👌دو کلمه حرف حساب
۱. پل صراط
پل صراط از مو باریکتر و از شمشیر تیزتر است.
دنیا؛ پل صراط است.
افراط؛ سقوط در جهنم و تفریط؛ جهنم وارونه است.
✍سید جواد محمدزاده
@mahammmadzadeseyedjavad
♻️شبکه
شبکه نداریم!
اهل شبکه نیستیم!
با شبکه مخالف هستیم!
نیاز به شبکه نداریم!
تلاشی برای شبکه ساختن نمی کنیم!
شعار {پیشگیری بهتر از درمان است} را از تابلوی اعلانات مراکز بهداشتی پایین بکشید و در کسب و کار فرهنگی و انسان سازی، شبکه سازی را نصب نمایید که بهترین پیشگیری شبکه است.
انسان ساختن یک هنر بزرگ است ولی تبدیل نکردن همان انسان به یک شبکه مولد؛ یک خسارت بزرگتر است.
همان فعالان فرهنگی و اساتید تلاش می کنند که انسان بسازند و تربیت کنند ولی غافل از اینکه انسان اگر متصل به شبکه نشود یا می پوسد یا کپک می زند و یا در اثر طوفان های سهمگین شبهات و تندبادهای وسوسه های شیطان نابود می شود.
مربی و استاد، بدون هنر شبکه سازی همان بهتر که انسان نسازد و تربیت نکند.
تفاوت کار اهل بیت علیهم السلام با ما در همین شبکه سازی است. انسان می سازیم، خوب هم می سازیم ولی اتصال به شبکه ندارد.
✍️سید جواد محمدزاده
https://eitaa.com/mahammmadzadeseyedjavad
💠برخیز
📌برخیز؛
نسیم وزیدن گرفته است.
حسین در معرکه کربلا خیمه زده است.
فریاد هل من ناصر ینصرنی به گوش می رسد.
📌برخیز؛
دل را از طاقچه غفلت و کسلی بردارید و سفره محبت بگشایند.
نسیم وزیدن گرفته است.
حسین در معرکه کربلا خیمه زده است.
فریاد هل من ناصر ینصرنی به گوش می رسد.
📌برخیز؛
دست همسر و فرزند خود را بگیر و پای روضه حسین اشک بریزید و دست نیاز بلند کنید.
نسیم وزیدن گرفته است.
حسین در معرکه کربلا خیمه زده است
فریاد هل من ناصر ینصرنی به گوش می رسد.
📌برخیز؛
پای شبهات را قلم کنید و درخت معرفت غرس کنید و عرش الهی را در آغوش بگیرید.
نسیم وزیدن گرفته است.
حسین در معرکه کربلا خیمه زده است
فریاد هل من ناصر ینصرنی به گوش می رسد.
📌برخیز؛
کاسه شک و دو دلی را بشکنید که کشتی حسین فرا رسیده است.
نسیم وزیدن گرفته است.
حسین در معرکه کربلا خیمه زده است.
فریاد هل من ناصر ینصرنی به گوش می رسد.
✍️سید جواد محمدزاده
@mahammmadzadeseyedjavad
بی خیالی
پرسید؛ از عاشورا چه درسی نگرفته اید؟
گفتم: درس بی خیالی
و
پرسید؛ بی خیالی چیست؟
گفتم: اینکه سربه لاک خود بگذارید و روز را شب کنید و شب را روز به امید لقمه نانی؛ بی خیالی است.
پرسید؛ بی خیالی را نمی دانم؟
گفتم: اینکه ذکر به من چه و به تو چه را روزی هزار بار تکرار کنید؛ بی خیالی است.
پرسید؛ بی خیالی چه رنگ و شکلی دارد ؟
گفتم: به رنگ سبز، زرد، آبی، قرمز و هر رنگی که تو را از و اکنش تهی کند؛ بی خیالی است.
پرسید؛ امام حسین علیه السلام چرا قیام کرد؟
گفتم: تا خمره بی خیالی من و تو را تا ابد بشکند و ریز ریز کند تا بی خیال نباشیم.
پرسید؛ بی خیال از چه چیزهایی نباشیم؟
گفتم: بی خیال پدر، مادر، همسر، فرزند، همسایه، دوست، شاگرد، محله، بیمار، کارگر، همکار، کشور، انسان ها نباشیم.
