♦ طوفان مدرنیته
ماشین لباسشویی؛ دوقلو شد!
یخچال فریزر منازل؛سای بای ساید تغییر کرد!
ماشین پیکان به اوراقی چی ها سپرده شد!
نمد از زیر پا کشیده شد و حضرات مبل جایگزین آنها شد!
تلویزیون از سیاه و سفید و رنگی به چهل اینچ و بالاتر تغییر منزل داد!
حیاط و حوض از خانه برچیده شد و آپارتمان نقلی و فسقلی برافراشه شد!
تلفن از سیم به بی سیم و از آنجا به تلفن همراه با هزار شکل وارد دست خانواده و فرزندان گشت!
ظروف مسی و روی از آشپزخانه ها رخت بربست و تفلون و انواع قرمز و زرد و آبی جای آن را گرفت!
تنور رفت؛ توستر آمد!
بازی سنگ کاغذ قیچی به موزه پیوست و بازی کانتر و کلش در ذهن بچه های ما نقش بسته است!
صله رحم؛ عقیم شد! همان چند استیکر و گل و شکلک نصیب دوستان و آشنایان می شود!
مدرنیته سال هاست که با طوفان مدیترانه ای خود وارد منازل و زندگی و آداب تربیتی ما شده است!
طوفان در حال وزیدن است!
طوفان مدرنیته در حال زیر و رو کردن سبک زندگی است!
شخم زده است!
مدرنیته #فرهنگ اسلامی ایرانی را در آسیاب خود می چرخاند و تفاله های فرهنگی تمدن غرب را سر سفره زندگی مردم مشرق زمین سوغات می آورد!
مدرنیته هر چند خوبی هایی هم دارد ولی آن را هم در قفس زندگی غربی چهار قفله کرده اند که آدمیزادی به آن خوبی ها دست پیدا نکند!
مدرنیته با رنگارنگ #فرهنگ ابتذال در حال سقوط بر سر انسان های بی نوا است که برای زندگی ساده و بی آلایش خود بجز مهر و محبت سایه ای ندارند!
طوفان مدرنیته بر #فرهنگ چیره شده است!
مخالفت با مدرنیته مخالفت با خورشید است.
مراقبت از سرمایه های #فرهنگی در طوفان مدرنیته برای صاحبان قلم و اندیشه و کلاس و تدریس ضروری است.
سید جواد محمدزاده
https://eitaa.com/mahammmadzadeseyedjavad
أُذُن
می پرسند؛
اگر بخواهیم با نسل جوان ارتباط برقرار کنیم؛ چه حرفی را بزنیم؟
اگر بخواهیم با دختر و پسرمان گفتگو کنیم؛ از چه ادبیات سخنی بهره بگیریم؟
اگر بخواهیم با دانش آموزان، دانشگاهیان، نوجوان وجوان، هم سخن شویم، از کدام دریچه کلمه بسازیم و جمله بیاراییم؟
می گویم؛
حرف نزنید!
أُذُن باشید!
گوش باشید!
می گویم؛
حرف نزنید!
أُذُن باشید!
گوش باشید!
ارتباط به سخن گفتن نیست!
أُذُنٌ باشید برای نسل پرتحرک و سراسر جولان فکر و اندیشه امروز!
محمد امین،فرستاده خدا روی زمین؛ گوش بود برای همه، برای مردم،برای نسل نو و دختران و پسران!
همه حرف ها در شنیدن است و شش دانگ قوه باصره را به زبان شنونده قلنامه کردن است.
جوان نیاز به گوش شنوا دارد.
محتاج دیده شدن است.
استدعای شندین دارد.
سراسیمه برای حرف زدن لحظه شماری می کند.
آتشفشان درون نوجوان و جوان را با شنیدن خاموش کنید.
شبهات نسل نورسیده را پاسخ ندهید؛ تنها دست زیر چانه بگذارید و بدون پلک زدن گوش کنید.
