ستم این مردم به تو شکایت مى کنم .
42 ـ خشم عُمَر عده اى از همراهان عُمَر چون سخن فاطمه(علیها السلام) را مى شنوند پشیمان مى شوند ، همه کسانى که صداى فاطمه(علیها السلام)را مى شنوند به گریه مى افتند . عُمَر فریاد مى زند: «بروید هیزم بیاورید»، عدّه اى دارند هیزم مى آورند . چند لحظه مى گذرد تا این که هیزم زیادى در اطراف خانه جمع مى شود . عُمَر شعله آتشى را در دست گرفته، به این سو مى آید . او فریاد مى زند: «این خانه را با اهل آن به آتش بکشید» .   43 ـ آتش زدن درِ خانه عمر جلو می آید ، شعله آتش را به هیزم مى گذارد ، آتش شعله مى کشد . درِ خانه نیم سوخته مى شود . عُمَر جلو مى آید و لگد محکمى به در مى زند . فاطمه(علیها السلام) بین در و دیوار قرار مى گیرد ، صداى ناله اش بلند مى شود . عُمَر در را فشار مى دهد ، صداى ناله فاطمه(علیها السلام) بلندتر مى شود . میخِ در که از آتش داغ شده است در سینه فاطمه(علیها السلام)فرو مى رود . فریاد فاطمه(علیها السلام) در فضاى مدینه مى پیچد: «بابا ! یا رسول الله ! ببین با دخترت چه مى کنند ».
44 ـ ورود به خانه فاطمه (علیها السلام) به کنار دیوار پناه مى برد . عُمَر و یارانش وارد خانه مى شوند ، خالدبنولید شمشیر را از غلاف بیرون مى کشد و مى خواهد فاطمه(علیها السلام)را به قتل برساند . ناگهان على(علیه السلام) با شمشیرش جلو مى آید . درست است پیامبر على(علیه السلام)را مأمور کرده تا در بلاها صبر کند ، امّا اینجا دیگر جاى صبر نیست . خالد تا برقِ شمشیر على(علیه السلام)را مى بیند شمشیرش را رها مى کند . على(علیه السلام) به سوى عُمَر مى رود، گریبان او را مى گیرد، عُمَر مى خواهد فرار کند. على(علیه السلام) او را محکم به زمین مى زند، مشتى به بینى و گردنِ او مى کوبد. هیچ کس جرأت ندارد برای نجات عُمَر جلو بیاید، همه ترسیده اند.   45 ـ یاد پیمان آسمانى على(علیه السلام)عُمَر را رها مى کند و مى گوید: «اى عُمَر! پیامبر از من پیمان گرفت که در مثل چنین روزى، صبر کنم. اگر وصیّت پیامبر نبود، تو هرگز جرأت نمى کردى وارد این خانه شوى». اگر على(علیه السلام) عُمَر را به قتل برساند، جنگ داخلى روى خواهد داد و بعد از آن، دشمنان به مدینه حمله خواهند کرد، على(علیه السلام)مى خواهد براى رضایت خدا صبر کند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
8️⃣ 1️⃣ روز تا شهادت فاطمه زهرا سلام الله علیها باقی مانده است...
محله نیوز
8️⃣ 1️⃣ روز تا شهادت فاطمه زهرا سلام الله علیها باقی مانده است...
شکستن استخوان پهلو...😭 عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ قَالَ سَمِعْتُ سَلْمَانَ الْفَارِسِيَّ قَالَ لَمَّا أَنْ قُبِضَ النَّبِي‏....وَ أَرْسَلَ إِلَيْهِ عُمَرُ إِنْ حَالَتْ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ فَاطِمَةُ فَاضْرِبْهَا فَأَلْجَأَهَا قُنْفُذٌ لَعَنَهُ اللَّهُ إِلَى عِضَادَةِ بَابِ بَيْتِهَا وَ دَفَعَهَا فَكَسَرَ ضِلْعَهَا مِنْ جَنْبِهَا فَأَلْقَتْ جَنِيناً مِنْ بَطْنِهَا...» از جناب سلمان محمدی نقل شده است: عمر (به قنفذ)پيغام فرستاد كه اگر فاطمه بين تو و او مانع شد او را بزن. قنفذ او را به سمت چهارچوب در خانه‏ اش كشانيد و در را فشار داد به طورى كه استخوانى از پهلويش شكست و جنينى سقط كرد...😭😭 📚کتاب سلیم بن قیس هلالی، ج2، ص588
یک استکان چایِ روضه... با دوحبه قند کنارش... از کودکی...ما را نمک‌گیرِ شما کرده