پرسید؛ مگر می شود انسان بی خیال باشد؟
گفتم: بله.
پرسید؛ راه ترمیم خصلت بی خیالی چیست؟
گفتم: ایثار، از خود گذشتگی،محبت، اخوت، انفاق، خمس، زکات و نشستن پای روضه سید الشهدا.
پرسید؛ تفاوت سید الشهدا با یاران یزید در چه بود؟
گفتم: بی خیالی.
پرسید؛ یعنی چه؟
گفتم: یاران یزید نسبت به مال و شهوت و پست و مقام بی خیال نبودند و تلاش کردند تا با جنگیدن در مقابل امام امت و شهادت حسین بن علی نشان دهند که بی خیال نیستند و یاران سید الشهدا با نثار خون و بذل جان و مجاهدت خالصانه تلاش کردند تا در کنار امام امت نشان دهند که بی خیال نیستند.
پرسید؛ یعنی تفاوت بی خیالی از زمین تا آسمان است ؟
گفتم: بله
با تفکر و تعمق رفت .....
سید جواد محمدزاده
https://eitaa.com/mahammmadzadeseyedjavad
حرف دل
حسین، میخواهم با تو حرف بزنم.
با تو، تنها، صدای مرا می شنوی؟
حرف از رسیدن؛
حرف از آمدن؛
حرف از رفتن؛
حرف از علی اصغر؛
حرف از خودم؛
حرف از تو؛
حسین، دلم تو را می خواهد.
حسین، عاشق تو هستم.
حسین؛ حرف هایم را با اشک در روضه خواهم گفت.
منتظر حرفهایم باش.
سید جواد محمدزاده
نذر ننوشتن
این روزها نذر کردهام که هیچ کلمهای را استخدام نکنم و ننویسم.
کلمات را رها کردهام تا در مجالس عزای سید الشهدا رفت و آمد کنند و پای روضه ها قدری اشک بریزند.
این روزها نذر کردهام که ننویسم و دست قلم را بگیرم با لباس مشکی به مجلس روضه حسین سر از جدا ببرم.
این روزها نذر کردهام تا اشک بریزم و
نگاه کنم. دست روی قلبم بگذارم تا عرض ارادتی به سید الشهدا داشته باشم.
این روزها نذر کردهام تا ننویسم.
افکارم را به دشت نینوا منتقل کردهام و با حبیب و مسلم و علی اکبر و عون و جعفر هم نوا شود تا جانی تازه بگیرد.
این روزها نذر کردهام که ننویسم.
کاغذ ها را مچاله کرده ام و دور ریخته ام و قدری محبت حسین علیه السلام خریده ام تا شاید مشکل کویری چشمم را مداوا کنم.
این روزها نذر کرده ام که ننویسم.
سید جواد محمدزاده
https://eitaa.com/mahammmadzadeseyedjavad
▪️و اما حسین؛
حسین تصمیم گرفت؛
و من و تو هنوز مردد هستم!!
حسین راه افتاد؛
و من و تو هنوز نشستهایم!!
حسین با خدا عهد بست؛
و من و تو هنوز عهد می شکنیم!!
حسین دست همسر و فرزندان را گرفت؛
و من و تو هنوز دست بلند نکردهایم!!
حسین روانهِ خدا شد؛ مکه؛
و من و تو هنوز خدا را پیدا نکردهایم!!
حسین حرف زد، گفت، فریاد زد؛
و من و تو هنوز سکوت کردهایم!!
حسین دلها را بهم گِره زد؛
و من و تو هنوز دل می شکنیم!!
حسین شمشیر کشید و جنگید؛
و من و تو هنوز عزم جنگ نداریم!!
حسین آفرید؛ عشق، محبت، آزادی؛
و من و تو هنوز در کینه و قهر ماندهایم!!
حسین تنها نیامد، با علی اکبر، علی اصغر؛
و من و تو هنوز در تنهایی غوطهور هستیم!!
حسین جان به انسانها بخشید؛
و من و تو هنوز جان میگیریم با زبان، قلم، چشم...
حسین شب نخوابید و قرآن خواند؛
و من و تو هنوز دست به قرآن نرساندهایم!!
حسین سر داد، سر جدا شد؛
و من و تو هنوز اندر خم نان و مال هستیم!!
و اما حسین ....