أُذُن باشید!
چشم و گوش و قلب نوجوان و جوان در همان لحظات شنیدن من و شما جلا پیدا می کند.
زبان از کام با شمشیر آخته به زهر هلاهل ببرید که راه این است.
کوه را جابجا کنید، زمین را دو تکه کنید، دریا را بشکافید، آسمان را شقه شقه کنید، پرندگان و چرندگان و خزندگان را به تسخیر در آورید.
هنر؛ أُذُن بودن است.
گوش شنوا داشتن است.
و این هنر را آفریدگار از همه ما بیشتر دارد.
انک سمیع علیم.
والسلام
#سیدـجوادـمحمدزاده
https://eitaa.com/mahammmadzadeseyedjavad
دل به دریا بزنید
خاطرم هست در اولین جلسه آموزشی "شنا" مربی دست همه ما را گرفت و در عمق چهارمتری پرتاب کرد!
ما هاج و واج مانده بودیم!
شنا بلد نبودیم و دست و پا می زدیم!
گاهی فریاد می زدیم؛ کمک کمک!
مربی ما در آن طرف استخر آرام ایستاده بود و می گفت؛ نترس، بیا.
خیلی سخت گذشت.
از آن زمان، حدود بیست سال می گذرد و من امروز آن مربی را تحسین میکنم.
مربی من هستم.
مربی من و تو هستیم.
مربی ما هستیم.
مربی زمانی می تواند متربیان خود را رشد دهد که؛ عنصر «ترس» را از نهاد متربی در همان جلسه اول عقیم سازد و جان را به پرواز درآورد.
ترس همان اژدهای هفت سری است که شهامت و شجاعت و دلاوری ها را در نطفه خفه می کند.
ترس دست را از حرکت می اندازد.
پا را از ایستادن؛ زبان را از گفتن و روح را از عرش صعود کردن باز می دارد.
مربی باشیم.
#سید_جواد_محمدزاده
@mahammmadzadeseyedjavad
فحش آبدار
تا حالا فحش آبدار خورده اید؟
چوب انار در نمک خوابیده ناسزاهای برخی ها بر پیکره شما فرود آمده است؟!
رسول اکرم در همان سال های آغازین بعثت، خروار خروار فحش آبدار با طعم پشگل و شکمبه گوسفند ؛ دریافت می کرد.
دیشب بعد از جلسه در شهر کرمان، اتوبوس ها رفته بودند و ما چند نفر مانده بودیم. چاره ای نبود پیاده حرکت کردیم به سمت خوابگاه تا دمی بیاسایم.
بین راه چند فحش آبدار را جمعی از جوانان روانه ما کردند. حقیقتا به همه ما برخورد و ناراحت شدیم. فحش حسابی آبدار آبدار بود.
دلم درد آمد؛ چرا من بیشتر فحش نمی خورم!
گرفتار خط اتوی لباس خودم شدم.
اسیر قیافه و دکوراسیون ظاهری شدم.
در باتلاق اسم و رسم ها مانده ام!
دلم فحش آبدار می خواهد. آبدار آبدار!
ناراحت نباش خواهر من!
ناراحت نباش بردار من!
خوشحالم به تمدن نوین اسلامی نزدیک شده ایم. تمدن پیامبر اکرم با همان فحش های آبدار سنگ روی سنگ بنا نهاده شد و انسان های بسیاری را متحول کرد.
سید جواد محمدزاده
@mahammmadzadeseyedjavad
جنگ است جنگ!!
در گوشه ای نشستهاید و تخمه می شکانید!
نفر به نفر!
آدم به آدم!
چهره به چهره!
نفس به نفس!
جنگ است جنگ!!
بیا!
سید جواد محمدزاده
@mahammmadzadeseyedjavad
شهادت اینجاست!
بله با تو هستم!
خود خود شما!
شهادت می خواهی؟
بیا!
زبان باز کن و حرف بزن!
بگو!
صحبت کن؛ بیان کن؛ تبیین کن؛
استدلال کن؛ جمله بساز؛
بنویس!
بخوان؛
گوش کن؛
شهادت اینجاست!
شهادتت مبارک
سید جواد محمدزاده
@mahammmadzadeseyedjavad
💠مدرنیته و اغتشاشات
پاییز برگ ریزان در زمینی که انسان ها در آن زندگی می کنند با ظهور مدرنیته؛ چندین سال است که آغاز شده است و خبری از بهار و تابستان نیست! هرچه هست، انسان ها را به درون خمره مدرنیته می کشاند و قناری تحویل جامعه می دهد.
انسان مدرن هر چه از عادات، سنت ها، آداب و رسوم که در گذشته خویش می بیند را می درد، خرد می کند،له می کند، تکه تکه می کند، نابود می سازد تا شیک و مجلسی باشد.
اسب و الاغ و قاطر کجاست؟
بیل و کلنگ و داس و درفش چیست؟
مترو و هواپیما و فضاپیما و موشک و قاره پیما ها؛ چشم انسان امروزی را کور کرده است! گوشی برای شنیدن نمانده است!
انسان مدرن را چنان در زرورق طلاکوب روبان پیچ کرده اند که گویی تاکنون هیچ راه صحیح نرفته است! هیچ حرف درستی تا حالا نزده است!
نشاط و تخلیه هیجان در مدرنیته همان مشروبات الکی و رقص و پایکوبی مختلط معنا می شود!
بی رحمی و بی تفاوتی، چاقو و درفش در سینه انسان های مظلوم فرو کردن، لگد زدن، فحش دادن، ناسزا گفتن، پرده دریدن، قلدری کردن، همه و همه مظاهر تمدن غربی و مدرنیته است که با خوی وحشی گری در حال رسوخ به جوامع در حال پیشرفت است.
همنشینی مردم با مدرنیته در این سالهای پررفت و آمد به غرب و مبهوت شدن در برابر تکنولوژی آسمان خراش برلین و ترکیه و لس آنجلس؛ رفتار آنان را نیز قیچی کرد! برش زد! کوتاه کرد!
مش و مرام مردم را از مشک و عبیر به پرخاشگری، سر به لاک خود گذاشتن، حرص برای انباشت کردن سکه و دلار و هزاران صفت تمدن غربی مبدل ساخت.
اغتشاشات این روزها حاصل همین مدرنیته است.
برای مقابله با پدیده این روزها باید بیش از پیش غرب و تمدن منحط غربی را شناخت و لوازم مبارزه با مدرنیته ای که عزم خود را جزم کرده برای شکستن سد انسانیت و سیل بی هویتی راه انداخته است را دریابیم و بشکافیم و برای ساختن تمدن نوین اسلامی گام برداریم.
سید جواد محمدزاده
https://eitaa.com/mahammmadzadeseyedjavad
دلم برای خودم تنگ می شود!
دلتنگم!
برای دیدن روی ماهم!
برای انگشتانم!
برای قلم!
دلتنگم!!
آیا کسی مرا صدا می زند؟
آیا خورشید شبی را می خوابد؟
آیا دل هم، سنگ می شود؟
دلتنگم از این هیاهوی زندگی ماشینی!
رباط شدم!
دلم برای جنگل تنگ شده است.
برای گاو!
برای اسب و کره های رنگ رنگ!
برای شر شر باران!
برای قد خمیده پیرمرد روستا!
برای صداقت!
@mahammmadzadeseyedjavad
شاطر باشی
شاطر نانوایی؛ دو دست داشت که یکی در خیمر و یکی در تنور بود و با صورتی خیس و عرق ریخته از داغی تنور؛ چشم از چونه های خمیر ورزآمده برنمی داشت.
عجب روزهایی شده است!