سید جواد محمدزاده
@mahammmadzadeseyedjavad
وَ اَمّا زِینَب...
جنازه بود و جنازه !!
پیکر بی سر بود و دست جدا افتاده!!!
استخوان شکسته بود و بدن اربا اربا شده!!!
خیمه آتش گرفته بود و دامن سوخته!!!
زنجیر و اسارت و شلاق بود و اشک و آه!!!
و امّا زِینَب...
پرچم به دست گرفت و ایستاد...
چشم دنیایی را بست و چشم حسینی گشود...
تلخی ها را زیبا دید و زیبا روایت کرد ...
و ما رایت الا جمیلا...
وَ اَمّا زِینَب...
سید جواد محمدزاده
@mahammmadzadeseyedjavad
دو کلمه حرف حساب
۱. بیا؛ راه باز است؛ بن بست نداریم.
خودت می دانی؛
حسین آمده تا بگوید: بیا.
۲. برو؛
دور شو؛
فرار کن؛
فاصله بگیر؛
از گناه ....
سید جواد محمدزاده
@mahammmadzadeseyedjavad
شام غریبان شام هجران عقیله
یه سر، میان گودی، مهمانِ عقیله
سر را به غارت برده اند ای وای بر من
اکنون دو عالم شد پریشانِ عقیله
یکسو رباب از دوری اصغر غمین است
آن سو رقیه سر به دامان ِ عقیله
ان کاروان که مملو از مردان یَل بود
اکنون شده پر از یتیمان عقیله
امشب برای کاروان روضه بخوانید
جانها فدای چشم گریان عقیله
دیرور پر بود از محارم کاروانش
امشب شده شام غریبان عقیله
اثر یک شاعر با اخلاص
کربلا یک درس داشت و آن هم توحید ..
کربلا یک درس داشت و آن هم عشق...
کربلا یک درس داشت و آن هم ولایت مداری...
کربلا یک درس داشت و آن هم امامت...
کربلا یک درس داشت و آن هم عزت ...
کربلا یک درس داشت و آن هم دشمن شناسی...
کربلا یک درس داشت و آن هم حق الناس...
کربلا یک درس داشت و آن هم معرفت...
کربلا یک درس داشت و آن هم مبارزه...
کربلا یک درس داشت و آن هم آگاهی...
کربلا یک درس داشت و آن هم اخوت...
کربلا یک درس داشت و آن هم عبودیت...
کربلا یک درس داشت و آن هم ایثار...
کربلا یک درس داشت و آن هم حکومت اسلامی
✍سید جواد محمدزاده
@mahammmadzadeseyedjavad
فاصله
من کجا و حسین پسر فاطمه کجا؟
من کجا و علی حیدر کرار کجا؟
من کجا و ابالفضل العباس کجا؟
من کجا و زینب کبری کجا؟
من کجا و فاطمه الزهرا کجا؟
من کجا و زین العابدین کجا؟
این سوال نیست یک فریب شیطانی است.
قرار نیست که ما علی و حسن و حسین علیهم السلام شویم. نخواهیم توانست.
قرار هست که راه و مرام آنان را دنبال کنیم و عطر و بوی آنان را بگیریم و جان خود و دیگران را سرمست از معرفت الله کنیم.
زینب در کربلا؛ننشت و مویه نکرد.
به سر و روی خود نکوبید.
ناله نزد.
فریاد نزد.
غصه نخورد.
کاسه چه کنم چه کنم به دست نگرفت.
زینب در کربلا، ایستاد؛
شال همت به کمر بست؛
شلاق خورد؛
داغ برادر و فرزند و قوم دید؛
قامت بر افراشت؛
اسلام را تبیین کرد؛
سخنرانی کرد؛
حرف زد؛
گفت؛
دفاع کرد؛
جان علی بن الحسین را نجات داد.
در بحبوحه سنگ و نیزه واسارت!!!
نه در دانشگاه و حوزه و کتابخانه !!
سکوت نکرد؛
ماردم، پدرم، برادرم، خواهرم،
تو برای خودت و خانواده ات یک زینب باش و کار زینبی کن.
من کجا و زینب کبری کجا را از مخیله خود پاک کن و بنویس من رهرو راه زینبم.
سید جواد محمدزاده
https://eitaa.com/mahammmadzadeseyedjavad
جمعه
امروز جمعه است !
فردا جمعه است!