شاطر نانوایی؛ گوشی دست گرفته و هر چند دقیقه، سری به گوشی خودش می زند و نیم نگاهی هم به خمیرهای چشم انتظار!
دوران، دوران کولاک فضای مجازی است!
عجب روزهایی شده است!!
بهمن فضای مجازی، دیگر چیزی از سنت ها باقی نگذاشته است!
می خراشد و می برد و می گسلد!!
نان ما نیز به شبکه های فضای مجازی آغشته شد!
سید جواد محمدزاده
@mahammmadzadeseyedjavad
یک سال از عضویت من در شوری ارزشیابی و نظارت بر تئاتر گلستان در کنار هنرمندان عزیز گذشت.
روزها و هفته ها نشستیم و در سالن تئاتر دیدیم و با عزیزان هنرمند بحث و گفتگو کردیم.
حالا که امروز #روز_جهانی_تئاتر است به همه هنرمندان و جوانان عزیز پرتلاش هنرمند تبریک عرض می کنم.
سال های دور در شهر مقدس قم در کنار درس حوزه و فقه و اصول و تاریخ و ...ساعتی در هفته را به مدرسه اسلامی هنر می رفتم و در برنامه نقد فیلم و سینما فعالیت می کردم.
بعدها که تهران رفتم تئاتر دیدن هم به برنامه هایم اضافه شد.
حالا نیز دوباره این هنر را با افتخار می بینم و بهره می برم.
#هنر
#تئاتر
#انقلاب
#بهار
#طبیعت
#ماه_مبارک_رمضان
🗓 بانوی ایستاده
◾️به بهانه وفات حضرت خدیجه(س)
🔸بانویی که ایستاد؛ پای عشق محمد
لیلی و مجنون ، شیرین و فرهاد ؛ عشق را سرمشق از خدیجه گرفته بودند .
می دانستند اگر بخواهند شهره عالم شوند به عشق ؛ باید بایستند همانند خدیجه که پای عشق محمد ایستاد .
زخم زبان ها ، اذیت ها ، خاک روبه ها ، جعل خبرهای دروغین ، فتوشاپ سازی از محمد، سنگ پراکنی ها ، جنون و ساحر خواندن همسر ؛ هیچکدام نتوانست پر مگسی از عشق به محمد را در دل خدیجه بکاهد .و او پای این عشق خود ایستاد .
🔸بانویی که ایستاد ؛ پای تربیت فرزند
هیچ تکنولوژی وفضاپیمایی نتوانسته است رباط تربیت ساز یک انسان را خلق کند .
غزالی درست می گفت :تربیت پس از پیامبری ، شریف ترین کار آدمی است . افلاطون خوب فهمیده بود : فنی عالی تر و مقدس تر از تربیت نیست و کانت از صمیم دل می گفت : بزرگترین و دشوارترین مسئله آدمی تربیت است. همان عنصری که تمدن غربی قرن هاست فاتحه آن را خوانده است و تربیت نسل را به هری پاترها، مرد عنکبوتی ها ، بت من ها سپرده است .
تربیت ریشه در هزاران نسل پیشین انسانی دارد و سایه تاثیر آن بر تمام نسل های پسینی نیز ادامه خواهد داشت . بانویی که ایستاد ؛ فاطمه را بپروراند و نسل سراسر خیر امامت و ولایت را تا قیامت مهره چینی کند خدیجه بود .
🔸بانویی که ایستاد ؛ پای محاصره اقتصادی
جبهه زورگویان و مستکبران که تمامی ندارد ، تا انسان هست ، اسلام هست ، گردن فرازی و عربده کشی اینان هم هست ؛ از بدو تا ختم .
قطعنامه نوشتند ، خون ریختند ، پیراهن چاک دادند ، خنجر در قلب فرو کردند ، خانه ویران ساختند ، تحریم کردند ( آب ، غذا ، دارو ، مایحتاج اولیه )
ولی بانویی که قد خم نکرد و شعب ابی طالب را سعی صفا و مروه کرد تا لقمه نانی در دهان مبارزان بنهد خدیجه بود.