هر روز جمعه است!
شنبه؛ روزی است که در آن، محبت قد کشیده باشد.
یکشنبه؛ روزی است که در آن، ایثار رقص کنان به آغوش من آید.
دوشنبه؛ روزی است که در آن، بساط قهر و کینه برچیده شود.
سه شنبه؛ روزی است که در آن، دست پر مهر مادر را بوسه زده باشم.
چهار شنبه؛ روزی است که درآن، سر به سجده نهادم و اشک شوق می ریزم.
پنجشنبه؛ روزی است که درآن، کتاب و قلم را دو بال ساخته ام، برای رسیدن به توحید الهی.
جمعه؛ روزی است که در آن، ندای انت المهدی من بلند است.
امروز جمعه است!
فردا جمعه است!
هر روز جمعه است!
سید جواد محمدزاده
https://eitaa.com/mahammmadzadeseyedjavad
لطفا توقف کنید
از این کانال به آن کانال، از این سایت به آن سایت، از این استاد به آن استا، از این کتاب به آن کتاب، از این مداح به آن مداح، از این مدرسه به آن مدرسه، از این رشته به آن رشته در دانشگاه، از این به آن؟!! کجا دارید می روید؟!!
لطفا توقف کنید.
این به آن شدن؛ دل و روده مغز و فکر شما را آشفته می سازد و دل پیچه رفتاری به بار می آورد.
این حرکت نیست، راه نیست، رفتن نیست، تلاش نیست، زحمت نیست؛بلکه یک سردرگمی مدرن است که از هر دردی دردآور تر است.
گام اول برای حرکت؛دانستن است، آگاهی است.
گام دوم برای حرکت؛ تمرکز است، ایستادن و توقف کردن است.
گام سوم برای حرکت؛ تلاش هوشمندانه و هدفمند است.
گام چهارم برای حرکت؛ عمق بخشیدن به غواصی است.
گام پنجم برای حرکت؛ حرکت است.
سید جواد محمدزاده
https://eitaa.com/mahammmadzadeseyedjavad
👌دو کلمه حرف حساب
۱. افتخار
در زندگی شما به چه چیزی افتخار می کنید؟
چرا؟
آینده به چه چیزی افتخار می کنید؟؟
پاسخ ندهید. فکر کنید.
✍سید جواد محمدزاده
@mahammmadzadeseyedjavad
💢(چگونه #نماز_خوان بسازیم)
💎استراتژی جوشش
📚#یادداشت_سیزدهم
کلنگ را بردارید و بر شبهات جوان فرود آورید. دیوار آجری سوالات بهم پیوسته آنان را خرد کنید.
کلنگ را بردارید و بر زمین بایر جوانان بکوبید تا چشمه ای از درون زمین افکار آنان بجوشد و فوران کند.
به یک رکعت و ده رکعت نماز قانع نشوید که این برکه خواهد خشکید. چشمه زمزم نماز را در حفره های ذهنی و فیزیولوژی جوانان برپا کنید. چشمه که جوشید، هر جا خواستید سفر کنید، هر غذایی خواستید میل کنید، هر دختری را خواستید به عقد پسر درآورید که جوشش در نهاد پسرک و دخترک شما غلیان کرده است.
🔸شیوه کلنگ زنی
برای جاری ساختن چشمه نماز خوان در مزرعه جوانان و به جوشش در آوردن سجده و قنوت و تشهد و سلام بر اندام ستبر آنان؛ کلنگ را بردارید، بلند کنید، به آسمان پرتاب کنید ولی بر پیکره ظریف و خوش قد وقامت فرزندان و شاگردان نزنید. کلنگ را بر استخوان بندی حرف ها و سخن های نپخته و ناامید کننده خود بکوبید که راه جوشش نماز؛ همین است و لا غیر.
اینکه زبان بچرخانید و بگویید:
این نماز بدرد لای جرز دیوار می خورد؛ این نماز تا سقف هم نمی رسد؛
این نماز شاید صحیح باشد ولی قبول نیست؛
همان خشکاندن چشمه است.
چشمه را با غلیان بخشیدن به عنصر سوال به جوشش درآورید. با گرما بخشی به زنجیره محبت به فوران برسانید. با قطع شاخه های هرز ناآگاهی به ثمر بنشانید. با دمیدن در کالبد تفکر و اندیشه جوانان به سیل تبدیل کنید. با گداختن عطش نماز در جان مخاطبان قلوب بیمار را شفا دهید. با ساختن قطعه قطعه پازل چرایی نماز، چشمه را جوشنده کنید.
✍سید جواد محمدزاده
@mahammmadzadeseyedjavad
#شاخصه؛ #نماز
ویژه: #والدین #مربیان #اساتید
آموختم
من از حسین، شهادت را نیاموختم.
من از حسین، جوانمردی را نیاموختم.
من از حسین، مبارزه را نیاموختم.
من از حسین، ظلمستیزی را نیاموختم.
من از حسین، رشادت را نیاموختم.
من از حسین، جنگاوری را نیاموختم.
من از حسین، صداقت را نیاموختم.
من از حسین، عزتنفس را نیاموختم.
من از حسین، آزادگی را نیاموختم.
من از حسین، نهراسیدن را نیاموختم.
بلکه؛ شهادت و جوانمردی و آزادگی، ظلم ستیزی،جنگاوری، صداقت، عزت نفس،آزادگی، نهراسیدن را در لحظه لحظه زندگی حسین دیدم و آموختم که بیاموزم.
نیاموختم که نیاموزم.بلکه آموختم که بیاموزم.
من از حسین؛ اطاعت از خدا را آموختم.
من از حسین؛ اطاعت از امام را آموختم.
من از حسین؛ عقلانیت را آموختم.
من از حسین؛ حکمت را آموختم.
من از حسین؛ نظام اولویت را آموختم.
آموختم که نیاموختن چه خطای بزرگی است.
انسان تا می تواند باید بیاموزد و از نیاموختن توبه کند.
✍سید جواد محمدزاده
@mahammmadzadeseyedjavad
👌دو کلمه حرف حساب
۱. عشق
عشق؛ اگر در زندگی بود، بود والا باخته اید.
عشق؛ اگر در کار بود، بود و الا بیچارهاید.
عشق؛ اگر در عبادت بود، بود و الا مردهاید.
عشق؛ اگر در تدریس بود، بود و الا تکراراید.
عشق؛ اگر در مادری بود، بود و الا ورشکستهاید.
عشق؛ اگر بود، بود و الا انسان نیستید.
یک رباط هستید.
✍سید جواد محمدزاده
@mahammmadzadeseyedjavad
سید جواد محمدزاده:
*باشگاه گفتمان پیام نور*
گفتمان معرفتی
موضوع این هفته:👇
چرامسلمانم؟؟
باحضور:
حجت الاسلام سیدجواد محمدزاده
مدرس حوزه و دانشگاه
⭕دوشنبه ۸شهریور ⭕
⭕ساعت ۲۰⭕
👇👇👇👇👇
http://vc.golestan.pnu.ac.ir/maaref
شرکتدر این گفتمان رایگان است
و به شرکت کنندگان از سوی نهادرهبری دانشگاه گواهی صادر میشود.
در صورت بروز مشكل در ورود به اتاق هاي گفتگو با شماره ٠٩١١٩٦٥١٤٧٢ تماس حاصل فرماييد.
@mahammmadzadeseyedjavad
انا الله و انا الیه راجعون
خبر درگذشت جانسوز و جانگداز دوست عزیز و یار دیرین حجت الاسلام و المسلمین شیخ داوود طبرسا را دریافت کردم.
با قلبی آکنده از غم فراق و دوری و سختی مصیبت این رفیق شفیق؛ به محضر حضرت ولی عصر ارواحنا له الفدا و دوستان گرامی و خانواده مکرم ایشان تسلیت و تعزیت عرض می کنم.
سالها بحث و گفتگو در حجره و حرم حضرت معصومه سلام الله علیها، مباحثه کتب استاد شهید مطهری، سفرهای زائران سنگر، برپا کردن نمایشگاه های دفاع مقدس، تحصیل عالمانه و متفکرانه از بردار و دوست عزیزم حجت الاسلام والمسلمین طبرسا یک عالم فرهیخته ، مهذب به اخلاق کریمانه، فعال و کاربلد فرهنگی ساخت که با وجود بیماری و تحمل رنج و مشقت فراوان این سالها متواضعانه و خالصانه در میدان تعلیم و ترویچ معارف اسلام ناب محمدی لحظه ای توقف نکرد و در نهایت در راه تبلیغ مکتب سید الشهدا جان به جان آفرین تسلیم کرد و به دیار باقی شتافت.