با همان پای پر آبله ، صورت برافروخته از آفتاب سوزان ، مقاوم و ایستاده .
🔸بانویی که ایستاد ؛ پای بخشش
کسی چه می دانست بخشش چیست ؟ ایثار چیست ؟
مال را خوب می شناخت . بازار ناصر خسرو را همه بلد بودند.
قیمت سکه و دلار و ارز را به روز ، ثانیه می دانستند ! با احتکار و اختلاس هم خانه بودند !
گونی پشت گونی ، انبار پشت انبار ، خانه و ویلا پشت هم ، حرمسرا و شهوترانی بی نهایت ! همه نشسته بودند در کمین زر و زیور ؛
که بانویی ایستاد ؛ هشتاد هزار شتر ، چهارصد غلام و کارگر ، بارگاهی از حریر و پارچه ، حساب ها پر از طلا و درهم و دینار ؛همه را یکجا تقدیم اسلام محمد کرد ، تقدیم ضعفاء ، مستمندان ، یتیمان .
🔸بانویی که ایستاد ؛ پای مقام زن
گردباد جهالت چنان می وزید که پدر ، دست دخترک نازک و نحیف خود را به میان گور می نهاد !
زنده زنده !بدون هیچ قطره اشکی !
در قساوت تمام ،خاک بر جان فرزند خود می ریخت !
درآن هیاهو که سینمای هالیوود در حال نمایش زنان برهنه با جامی در درست به دنیا بود ؛
بانویی ایستاد ؛ قامت بر افراشت ؛ پله پله مسیر معنویت و رشد را طی کرد تا به مقام «طاهره » دست یافت و اسکار سیده قریش را به نام خود حکاکی کرد .
🔸بانویی که ایستاد ؛ پای مکتب
ضد فمنیسم
این مکتب نامیمون جنبش برابری خواهانه زنان کجا هستند ؟
کانت کجاست که می گفت : زن در تمامی زمینه ها و قدرتهای عقلی ضعفیف است ؟
ژان ژاک روسو کجاست که می گفت : زن تنها برای مسائل جنسی و تولید مثل آفریده شده است ؟
فروید کجاست که می گفت : زن جنس ناقصی است که نمی تواند به پایه مرد برسد ؟
کجا هستند ! تا ببینند بانویی که یک تنه ایستاده است ، در برابر تیرهای سهمگین این تهمت ها و التقاط ها ، بی سوادی ها ، ناجوانمردی ها ؛ تا بگوید من ، یعنی خدیجه: در همان عصر جاهلیت یک دستگاه عظیم تجارت خانه راه انداختم و اول شخص جهان محمد مصطفی مرا نه منع کرد ، نه سد شد ، نه ظلم کرد ، نه راه بست ؛ بلکه یار شد برای ساختن جامعه ، ساختن انسان ها ، مردان و زنانی با هوشی مومنانه و صادقانه .
✍سید جواد محمدزاده
@https://eitaa.com/mahammmadzadeseyedjavad
سفینه
سفینه ما چند صباحی در ساحل سکوت، لنگر انداخت.
هر روز بر روی عرشه کلمات و جملات ایستادم و راه رفتم و یک فنجان قهوه خوردم تا شاید این کشتی به گل نشسته؛ تعمیر شود و سوی دریای محبت شما خوانندگان عزیز به حرکت درآید.
ناخدا دستور داده که بادبانها را بکشند و مسافران سوار بر کشتی گردند.
سفینه کوچک من نیز به آب انداخته شد تا بعد از این وقفه طولانی با چند خط و چند نیم خط، دل و قلب و جان شما عزیزان کانال را جلا ببخشد.
از صبوری همه شما عزیزانم، تشکر می کنم.
سید جواد محمدزاده
https://eitaa.com/mahammmadzadeseyedjavad