اینک که ما مانده ایم و خاطرات رفیق عزیزمان آقای طبرسا، از خداوند متعال صبر و تسلی دل برای خانواده مکرم و همسر محترم و فرزندان ایشان را خواستارم و ان شاء الله بحق سیدالشهدا امام حسین علیه السلام در جوار رحمت و مغفرت الهی سکنی گزیند.
و امید دارم که در آن عالم برای حقیر و ما دعا کنند و شفاعت خود را نصیب ما نماید.
سید جواد محمدزاده
سلام بر دوستان
🏴امشب نمی نویسم.
🏴غم فراق دوست؛ جانم را گرفته است.
خواهش میکنم فاتحه ای نثار دوست ۲۵ سالهام هدیه کنید.
🏴مرحوم حجت الاسلام والمسلمین طبرسا
سید جواد محمدزاده
💢10 تکنیک تدریس حرفهای
1. تکلیف ندهید
دادن تکلیف و یا تحقیق به شاگردان، هیچ سودی برای طرفین به همراه ندارد. بلکه ذائقه علم آموزی را در نطفه می میراند و آنها را به جریان آهن ربای اینترنت و کپی پیست متصل می سازد. در خمیر مایه دغدغه مندی و گره گشایی شاگردان بدمید تا معادله معکوس تحقیق را اجرا کنند. آن وقت قفسه کلاس شما کرور کرور از تحقیق میدانی و راهگشا پر خواهد شد.
2.زندگی کنید.
استادی که نتواند در کلاس درس؛ طعم زندگی را به نوآموزان بچشاند، باید برگه استعفای خود را بنویسید و روی میز رئیس خود بگذارد و غزل خداحافظی را صد مرتبه بخواند. زندگی با شاگرد، همان شاگرد پروری هنرمندانه است که باید شمع شد تا نور آفرید. رفتن به خانه شاگردان، احوال پدر و مادر آنان را پرسیدن، وقت بیماری، عیادت رفتن، باز کردن گره های فکری از پیکره پیشانی دانش آموزان؛ استاد را به اعماق تدریس می کشاند.
3.درس ندهید.
درس برای درس؛ استراتژی شکست خورده است.
تلاش برای تدریس؛آب در هاون کوبیدن است.
درس را باید شاگرد بدهد و استاد کلاس را تبدیل به یک میدان قلق گیری در فهم و یادگیری نماید.
استاد رادیویی شدن و گفتن و گفتن، هرچند با صدای خوش و با مهارت گویندگی بالا؛ جانی را تازه نمی سازد. دست شاگردان را بگیرید و در چشمه حرکت آفرینی، تن افکارشان را شست و شو دهید تا چین و چروک نابلدی و کسلی و بی انگیزگی آنان از بین برود.
4.تشویق و تنبیه نکنید.
برای یک مراسم خواستگاری صدها مقدمه را رعایت می کنیم تا اصل مطلب از دهان بزرگترها صادر شود؛ چطور توقع داریم که بدون هیچ مقدمه ای و صرف برگزاری کلاس قاعده تشویق یا تنبیه را عملی سازیم.
تشویق را سالیانه از کارخانه محبت خریداری کنید و آن را از مادیات به معنویات بسته بندی کنید. تنبیه را در گاوصندوق چهار قفله کنید تا درمواقع اضطرار؛ قطره چکانی استفاده کنید.
5.سبد سازی کنید.
درهرکلاس چند سبد درست کنید و یک سرگروه تعیین کنید تا زیرمجموعه را شکل بدهد؛ کلاس شما سه یا چهار نفره می شود.
و شاگردان شما در مقطع دکتری تحصیل خواهند کرد و همزمان کار تشکیلاتی و گروهی را می آموزند.
6.نمره دهید.
نمره نهایی را در همان جلسه اول به همه بگویید. خیال شاگردان را از نمره راحت کنید. ذهنی که درگیر نمره است هیچ وقت با استاد و مباحث او گره نمی خورد و از نردبان بالا نمی آید.
7.تر و تمیز نخواهید.
بگذارید خودشان بنویسند با دست خط خرچنگ قورباغه، کثیف و چروک شده. نترسید؛ جملات اتو کشیده، زرورق های طلا کوب، لفظ قلم ها؛ ذهن و فکر شاگردان را کوتله می کند.
بگذارید خودشان تایپ کنند، صفحه آرایی کنند، راست چین و چپ چین کنند تا مهارت ها بیاموزند.
8.متفکر بسازید.
رفرنس ندهید.
بگذارید خودشان فکر کنند.
آنها را ابوعلی سینا و فارابی ببینید. کوچک نشمارید.
کانت و هگل را بت نکنید که با تبر ابراهیم هم نمی شود آنها را شکاند.
متفکر بسازید تا شاگردان همانند چشمه بجوشند و بالا بیایند.
9.سه ضلعی باشید.
کلاس را به سه ضلع تقسیم کنید.
ضلع اول، حرفهای شما باشد.
ضلع دوم، حرفهای دانش جویان و ضلع سوم را رها کنید و بگذارید از زمین و
زمان بگویند؛ از خورشید و ماه، از گرانی مرغ تا شیر، از مارکوپولو گرفته تاسوال نکیر و منکر و بهشت و جهنم.
10.گرده افشانی کنید.
علم آموزی از دیوار کردن دور دنیا؛ سخت تر و جانکاه تر است. برای ساده سازی دروس ؛ گرده های انگیزه سازی را باید بر نهاد افکار شاگردان نشاند و آن وقت منتظر ماند تا شکوفه ها ثمر دهد.
✍️سید جواد محمدزاده
@mahammmadzadeseyedjavad
💢(چگونه #نماز_خوان بسازیم)
💠استراتژی تغافل
#یادداشت_چهاردهم
«شتر دیدی ندیدی» این یک ضرب المثل پند آموز نیست؛یک استراتژی هوشمند با برد فضا پیما است که می تواند انبوه جوانان را به زیور #نمازـخوان آراسته سازد و دست مربیان و استادان و والدین را تا اعماق قلوب بگستراند.
چشم برای دیدن نیست؛
گوش برای شنیدن نیست؛
زبان برای سخن گفتن نیست؛
دست برای گشودن نیست؛
پا برای حرکت کردن نیست؛
چشم برای ندیدن است؛ ندیدن خطاهای جوانان، چشم روی هم گذاشتن در دیدن؛ نخواندن نمازهای انباشته شده آنان، روی برگرداندن از مشاهده پهن نکردن سجاده نماز جوانان، نبیند؛ که این ندیدن اکسیر بالستیک #نمازـخوان ساختن است.
گوش برای نشنیدن است؛ نشنیدن گله های جوانان، کر شدن در برابر ان قلت های نپخته آنان، پرده افکندن بر حفره های شنیداری؛ که جوانی که نماز نخواند، چه می شود و چه می شود! به گوش نگرفتن حرفهای جوانان، بهشت کو؟ جهنم کجاست؟ خدا کجاست؟ بشنوید ولی وارد امحاء و احشای افکار خود نکنید.
زبان برای سخن گفتن نیست؛ زبان را گره بزنید تا دم بر نیاورد در مقابل سرعت و ویراژ نماز خواندن جوانان. زبان را داغ کنید اگر دید و شنید و لب گشود برای شکوه و شکایت از دختر و پسر که چرا نماز نمی خوانید؟ چرا نماز را تند تند می خوانید؟ چرا سجاده رنگین نمی کنید؟ این زبان را به جلاد روزگار بسپارید تا از بیخ آن را قطع کند.
دست برای گشودن نیست؛ دست را مغلوله کنید و زنجیر ببندید که مبادا دری را بروی جوان مبتدی نماز ببندد. پنجره ای را بهم بکوبید و فریاد برآورید که نماز ستون دین است و بی نمازی آتش جهنم بهمراه دارد.
پا برای حرکت کردن نیست؛ پا برای قدم زدن در برگ ریزان پاییز با نم نم باران نیست! پا برای راه رفتن و همقدم شدن با جوان و گفتگو درباره نماز است. پا های علیل تنبلی و کسلی را در نهاد جوانان قطع کنید تا بتوانند روی پای خود بایستند و دو رکعت نماز بخوانند.
پسرک و دخترک ما؛با هنر تغافل #نمازـخوان خواهند شد.
سید جواد محمدزاده
https://eitaa.com/mahammmadzadeseyedjavad
شاخصه#نماز
ویژه #والدین_استادان_مربیان